۱۳۹۸ فروردین ۱۷, شنبه

بنام خدا«ج»



اولویت های امنیت در افغانستان
غلام علی صارم 
حدود  چهار دهه می شود که افغانستان در آتش جنگ و ناامنی می سوزد ، عوامل مختلفی در این بی نظمی و عدم امنیت دخیل میباشد که قسمتی داخلی و قسمتی هم خارجی است .
سوال اصلی در این مختصر این است که در افغانستان اولویت های امنیتی چه می باشد و یا چگونه میتوان آرامش را در این کشور باز گرداند . و در شرایط فعلی چرا این اولویت ها رنگ باخته و جای خود را به مسایل دیگری داده است .
و اما قبل از پرداختن به سوال اصلی لازم می پنداریم که مروری به چستی امنیت داشته باشیم ، و اینکه آنرا چگونه باید تعریف کرد. تا در روشنایی آن به بحث اصلی خود بپردازیم .
واژه «امن » یعنی بی گزند و بی آسیب و دارای آرامش . 
امنیت هم بی گزند و بی آسیبی ، یا حالتی که در آن گزند و خطر و آسیب و ضرر رساندن راه نداشته و آرامش برقرار باشد .
در تعریف امنیت میتوان گفت: امنیت در لغت حالت فراغت از گونه تهدید یا حمله و یا آمادگی برای رویا رویی با هر تهدید و حمله را گویند .  دراصطلاح سیاسی و حقوقی به صورت امنیت فردی، امنیت اجتماعی ، امنیت ملی و امنیت بین المللی بکار برده می شود. «1»
امنیت به معنی حراست از یک فرد، جامعه، ملت و یک کشور در برابر تهدید های خارجی است و نقطه مقابل «تهدید» به شمار می رود، هر کشوری که بتواند تهدید های بالقوه و بالفعل را از میان بردارد، به آسایش و امنیت رسیده است.
این واژه ابتداء در ادبیات سیاسی امریکا متداول گردید و در پی تغییراتی که بعد از جنگ جهانی دوم در سیاست بین الملل پدید آمد، واژه امنیت کار آیی بیشتر پیدا نمود «والتر لیپمن» محقق و نویسنده امریکایی نخستین کسی است که مفهوم امنیت ملی را به روشنی تعریف کرد: «یک ملت وقتی دارای امنیت است که در صورت اجتناب از جنگ بتواند ارزش های اساسی خود را حفظ کند و در صورت اقدام به جنگ بتواند آنرا به پیش ببرد.»(2)
از نظر اصطلاحی، تعریف های مختلفی برای امنیت بیان شده که به دو مورد به عنوان نمونه اشاره می کنیم:
تعریف آرنولد ولفرز، که می گوید: «امنیت در معنی عینی، فقدان تهدید در برابر ارزشهای کسب شده را مشخص می کند و در معنی ذهنی فقدان ترس و وحشت از جمله علیه ارزشها را تعین می کند.
لورنس فردمن، امنیت را دارای مفهوم دو وجهی می داند که از یک سو به معنی ایمنی، نفوذ ناپذیری و عدم شکست در برابر عوامل برونی است، از سوی دیگر به معنای عدم تشویش و اضطراب در برابر عوامل درونی. (3)
دلیل اینکه امنیت را چرا به ابعاد داخلی و خارجی تفکیک می کنند این استکه، پدیده نا امنی بر آیندی از تهدید ها و آسیب پذیری های که در اینصورت نحوه داخلی و خارجی این آسیب ها و تهدید ها هم متمایز هستند.
موضوع دیگر مفهوم امنیت است، آنچه که در مباحث سیاست خارجی بیشتر مورد توجه قرار می گیرد مفهوم امنیت ملی است نه تنها «امنیت».
امنیت ملی از مفاهیمی استکه عمر چندانی در مباحث سیاسی ندارد، ریشه آن بر می گردد به انقلاب کبیر فرانسه، زمانی که برای اولین بار واژه های چون ملی و ملیت خلق شد و هر کدام تعاریف خاص و محدوده های خاصی را بخود اختصاص دادند، و تا امروز اگر بررسی شود در می یابیم که مفهوم امنیت دچار تحولات مختلفی شده است که انشا الله بصورت مستقل در نوشتاری مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
و اما فرهنگ علوم سیاسی علی اقا بخشی امنیت را اینگونه بیان میدارد:
1.     تضمین ایمنی، یعنی قرار های تضمینی سیاسی برای کاهش احتمال بروز جنگ، بر قراری مذاکره بجای محاربه و قصد حافظت از صلح به عنوان شرط طبیعی بین دولتها.
2.     مصئونیت از تعرض و تصرف اجباری و بدون رضایت و دور ماندن از مخاطرات و تعدیات به حقوق و آزادی های مشروع.
3.     وجود اطمینان به سلامت تن و جان، مال و ناموس (4)
عوامل داخلی :
در معنی و تعریف امنیت که در واقع به روشنایی بخشی بحث اصلی ما کمک می کند همینقدر کافی است. پس می پردازیم به پاسخ سوال اصلی مطلب کشوری که قوای ثلاثه آن (مقننه، قضائیه  و اجرائیه) عملاً فعال است و هر سه قوه از جانب دهها کشورمورد حمایت های اقتصادی، نظامی، سیاسی  و ... قرار می گیرند باز هم هر روز بی امنیتی تشدید می یابد. و ضعف های امنیتی و یا به تعبیر دیگر عدم امنیت وجب وجب خاک کشور ما را تهدید می نماید.
راههای مواصلاتی بین مرکز و ولایات کاملا نا امن است. حتی در نزدیکترین ولایت به مرکز کشور (میدان وردک) رفت و آمد همراه با دنیای از خطر است.
چنانچه در همین نزدیکی ها شاهد کشته شدن یازده نفر از کارمندان ریاست محکمه ولایت میدان حین باز گشت شان از کابل وبودیم.
از نظر ما جواب به سوال مطرح شده این است که: امنیت کشور، امنیت خطوط مواصلاتی، امنیت زیر ساخت های اقتصادی کشور، امنیت آبرو و حیثیت و عزت مردم کشور، برای کسانی که در رأس هستند و وظیفه دار تأمین آن هستند به جوی ارزش ندارد.
آنچه امروز درین کشور از لحاظ امنیتی ارزش دارد مردم و مملکت نیست بلکه سلامت اقایونی است که مافیایی گونه در رأس قدرت اداری قرارگرفته اند .
شاهد ما بر این مدعا وجود دیوار های ضخیم کانکریتی در اطراف خانه ها و دفاتر کاری ایشان، و مسدود نمودن کوچه و سرکهای فرعی و در بعضی موارد سرکهای عمومی  می باشد.
نمونه مهم تر از همه محاصره کردن ارگ ریاست جمهوری با کانتینر های آهنین در برابر تظاهرات مدنی مردم در بیست هفتم ثور همین سال بود. اگر همین مصارف و همین تدابیری که در برابر یک حرکت مدنی اتخاذ کرده بودند، در کندز اتخاذ می نمودند امروز ما شاهد این همه خونریزی و فجایع  نبودیم.
بودجه دولت بجای اینکه در پروژه های تولیدی و زیر ساخت های اقتصادی مصرف شود، به سنگ ها و دیوار های کانکریتی و لنکروز های قیمتی مصرف می شود.
هر وزیر و وکیل و هر والی و قوماندان بعضا تا ده و پانزده عراده موتر های همرنگ را با خود دارند.
جناب آقای استاد ورسجی نویسنده و دانشمند شهیر کشور در مطلب کوتاهی به این موضوع اشاره فرموده اند: «در افغانستان امنیت مقام های حکومتی بر امنیت بردم برتری پیدا نموده است. برتری که حکومت و حکومتی ها را نزد مردم بی ارزش و به تروریستان فایده رسانده است.» (صفحه فیسبول ایشان )
واقعا امنیت و عزت مردم و کشور نزد آنهایی که مسئولیت آنرا به عهده دارند به اصطلاح حکومتی ها چنان بی ارزش شده که وقتی خبر از کشته شدن دهها هموطن مظلوم و بیگناه ما، مثله کردن و سر بریدن اطفال که قلب مردم دنیا را تکان میدهد اما در ین کشور آب از آب تکان نمی خورد.
در نتیجه میتوان گفت که در افغانستان با توجه به اینکه امنیت مردم، کشور، خطوط مواصلاتی زیر ساخت های اقتصادی، خط تولید و انکشاف زراعت برای بهبود وضع زندگی مردم در اولویت قرار داده شود تامین امنیت شخصیت های کاذب و تحمیلی که با معامله گری و زور آوری نبض حکومت را بدست گرفته اند اولویت اصلی و اساسی گردیده است. از همین روست که هر روز خسارت بی امنیتی و فشار دشمن را مردم کشور متحمل می شوند.
بناء تا زمانیکه این وضعیت تغییر نخورده و امنیت مردم و رشد اقتصاد و فرهنگ مردم در اولویت قرار داده نشده بد بختی ها همچنان پا بر جا و ازدیاد خواهد یافت. بقول معروف:
گر همین مکتب است و این ملا
حال طفلان خراب می بینم
عوامل خارجی :
شکی نیست که طی پانزده سال گذشته  قوت های خارجی به سرمداری امریکا شاهرک های اساسی امنیت و سایر مسایل کشوری را بدست داشته است، که حتی در این ارتباط (تامین امنیت در افغانستان ) قرارداد های هم به امضا رسیده است که با تاسف سودی بحال این مملکت و مردمش نداشته.
باید اذعان داشت که امریکا پولی را که با آن زمانی اروپا را آباد کرد و به اصطلاح روی پایش ایستاد ه نمود، با مقدار بیشتر از آن در افغانستان حتی نتوانست اعتمادسازی نموده حداقل تامین امنیت نماید.
دلیلی که میتوان به این موضوع ارائه کرد این استکه : در افغانستان چنانچه مشاهده میشود سالهاست که حکومت تک قومی و یا حکومت قبیلوی با پشتبانه خارجی ، بیداد نموده است . 
تاریخ گواه است که بار بار ولایات این کشور بین فرزندان شاه تقسیم گردیده ،‌ و همچنان بار بار قربانی جاه طلبی های شهزادگان احمق گردیده است .
اگر از گذشته های دور صرف نظر کنیم و نگاهی به سالهای حکومت ظاهرشاه نماییم می بینیم که با فرمان شاه بچه چنداولی (بچه شیعه ) حق نداشت در وزارت خارجه کار نماید .
دانشکده های طب ، حقوق مخصوص به قوم خاص و احیانا به بکس برداران شان بود، بورس های تحصیلی مخصوصا حقوق و علوم سیاسی مخصوص یک طبقه بود ، که امروز اکثریت آنها در کشور های خارج بسر می برند، و همه با وجودیکه سالهاست در دنیای مترقی زندگی می کنند حتی لحظه ای هم از فکر مردود عصبیت های قومی بدور نبوده اند .
از همین قماش افراد که امروز در دنیای غرب زندگی می کنند همه بشمول امریکا از آنها به عنوان مشاوردر امور افغانستان استفاده می نمایند و آنها هم که فکر شان محدود به قبیله ای است که سالها با پول و سرمایه خارجی اعم از امریکا و انگلیس و جا های دیگر بر مقدرات این کشور حکومت کرده اند به امریکا مشوره ای بالاتر از این نمیدهند .
زمانی زباله های مارکسیزم (ترکی ، امین ، ببرک و آخرین مهره فساد شان نجیب) به ارباب شان شوروی وقت مشوره دادند که 99% مردم افغانستان با ماست بیایید و یک شبه افغانستان را تسخیر نمایید تا در آینده نزدیک به آبهای گرم هند دسترسی پیدا نموده و خواب های پطر کبیر را به واقعیت تبدیل نمایید. روسها فریب این مشوره را خورده و خودرا به گرداب افغانستان انداختند و بالاخره دیدیم که غرق شدند . ما یقین داریم که اگر روسها فریب این مشوره های غلط را نمی خوردند هرگز به چنین شکست فاحش روبرو نمی گردیدند .
امریکا نیز آنطوریکه عملا دیده می شود فریب مشوره های کاذب کسانی را که میخواهند حاکم مطلق این کشور باشند نوش جان نموده است ، زیرا می بینیم که حلقه های که امروز به افغانستان خیانت می کنند ، عملا قدرت سیاسی را هم بدست دارند،  امریکا از آنها حمایت می نماید .
کم کاری ها، مدیریت ضعیف و سیاست های خائینانه که هم با تروریسم می جنگند و هم از آنها حمایت می کنند و نهایتا همه بدبختی ها را که از ناحیه خود شان است به کشور های خارجی نسبت میدهند، که به عقیده ما این خصلت حاکمان ضعیف و مدیران نالایق است که تقصیرات خود را از ناحیه دیگران دانسته و دست به تبلیغات می زنند، و کم کاری های خود را بدیگران نسبت میدهند، تا در برابر کشور های تمویل کننده توجیهی داشته باشند.  
امریکا خوب بداند، سرمایه های را که سنت سنت از جیب مردم امریکا گرفته و به افغانستان مصرف می کند، در اختیار کسانی قرار داده که موفقیت خود را در بی امنیتی افغانستان می دانند، و خود تلاش می ورزند که این کشور همچنان در بی امنیتی قرار داشته باشد تا اینها بتوانند سودی کسب وزری اندوخته  و در بانک های خارج ذخیره نمایند. 
عین عمل را سالها قبل انگلیس ها در افغانستان انجام داد که نتیجه اش در افغانستان همین است که امروز کلمه انگلیس در این کشور فحش به حساب می آید، یعنی کسی که بخواهد کسی را تحقیر و توهین نماید و یابا کلمه زشت و رکیک مخاطب قرار دهد، انگلیسش خطاب می کند.
پاکستان نیز طی چند دهه اخیر این سیاست شوم را در افغانستان دنبال نموده است وهنوز هم به آن پافشاری می نمایند ، وقوم خاصی را تحت پوشش و حمایت خود قرار داده و چنان زمینه سازی نموده اند که سیاست و  سرمایه ، هردو را اینها در دست داشته باشند .
اما به نظر ما  وضعیت حاکم  در افغانستان و جهان این گونه افکار شوم و خائنانه را نمی پذیرد و این اندیشه  جای پایی برای خودتهیه نخواهد توانست. و مردم افغانستان هم از لحاظ فکری این توانمندی را بدست آورده اند که با افکارفاشستی عده ای که میخواهند سرنوشت همه را به بازی بگیرند ، مبارزه نمایند.
امریکا نیز باید متوجه این مسئله باشد که : مگر با شعار دموکراسی و حکومتداری خوب و مبارزه با بی عدالتی در افغانستان نیامده ؟  اما با تاسف  که همان شیوه حکومتداری فاسد قبیله سالاری را که سالهاست در این کشور خیانت نموده و اکثریت ساکنین کشور را در انزوا قرار داده و حق شان را  غصب نموده اند، عملا همکاری نموده و امکاناتی را که به افغانستان تخصیص داده شده همه را در اختیاز جمعی خاص قرار داده که  مافیایی گونه کشور ما را به گروگان گرفته اند.
به نظر ما ادامه وضعیت فعلی در افغانستان و کمک های که از جانب کشور های خارجی دررأس امریکا برای عده ای معلوم الحال صورت می گیرد ، کمک به افغانستان نه ، بلکه خیانت و ظلم به این سرزمین و مردمش میباشد و یقینا این حرکت بجایی نرسیده و روزی شاهد این خواهیم بود که امریکا هم به سرنوشت روسها در این کشور گرفتار آید. ( باد این سخن بگوشت ، ما مرده و توزنده )



منابع:
1.     آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، چاپ هشتم، ص 38
2.     محمدی، علی، نگاهی به مفهوم امنیت در جهان امروز، جام جم، 30/8/1381
3.     محمدی، عبدالحمید، افغانستان در مسیر صلح و امنیت، ص 68
به نقل از مقاله مفهوم امنیت پژوهشکده مطالعات راهبردی ج 1 ص 319
4.     علی آقا بخشی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی ص 612