۱۳۹۵ بهمن ۲, شنبه

چهل و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده امریکا



چهل و پنجمین رئیس جمهور امریکا وارد قصرسفید شد


دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور سوگند یاد کرد،  دیشب زمانی که این صحنه را از طریق تلویزیون تماشا میکردم ، ذهنم به یاد و خاطره های تاریخی افتاد،  زیرا وقتی در یک کشور پرقدرت دنیا انتخابات و انتقال  قدرت از یکی بدیگری را در حالی می بینیم که هیچ سروصدایی نیست و همگی با احترام به قانون و رای مردم خویش آماده خدمت به وطن شان باکسی هستند که دیروز در مقابلش قرار داشتند و رای خود را به صندوق رقیبش ریختند .
و یکی از خاطرات دیگر اینست که در این کشور زمانی سیاهان انسان های درجه آخر بحساب می آمدند ، در محلاتی که سفید پوستان زندگی می کردند نه تنها حق زندگی و اقامت نداشتند که حتی تردد ایشان هم مشکل داشت ، اما دیدیم که هشت سال تمام برهمین کشور سیاه پوستی آمده با خانواده اش در قصر سفید اقامت گزید و براین کشوری که قدرت یکه تاز جهان بود حکومت کرد.
همچنان آمدن ترامپ به کاخ ریاست جمهوری و سوگند یادکردنش به عنوان رئیس جمهورصفحه ای از تاریخ 150 سال قبل امریکا را در پیوند با مراسم تحلیف رئیس جمهور مرا بخاطر آورد.
همه میدانند که ترامپ یک تاجراست و آنهم تاجری که هیچ گوند سابقه کاری در مدیریت سیاسی ندارد و یکی از سرمایه داران بزرگ دنیا است که امروز تاج ریاست جمهوری بزرگترین کشور دنیا را نیز به سرنهاده است.  اما در 1860 درست یکصدو پنجاه سال قبل زمانیکه ابراهام لنکلن به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد ، او تجارت پیشه نه بلکه فرزند یک کفاش بود، زمانیکه مراسم تحلیف را اجرا می کرد یکی از بزرگان و شاید هم سرمایه داران امریکا در همان مجلس گفت که : پسر یک کفاش هم رهبر امریکا شد .  ابراهام لنکلن گفت: پدرم یک کفاش لایق و موفق بود، من هم تلاش می کنم که یک رئیس جمهور موفق باشم .
او با این جمله مطلب مهمی را هم به مردم امریکا و هم به دیگران فهماند که اینجا مهم نیست که کدام شخص باید در راس باشد، بلکه مهم این است که قانون به اجرا گذاشته شود.
واقعا اگر بنابراین می بود که در راس قدرت امریکا چه شخصی باید قرار داشته باشد، از کدام قوم و تبار باشد روزی کفاش بچه ای ، روزی سیاه چرده ای و روزی هم تجارت پیشه ای سکان دار کشتی بزرگ امریکا نمی شد. و اینجاست که این تعویض شدن ها مارا به نتیجه میرساند که در امریکا حاکمیت از قانون است و قانون هم همانست که مردم وضعش کرده اند .
ما این وضعیت را نه با کشور خود مان مقایسه می کنیم و نه با حکمرانان خود به عنوان نمونه دموکراسی یاد آور می شویم ، زیرا نه قابل مقایسه است و نه حکمرانان ما اعتقادی به قانون و مردم و دموکراسی دارند ، به قول شاعر :
میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است
اما سخنی با رئیس جمهور جدید امریکا در ارتباط با کشور عزیزمان افغانستان داریم و آن اینکه : سالهاست که سرمایه های هنگفتی از امریکا و دیگر کشور های هم پیمانش در این کشور با نام مبارزه با تروریسم سرازیر و با تاسف حیف و میل شده است. تحت عناوین مختلف ومخصوصا  بازسازی افغانستان و مبارزه با تروریسم . که متاسفانه نه افغانستان آباد شد ونه تروریسم از بین رفت.
اگر افغانستان را از لحاظ آبادی و عمران با سالهای قبل از آمدن نیرو های امریکا و هم پیمانانش مقایسه کنیم نه تنها بازسازی نشده بلکه به ویرانی ها افزوده شده ، و اگر در یکجا کاری صورت گرفته در دهها جای دیگر بیش از گذشته ها خرابی صورت گرفته است و همینطور در قسمت مبارزه با تروریسم که حتما شما در جریان هستید که تروریزم نه از بین رفته و نه حتی تضعیف گردیده بلکه امروز تروریزم با قوت بیشتر از گذشته و باسازماندهی قویترعمل می کند ، در افغانستان همه شاهراه ها ناامن است ، شهر ها اعم از بزرگ و کوچک به شمول پایتخت امنیت ندارند ، حکومت موجود که با نام حکومت وحدت ملی با میانجیگری آقای جان کیری وزیر خارجه وقت امریکا بوجود آمد کاملا در مغایرت با قانون اساسی این کشور است ، پارلمان کاملاغیر قانونی است و در حال حاضر هیچ گونه زمینه ای برای برگذاری انتخابات پارلمانی و ریاست جمهور وجود ندارد .
اینرا نیز باید اذعان داشت که طی سالهای گذشته میلیارد ها دالری که برای این کشور اختصاص داده شده بوده به نظر من تنها دزدان افغانی آنرا حیف و میل نکرده بلکه با تبانی دزدان خارجی که در دادن کمک برای افغانستان نقش داشتند حیف و میل شده و شاید هم بعضی از این کمک ها در همان دنیای خارج سهمیه بندی گردید است . که اینها همه قابل بحث و بررسی هستند .
من همانگونه که مسوولین امور را در افغانستان مجرم شناخته و می گویم که باید این کمک ها را حساب بدهند  دوستان خارجی را نیز مسوول میدانم در برابر مردم خود شان که زحمت کشیدند و عرق رختند و تکس و مالیات پرداختند ولی پول شان  همه حیف و میل گردیده است باید حساب دهند.
از جناب دونالد ترامپ میخواهیم  راهی را که دیگر ان از 2001 به این طرفی در افغانستان رفتند نرود ،  و اینرا بپذیرند که استراتیژی امریکا طی سالهای که گذشت کاملا ناکام بوده است . 
من بارها گفتم و نوشتم : درست است که استراتیژست های امریکایی انسان های دانشمند و قوی هستند اما باید قبول کنند که از طرح استراتیژی در افغانستان ناکام بودند و هستند .
به عنوان نمونه میتوان گفت که امریکا در طول پانزده سال گذشته موضوع شکاف های قومی و مذهبی را که در افغانستان از سالها بدینطرف ضمن ایجاد هزاران بدبختی نهادینه گردیده است در عملکرد خود در این کشور نظرنگرفته و یکی از عوامل مهم شکست سیاست امریکا هم همین است .
اینجا سرزمینی است که اگر امریکا میخواهد با این کشور و مردمش کار کند با خود مردم این سرزمین و نخبگانش کار نماید ، دست بدامان این و آن شدن و تثبیت حاکمیت بوسیله دیگران در این کشور ناممکن است .
این سخن سالها قبل من است که یک بار دیگر تکرار می کنم : امریکا اگر میخواهد مردم افغانستان تاهستند ممنون کمک هایش باشند و از مردم و حکومت امریکا قدردانی نمایند در این کشور سیاست نکند و افغانستان را به عنوان تخته خیزبرای زدن رقبایش قرار ندهد ، این کشور را کمک کند هم در بخش های اقتصادی و هم در بخش های فرهنگی و خدماتی . همانگونه که دست مردم جاپان و کوریای جنوبی را گرفتند دست این مردم را نیزبگیرند، و الا با استرتیژی موجود که سالها ناموفق بوده جزنفرت و لعن مردم افغانستان چیزدیگری نصیب شان نخواهد شد .
باد این سخن بگوشت ، ما مرده و توزنده
والسلام
2 دلو 1395 کابل