روز گذشته استاد مرد است :
غلام علی صارم
--- نگاه مختصری به تاریخ سه دهه
نشان میدهد که افغانستان شاهد درد های بیشماری بوده است . مصائب زیاد خانه
های این مردم را به خرابی و تباهی کشانده است .
مصیبت کمونیزم و کودتای سرخ هفت ثور سرآغاز همه این مصائب و تباهی
است که بوسیله جمعی وطن فروش تحت قیادت و رهبری و حمایت روسها با سرنگونی داود
رئیس جمهور وقت راه اندازی شد .
پیامد این کودتای خونین در افغانستان نهایت سنگین بود ، شهادت
میلیونی مردم این کشور و میلیون های مهاجر در گوشه و کنار جهان ، صدها هزار معلول
و معیوب ، خرابی و از بین رفتن تمامی مراکز و تاسیسات زیر بنایی کشور و گرفتاری
کشور و دور ماندن از همه پیشرفت های جهان تا امروز، همه و همه بوسیله همین کودتای
ننگین آغاز شد.
روسها که مشتی زدند و به لگدی گیرماندند ، جدا از فعالیت های جهانی
که پای ایشان را به این کشور کشانده و دراین گرداب به سرحد غرق شدن رسانده بودند . جنجال دیگر
مهره های داخلی شان بود ، آنهاییکه در
ظاهر کودتای هفت ثور نقش بازی می کردند ،
مثل تره کی ، امین ، ببرک و آخرین مهره کثیف نجیب غدار، همه خائین تر از
یکدیگر ، پست تر از یکدیگر و بی کفایت تر و جلاد ترازیکدیگر بودند ، که روسها این ها را پشت سر هم عوض کردند تا بتوانند حداقل از درد سری که دوستان نوکر
شان ایجاد کرده و می کردند آسوده خاطر گردند که تا آخر هم بدان موفق نشدند.
فسادی که نوکران روس در این کشور راه اندازی کردند و کشور را به
تباهی کشاندند و آغاز گر جنگ و نفاق شدند و زمینه ساز دست درازی های مغرضانه و
آلوده به فساد همسایه ها گردیدند، گفتن و نوشتنش وقت زیادی لازم دارد .
اما از آنجاییکه در این ماه به سالگرد اشغال کابل توسط نیرو های
طالبان و حلق آویز شدن آخرین مهره فساد کمونیزم و نوکر روس نجیب خائن قرار داریم
خواستیم اشارتی در این خصوص داشته باشیم .
نجیب آخرین مهره فساد کمونیست ها در کابل است که در عصر حکومت ببرک
کارمل به عنوان جلاد « رئیس اداره بدنام خاد» ایفای وظیفه می نمود ، قصاوت و
بیرحمی و سرسپردگی اش به روسها باعث شد که روسها کارمل را که مثل تره کی و امین در
کار خود ناکام بود برکنار و این آدم جانی را در راس بیاورد، و همین کار را هم
کردند .
حکومت نجیب در روز های روی کار آمد که روسها هم دیگر توان ادامه حضور
نظامی را در افغانستان نداشتند ، نجیب نیز
این وضعیت را درک کرده بود ، برخوردش با مردم بگونه انتقامجویانه و در بعد دیگر
غارت دارایی های مردم بیچاره و مظلوم این سرزمین ، اواین موضوع را درک کرده بود که زور مردم زور
خداست ، مردمی که چهارده سال است با دستان خالی مبارزه کرده و آمار شهدای شان به
مرز دومیلیون میرسد اورا نیز نخواهند گذاشت که به جلادی و خون آشامی خود ادامه
داده و دار و ندار این مردم را غارت کند .
جای بسا تعجب است که امروز جمعی از زباله های مارکسیزم و بقایای سیل
خیانت و جنایت هفت ثور میخواهند از او یک قهرمان بسازند در حالیکه او یک جلاد ، خائین به وطن و نوکر و
وطن فروش بود و میخواهند از روحیه عیار ی مردم افغانستان استفاده نموده چهره های
کثیف خود را در پشت نام یک مرده گندیده و فاسد یک وطن فروش پنها ن نمایند .
چه میشود که اینها یکبار بیایند حداقل یک سال اخیر حکومت این جلاد را
صادقه و بیطرفانه مرور نمایند، و نگاهی هم به زندگی و به اصطلاح آرگاه و بارگاهی
که در دهلی برای خود درست کرده بود نمایند .
در یک سال اخیر خانم نجیب چهل بار به هند سفر می کند و هر بار با بکس
های پر، از در مخصوص افراد مهم خارج می شود ، تحقیق نمایید که در این بکسها او چه
چیز های را حمل می کرده؟ . و تا امروز که
خانواده اش در آنجا زندگی شاهانه دارند از دارایی کدام مردم است . و از طرفی عملا
مشاهده گردید که در روز های واپسین که دیگر
قدرت و توان ادامه برخیانت و چپاول و غارت برایش نمانده بود میخواست که خود نیز به
جمع خانواده اش بپوندد تا از دارایی های
که از خون این ملت به آنجا انتقال داده بود به عیش و عشرت بپردازد . اما این موقعیت را از دستش گرفتند و نگذاشتند که
فرار کند و از میدان هوایی مستقیم آمد و به دفتر ملل متحد پناهنده شد. که این خود
بیانگر خیانت و جنایت پیشه بودن این نابکار را ثابت می کند . زیرا هزاران تن از
این دار و دسته جایی نرفتند و فرار نکردند و مجاهدین هم که روحیه انتقام جویی
نداشتند همه را عفو کردند باوجودیکه این خائینین از این عفو استقاده کرده و به
شعله ورساختن جنگ های داخلی اقدام نمودند و اینکار را هم کردند که بحثش را به وقت
دیگر موکول می کنیم .
نجیب در دفتر ملل متحد به سر می برد و مجاهدین هم به او متعرض نشد و
اما اینکه چرا به او اجازه رفتن ندادند دلیلش واضح است، او باید به یک سلسله سوالات پاسخ می گفت مثلا
انتقال دارایی ها ی که در هند ذخیره کرده بود ، قتل هزاران انسان که در دوران
ریاستش در خاد با مشت و لگد کشته بود و دهها مورد دیگر که اکثرا به آن میشود خیانت
ملی گفت .
و این وضعیت تا پنجم میزان 1375 دوام پیدا کرد ، تا اینکه در این روز
نیرو های طالبان در کابل تسلط پیدا کرده و او را با برادرش از دفتر ملل متحد بیرون
و در چوک آریانا حلق آویز کرده و به سزای اعمال ننگینش رساندند .
ما نه طرفدار و نه عضو گروه طالبان هستیم و نه اعمال ایشان از نظر ما
که اسلامی می اندیشیم و اسلامی فکر می کنیم قابل تائید است ، اما این مورد را به
جان و دل تائید نموده و به ایشان می گوییم که
دست تان درد نکند ، خانه آباد ، تشکر از این اقدام کاملا بجا و قانونی تان
که حد اقل به زخم های دل جمعی از یتیمانی که پدر شان به دست این جلاد به شهادت
رسیده بود، مرحم گذاری نمودید .
ما به روح پاک همه کسانی که بدست این جلاد به
شهادت رسیده درود فرستاده و به این خائین ملی هزارن لعنت و نفرین نثار می کنیم . و
به بزرگانی که خودرا رهبران این مردم
میدانند هشدار میدهیم که بیش از این باسکوت خود باعث رشد و پا گرفتن قاتلین شهدای
میلیونی این سرزمین نگردند.والسلام
================================