۱۳۹۷ دی ۱۰, دوشنبه

به بهانه ششم جدی روزسیاه و ننگین درتاریخ کشور، سالروزتجاوزروسها به افغانستان


روز گذشته استاد مرد است :
غلام علی صارم 
--- نگاه مختصری به تاریخ سه دهه  نشان میدهد که افغانستان شاهد درد های بیشماری بوده است . مصائب زیاد خانه های این مردم را به خرابی و تباهی کشانده است .
مصیبت کمونیزم و کودتای سرخ هفت ثور سرآغاز همه این مصائب و تباهی است که بوسیله جمعی وطن فروش تحت قیادت و رهبری و حمایت روسها با سرنگونی داود رئیس جمهور وقت  راه اندازی شد .
پیامد این کودتای خونین در افغانستان نهایت سنگین بود ، شهادت میلیونی مردم این کشور و میلیون های مهاجر در گوشه و کنار جهان ، صدها هزار معلول و معیوب ، خرابی و از بین رفتن تمامی مراکز و تاسیسات زیر بنایی کشور و گرفتاری کشور و دور ماندن از همه پیشرفت های جهان تا امروز، همه و همه بوسیله همین کودتای ننگین آغاز شد.
روسها که مشتی زدند و به لگدی گیرماندند ، جدا از فعالیت های جهانی که پای ایشان را به این کشور کشانده و دراین گرداب  به سرحد غرق شدن رسانده بودند . جنجال دیگر مهره های داخلی شان بود ،  آنهاییکه در ظاهر کودتای هفت ثور نقش بازی می کردند ،  مثل تره کی ، امین ، ببرک و آخرین مهره کثیف نجیب غدار، همه خائین تر از یکدیگر ، پست تر از یکدیگر و بی کفایت تر و جلاد ترازیکدیگر بودند ،  که روسها این ها را پشت سر هم عوض کردند  تا بتوانند حداقل از درد سری که دوستان نوکر شان ایجاد کرده و می کردند آسوده خاطر گردند که تا آخر هم بدان موفق نشدند.
فسادی که نوکران روس در این کشور راه اندازی کردند و کشور را به تباهی کشاندند و آغاز گر جنگ و نفاق شدند و زمینه ساز دست درازی های مغرضانه و آلوده به فساد همسایه ها گردیدند، گفتن و نوشتنش وقت زیادی لازم دارد .
اما از آنجاییکه در این ماه به سالگرد اشغال کابل توسط نیرو های طالبان و حلق آویز شدن آخرین مهره فساد کمونیزم و نوکر روس نجیب خائن قرار داریم خواستیم اشارتی در این خصوص داشته باشیم .
نجیب آخرین مهره فساد کمونیست ها در کابل است که در عصر حکومت ببرک کارمل به عنوان جلاد « رئیس اداره بدنام خاد» ایفای وظیفه می نمود ، قصاوت و بیرحمی و سرسپردگی اش به روسها باعث شد که روسها کارمل را که مثل تره کی و امین در کار خود ناکام بود برکنار و این آدم جانی را در راس بیاورد، و همین کار را هم کردند .
حکومت نجیب در روز های روی کار آمد که روسها هم دیگر توان ادامه حضور نظامی را در افغانستان نداشتند ،  نجیب نیز این وضعیت را درک کرده بود ، برخوردش با مردم بگونه انتقامجویانه و در بعد دیگر غارت دارایی های مردم بیچاره و مظلوم این سرزمین ،  اواین موضوع را درک کرده بود که زور مردم زور خداست ، مردمی که چهارده سال است با دستان خالی مبارزه کرده و آمار شهدای شان به مرز دومیلیون میرسد اورا نیز نخواهند گذاشت که به جلادی و خون آشامی خود ادامه داده و دار و ندار این مردم را غارت کند .
جای بسا تعجب است که امروز جمعی از زباله های مارکسیزم و بقایای سیل خیانت و جنایت هفت ثور میخواهند از او یک قهرمان بسازند  در حالیکه او یک جلاد ، خائین به وطن و نوکر و وطن فروش بود و میخواهند از روحیه عیار ی مردم افغانستان استفاده نموده چهره های کثیف خود را در پشت نام یک مرده گندیده و فاسد یک وطن فروش پنها ن نمایند .
چه میشود که اینها یکبار بیایند حداقل یک سال اخیر حکومت این جلاد را صادقه و بیطرفانه مرور نمایند، و نگاهی هم به زندگی و به اصطلاح آرگاه و بارگاهی که در دهلی برای خود درست کرده بود نمایند .
در یک سال اخیر خانم نجیب چهل بار به هند سفر می کند و هر بار با بکس های پر، از در مخصوص افراد مهم خارج می شود ، تحقیق نمایید که در این بکسها او چه چیز های  را حمل می کرده؟ . و تا امروز که خانواده اش در آنجا زندگی شاهانه دارند از دارایی کدام مردم است . و از طرفی عملا مشاهده گردید که  در روز های واپسین که دیگر قدرت و توان ادامه برخیانت و چپاول و غارت برایش نمانده بود میخواست که خود نیز به جمع خانواده اش بپوندد  تا از دارایی های که از خون این ملت به آنجا انتقال داده بود به عیش و عشرت بپردازد . اما  این موقعیت را از دستش گرفتند و نگذاشتند که فرار کند و از میدان هوایی مستقیم آمد و به دفتر ملل متحد پناهنده شد. که این خود بیانگر خیانت و جنایت پیشه بودن این نابکار را ثابت می کند . زیرا هزاران تن از این دار و دسته جایی نرفتند و فرار نکردند و مجاهدین هم که روحیه انتقام جویی نداشتند همه را عفو کردند باوجودیکه این خائینین از این عفو استقاده کرده و به شعله ورساختن جنگ های داخلی اقدام نمودند و اینکار را هم کردند که بحثش را به وقت دیگر موکول می کنیم .
نجیب در دفتر ملل متحد به سر می برد و مجاهدین هم به او متعرض نشد و اما اینکه چرا به او اجازه رفتن ندادند دلیلش واضح است،  او باید به یک سلسله سوالات پاسخ می گفت مثلا انتقال دارایی ها ی که در هند ذخیره کرده بود ، قتل هزاران انسان که در دوران ریاستش در خاد با مشت و لگد کشته بود و دهها مورد دیگر که اکثرا به آن میشود خیانت ملی گفت .
و این وضعیت تا پنجم میزان 1375 دوام پیدا کرد ، تا اینکه در این روز نیرو های طالبان در کابل تسلط پیدا کرده و او را با برادرش از دفتر ملل متحد بیرون و در چوک آریانا حلق آویز کرده و به سزای اعمال ننگینش رساندند .
ما نه طرفدار و نه عضو گروه طالبان هستیم و نه اعمال ایشان از نظر ما که اسلامی می اندیشیم و اسلامی فکر می کنیم قابل تائید است ، اما این مورد را به جان و دل تائید نموده و به ایشان می گوییم که  دست تان درد نکند ، خانه آباد ، تشکر از این اقدام کاملا بجا و قانونی تان که حد اقل به زخم های دل جمعی از یتیمانی که پدر شان به دست این جلاد به شهادت رسیده بود، مرحم گذاری نمودید .
ما به روح پاک همه کسانی که بدست این جلاد به شهادت رسیده درود فرستاده و به این خائین ملی هزارن لعنت و نفرین نثار می کنیم . و به بزرگانی که  خودرا رهبران این مردم میدانند هشدار میدهیم که بیش از این باسکوت خود باعث رشد و پا گرفتن قاتلین شهدای میلیونی این سرزمین نگردند.والسلام
================================

۱۳۹۷ آذر ۲۹, پنجشنبه

نقد:


ما را زسربریده میترساند:
نقدی بر «مذاکرات صلح با طالبان و سردرگمی در حکومت افغانستان» (نوشته جاوید لودین – BBC)
مختصرتبصره ء که در ذیل مطالعه میفرمایید در ارتباط با مقاله ای است تحت عنوان « مذاکرات صلح با طالبان و سردرگمی در حکومت افغانستان » که در سایت بی بی سی منتشر شده است . این مطلب به قلم آقای جاوید لودین معین پیشین وزارت خارجه  کشور میباشد .  خوب است که در نخست قسمت های از این مقاله را از نظر گذرانده و در اخیر گفتنی های خود را در مورد بنگاریم .
«به دلیل همین انفعال و سردرگمی در نظام سیاسی کشور است که امروز مردم ما به جای آن‌که روند فعلی را با امیدواری برای برقراری صلح استقبال کنند٬ بیشتر با دلهره و عدم اطمینان می‌بینند. به عوض ایجاد چشم‌انداز روشن برای روند صلح، سوالات بیشتر در اذهان مردم خلق شده و کسی نیست که به این پرسش‌ها، پاسخ ارایه کند. آیا روند فعلی به صلح واقعی خواهد انجامید؟‌ قیمت و برآیند مذاکرات صلح با طالبان چه خواهد بود؟ در نتیجۀ توافق صلح با طالبان، خواستار چگونه افغانستانی هستیم؟ آیا صلح منتج به احیای امارت اسلامی خواهد شد و یا به تداوم جمهوری اسلامی افغانستان می‌انجامد؟ آیا صلح با طالبان به عنوان یک گروه نظامی که از پروسۀ سیاسی هفده ساله دور مانده بود، به این معنا خواهد بود که آنان به نظام سیاسی مبتنی بر قانون اساسی مدغم می‌شوند و خلای روند هفده ساله پر می‌گردد؟ یا این‌‌که مجموع پروسه از جمله دست‌آوردهای هفده ساله، زیر پای طالبان ریخته خواهد شد؟ و بالاخره آیا روند فعلی صلح روند دموکراتیک در کشور و انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده را منتفی می‌سازد؟‌ و یا می‌شود این دو پروسه بزرگ ملی را باهم تلفیق کرد؟
این سوالاتی است که نه ایالات متحده و نه پاکستان می‌توانند به آن پاسخ بدهند. نقش سازنده و کلیدی واشنگتن برای کشانیدن طالبان به مذاکرات صلح و متقاعدسازی پاکستان، قابل تحسین است اما به نظر می رسد تصمیم‌گیری دربارۀ سرنوشت مردم و آیندۀ سیاسی کشور، مربوط به خود افغان‌ها است. می توان به عنوان اولین قدم٬ به منظور دست‌یابی به یک صلح پایدار و عادلانه و پاسخ دهی به سوالات و نگرانی‌های مشروع در جامعه، تیمی از قاطبۀ مردم که از صلاحیت و مشروعیت لازم برای مذاکره برخوردار باشد تشکیل شود.
نگرانی این است که اگر این وضعیت سردرگمی و انفعال در نظام سیاسی افغانستان ادامه بیابد، نه تنها چالش بزرگی را در روند موجود صلح به میان خواهد آورد؛ بلکه حتی خطر آن نیز میورد که در صورت عدم آماده‌گی جانب افغانستان سه بازیگر دیگر (طالبان٬ امریکا و پاکستان) به توافقاتی دست یابند که در آن منافع نظام سیاسی موجود در کشور کاملاً نادیده گرفته شود. بدیهی است که چنین توافقی٬ اگر به دست هم بیاید، نامتعادل، یک‌جانبه و ناپایدار خواهد بود.»
واما!
اینکه ایشان از این پروسه و عملکرد امریکا مبنی به مذاکره کشاندن طالبان تحسین میکنند سخنی است دقیق و لیکن به نظر ما این یک صحنه سازیی بیش تر نیست زیرا این موضوع را زمانی بینظیر بوتو در سخنرانی خود افشا کرد که طالبان را ما نه بوجود آوردیم و نه حمایت می کنیم ،  طرح از امریکا و انگلیس بوده و پول از عربستان سعودی و در این میان پاکستان صرف مجری طرح بوده و بس .  روی این حساب امریکاوانگلیس سالها قبل این توانایی را داشت که طالبان را به مذاکره وادار نماید و پاکستان هم کشوری است که امریکا هیچگاهی دوستی این کشور را با دوستی  هرکشور دیگر معاوضه نکرده و نمی کند . تاحدی که باربار خود این کشور را متهم به حمایت از تروریسم نموده و مرکز پرورش تروریسم در منطقه خوانده اما این صحبت ها هنوز تمام نشده که مجددأ مورد نوازش قرار گرفته و کمک های سرشار مالی برایش فرستاده است. با آنهم افغانستان کشوریست که بار بار در همچو موقعیت قرار گرفته ولی نجات یافته است و نجاتش نه اینکه از درایت و هوشیاری سیاستمدارانش بلکه به اعتقاد ما از صداقت و پاکدلی شهدا و مردم مظلوم آن بوده است .
کنفرانس معروف ژنیو که در ارتباط حل قضیه افغانستان و خروج نیروهای شوروی وقت از افغانستان صورت گرفت ، پاکستان ظاهرابه عنوان اختیار دار این کشور اخذ موقعیت میکرد و چیزی نمانده بود که خون یک و نیم میلیون شهید این کشور در معرض معامله قرار گیرد؛  اما افغانستان نجات پیدا کرد.  اینک یکبار دیگر افغانستان در پرتگاه سقوط و تجزیه قرار گرفته است .  پلان های ناعادلانه ای  که مناطق تحت تصرف طالبان به آنها واگذار شود ، این سخن دستور به تجزیه کشور ما میباشد، صحبت و نشست با حکومت نه بلکه با امریکا ، این سخن دیگریست که افغانستان را به عنوان یک کشور بی درو پیگر معرفی کردن است . یکطرف به ذلت کشاندن مردم و کشور و از طرف دیگر توطئه و وحشت آفرینی های ریزه خواران خوان اجانب که بقول معروف «ماراز سر بریده می ترسانند » و میگویند «در صورت عدم آماده‌گی جانب افغانستان سه بازیگر دیگر (طالبان٬ امریکا و پاکستان) به توافقاتی دست یابند که در آن منافع نظام سیاسی موجود در کشور کاملاً نادیده گرفته شود.»
این سخن حکایت از فکر و قلم کرایی دارد ، درواقع نوعی سم پاشی و هراس آفرینی است که در راستای سخنان اخطار آمیز جناب خلیلزاد صاحب میباشد .
همه میدانند که تروریسم و بازی های قدرتهای بزرگ روزانه از مردم افغانستان  دهها قربانی میگیرد ،  منازل و کشتزار های خود را از دست میدهند،  مهاجرین شان روزبه روز افزایش می یابد، دهها و صد ها مشکل دیگر که گریبانگیر این مردم است ، کشوری مثل امریکا که خود را حامی دموکراسی در دنیا میداند و شعار تامین عدالت سرمیدهد اما در افغانستان آمده نیرویی که خود تروریسم میخواند و خود عملا با آن درگیر است ، همان نیروهای را که دنیا جزوحشت و بربریت چیزی از آن ندیده، در افغانستان حاکمیت ببخشد، ما این را خیلی بعید میدانیم ، و یا اینکار را با همراهی کشور پاکستان که به عنوان لانه اصلی تروریسم در جهان ثابت گردیده ، همراه و همدست شده و پا روی جنازه های دهها هزار شهید این وطن که در مبارزه با تروریسم جانهای خود را از دست داده اند بگذارد .
ماضمن اینکه تحلیل آقای لودین را یک تحلیل مغرضانه میخوانیم در مورد استراتیژی امریکا همانگونه که در مورد جنگ با تروریسم گفته بودیم که یک استراتیژی شکست خورده است ، اینک استراتیژی اش را در ارتباط صلح با طالبان هم ناکارآ و بدرد نخور و نهایتا محکوم به شکست میدانیم .  اگر چه سفیر امریکا در کابل تاحدی سخنان اخطار آمیز آقای خلیلزاد را ترمیم کرد اما اینرا باید اذعان داشت که صلح در افغانستان با اینگونه حرکات تشریفاتی که در واقع بدور از واقعیت های عینی جامعه افغانستان است نخواهد آمد ،  صلح را باید مردم افغانستان خود بیاورند اما کشور های خارجی هم کمک نمایند و به اعتقاد ما کمک کشور های خارجی باید این باشد که در پروسه صلح مداخله نکرده و کوشش نکنند که هرطرف خود را قیم این کشور معرفی کرده و به نحوی از انحا قدرت نمایی کرده و به طرف وانمود کنند که گویا بدون حضور شان در ان کشور صلح نخواهد آمد. البته در این صورت صلح در افغانستان همچنان رویایی بیش نخواهد بود و سخن اخیر اینکه از عدم امنیت و نا آرامی افغانستان تنها خود این کشور نیست که متضرر خواهد شد بلکه این آتشی که اینجا مشتعل نگاه داشته اند روزی خانه های دیگران را نیز فرا خواهد گرفت و این سخنی است که زمانی که طالبان به قولی به 90% خاک افغانستان تسلط داشتند ما گفته بودیم که دست مردم افغانستان را بگیرید و الا این آتش دامن همه را خواهد گرفت و همان بود که حادثه خونین یازدهم سپتمبر را شاهدش بودیم و اینک بازهم همان زمان رسیده که باید دنیا  به کمک مردم افغانستان بشتابد و الا اوراق سیاه تاریخ تروریسم و دهشت تکرار خواهد شد.  و باید بصراحت گفت که راه مبارزه با تروریسم تقویت و در راس حرم قدرت قرار دادن آن نمی باشد. چنانچه اگر امریکا با همدستی پاکستان این نیروهای وحشی را در افغانستان به قدرت برساند ضرور خواهد بود که در قسمت انتظاراتی که در راستای تامین امنیت و عدالت از امریکا میرود باید تجدید نظرکرد.  

===================================