۱۳۹۸ آذر ۲۱, پنجشنبه


یاد و تکرار خاطره
غلام علی صارم

شایدهشت سال قبل کتابی تحت عنوان " مقدمه ای براتخاذ استراتیژی صحیح در افغانستان " نوشته بودم که ضمن یک بحث طولانی در هوتل کابل سرینا با آقای خلیلزاد یک جلد آنرا برایش دادم و به ایشان گفتم : من نمی گویم که استراتیژست های امریکایی که در ارتباط استراتیژی در افغانستان کار کرده اند ، از لحاظ علمی ضعیف بوده اند ، نه آنها ضعیف نبوده و نیستند اما شناخت شان از افغانستان ضعیف است و توان طرح و تدوین استراتیژی در افغانستان را ندارند. برای افغانستان باید یک افغانستان شناس استرتیژی تدوین نماید نه یک خارجی ناآشنا به فرهنگ ، کلتور ، دین، مذهب و حتی آب و هوای این کشور. و چندی بعد مقاله ای تحت عنوان " اصرار امریکا براستراتیژی شکست خورده اش در افغانستان " نوشتم و در مجله اعتصام که در سفارت امریکا موجود است چاپش نموده  و در گوگل هم میتوانند دوستان بیابندو بخوانند و سفارت امریکا آنرا دقیقا در همان زمان نشرش
 مطالعه نموده است .
امریکایی ها بپذیرند که: همانگونه که روسها را دوستان و هم پیمانان افغانستانی  شان فریب داده و گفتند که 99% مردم افغانستان از ماست پای شانرا به افغانستان کشانده و حکومت هفتاد ساله ایشان را برباد کرده و اتحاد شوروی را پاشاندند ، امریکا را نیز وابستگان اطلاعاتی شان فریب داده و معمولا گزارشات دروغ و دور از واقعیت های عینی جامعه افغانستان را به آنها سپرده اند . درست است که پول های زیاد از سرمایه امریکا بنام افغانستان مصرف گردیده اما در کجای افغانستان ؟  در افغانستان پول های مصرف شده چندین برابر پولی است که تمام اروپارا آباد کرده و امروز به بهشت روی زمین تبدیلش نموده اند. اما افغانستان با مصرف این همه سرمایه خرابتر گردیده و اینک نه تنها در جمع بزرگترین کشور تولید کننده مواد مخدربلکه در جمع ناامن ترین کشورهای دنیاو فاسد ترین کشور دنیا هم میباشد ، آوارگان افغانستانی نه تنها به کشور بازنگشتند بلکه صد ها هزار آواره جدید هم داریم . زیرساخت های اقتصادی ما ویران ، قتل و کشتار ، ترور ، حملات انتحاری ، بی امنیتی نه تنها شاهراه ها بلکه درکوچه پس کوچه های شهر ما بیداد می کند. حداقل روزانه تا پنج مورد قتل و ترور بخاطر مسایل اقتصادی تنها در مرکز صورت می گیرد، بعد از غروب افتاب راه رفتن به خیابان های شهر بازی با حیات حساب می شود.
به اعتقاد ما اینهمه بدبختی حاصل عدم استراتیژی صحیح و سالم است ، گماشتن افراد غیرمسلکی در پست های امنیتی به خرابی اوضاع امنیتی کشور تاثیر فوق العاده داشته و روزانه دهها سرباز نیروی امنیتی ما به شهادت میرسند.
باربار گفتم و یکبار دیگر تکرار می کنم که جامعه جهانی در راس امریکا که سالهاست متقبل مصارف هنگفتی در کشور ما گردیده اند و یقینا امروز نه فردا به کشور شان بازخواهند گشت ، آرزوی من این است که ایشان وقتی از افغانستان میروند با دسته های گل بدرقه گردیده و رهسپار وطن گردند و مردم افغانستان همیشه از ایشان منت داربوده و تقدیر و تشکر نمایند ، نه اینکه لعنت و نفرین به همراه ببرند، نشود که کلمه امریکایی هم مثل کلمات انگلیس و روس به فحش مبدل شود. بناء امریکا باید به استراتیژی خود در این کشور تجدید نظر نماید .
من گرچه از ابتدا هم گفته ام ، مقالاتم در مطبوعات شاهد مدعای من است ، اما حداقل ده یا هشت سال قبل کتاب نوشتم و در مورد استراتیژی برای افغانستان کار کردم و در مطبوعات با همه شریک ساختم . اما کسی به آن گوش نداد و دقت نکرد ، طبق همان ضرب المثل معروف ما « به آذان غریب کسی نماز نمی خواند» . اما اینک خوشبختانه که دستگاه های خود شان دروغ بودن گزارشات و استراتیژی غلطی که سالها در این کشور بکار بسته اند رسما اعلان کرده و غلط بودن کار و بیهوده بودن جنگ های شانرا در افغانستان باز گوکردند .
من از یک بعد که پیش بینی هایم تحقق پیدا نموده خوشحالم و اما از بعد دیگر که جمعی آمدند و پولهای گزافی که از تکس و مالیات مردم امریکا و سایر کشور های اروپایی و غیر اروپایی تهیه شده در این کشور به هدر دادند سخت متاثرم . اما طبق آن اصطلاح که  جلو اشتباه را از هر جایی بگیرید بازهم موفقیت است ، تذکر میدهم که بیش از این بر استراتیژی ناکام و فریب و نیرنگ دشمنان بظاهر دوست تکیه و اصرار نکنید . بقول معروف:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
این ره که تومیروی به ترکستان است .
بیش از این اصرار به استراتیژی شکست خورده ، اشتباه نه بلکه گناه است . والسلام

۱۳۹۸ مهر ۲۰, شنبه

عوامل مهم شکل گیری قدرت در حکومت های معاصر افغانستان


عوامل مهم شکل گیری قدرت در حکومت های معاصر افغانستان
غلام علی صارم 
بررسی عوامل مهم  شکل گیری قدرت درحکومت های معاصر افغانستان، یک بحث طولانی را ایجاب می نماید، ولی از آنجاییکه ما در پی نگارش مقاله مختصر در این زمینه هستیم ناگزیریم که  رئوس مطالب را خدمت دوستان و علاقه مندان به تاریخ افغانستان ارائه نموده و شرح مفصل مطالب را در کتب تاریخ مربوطه آدرس بدهیم .
اینرا نیز باید اذعان داشت که در افغانستان حکم به صحت و ثقم  موضوعات تاریخی نهایت مشکل است، زیرا گردانندگان اصلی قدرت هیچگاهی اسناد و شواهد تاریخی را که در اختیار داشتند بدسترس مردم و نویسندگان و پژوهندگان قرار نداده اند و از طرفی بقول علمای تاریخ که تاریخ هرروز در همان روز باید نوشته شود،  اگر برای فردا موکول شد یقینأ تحریف می گردد. بناء در نگارش مسایل تاریخی در افغانستان باید نهایت احتیاط را در نظر داشت .
آنچه را در پیوند به عنوان انتخاب شده در ذیل مطالعه می فرمایید، مطالبی استکه از لابلای کتب تاریخی کشور که اسم همه خدمت ارائه خواهد شد بدست آمده است .
در یک بررسی و نتیجه گیری کلی باید اذعان داشت که در شکل گیری قدرت در حکومت های معاصر افغانستان جدا از دیگر عوامل دوعامل بیشترین اثر را داشته است، و آن عبارت است از : مذهب و قومیت . که در دوره های مختلف با مختصر توضیحی خدمت ارائه می گردد.
--عصر حکومت میرویس خان : میرویس خان هوتکی زمانی اقدام به بدست آوردن قدرت نمود که قندهار تحت تسلط حکومت صفوی و بوسیله فرمانده گرگین اداره می شد. درهمین دوره میرویس خان تبعیدأ به مرکزپادشاهی فرستاده شد اما اوبجای اینکه زندانی شود با درایتی که داشت آزاد ماند و از همانجا به سفر حج رفت . در مکه علمای اهل سنت را جمع و از ظلم حکومت صفوی با آنها صحبت و کتبا فتوای جهاد را علیه حکومت شیعه مذهب ایرانی گرفت .
هنگام بازگشت زمانی که گرگین خواست با میرویس ارتباط نزدیک داشته باشد دخترش را به پسر خود خواستگاری نمود، اما میرویس به قوم خود پناه برده و این را بخود ننگ و ذلت تلقی کردند. البته باوجودیکه ایشان دختری از خدمتگاران را به او فرستادند باآنهم اقوام خود را جمع نموده و فتوای علمای مکه را به ایشان نشان داد و مردم را به قیام علیه گرگین دعوت نمود. و بالاخره گرگین را با همین دو انگیزه مذهبی و قومی کشته و حکومت را بدست گرفت.
--احمد شاه ابدالی : انتخاب احمدشاه ابدالی نیز با انگیزه مذهبی و قومی بود،  انتخاب در جرگه که همانا یک ساختار قبیله است و انتخاب هم بوسیله صابرشاه کابلی (بعضا لاهوری) پسر استاد لایخور که یک روحانی مورد احترام همه اقوام قندهار بود صورت گرفت.
احمد شاه در دوران حکومت خود لقب خان ملا یا ملاباشی  را به یکی از روحانیون داد که درواقع همان منصب قاضی القضات امروز است و اکثر موارد از ایشان کمک میخواست و فتاوای احمدشاهی را بوسیله ایشان بوجود آورد که تا عصر عبدالرحمن خان مرعی الاجرا بود.  در جنگ ها همیشه از خان های قبایل کمک میخواست و لشکر کشی ها را بوسیله آنها اداره میکرد. حتی در مورد کار های داخلی، زمانی که شهر احمدشاهی را آباد می کرد دیگران وقتی از دادن زمین ابا ورزیدند  او به قوم پوپلزایی که خود وابسته به آن بود رجوع و آنها هم او را کمک کردند .
بالاخره درنحوه بقدرت رسیدن و ادامه قدرت او بجز همین دو گزینه (مذهب و قبیله ) گزینه موثر تر دیگر را نمی یابیم .
درعصر حکومت تیمور شاه پسرش  این گزینه ها تضعیف گردیدند؛ زیرا او با توجه به اینکه در کنار علما و دانشمند و شاعران نامدار و بزرگ هرات رشد کرده بود چندان سرسازگاری با خوانین و اربابان نداشت و به همین علت بود که بخاطر شکستن قدرت بی حد خوانین پایتخت را به کابل منتقل نمود.
نوت: البته در انتقال قدرت دلایل دیگری هم وجود دارد اما شاخص ترین موضوع همین است .
پسران تیمور با وجود اینکه سالها کشور را با قدرت طلبی های خود گرفتار بحران و آشوب کردند، نقش گزینه های مذهب و قوم در همه دوره ها مخصوصا عصر محمود به مشاهده میرسید و در همین دوره ها حتی یک سلسله جنگ های مذهبی را نیز تاریخ گواهی میدهد که یک نمونه فتوای میرواعظ علیه شیعیان و دستور قتل عام آنها میباشد که آغاز جنگ و آشوب هم در همین کابل بوده است .
در پادشاهی عبدالرحمن خان برجستگی هردو مورد فوق الذکر را بصورت خیلی آشکار می بینیم .
عبدالرحمن با کینه که از چند لحاظ با مردم شیعه و هزاره داشت ، جنگ را علیه این مردم آغاز کرد و طی سه سال 62% مردم هزاره را به قتل رساند، دهها هزار تن را اسیر و به عنوان برده درکابل و قندهار و بیرون ار کشور بفروش رساند، هزاران تن آواره گردیده و تاامروز در ایران، پاکستان و هند زندگی می کنند .
او نیز این همه جنایات ضد بشری خود را رنگ مذهبی داده و با گرفتن فتوا از علمای اهل سنت عمل پست و شنیع خود را توجیه نمود.
او وقتی بزرگترین مصلی و اثر تاریخی کشور را در هرات بدستور انگلیسها تخریب کرد و پنجده را نیز بدستور انگلیس واگذار نمود مردم این اعمال را بخود ذلت دانسته دست به شورش و تظاهرات زدند اما عبدالرحمن با گرفتن فتوا از چند ملای درباری و بزرگ مجددی ها مبنی بر لزوم تخریب مصلی، آتش قهر مردم را فرونشاند .
حبیب الله پسر ش بمجردیکه به قدرت رسید اضافه از چهار زن را که داشت طلاق کرد،  اوبخاطر جلب حمایت ملا ها و مردم سنتی از جهاد حمایت کرد، برای ملاهای تبعیدی عفو عمومی اعلان کردو سید حسن گیلانی را که عبدالرحمن پدرش اجازه ورود به افغانستان را نداده بود در افغانستان سکنا داد.
برای اعضای خانواده از اعم کارمند و غیرکارمن معاش سالانه تعیین نموده و خان های که به نحوی با خانواده وابستگی داشتند وتعدادی هم از خوانین قبایل از پرداخت مالیات معاف بودند.
اوبا وجود عیاشی و بی بندوباریی که حدو اندازه نداشت ، جمع آوری زنها های خوب صورت در حرم و تشکیل محافل عیاشی بحدی که حسادت ملکه را برانگیخته واو صورت  چندین زن مظلوم را مسخ کرده و طفل چند زن را سقط کرد. از هرقوم و منطقه یک زن داشت،  با وجود این همه فساد اخلاق او تظاهر به دین و مذهب می کردو همیشه این شعر را میخواند:
نزدخرد شاهی و پیغمبری
چون دونگینند و یک انگشتری
امان الله خان پسرش با وجودیکه دم از تجدد و تمدن میزد درتحکیم پایه های قدرت خود در نخستین روز های بقدرت رسیدن در گام نخست ملاهای چون فضل محمد و فضل عمر مجددی و بعدأ نورالحقایق و شمس الحقایق ،  مولوی فضل الحق، مولوی محمد جان، مولوی عبدالواسع قندهاری  مولوی حمید الکوزایی از او حمایت کردند . 
همچنان دیدار با قبایل مخصوصا آنسوی خط دیورند و پشتیبانی از شورش های قومی و.... اتکای او را به قبیله روشن می نماید .
وقتی تعدادی از مخالفین را حکم به اعدام داد یکی از وزرا گفت که اگر اینها محاکمه شوند بهتر خواهد بود، امان الله در جواب گفت: مگر نمیدانید که من نواسه عبدالرحمان خان هستم ؟
نهایتا امان الله همان گونه که با پشتیبانی علمای دینی برسریرسلطنت تکیه زد، همانگونه با مخالفت علمای دینی سلطنش از بین رفت.
همینطور آمدن و رفتن حبیب الله کلکانی هردو با انگیزه قومی و مذهبی بود.
نادرخان با انگیزه قومی قدرت را بدست گرفت و با تکیه به دین و مذهب رقیب خودش حبیب الله کلکانی را از بین برد، او در حاشیه قرآنی که برای حبیب الله به اصطلاح امان نامه نوشته میگویند در خانواده حبیب الله موجود است .
شورش های مجددی که درمناطق شمالی بوجود آمد نادر خان افراد جنگی جنوبی را با انگیزه قومی به شمالی سوق و آن مناطق را مورد تاراج قرار داده و هزاران انسان را به قتل رساند.
درحکومت پسرش ظاهر که در گام نخست عمویش هاشم خان و بعد شامحمود و بعد پسر عمویش داود قدرت را با عنوان صدارت به دست داشتند. اتکا به قدرت قبیله و مذهب عملا مشاهده می گردد. موضوع رسمیت صرف مذهب تسنن در حکومت و نادیده گرفتن شیعیان کشور، تاسیس پشتو تولنه و توزیع زمین های مردم شمال به اقوام پشتون بهترین دلیل براثبات مدعا میباشد.
کمونیست هارا که اکثرأ تاریخ زنده این دوره هستند، اینها نیز فاشیست تر از هر فاشیست تاریخ عمل کردند.
در نتیجه میتوان گفت که با مطالعه تاریخ میتوان حکم به این موضوع کرد که در تحکیم پایه های قدرت در همه اعصار مخصوصا حکومت های معاصر کشور دوگزینه مهم ( مذهب و قبیله ) نقش مهم و اساسی داشته است. البته با توجه به اینکه در اکثر موارد نقش قبیله برجستگی خودرا دارد،  حتی در حکومت های همین دوره که به اصطلاح عصر عصرالکترونیک است و دنیا بفکر جوامع فراملیتی و فرامذهبی و فراصنعتی هستند ، ما را افکار پوچ و گندیده فاشیزم و استبداد قبیله به گروگان گرفته است .
امیدوارم مطالعه این مختصر انگیزه ای شود برای مطالعه تاریخ کشور به جوانان و دانشجویان عزیز.
برای شرح بیشتر این مطالب دوستان میتوانند به منابع ذیل رجوع نمایند:
افغانستان در مسیر تاریخ «غبار» - افغانستان در پنج قرن اخیر «فرهنگ » افغانستان در پرتوتاریخ « کهزاد» سراج التواریخ «کاتب » فشرده تاریخ افغانستان «فاروق انصاری» بالاحصار کابل « کهزاد» افغانستان در قرن نزده « رشتیا» رستم التواریخ « هاشم آصف» تاریخ احمدشاهی « محمود حسینی » عین الوقایع«یوسف ریاضی هروی» .
===============================
                                 

۱۳۹۸ شهریور ۹, شنبه

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة نجاة «پیامبراکرم ص»

بنام خداج



این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست 
فرارسیدن محرم و دهه عاشورا سالروزشهادت سرورو سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین «ع» به همه مسلمین و همه کسانیکه رمزقرآن را از او آموخته اند تسلیت عرض میدارم . والسلام 
غلام علی صارم

۱۳۹۸ مرداد ۲۷, یکشنبه

استقلال!


 به بهانه سالگرداسترداد استقلال افغانستان 
غلام علی صارم 
28 اسد سالگرد استرداد استقلال افغانستان از چنگال غاصبانه انگليس است . استعمار انگليس بعد از آن كه كشور پهناور هند را به تصرف خود درآورد ، به خاطر حفظ اين سرزمين افغانستان را كه در آنروز دروازه هندوستان ياد مي كردند ، تحت حملات سياسي و نظامي خود قرار داد و به خاطر حفظ سلطه استعماري خود در اين كشور به شيوه هاي مختلف متوسل گرديد.
انگليس پس از سه جنگ و شكست مفتضحانه پي برد كه يك قدرت خارجي به زور سرنيزه نميتواند در افغانستان حكومت كند. لذا با تغيير پاليسي و به دام انداختن سلسله حكام تا مدت ها در اين كشور حكومت كرد. بعداز اعلان استقلال در زمان امان الله خان ، مدت كوتاهي ظاهرا دست انگليس از افغانستان كوتاه شد . ولي در دوره هاي بعد وحتي در همان دوره ، اين سلطه استعمار ي با رنگ ديگري جامعه افغانستان را فراگرفت.
انگليس در مراحل بعد از اعلان استقلال :
باوجوديكه كشور هاي زيادي استقلال افغانستان را به رسميت شناخته بودند و با آن به عنوان يك كشور مستقل قرارداد ها يي را امضا مي نمودند و مبادله سفير داشتند ، انگليس نمي خواست ازاين كشور دست بردارد.
شيوه هاي حكومت داريي كه امان الله اتخاذ كرد، تحركاتي كه عليه امان الله خان صورت گرفت؛ و سقوط حكومت او توسط حبيب الله خان کلکانی ( بچه سقا) و از بين بردن او توسط نادرخان كه تربيه شده خود انگليس ها بود هيچ كدام بي دخالت انگليس  نبود و تاريخ افغانستان هريك از موارد فوق را به وضاحت بيان نموده است.
استقلال در معرض خطر مجدد:
نادر شاه و برادرانش كه بعد از سقوط امان الله خان و دوره نه ماهه بچه سقا قدرت سياسي افغانستان را به دست گرفتند ، سرسپردگان انگليس و همه دوره هاي تحصيل خود را در هند سپري نموده بودند، باآن هم نقش انگليس روز به روز ضعيف مي شد و استعمار سرخ روس در اين كشور راه يافته و كم كم جاي استعمار انگليس را مي گرفت.
روابط سياسي روس ها با افغانستان از سال ها پيش با شيوه ضعيف وجود داشت ولي امان الله خان آن را قوت بخشيد . 
امان الله خان در نخستين روز هاي حكومت خود كه استقلال افغانستان را اعلان كرد قرارداد هايي را با روس امضا نمود و ضمنأ او اولين حاكم يك كشور اسلامي بود كه حكومت كمونيستي روس راكه دستش به خون ميليون ها انسان آغشته بود، به رسميت شناخت و در واقع دروازه افغانستان را به روي كمونيسم روس گشود.
دردوران حكومت ظاهر شاه كه روس ها سلاح هاي كهنه باقيمانده از جنگ جهاني را باقيمت بالا به افغانستان فروختند به اين بهانه جواسيس خود را نيز تحت عنوان معلم و كارشناس نظامي به افغانستان فرستادند.
ر شد استعمار روس در افغانستان بيشتر در دوره صدارت داود خان صورت گرفت ، در اين دوره افرادي چون ببرك كارمل ، تره كي و... توسط روسها جذب و حزب كمونيستي دموكراتيك خلق افغانستان نيز ايجاد شد.
بركناري داود از صدارت ، نقش روس هارا در افغانستان نتوانست ضعيف بسازد، بلكه براي فعاليت بيش تر كمونيست ها زمينه هايي ايجاد شد.
كودتاي داود عليه ظاهر شاه و تبديل نظام شاهي به جمهوري باهمكاري مستقيم همين حزب كمونيستي صورت گرفت و حتي بعضي از صاحب نظران معتقدند كه در طرح نقشه كودتاي داود عليه ظاهر شاه سفارت روس دخالت مستقيم داشت.
تكميل طرح وابستگي و مقاومت مردم:
همانطوريكه روس ها ظاهر شاه را توسط داود بركنار كردند، داود را نيز به وسيله افرادي كه صددرصد وابسته و نوكر تربيه كرده بودند ، از بين بردند، قدرت سياسي و نظامي كشور را به وسيله آنها تصاحب كردند.
مجددأ افغانستان بعد از كودتاي هفت ثور 1357 استقلال خود را از دست داده و اين بار جز مستعمرات روس شد.
ضعف دست نشاندگان و نوكران روس در اداره كشور، و قيام عليه حكومت وابسته و ملحد باعث شد روس ها در 6 جدي 1358 بيش از صدو بيست هزار نظامي خودرا وارد افغانستان نموده و در مناطق مختلف اين كشور مستقر نمايند.
مردم افغانستان به مقاومت شان عليه متجاوزين و عوامل آنان ادامه دادند و 14 سال با كمال رشادت و مردانگي جنگيدند و سرانجام پس از اخراج سربازان متجاوز روس در هشت ثور 1371 حكومت دست نشانده روس و باقي مانده از دوره اشغال را ساقط كردند.
آيا استقلال احياشد؟
سوال اينجاست كه آيا بعد از شكست روسها و شرمسار بيرون شدن شان از افغانستان و نابودي نجيب آخرين مهره استعمار سرخ استقلال افغانستان دوباره احيا شد.؟
بعد از سال 1371 كه مردم ما توانستند قدرت روس ها را در اين كشور بشكنند ، متاسفانه گرفتار مصيبتي شدند كه ميتوان آن را به مراتب بد تر از دوره هاي قبل توصيف كرد. زيرا اين مرتبه كشور ما سالها پس از آن پيروزي هنوز هم در آتش جنگ مي سوزد، و راه بيرون رفت هم نهايت تاريك به نظر ميرسد.
 مسئله اي كه استقلال افغانستان را بيشتر از همه چيز تهديد نموده و مي نمايد مسئله نفاق و درگيري هاي داخلي بوده و هست .
عوامل نفاق و در گيري :
تحليلگران و ناظران سياسي جنگ هاي بعد از پيروزي مجاهدين و عوامل دوام آن تاامروز را در چند مورد ذكر مي كنند : قدرت طلبي رهبران ، عقب ماندگي فرهنگي ، مسلح بودن مردم، مداخلات خارجي و ...
هيچ كدام از موارد فوق را نمي توان رد  كرد، اما در اين ميان قدرت طلبي و امتياز طلبي رهبران احزاب  را ميتوان يكي از عوامل اساسي ياد كرد . در نخستين روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي در 1371  درگيري هايي آغاز شد كه اگر ريشه يابي شودجز امتياز طلبي انگيزه اي ديگر نداشته است.
تمايل به قدرت و به دست آوردن امتياز بيش تر به حدي در وجود سران گروه ها تاثير نموده بود كه حاضر شدند قاتلين يك و نيم ميليون انسان را عفو كنند و در برابر خانواده هاي شهدا بيشرمانه چشم به زمين بدوزند.  در نتيجه همين عفو شده ها ، بقاياي رژيم گذشته اكثر جنگ هاي داخلي را طراحي و زمينه سازي كردند.
بي گمان ميتوان گفت باوجوديكه جنگ هاي داخلي را كمك هاي خارجي بپا نگهداشته است . ولي در اين مورد بازهم انگشت انتقاد جانب  رهبران و جنگ سالاران است . زيرا همين ها هستند كه زمينه مداخلات خارجي را مساعد نموده اند . درست است  كه تره كي و امين با امضاي معاهده 5دسمبر ، تجاوز روسها را به افغانستان قانونيت بخشيد ، اما بچه مجاهد خوش بيان و فصيح الكلام ما با رفقاي خود زمينه ساز ورود هفتاد كشور به افغانستان گرديد.
آنچه مسلم است اين است كه هيچ گاهي يك كشور خارجي تامين منافع خود را از يك نفر عادي و گمنام كه نه دست به خون كسي آلوده و نه شهرت دارد ،‌توقع ننموده و پول و امكانات هم در اختيارش قرار نمي دهد . اين رهبران احزاب، طالبان ریش دار و نیکتایی دارو تکنوکرات های بیسواد هستند كه هركدام با كشوري وارد معامله شده سرنوشت يك مملكت را به بازي گرفته اند.
اما آنها يي كه اين كمك ها را به بهاي استقلال كشور و سيه روزي و رنج مردم دريافت مي كنند و آن را سرمايه شخصي خود دانسته و به آن دل خوش ميدارند متوجه باشند كه : نه كمك كمك دهندگان به رضاي خداست و نه مردم بي خبر از اين معاملات .
به گفته شهيد بلخي « عقربك ساعت مي گردد» زمان گذشتني است، روزي فراخواهد رسيد كه داستان بازيگران سرنوشت اين مردم طبق همان ضرب المثل معروف قصه بزو برگ خواهد شد.
توقعات بيجا در مورد احياي امنيت و استقلال:
توقع استقلال افغانستان از سازمان ملل متحد ، كشور هاي صلح دوست جهان بصورت عموم ، كشور هاي همسايه و...  همان مثل معروف آب به هاون كوبيدن است.
زيرا اولا درقسمت ملل متحد به عرض برسانيم : پس از جنگ جهاني وتاسيس سازمان ملل متحد تا حال صدها جنگ در جهان اتفاق افتاده كه تعداد كشته شدگان در اين جنگها بيش تر از تعداد كشته شدگان در جنگ جهاني است .
سال 1988 كه توافقنامه ژنو امضا شد ، دبير كل سازمان ملل متحد درآن آقاي خاوير پريزدوكوئيار بود كه در خاطرات خود مي نويسد: « هشت سال تلاش سازمان ملل و به طور جداگانه ايالات متحده و اتحاد شوروي در زمينه تحقق يك راه حل سياسي براي اوضاع افغانستان به نظر مي رسيد به موفقيت رسيده است ، بد بختانه موفقيت فريب مردم افغانستان را به دنبال داشت»
همچنان در بسياري موارد عجز و ناتواني از اين سازمان مشاهده شده ، اگر بنا باشد كه تقيه نكنيم موضوعي را براي محققين كشور بايد بعرض برسانيم كه بعد از ظهور طالبان هرباريكه هياتي از ملل متحد به افغانستان آمده بعد از رفتنش جنگ خونيني آغاز گرديده است  و هرباريكه جبهه مخالف دولت وقت رو به ضعف نهاده  فورأ هياتي از ملل متحد رسيده و مذاكرات صلح را تا زمانيكه جبهه مخالف تجديد قوا نموده ادامه داده است . ( تحقيق كنيد ، سيستان دور ميدان نزديك )
درتشديد جنگهاي داخلي بعد از سال 1371 مداخله بعضي از كشور هاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي هم عملا مشهود بود.
پس بنا براين نبايد صلح و آرامش و استقلال را از بيرون مرزهاي توقع نمود كه فريب دادن خود و مردم است ، و هرگز با چنين توقع نه صلحي تحقق مي يابد و نه استقلالي و افغانستان همچنان به عنوان ميدان رقابت قدرت هاي بزرگ دنيا باقي خواهدماند.
راههاي احياي استقلال :
كلام آخر و نتيجه گيري خود را خلاصه ميكنيم به اينكه : تازمانيكه اين شعار( دانش اصلاحات- خودكفائي) تحقق نيافته و تازمانيكه عدالت تطبيق نشود، صلح ، امنيت و استقلال پديد نخواهد آمد. والسلام
===================================