۱۳۹۵ شهریور ۲, سه‌شنبه

اولویت های امنیت در افغانستان



بنام خدا«ج»
اولویت های امنیت در افغانستان
حدود  چهار دهه می شود که افغانستان در آتش جنگ و ناامنی می سوزد ، عوامل مختلفی در این بی نظمی و عدم امنیت دخیل میباشد که قسمتی داخلی و قسمتی هم خارجی است .
سوال اصلی در این مختصر این است که در افغانستان اولویت های امنیتی چه می باشد و یا چگونه میتوان آرامش را در این کشور باز گرداند . و در شرایط فعلی چرا این اولویت ها رنگ باخته و جای خود را به مسایل دیگری داده است .
و اما قبل از پرداختن به سوال اصلی لازم می پنداریم که مروری به چستی امنیت داشته باشیم ، و اینکه آنرا چگونه باید تعریف کرد. تا در روشنایی آن به بحث اصلی خود بپردازیم .
واژه «امن » یعنی بی گزند و بی آسیب و دارای آرامش . 
امنیت هم بی گزند و بی آسیبی ، یا حالتی که در آن گزند و خطر و آسیب و ضرر رساندن راه نداشته و آرامش برقرار باشد .
در تعریف امنیت میتوان گفت: امنیت در لغت حالت فراغت از گونه تهدید یا حمله و یا آمادگی برای رویا رویی با هر تهدید و حمله را گویند .  دراصطلاح سیاسی و حقوقی به صورت امنیت فردی، امنیت اجتماعی ، امنیت ملی و امنیت بین المللی بکار برده می شود. «1»
امنیت به معنی حراست از یک فرد، جامعه، ملت و یک کشور در برابر تهدید های خارجی است و نقطه مقابل «تهدید» به شمار می رود، هر کشوری که بتواند تهدید های بالقوه و بالفعل را از میان بردارد، به آسایش و امنیت رسیده است.
این واژه ابتداء در ادبیات سیاسی امریکا متداول گردید و در پی تغییراتی که بعد از جنگ جهانی دوم در سیاست بین الملل پدید آمد، واژه امنیت کار آیی بیشتر پیدا نمود «والتر لیپمن» محقق و نویسنده امریکایی نخستین کسی است که مفهوم امنیت ملی را به روشنی تعریف کرد: «یک ملت وقتی دارای امنیت است که در صورت اجتناب از جنگ بتواند ارزش های اساسی خود را حفظ کند و در صورت اقدام به جنگ بتواند آنرا به پیش ببرد.»(2)
از نظر اصطلاحی، تعریف های مختلفی برای امنیت بیان شده که به دو مورد به عنوان نمونه اشاره می کنیم:
تعریف آرنولد ولفرز، که می گوید: «امنیت در معنی عینی، فقدان تهدید در برابر ارزشهای کسب شده را مشخص می کند و در معنی ذهنی فقدان ترس و وحشت از جمله علیه ارزشها را تعین می کند.
لورنس فردمن، امنیت را دارای مفهوم دو وجهی می داند که از یک سو به معنی ایمنی، نفوذ ناپذیری و عدم شکست در برابر عوامل برونی است، از سوی دیگر به معنای عدم تشویش و اضطراب در برابر عوامل درونی. (3)
دلیل اینکه امنیت را چرا به ابعاد داخلی و خارجی تفکیک می کنند این استکه، پدیده نا امنی بر آیندی از تهدید ها و آسیب پذیری های که در اینصورت نحوه داخلی و خارجی این آسیب ها و تهدید ها هم متمایز هستند.
موضوع دیگر مفهوم امنیت است، آنچه که در مباحث سیاست خارجی بیشتر مورد توجه قرار می گیرد مفهوم امنیت ملی است نه تنها «امنیت».
امنیت ملی از مفاهیمی استکه عمر چندانی در مباحث سیاسی ندارد، ریشه آن بر می گردد به انقلاب کبیر فرانسه، زمانی که برای اولین بار واژه های چون ملی و ملیت خلق شد و هر کدام تعاریف خاص و محدوده های خاصی را بخود اختصاص دادند، و تا امروز اگر بررسی شود در می یابیم که مفهوم امنیت دچار تحولات مختلفی شده است که انشا الله بصورت مستقل در نوشتاری مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
و اما فرهنگ علوم سیاسی علی اقا بخشی امنیت را اینگونه بیان میدارد:
1.     تضمین ایمنی، یعنی قرار های تضمینی سیاسی برای کاهش احتمال بروز جنگ، بر قراری مذاکره بجای محاربه و قصد حافظت از صلح به عنوان شرط طبیعی بین دولتها.
2.     مصئونیت از تعرض و تصرف اجباری و بدون رضایت و دور ماندن از مخاطرات و تعدیات به حقوق و آزادی های مشروع.
3.     وجود اطمینان به سلامت تن و جان، مال و ناموس (4)
عوامل داخلی :
در معنی و تعریف امنیت که در واقع به روشنایی بخشی بحث اصلی ما کمک می کند همینقدر کافی است. پس می پردازیم به پاسخ سوال اصلی مطلب کشوری که قوای ثلاثه آن (مقننه، قضائیه  و اجرائیه) عملاً فعال است و هر سه قوه از جانب دهها کشورمورد حمایت های اقتصادی، نظامی، سیاسی  و ... قرار می گیرند باز هم هر روز بی امنیتی تشدید می یابد. و ضعف های امنیتی و یا به تعبیر دیگر عدم امنیت وجب وجب خاک کشور ما را تهدید می نماید.
راههای مواصلاتی بین مرکز و ولایات کاملا نا امن است. حتی در نزدیکترین ولایت به مرکز کشور (میدان وردک) رفت و آمد همراه با دنیای از خطر است.
چنانچه در همین نزدیکی ها شاهد کشته شدن یازده نفر از کارمندان ریاست محکمه ولایت میدان حین باز گشت شان از کابل وبودیم.
از نظر ما جواب به سوال مطرح شده این است که: امنیت کشور، امنیت خطوط مواصلاتی، امنیت زیر ساخت های اقتصادی کشور، امنیت آبرو و حیثیت و عزت مردم کشور، برای کسانی که در رأس هستند و وظیفه دار تأمین آن هستند به جوی ارزش ندارد.
آنچه امروز درین کشور از لحاظ امنیتی ارزش دارد مردم و مملکت نیست بلکه سلامت اقایونی است که مافیایی گونه در رأس قدرت اداری قرارگرفته اند .
شاهد ما بر این مدعا وجود دیوار های ضخیم کانکریتی در اطراف خانه ها و دفاتر کاری ایشان، و مسدود نمودن کوچه و سرکهای فرعی و در بعضی موارد سرکهای عمومی  می باشد.
نمونه مهم تر از همه محاصره کردن ارگ ریاست جمهوری با کانتینر های آهنین در برابر تظاهرات مدنی مردم در بیست هفتم ثور همین سال بود. اگر همین مصارف و همین تدابیری که در برابر یک حرکت مدنی اتخاذ کرده بودند، در کندز اتخاذ می نمودند امروز ما شاهد این همه خونریزی و فجایع  نبودیم.
بودجه دولت بجای اینکه در پروژه های تولیدی و زیر ساخت های اقتصادی مصرف شود، به سنگ ها و دیوار های کانکریتی و لنکروز های قیمتی مصرف می شود.
هر وزیر و وکیل و هر والی و قوماندان بعضا تا ده و پانزده عراده موتر های همرنگ را با خود دارند.
جناب آقای استاد ورسجی نویسنده و دانشمند شهیر کشور در مطلب کوتاهی به این موضوع اشاره فرموده اند: «در افغانستان امنیت مقام های حکومتی بر امنیت بردم برتری پیدا نموده است. برتری که حکومت و حکومتی ها را نزد مردم بی ارزش و به تروریستان فایده رسانده است.» (صفحه فیسبول ایشان )
واقعا امنیت و عزت مردم و کشور نزد آنهایی که مسئولیت آنرا به عهده دارند به اصطلاح حکومتی ها چنان بی ارزش شده که وقتی خبر از کشته شدن دهها هموطن مظلوم و بیگناه ما، مثله کردن و سر بریدن اطفال که قلب مردم دنیا را تکان میدهد اما در ین کشور آب از آب تکان نمی خورد.
در نتیجه میتوان گفت که در افغانستان با توجه به اینکه امنیت مردم، کشور، خطوط مواصلاتی زیر ساخت های اقتصادی، خط تولید و انکشاف زراعت برای بهبود وضع زندگی مردم در اولویت قرار داده شود تامین امنیت شخصیت های کاذب و تحمیلی که با معامله گری و زور آوری نبض حکومت را بدست گرفته اند اولویت اصلی و اساسی گردیده است. از همین روست که هر روز خسارت بی امنیتی و فشار دشمن را مردم کشور متحمل می شوند.
بناء تا زمانیکه این وضعیت تغییر نخورده و امنیت مردم و رشد اقتصاد و فرهنگ مردم در اولویت قرار داده نشده بد بختی ها همچنان پا بر جا و ازدیاد خواهد یافت. بقول معروف:
گر همین مکتب است و این ملا
حال طفلان خراب می بینم
عوامل خارجی :
شکی نیست که طی پانزده سال گذشته  قوت های خارجی به سرمداری امریکا شاهرک های اساسی امنیت و سایر مسایل کشوری را بدست داشته است، که حتی در این ارتباط (تامین امنیت در افغانستان ) قرارداد های هم به امضا رسیده است که با تاسف سودی بحال این مملکت و مردمش نداشته.
باید اذعان داشت که امریکا پولی را که با آن زمانی اروپا را آباد کرد و به اصطلاح روی پایش ایستاد ه نمود، با مقدار بیشتر از آن در افغانستان حتی نتوانست اعتمادسازی نموده حداقل تامین امنیت نماید.
دلیلی که میتوان به این موضوع ارائه کرد این استکه : در افغانستان چنانچه مشاهده میشود سالهاست که حکومت تک قومی و یا حکومت قبیلوی با پشتبانه خارجی ، بیداد نموده است . 
تاریخ گواه است که بار بار ولایات این کشور بین فرزندان شاه تقسیم گردیده ،‌ و همچنان بار بار قربانی جاه طلبی های شهزادگان احمق گردیده است .
اگر از گذشته های دور صرف نظر کنیم و نگاهی به سالهای حکومت ظاهرشاه نماییم می بینیم که با فرمان شاه بچه چنداولی (بچه شیعه ) حق نداشت در وزارت خارجه کار نماید .
دانشکده های طب ، حقوق مخصوص به قوم خاص و احیانا به بکس برداران شان بود، بورس های تحصیلی مخصوصا حقوق و علوم سیاسی مخصوص یک طبقه بود ، که امروز اکثریت آنها در کشور های خارج بسر می برند، و همه با وجودیکه سالهاست در دنیای مترقی زندگی می کنند حتی لحظه ای هم از فکر مردود عصبیت های قومی بدور نبوده اند .
از همین قماش افراد که امروز در دنیای غرب زندگی می کنند همه بشمول امریکا از آنها به عنوان مشاوردر امور افغانستان استفاده می نمایند و آنها هم که فکر شان محدود به قبیله ای است که سالها با پول و سرمایه خارجی اعم از امریکا و انگلیس و جا های دیگر بر مقدرات این کشور حکومت کرده اند به امریکا مشوره ای بالاتر از این نمیدهند .
زمانی زباله های مارکسیزم (ترکی ، امین ، ببرک و آخرین مهره فساد شان نجیب) به ارباب شان شوروی وقت مشوره دادند که 99% مردم افغانستان با ماست بیایید و یک شبه افغانستان را تسخیر نمایید تا در آینده نزدیک به آبهای گرم هند دسترسی پیدا نموده و خواب های پطر کبیر را به واقعیت تبدیل نمایید. روسها فریب این مشوره را خورده و خودرا به گرداب افغانستان انداختند و بالاخره دیدیم که غرق شدند . ما یقین داریم که اگر روسها فریب این مشوره های غلط را نمی خوردند هرگز به چنین شکست فاحش روبرو نمی گردیدند .
امریکا نیز آنطوریکه عملا دیده می شود فریب مشوره های کاذب کسانی را که میخواهند حاکم مطلق این کشور باشند نوش جان نموده است ، زیرا می بینیم که حلقه های که امروز به افغانستان خیانت می کنند ، عملا قدرت سیاسی را هم بدست دارند،  امریکا از آنها حمایت می نماید .
کم کاری ها، مدیریت ضعیف و سیاست های خائینانه که هم با تروریسم می جنگند و هم از آنها حمایت می کنند و نهایتا همه بدبختی ها را که از ناحیه خود شان است به کشور های خارجی نسبت میدهند، که به عقیده ما این خصلت حاکمان ضعیف و مدیران نالایق است که تقصیرات خود را از ناحیه دیگران دانسته و دست به تبلیغات می زنند، و کم کاری های خود را بدیگران نسبت میدهند، تا در برابر کشور های تمویل کننده توجیهی داشته باشند.  
امریکا خوب بداند، سرمایه های را که سنت سنت از جیب مردم امریکا گرفته و به افغانستان مصرف می کند، در اختیار کسانی قرار داده که موفقیت خود را در بی امنیتی افغانستان می دانند، و خود تلاش می ورزند که این کشور همچنان در بی امنیتی قرار داشته باشد تا اینها بتوانند سودی کسب وزری اندوخته  و در بانک های خارج ذخیره نمایند. 
عین عمل را سالها قبل انگلیس ها در افغانستان انجام داد که نتیجه اش در افغانستان همین است که امروز کلمه انگلیس در این کشور فحش به حساب می آید، یعنی کسی که بخواهد کسی را تحقیر و توهین نماید و یابا کلمه زشت و رکیک مخاطب قرار دهد، انگلیسش خطاب می کند.
پاکستان نیز طی چند دهه اخیر این سیاست شوم را در افغانستان دنبال نموده است وهنوز هم به آن پافشاری می نمایند ، وقوم خاصی را تحت پوشش و حمایت خود قرار داده و چنان زمینه سازی نموده اند که سیاست و  سرمایه ، هردو را اینها در دست داشته باشند .
اما به نظر ما  وضعیت حاکم  در افغانستان و جهان این گونه افکار شوم و خائنانه را نمی پذیرد و این اندیشه  جای پایی برای خودتهیه نخواهد توانست. و مردم افغانستان هم از لحاظ فکری این توانمندی را بدست آورده اند که با افکارفاشستی عده ای که میخواهند سرنوشت همه را به بازی بگیرند ، مبارزه نمایند.
امریکا نیز باید متوجه این مسئله باشد که : مگر با شعار دموکراسی و حکومتداری خوب و مبارزه با بی عدالتی در افغانستان نیامده ؟  اما با تاسف  که همان شیوه حکومتداری فاسد قبیله سالاری را که سالهاست در این کشور خیانت نموده و اکثریت ساکنین کشور را در انزوا قرار داده و حق شان را  غصب نموده اند، عملا همکاری نموده و امکاناتی را که به افغانستان تخصیص داده شده همه را در اختیاز جمعی خاص قرار داده که  مافیایی گونه کشور ما را به گروگان گرفته اند.
به نظر ما ادامه وضعیت فعلی در افغانستان و کمک های که از جانب کشور های خارجی دررأس امریکا برای عده ای معلوم الحال صورت می گیرد ، کمک به افغانستان نه ، بلکه خیانت و ظلم به این سرزمین و مردمش میباشد و یقینا این حرکت بجایی نرسیده و روزی شاهد این خواهیم بود که امریکا هم به سرنوشت روسها در این کشور گرفتار آید. ( باد این سخن بگوشت ، ما مرده و توزنده )



منابع:
1.     آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، چاپ هشتم، ص 38
2.     محمدی، علی، نگاهی به مفهوم امنیت در جهان امروز، جام جم، 30/8/1381
3.     محمدی، عبدالحمید، افغانستان در مسیر صلح و امنیت، ص 68
به نقل از مقاله مفهوم امنیت پژوهشکده مطالعات راهبردی ج 1 ص 319
4.     علی آقا بخشی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی ص 612



۱۳۹۵ مرداد ۱۷, یکشنبه

مبارزه با فساد «موادمخدر» 2



مواد مخدر
موضوع ديگري كه بيش تر افغانستان را در معرض بد بيني جهان قرار داده است، موضوع كشت و زرع و قاچاق مواد مخدر است.
اگر چه تبليغاتي كه عليه افغانستان در قسمت مواد مخدر صورت مي گيرد، به باور ما تبليغات افراطي و بد نام كن واکثرأ دور از واقعيت هاي عيني است، اما اينرا نيز نمي توان ترديد كرد كه درين جا ترياك كشت مي شود و از اين طريق به سائر كشور ها قاچاق نمي گردد.
اينكه مي گوئيم تبليغات به باور ما افراطي است، ميتوانيم ايران را به عنوان شاهد مثال عرض كنيم، كه چنانچه اگر توليد ترياك افغانستان درسال شش هزار و پنجصد تن هم باشد نصف ترياك مصرفي آن كشور در سال نمي گردد.  و همینطور تریاک مصرفی اروپا و امریکا که تولید بیشتر قسمت آن را نسبت میدهند به افغانستان در حالیکه اگر مصارف تریاک در جهان سنجیده شود و مقدار تولید افغانستان هم به ده هزار تن باشد(بیشتر از آنچه که می گویند) بازهم یقینأ این تریاک نصف تریاک مصرفی دنیا نخواهد شد .
موضوع دیگری را که مطرح می کنند و افغانستان را کشور ضعف و ناتوان قلمداد می نمایند و ملامتی مواد مخدر همه دنیا را به گردن این مملکت بار می کنند این است که : میگویند افغانستان سه دهه گرفتار جنگ بوده و اینک نیز همچنان در بی امنیتی به سر می برد ، پولیس و اردوی این مملکت در کنترول مرز هایش نا توان است و قدرت اداره کشور را ندارند ، بناء تریاک از مرز های ناامن این کشور به سایر ممالک قاچاق می شود .  و با دنیای از تاسف می بینیم که مسوولین کشور ما از آنجاییکه بنام مبارزه با این پدیده پول می گیرند ، دم در نمی آورند ، گویا به این همه تهمت اعتراف دارند . اما به نظر ما این کارتبلیغاتی است از جانب تولید کنند گان بزرگ تریاک  که این همه تبلیغات سوء علیه افغانستان تولیدات خود را زیر پوشش قرار میدهند . و در این کشور هم کسی پیدا نمی شود که حد اقل برای یکبار بگوید که : خیلی خوب ، پولیس ما ضعف، اردوی ما ضعیف، ما توانایی کنترول مرز های خود را نداریم ، مرز های ما از کنترول ما خارج است ، اما از شما که در کنترول تان هست ، پولیس و اردوی شما که قوی است ، مرز های شما که امنیت است ، چرا می گذارید که تریاک داخل کشور تان شود؟
وقتي در تبليغات عليه مواد مخدر به صفحات جرايد و اينترنت مراجعه كنيم درشت ترين نام، نام افغانستان است. ما نمي گوئيم كه دولت افغانستان درين قسمت آرام نشسته و كاري را انجام نداده است، دولت تلاش هاي را بخرچ داده است، اما به نظر ما اين تلاش ها هيچگونه مثمر ثمر نبوده و چنانچه اگر اين روش ادامه هم پيدا كند كاملاً بي اثر و بي نتيجه خواهد بود. زيرا روش موجود عملاً ناكار آمدي خود را اثبات نموده است.
دولت زماني زعفران را به عنوان كشت بديل تبليغ و ترويج نمود، دست به ويراني مزارع كشت كوكنار زد، و تبليغات از طريق رسانه ها را راه اندازي كرد، كه همگي عملاً ثابت شد كه نتيجه اي در قبال نداشته است.
خوبست كه اين حركات را كمي مفصل تر به بررسي بگيريم، تا ثابت گردد كه هم تبليغات صورت گرفته مغرضانه بوده و هست و هم دولت افغانستان اقداماتي را كه درين راستا مرعي داشته ناقص بوده و به نتيجه نرسيده است.  
نقش مواد مخدر در تضعیف اقتصاد کشور:
تا قبل از تجاوز روسها در افغانستان (1357) ،  افغانستان یک کشور زراعتی بود و در کنارزراعت صنایع دیگر مثل پارچه بافی ، تولید ادویه ، و یک تعداد از مواد احتیاجات اولیه بصورت نورمال در حال رشد و توسعه بود.
آرد ، برنج ، میوه جات ، سبزیجات همه در داخل تولید می شدند ،  اقلام صادراتی افغانستان از لحاظ نباتات طبی ، کشمش و میوه جات تازه مثل انگور ، سیب ، و انار اقلام درشتی را تشکیل میدادند و از این لحاظ عواید سرشاری وارد کشور می گردید.
با تاسف زراعت افغانستان را جنگ و بی امنیتی های پی درپی چنا ن ضربه زد که دیگر در مسیر آن رشدی که داشت قرار نخواهد گرفت .
دو دهه جنگ و یک دهه اخیر هم جنگ و هم برداشت سوء و ظاهرأ پیروی از قانون ضریب زراعت کشور را به صفر تقرب داد.
امروز افغانستان به مارکیت بی کیفیت ترین اجناس کشور های خارجی تبدیل گردیده است . قسمت های زیادی از اقلام استراتیژیک کشور مثل نفت چنان به سکتور خصوصی سپرده شده که هر آن خطر آن افغانستان را تهدید می نماید . و این خطر به عقیده ما کاملا جدی هم است.
واردات سرسام آور کلیه اجناس مورد ضرورت به شمول احتیاجات اولیه نه تنها هزاران شغل را از بین برده که زراعت کشور را نیز فلج نموده است . درحال حاضر آرد ، برنج ، روغن ، پیاز ، کچالو و...... همه از خارج وارد می گردد و برای دهقان افغانستان توانایی رقابت نیست . زیرا اولا دهقان کشور از آن سرمایه برخوردار نیست ، ثانیا تولید دهقان ما در افغانستان هیچگاهی پروسس نمی شود ،  و ضمنا دهقان ما توان قبول کردن هیچ گونه رسکی را ندارد ، بناء از کشت و زراعت خود صرف نظر و به کشت تریاک رو می آورد . که شما سخن بیشتر را در این زمینه در بحث بعدی می خوانید.

مقصر كیست؟
دولت یا مردم؟
در اینكه در افغانستان تریاك،  این پدیده شوم، كشت می شود و از افغانستان هم خارج می گردد ما مخالف نیستیم. اما اینطور هم نیست كه تریاكی كه در دنیا مصرف می شود همه در افغانستان تولید و بخارج صادر میگردد.
تریاك تولیدی افغانستان چنانچه ما قبلاً هم متذكر شدیم، اگر رقمی كه ذكر میكنند درست و صحیح باشد و سربسته و دربسته تنها به ایران صادر شود باز هم نصف تریاك مصرفی آن كشور را كفایت نمی كند. در حالیكه احصائیه های بین المللی حاكی از این است كه: 70% تریاك تولیدی افغانستان به بازار های اروپا می رود.
اینجا دو مطلب است:
1.     چرا مردم افغانستان در حالیكه كمترین معتاد را در دنیا دارند، علاقمند كشت تریاك هستند.
2.     تریاك تولید شده در افغانستان در حالیكه ده فیصد تریاك مصرفی دنیا نیست، چرا همه این بدنامی مربوط افغانستان است؟
و اما مطلب اول:
افغانستان كشوریست كه حدود سه دهه جنگ و بی امنیتی را سپری كرده و هنوز هم در آتش بی امنیتی می سوزد، آرامشی نسبی كه چند روز بعد از سقوط طالبان حكمفرما شد به یك آرامش قبل از طوفان می ماند، هرروز ما شاهد قتل دهها نفر و انفجارات متعدد در اطراف و نواحی كشور و حتی در كابل یعنی مركز افغانستان بودیم و هستیم  كه ذكر جزئیات آنرا لازم نمیدانیم زیرا همه را دوستان از طریق رسانه های خبری شنیده اند.
چنانچه اگر در این قضایا موشگافانه بر خورد كنیم به یك نتیجه می رسیم و آن اینكه تمام این دربدری ها حاصل بی كفایتی و بی برنامه گی دولت است.
از دیگر موارد كه بگذریم، در قسمت مواد مخدر مشخصاً به عرض میرسانیم كه اینهم دلیل ازدیادش و علاقه مندی مردم به زرع و قاچاقش فقط و فقط بی كفایتی دولت بوده كه عملا مردم را وادار به اینكار نموده است. زیرا: زراعت ركن اساسی پیشرفت اقتصادی یك كشور و گام مفید و موثر در جهت خود كفائی یك كشور است.، حركت چرخ های صنعتی بستگی به رشد و تقویه زراعت دارد. كشور های صنعتی دنیا از زارعین خود حمایت می كنند، به دهقان خود قرضه میدهند و تولیدات مازاد مصرفش را خریداری می نمایند.، آنهم به قیمتی كه سائر مصارف دهقان را كاملاً تكافو نماید.
و حتی در بسیاری موارد به دهقانان خود تشویقیه های با میزان بالا می پردازند تا دهقان در میدان رقابت دیگران بتواند ایستادگی نماید، اما در افغانستان عكس قضیه به مشاهده می رسد. مثلاً در اولین سال بعد از سقوط طالبان میزان كشت مواد مخدر در افغانستان بسیار پائین آمد و وزارت زراعت خبر خوشی را از ازدیاد گندم در كشور كه میزان آن را دقیقا بیاد ندارم، حرف از صد ها هزار تن بود، منتشر نمودند. این گندم مازاد همچنان باقی ماند، نرخ گندم پائین آمد، و از طرفی سیل آرد پاكستانی وارد كشور شد، و دولت در این راستا هیچگونه كمكی به دهقان نكرد. از طرفی تمام احتیاجات یك دهقان گندم نیست دهقان به چیز های دیگری هم نیاز دارد كه با پول نقد باید تهیه نماید و یك سیر گندم برایش یك كیلو روغن هم نشد، چه رسد به لباس و سایر لوازم. سال بعد دهقان مجبور شد دست به كشت خشخاش بزند تا با بدست آوردن پول احتیاجات خود را رفع نماید.
ترمیم تونل سالنگ درست یك موضوع حیاتی بود و هست، اما راه مهم تجارتی برای افغانستان است ولی زمان آغاز كار آن قسمی بود كه عملا مردم را تشویق به كشت تریاك كرد، زیرا این كار زمانی آغاز شد كه خربوزه قندز و سائر مناطق قطغن زمین رسیده بود، این خربوزه همه ساله در كابل و پاكستان بفروش می رسید ولی دراین سال بخاطر مسدود بودن راه همه ضایع شد و سرد خانه ای هم در این منطقه وجود نداشت كه از آن نگهداری می شد.
وزارت تجارت یكصد و بیست هزار دالر قرضه را بخاطر تزئین و زیبا سازی دفاتر خود مصرف می كند ولی بخاطر حفظ میوه جات كشور یك سرد خانه درست نمیتواند كه اینها همه نمونه های ضعف در پلان گذاری ، مدیریت و بی كفایتی مسئوولین امور است.
گفته میشود زعفران را جایگزین تریاك می كنند، زعفران بعد از كشت، وقت زیاد لازم دارد،در حالیكه مردم ما در حال حاضر محتاج است، مگر میشود كه به امید حاصل زعفران مریضش را تداوی نكند، فرزندش را به مكتب نفرستد و لباس و پاپوش برایش نخرد؟و از طرفی این زعفران آیا این توانایی را بدست خواهد آورد که در مارکیت با مولدین و صادر کنندگانی که حد اقل صدسال است تجربه این کار را دارند، رقابت نماید؟ دولت باباز گذاشتن بنادر و با برداشت غلطی كه از اقتصاد بازار آزاد دارد عملا به دهقان كشور ضربه زده و دهقان را وادار به كشت خشخاش نموده است. آرد از خارج، برنج از خارج و حتی نسوار از خارج، آیا دهقان ما كه هنوز كشت و زراعتش بوسیله گاو و ابتدائی ترین وسایل زراعتی صورت می گیرد میتواند با زراعت پیشرفته چین، پاكستان و ایران رقابت كند؟‌ آنچه تا دیروز دهقان ما كشت می كرد همه امروز بشكل صحی و پاستوریزه شده از خارج و به قیمت ارزان به بازار ما عرضه میشود. هزار ها جریب زمین للمی ما هم اكنون لامزروع است.
خلاصه از نظر ما دولت كاملا مقصر است و عملا ترویج كشت مواد مخدر می نماید، و در این زمینه نه پلان و برنامه ای است و نه مدیریتی سالم و استراتیژی .



مطلب دوم اینكه:
تبلیغات در سطح بین المللی این است كه افغانستان قاچاق مواد مخدر دنیا را در اختیار دارد، و تنها دلیل هم این است كه در افغانستان حكومت مقتدر وجود ندارد، بی امنیتی باعث بالا رفتن میزان تولید تریاك و صدور آن به خارج گردیده است.
به عقیده ما این یك دروغ محض و توطئه است. زیرا همه می گویند كه افغانستان تریاك تولید می كند، تریاك و هیروئین دنیا از افغانستان است، اگر راست است بیایید تریاكی كه در دنیا مصرف میشود محاسبه می كنیم، اگر هر دو رقم مساوی باشد ما می پذیریم، در غیر آن حد اقل دنیا یكبار بگویند كه این تریاك در كدام كشور تولید میشود، حد اقل از یك كشور دیگر هم نام ببرند. كشت این بته دشمن انسانیت یقینا تنها مربوط افغانستان نیست!!.
ما با سنجش و حساب عرض كردیم كه چنانچه اگر رقمی كه به تریاك تولیدی افغانستان ذكر می كنند درست هم باشد، نصف تریاك مصرفی ایران نمی شود، چه رسد به تریاكی كه به اروپا و امریكا مصرف میشود.
در این جا همان ضرب المثل معروف افغانی صدق می كند كه میگویند (چرسی پر خور بنگی بد نام) بیش ترین تریاك مصرفی دنیا در سائر كشور ها تولید می شود ولی در تبلیغات تنها از افغانستان اسم می برند كه اینهم برمی گردد به بی كفایتی دولت كه حتی برای یكبار هم از حیثیت و آبروی كشورو مردم خود دفاع نكردند و تبلیغاتی كه در این راستا از سوی دشمنان آبرو و حیثیت این مردم صورت می گیرد، ذیلانه می پذیرند، در حالیكه هدف از این تبلیغات تحت پوشش قرار دادن تولید و قاچاق مواد مخدر خود شان است.
پیشنهاد ما برای از بین بردن این بته ای كه دشمن بشریت است این است كه: دهقان همكاری شود، با وسایل زراعتی مدرن و با قرضه های طویل المدت و آنچه را كه دهقان ما تولید می كند نباید از خارج وارد گردد، زیرا این دهقان توان رقابت با آن را ندارد، البته اداره و كنترول نرخ ها حق دولت است، اگر اینكار صورت بگیرد دهقان با اطمینان دست از كشت خشخاش خواهد بر داشت.
كشت كوكنار بديل يا رقيب
با وجوديكه يك دهه از حضور نظامي، سياسي و اقتصادي دهها كشور خارجي در افغانستان مي گذرد و تعدادي هم كه در جنگ عليه تروريسم حضور نظامي ندارند، ولي كشور ما از كمك هاي اقتصادي شان بر خوردار است، مثل هند، چين و ... با آنهم افغانستان همچنان در آتش نا امني مي سوزد.
تروريسم هر روز در گوشه و كنار مملكت و حتي در مركز كشور و ساير مراكز شهر ها از ما قرباني مي گيرد.
ادارات دولتي ما اكثراً غرق در فساد گرديده و فساد اجتماعي هر روز سير صعودي دارد، متاسفانه دولت هم تحت نام اصلاحات به تعداد بيكاران افزوده و رشد فساد اجتماعي را عملاً قوت مي بخشد.
تجارت كه ستون فقرات اقتصاد يك مملكت است، در حال حاضر اين كار در مملكت ما حالت افتضاح را بخود گرفته است زيرا در ماركيت هاي سراسر كشور بجز پست ترين و بي كيفيت ترين اموال كشور هاي صادر كننده چيزي به مشاهده نمي رسد.
بايد متوجه بود همانطوريكه قبلاً به عرض رسيد تجارت بصورت متقابل سود آور است، در حاليكه ما صرف وارد كننده هستيم، از كفش و كلاه گرفته تا نصوار دهن.
مقايسه ميزان واردات و صادرات يك رقم خجالت آور است كه نميدانيم مسولين مربوطه چگونه توجيه مي نمايند.
زرع و قاچاق مواد مخدر ما را در سطح دنيا بد نام ساخته، هر جا نام از مواد مخدر است، نام افغانستان در كنارش ديده مي شود، در حاليكه ترياك توليدي اين كشور مصرف يك همسايه ما يعني ايران را كفايت نمي كند، چه رسد به اينكه ترياك اين كشور به اروپا و جاهاي ديگر بفروش برسد.
گاهي براي كشت كوكنار بديل هاي مثل زعفران و سماروق را پيشنهاد نمودند. كه با پيشنهاد اين بديل ما نظر مخالف داريم، زيرا اين اقدام نمي تواند كه در ماركيت هاي تجارتي به اين زودي ها بخود جا باز نمايند.
اگر تايخ سه دهه قبل خود را ورق بزنيم، ما از لحاظ توليدات زراعتي به حد بالائي قرار داشتيم، گندم برنج و ميوجات كمتر از خارج وارد مي كرديم، شمال كشور از لحاظ فراواني گندم و آرد، كندوي افغانستان ياد مي شد، ولي زمين هايش به كشتزار هاي چرس و ترياك تبديل گرديده است، زير ديگر آن حاصلاتي كه سه دهه قبل در بازار بفروش مي رسيد خريدار ندارد، گندم شمال نمي تواند با آردي كه از پاكستان و ازبكستان مي آيد در بازار رقابت نمايد، زيرا توانائي اش را ندارد، و همين طور برنجي كه سيل آسا از پاكستان وجاهای دیگر وارد مي شود، با توجه به ارزان بودنش مزارع كشت برنج را به مزارع ترياك تبديل نموده است به عقيده ما زماني اين بدنامي توليد و تجارت ترياك از ما بدور خواهد شد كه ما زراعت خود را تقويه نمائيم، امروز هزاران هكتار زمين دهقان ما بصورت لامزروع باقي مانده اما دهقان صرف به كشت ترياك در يك جريب ياد و جريب زمين اكتفا مي نمايد، زيرا گندم و يا چيز ديگر اگر زرع نمايد، مازاد احتياج خودش را كسي نمي خرد تا از پولش او ساير احتياجات خود را تهيه نمايد.
تقويه زراعت و كمك به دهقان و پرداخت تشويقيه به دهقان خريداري حاصلات مازاد دهقان به قيمت مناسب ، به عقيده ما مهم تر از همه حمايت توليدات دهقان از لحاظ گمركي  ميتواند حتي فكركشت ترياك را محو نمايد و اين طرز فكر بهترين رقيب كشت ترياك خواهد بود.
اگر پولي را كه دولت طي يك دهه گذشته در جهت اعمال زور و فساد بخاطر جلو گيري از كشت ترياك مصرف نمود نصف اين پول را به دهقان آنهم در جهت رشد زراعت مصرف مي كرد امروز مردم جدا از اينكه از لحاظ قسمت زيادي از احتياجات اوليه خود كفا بودند، ضرورتي به كشت كوكنار نداشتند كمك هاي كه به عنوان بديل معيشت يك مقدار آرد و روغن و يا چيز ديگر بصورت مقطعي داده مي شود، به نظر ما يك شيوه غلط است زيرا طبق آن ضرب المثل معروف كه مي گويند: اگر به فقرا غذا داده شود آنها از خورد آن لذت مي برند، اما فقر شان ادامه خواهد يافت، ولي اگر به آنها  و ابزارکار داده شود و روش كار را بياموزند خواهند توانست وضع خود را بطور مداوم بهبود بخشند.
و از طرفي جلو ورود محصولات زراعتي كه امكان توليد آن در داخل كشور است گرفته مي شد، دهقان ما مي توانست با اطمينان خاطر از كشت كوكنار صرف نظر و به زرع گندم، حبوبات پنبه و ... بپردازد.
اما امروز با توجه به وضعيتي كه در بازار هست و همه چيز از خارج وارد مي شود بايد بپذيريم كه مجبوريت دهقان كشور را به سمت كشت كوكنار سوق داده است.

مبارزه با مواد مخدر
سالهاست که افغانستان به  عنوان تنها مرکز تولید و قاچاق مواد مخدر در دنیا تبلیغ می شود و بااین تبلیغات افکار عامه را چنان جهت دهی کرده اند که گویا افغانستان همینطور است و افغانستان یعنی مواد مخدر!
ازهمسایگی ما ایران ، پاکستان ،تاجکستان و...تا اروپا و امریکا همه داد می زنند که افغانستان تامین کننده مواد مخدر دنیا است .
ایران باوجودیکه مصرف تریاکش به هزاران تن می رسد ، می گویند که تریاک از افغانستان به ایران می آید . ( رقمی که برای تولید مواد مخدر افغانستان در تبلیغات عمومی گفته می شود ، ما آنرا تبلیغات و دسیسه ای بیش نمیدانیم ) . همین رقمی را که ذکر می کنند نصف تریاک مصرفی ایران نیست. زیرا در زمان حکومت طالبان که گفته می شد در تمام ولایات تریاک کشت می شود ، آنگاه می گفتند که افغانستان 3600 تن تریاک تولید دارد، بعدأ 4500 تن گفتند در حالیکه اینک می گویند تنها در یک ولایت تریاک کشت می شود اما مقدار تریاک تولیدی افغانستان را 6500 تن اعلان می کنند ، که این خود دروغ و توطئه ای بیش نیست .
البته ما در اینکه در افغانستان تریاک  کشت می شو د  مخالف نیستیم ، تریاک کشت می شود ، اما نه به پیمانه ای که تبلیغ می نمایند. اگر بنا باشد که ما بپذیریم تولید تریاک افغانستان در این حداست ، پاسخ سوالات زیر را ما باید دریافت نمائیم :
1.      گفته می شود که از مجموع تریاکی که در اروپا بفروش می رسد هفتاد فیصد آن از افغانستان است ، بفرض راست بودن این ادعا ، بما بگویند که سی فیصد دیگر از تولیدات کدام کشور است؟ وقتی هفتاد فیصدش را  که میدانند حتمأ سی فیصدش را هم میدانند.
2.      ده سال قبل ملل متحد تعداد معتادان ایران را سیزده میلیون نفر گفت و منابع ایرانی هم تایید کردند که در طهران روزانه سه تن مواد مخدر مصرف می کنند ، که در این صورت تریاک افغانستان نصف تریاک مصرفی ایران نمی شود، چه رسد به دیگر نقاط جهان ، فرضا نصف مصرف ایران ، و تریاک افغانستان هم سربسته و دربسته به ایران رفت ، بفرمایید که نصف دیگر را از کجا می کنند؟
3.      می گویند که افغانستان کشوریست ناامن ، اردویش ضعیف ، پولیسش ضعیف و ناکارآمد ، توان اداره مرزهای خود را  ندارند، بفرض اینکه چنین باشد ، در حالیکه آنطورکه می گویند نیست ، عملا به مشاهده میرسد که در این روزها امنیت مناطق را  پشت سر هم مستقلانه در دست می گیرند که این خود نشانه قوت و خود کفایی است . 
فرضا ایشان راست می گویند ، مرز های ما ناامن ، چرا ایشان اجازه میدهند که از مرزهای امن خود شان قاچاقبران وارد شوند ، اگر ما به مرز های خود حاکمیت نداریم ، شما که دارید. چرا می گذارید که تریاک وارد کشور تان شود؟ و اگر کنترول از عهده شما هم بیرون است پس خود نیز ضعیف و از کنترول مرز های خود عاجز  و حدا اقل بار این ملامتی تنها به گردن ما نه ، که شما خود نیزشریک هستید.
ما این تبلیغات که افغانستان مرکز تولید و تورید مواد مخدر است ، مربوط به کسانی میدانیم که مصرف واقعی جهان را تولید می کنند و به افغانستان اتهام می بندند تا  تولید ات و کار خود را مخفی نموده باشند. و افکار عامه متوجه ایشان نگردد. در حالیکه امروز انواع مواد مخدر بصورت کیمیاوی در کشور های دیگر تولید می شود.
با تاسف بعرض برسانیم که در افغانستان هم کسی پیدا نمی شود که بگوید چرا این همه تبلیغات علیه ما؟
و شیوه های مبارزه با مواد مخدر هم قسمی تنظیم شده که همه ساله باید تعدادی از مردم بنابر ضرورت و مجبوریت مقداری تریاک  کشت نمایند تا به اینها خوراک تبلیغاتی تهیه شود .
سالهاست که در قسمت شیوه های مبارزه علیه مواد مخدر در افغانستان صحبت می شود و تبلیغات زهر آگین چنان موثر واقع گردیده که حتی به خاطر مبارزه با این پدیده شوم جدا از اینکه یک معینیت در وزارت داخله وجود دارد ، یک وزارت مستقل هم تشکیل گردیده است که مصارف آن هم الی ماشاالله است .
اگر حاصل کار این ها را بررسی کنیم خواهیم دید که هرقدر که زمان می گذرد و این ها راه می روند همان جمله معروف (سار کل اول) است. زیرا روش غلط و استراتیژی صحیح و سالم در جهت مبارزه با این ماده مرگ آور وجود ندارد.  در افغانستان هرکسی که وقتی از لحاظ مالی اکمال شود، یا مرغ دولت به سرش نشسته به مقام و منصبی برسد ولو « س و ص» را هم فرق نتواند فکر می کند که عقل کل شده ، و دیگر هیچ کسی را باخود برابر نمی بیند.
در حالیکه از ده سال به اینطرف میلیارد ها سرمایه گم شد و افغانستان همان که عرض کردیم(کل اول).
با قاطعیت بعرض باید رساند که سرمایه و پولی که در این ده سال در جهت مبارزه با مواد مخدر شد، اگر با یک استراتیژی صحیح و سالم افغانی به تقویه زراعت و زارعین کشور مصرف می شد امروز نامی از کشت و زرع مواد مخدر در افغانستان نبود.
بایداذعان داشت که دهقان افغانستان را مجبوریت به سمت و سوی کشت خشخاش کشانده است . زیرا هیچیک از تولیداتش مورد حمایت قرار نمی گیرد.
دهقان با یک گاو قلبه ای خودش که با همسایه اش به شراکت کارو زراعت می کند ، آنهم در قطعه زمینی محدود که بعضأ از کسی به اجاره گرفته ،  در برابر زراعت میکانیزه چین ، پاکستان ، قزاقستان و... در میدان رقابت افتاده است ، حالا شما ( خوانندگان محترم ) قضاوت کنید، آیا دهقان ما اگرگندم را با وسایل سنتی قدیم بکارد در برابر آردپاکستان و قزاقستان میتواند رقابت کند؟. و همچنان دهقانی که برنج زرع می کند در برابر پاکستان و هند چگونه میتواند رقابت کند؟ . تمام سرمایه دهقانان ما را اگر حساب کنید با پول اعلانات تجارتی آنها حتی نمیتواند مقایسه شود.
البته نه تنها دهقان بلکه امروز اکثر کسانی که در کشور ما شغلی داشتند بخاطر عدم توانایی در میدان رقابت صحنه را ترک و در صف بیکاران جامعه پیوستند که اینک از بحث ما خارج  است .
در قسمت مبارزه با مواد مخدر عرض ما این است که این پول های که بخاطر مبارزه بامواد مخدر به مصرف می رسد در جهت تقویه دهقانان مصرف شود و تولیدات دهقان از هرلحاظ مخصوصا از لحاظ گمرکی مورد حمایت جدی قرار گیرد . یعنی شبیه تولیدات داخلی از خارج را نگذارند که وارد شود و اگر مانع نمی شوند ، تکس ها را بالا ببرند تا با تولیدات داخلی رقابت نتوانند .
عده ای که از ده سال به این طرف ماده دهم قانون اساسی را بخود دست  آویز ساخته و اقتصاد بازار آزاد گفتند و نیمی از مردم کشور را خانه خراب کردند و در مقابل شان کسی هم پیدا نشد که ماده های 11و-13 قانون اساسی را  میخواند .  اگر این  به اصطلاح دستکی های کمپنی های صادراتی خارج و استعمارگرانی که پروسه فقیر سازی و گداپروری را در افغانستان پیش می برند ،  بازهم انتقاد کردند که ماده دهم قانون اساسی زیر پا می شود ، ماهم استدلال خود را داریم و آنرا کماکان یک سخن بیجا و پوچ میدانیم ، زیرا دولت حق دارد که قدرت وادار گری را بخود حفظ نماید.
, کلام آخر اینکه : سخن ما اینکه اگر میخواهید پدیده شوم و ضد انسانیت و نام بد کن تریاک از کشور ما دور شود ، دهقان را تقویه و تولیداتش را مورد حمایت قرار دهید و الا مردم مجبور خواهند بود به کشت مواد مخدر.
اقدامات لازم
مبارزه با فساد اداري و همچنان مبارزه عليه مواد مخدر احتياج به يك استراتيژي صحيح و سالم دارد. و اينرا نيز بايد اذعان داشت كه طرح استراتيژي هم كار آساني نيست و هر گز بوسيله كساني كه در گير مسئله نبوده و يا نيستند صورت نخواهد گرفت.
موضوع ديگر ايجاد مديريت سالم و تربيه كادر هاي تخصصي يا به اصطلاح مديران كار آمد است.
با تأسف بايد به عرض برسانيم كه امروز در كشور ما يكي از پرابلم هاي نهايت عمده همين است، وقتي شخصي به مقامي استخدام مي شود، حتي دريور و خانه سامان و چاي دار خود را نيز از اهل خانواده اش استخدام مي نمايد. تعيين مديران غيرمسلكي باعث گرديده كه ادارات دولتي ما گرفتار فساد و تباهي گردد.
آنقدر كه به پيوند هاي قومي و خويشاوندي اهميت داده مي شود، تخصص چندان اعتبار ندارد، متخصصين بي واسطه و بي پول هر گز نمي توانند شغل رسمي بدست بياورند، و بهترین نمونه و شاهد مثال در این زمینه وزارت داخله کشور است که دهها جنرال بیکار و شامل احتیاط که فقط حاضری امضا می کنند و معاش می گیرندولی در بسیارجا ها افراد پائین رتبه و بی تجربه در بست های جنرالی کارمی کنند.