۱۳۹۹ دی ۶, شنبه

شش جدی 1358 صفحه سیاهی در تاریخ افغانستان

شش جدی 1358 صفحه سیاهی در تاریخ افغانستان

غلام علی صارم 

شش جدی 1358 روز سیاه و ننگینی است در تاریخ کشور عزیز ما افغانستان .

معاهده ننگین پنج دسمبر که توسط تره کی و امین به امضا رسیده بود و در آن به زعم خودشان پیاده شدن عساکر روس را در افغانستان مشروعیت داده بودند، در این روز بوسیله ببرک کارمل شاشجاع ثانی و همدستان خائنش به اجرا گذاشته شد.

شش جدی یاد آور خاطره های تلخی است ، خاطره های که حکایت دارد ازکشته شدن های دسته جمعی ، بمباران های وحشیانه، به توپ بستن منازل مسکونی و هزاران جنایت ضد بشری دیگر.  شش جدی روزیست که قوای یکصدو بیست هزار  نفری روسها تجاوز نظامی خود را به افغانستان آغاز نمودند و پیشا پیش لشکر شان ببرک کارمل ، خائنی که از سالها به اینطرف تحت تربیه شان قرار داشت و جمعی دیگر از کمونیست های بی وطن حرکت می کردند.  پیامد های این تجاوز ننگین به افغانستان و مردم مظلومش نهایت سنگین بود،  افغانستان به تل خاکی تبدیل شد، حدود دو میلیون انسان به شهادت رسید، پنج میلیون انسان مهاجر و آواره شدند، و صدها هزار انسان دیگرمعلول و معیوب  گردیدند.  یکطرف قوای به اصطلاح تا به دندان مسلح و طرفی دیگر لشکری با دستان خالی ، با سلاح های کهنه و زنگ زده اما با دلهای سرشار از ایمان و عشق بوطن رودر رو قرار گرفتند.

چهارده سال تمام این زد و خورد ادامه پیدا کرد تا اینکه مردان با ایمان این وطن پیروزی خون بر شمشیر را عملا به اثبات رسانیدند.

متاسفانه جمعی میخواهند بخاطر اینکه خود در دفاع از نوامیس این وطن سهم نداشتند، البته نه اینکه ایشان را کسی سهم نداده باشد، بلکه خود لباس بی غیرتی به تن کرده بودند ، امروز بجای اینکه از این همه فداکاری به عنوان افتخارات این میهن یاد آور شوند، میخواهند آنرا با تبلیغات زهر آگین و دیکته شده تحت سوال قرار دهند .  اما رشادت و قهرمانی این ملت چنان صاف و صادقانه بود که اینچنین تبلیغات نه تنها اثر ی بر آن نخواهد کرد بلکه جنایت کارانی که میخواهند آنرا با تبلیغات و توطئه های خائنانه در انظار عمومی بد جلوه دهند و یا آنهاییکه میخواهند از این نام سوء استفاده نمایند ، مطمئن باشند که صداقت و پاکی آنهاییکه صادقانه بخاطر دفاع از نوامیس این خاک خونهای پاک خود را ریختند ایشان را به رسوایی خواهد کشاند.

ما این تجاوز ننگین روسها و عمال خائین شان در این روز کما کان محکوم نموده و به آنها ییکه در پی این تجاوز ننگین جان های شیرین شانرا از دست دادند درود می فرستیم.

 


۱۳۹۹ دی ۱, دوشنبه

طرح صفایی شهر و ایجاد شغل برای ساکنین کابل

 

بنام خدا«ج»

طرح صفایی شهر و ایجاد شغل برای ساکنین کابل

نوت 1: این طرح هیچگونه بودجه و مصرفی از سوی دولت ضرورت ندارد.

آنگونه که مشاهده میشود دراین روزها کابل بدلیل تراکم نفوس بیش از حد به مشکلات زیادی گرفتار گردیده است . مشکل تضییع وقت ، تردد چه با موتر، موترسایکل ، بایسکل و یا حتی پای پیاده ، بیکاری ،  آلودگی محیط زیست دراین شهر بیداد می نماید.

اگر بنا باشد که عوامل این همه مشکلات را بررسی کنیم بصورت خلاصه میتوان گفت که علت این همه مشکل عبارت است از : 1- عدم امنیت در مناطق مختلف کشور که باعث بی جاشدن مردم گردیده و اکثرأ به کابل آمده اند. 2- بیکاری و عدم حمایت دولت از زراعت و مالداری مردم .  3- عدم حمایت دولت از سرمایه گذاری و تولید. 4- بکار گرفتن غلط ماده دهم قانون اساسی و نادیده گرفتن مواد 11و 13 -و ....

باید به صراحت گفت که تراکم نفوس همه برنامه های مفید اجتماعی  را در کابل مختل نموده است، یکی  از این برنامه ها که برکلیه امور  تاثیر گذار است امنیت میباشد، گرفتاری باند های تبهکار در این اواخر دلیل این مدعا است .

ما برای رفع این معضل و ایجاد شغل به کسانی که سیل آسا به کابل آمده اند طرحی را تهیه نموده ایم که ان شاالله حداقل قسمت اعظم  ازاین  مشکلات را دراین شهر مرفوع خواهد نمود .

مرحله اول :

طرحی را که مطالعه می فرمایید قبل از پرداختن به آن باید بعرض برسانیم که عملی ساختن و اجرایی نمودن آن نیاز به اجراات هماهنگ دارد .

دراین طرح باید وزارت های محترم مالیه، تجارت، آب و برق ، شهرسازی و مسکن و شاروالی محترم کابل باید با ایجاد کمیته مشترک به آن بپردازند تا در آینده مشکلات تخنیکی در روند شهر سازی و انکشاف شهر و مسایل دیگر سکتگی وارد نگردد.


 

مرحله دوم :

1-    مشخص نمودن زمین برای ایجاد مارکیت های میوه و مواد خوراکه و مارکیت های تحت نام «همه چیز» در تمام نواحی شهرو جابجایی همه دست فروشان اعم از میوه فروشها و نوشیدنی ها و مواد خوراکه و سایر دست فروشانی که باعث انسداد پیاده رو ها و بعضا سرک های عمومی گردیده اند.

2-    به منظور کسب اطمینان بیشتر شاروالی محترم میتوانند این طرح را از یک ناحیه آغاز نمایند ، مثلا این کاررا از نواحی اول و یا دوم که در مزدحم شدن شهر تاثیر بیشتر دارد آغاز نمایند و با اخذ نتیجه میتوانند در همه نواحی آغاز بکار نمایند.  

مرحله سوم :

سپردن زمین برای ایجاد این مارکیت ها برای تاجران ملی که داوطلبانه به این کار اقدام می نمایند البته ضمن ارائه تعهد که مارکیت ها در مدت شش ماه قابل بهره برداری شود.

مسئولیت ارگان های متذکر ه :

وزارت تجارت: تاجرانی را که ضمن تفاهم با اطاق تجارت معرفی میکنند از پرداخت هرگونه عوارض تا یک سال معاف بدارند.

وزارت شهر سازی : موقعیت زمین را برای ساخت مارکیت ها قسمی تعیین نمایند که در فردا های که شهر انکشاف می یابد مشکل تخنیکی ایجاد نگردد.

وزارت آب و برق :  به منظور ایجاد سهولت و تشویق مردم و اهل کسبه ششماه اول این مارکیت ها را با قیداینکه صرف از برق استفاده جهت روشن ساختن مارکیت کار گرفته شود از پرداخت پول برق معاف و ششماه دوم نصف قیمت برق تجارتی و بعدأ طبق معمول و مقررات پول صرفیه برق گرفته شود.

وزارت مالیه : کلیه افرادی که داوطلب کراچی ها و دست فروشی های که باعث ایجاد مزاحمت برای عابرین میگردد ترک نموده و به مارکیت ها مستقر میشوند برای یکسال از پرداخت مالیات معاف بدارد.

نوت: بعد از تکمیل مارکیت ها زمان رفتن بصورت داوطلب وزمان محدود تعیین شود مثلا بمدت یک ماه یا...

شاروالی :‌ برای ساخت مارکیت ها زمین های را از ملکیت خود در مناطقی که ایجاب می کند برای ساخت مارکیت ها مشخص و بدسترس تاجری که اقدام به ساخت مارکیت می نماید تحویل داده و طبق مقرره تصویب شده قیمت زمین مذکور را طی پنجاه سال بصورت اقساط اخذ نماید . همچنان شاروالی دکاندارانی را که در این مارکیت ها جا بجا میشوند بمدت یکسال از همه پرداخت های مربوط خودش معاف بدارد .

نوت: افرادی که از مراکز فوق در این کار مشترک گماشته میشوند باید صد درصد افراد مورد اعتماد و متعهد به افغانستان باشند.

مرحله چهارم :

1-مرحله چهارم مرحله تکمیل مارکیت هاست که به جا بجایی در آن ها آغاز میگردد، جابجایی همه دست فروش ها ، کانتینر های که در کنار سرک ها گذاشته شده، دکان های که بصورت غیر قانونی آباد گردیده و...

3-    از مسئولین حوازات پولیس، امنیت و نواحی شهرداری تعهد گرفته شود که در صورت مشاهده یک کراچی و یا دست فروش در ساحه کاری هریک مورد یک روز ، 2 مورد 2 روز ، 3 مورد سه روز کسرمعاش و اضافه تراز آن تبدیلی اجباری بالای شان تطبیق و تخلف صورت گرفته درج دفتر سوانح شان گردد.

مزایای این طرح :

1-    جلوگیری از کثافات و سهولت در پاک کاری شهر .

2-    سهولت در تامین امنیت مناطق و شهروندان و دارایی های شان .

آخرین سخن :

آخرین سخن اینکه بخاطر اطمینان بیشتر و اینکه عملی سازی این طرح در جهت سهولت در پاک کاری شهر ، تامین امنیت این طرح کارآیی خوب داشته و مشکلات زیادی را مرفوع میدارد تاکید می نماییم که  بصورت امتحانی از یک ناحیه شروع نمایند و این طرح را در یکی از نواحی پر ازدحام پیاده و عملی سازند و ما یقین داریم که با اجرایی ساختن این طرح مهم ترین مشکل شهر کابل که تامین امنیت و پاکی شهر است، رفع خواهد شد.  ان شاالله با تطبیق این طرح شهر پاکی خواهیم داشت.  والسلام

غلام علی صارم

نوت2 : چنانچه اگر توضیحی لازم بود من درخدمتم .

شماره تماس : 0773010000

نوت 3: این طرح را برمبنای احساس مسئولیت نوشتم ، یکی از دوستان گفت بدفتر معاون صاحب اول روان کن حتما در باره آن تصمیم می گیرند. من هم چون بخاطر توقعی خاص نوشته نکرده بودم روانش کردم ، روز های گذشت از آن خبری نشد . من هم تصمیم گرفتم  طرح را در رسانه ها بدهم تا از سوء استفاده از آن جلوگیری به عمل آمده باشد . من ادعای کامل بودن آنرا ندارم ، اما آنچه را لازم به تذکر میدانم اینست که این طرح اگر خوب یا خراب است از قلم و فکر قاصر من است .  

۱۳۹۹ آذر ۲۵, سه‌شنبه

جایگاه زبان فارسی درچین(فارسی ادبیات اسلامی چین)

 

جايگاه كلمات فارسي در چين

 

دريك مقاله تحقيقي كه توسط آقاي مظفر بختيار در مجله بخارا از طريق انترنيت پخش شد مطالب جالبي در اين مورد نقل شده كه ما قسمت هاي از آنرا نقل مي كنيم.

كتاب واژه ها و اصطلاحات اسلامي در زبان چيني تاليف داكتر وانگ جيان استاد پژوهشكده مذاهب اسلامي و عضو فرهنگستان علوم اجتماعي چين صرف نظر از ارزش ذاتي خود به لحاظ هويت و ساختار واژه ها كه به ميانجي زبان فارسي و عناصر ايراني( منظور فلات ایران است که مرکزش بلخ بوده، نه ایران امروزی) وارد زبان چيني شده نمودار حوزه پهناور نفوذ فرهنگ فارسي در دور ترين سرزمينها ي جهان قديم و در اقصاي خاور دور است .

واژه ها و اصطلاحات عربي نيز به ميانجي زبان فارسي و با هنجار هاي آوائي و ساختار فارسي وارد زبان چيني شده است.

انتشار اسلام در چين توسط فارسي زبانان موجب گرديد مقدار زيادي از كلمات فارسي وواژه هاي عربي در فارسي در واژگان مسلمانان و زبان چيني بصورت لغت دخيل وارد شود، بطوريكه اكنون بسياري از لغات و اصطلاحات و نامواژه هاي مذهبي كه حتي در برابر تاثير گذاري فقهاي عربي زبان شيعه از دوره صفوي به بعد شكل عربي آنها رايج شده در بين مسلمانان چين به همان شكل قديم فارسي بكار مي رود.

كتاب ذاشيه كه از متون و درسنامه هاي متداول معارف اسلامي و حوزوي به اصطلاح چيني « نظام آموزشي مسجدي» از دوره يوان قرن هشتم هجري تا كنون در چين است شامل خطبه ها ، نيت ها ، دعا ها و صيغه هاي شرعي است كه بر مسلمانان واجب است در عبادات و مناسك و عقود شرعي به لفظ و عبارت فارسي ادا گردد. هنوز هم طبق سنت برخي از حوزه هاي اسلامي چين مانند حوزه شرقي شاندونگ اداي صيغه ايجاب و قبول به عبارت فارسي شرط لازم براي مشروعيت و صحت عقد ازدواج است، هرچند دو طرف زبان فارسي ندانند و به حفظ و نقل عبارت برگزار گرددو اين متن خطبه عقد است در ذاشيه :

«اكنون به فرمان خداوند جهان و خالق كون و مكان و مربي عالميان و پادشاه ازل و حكيم لم يزل و به شرف سنت سنيه بهترين اولاد بني آدم و برگزيده گلستان معرفت و كدخداي ملك خدا و شفاعت خواه روز جزا يعني بنام لطيف شريف محمد مصطفي «ص» و به اجماع صحابه كبار«رض» و به مذهب مهذب امام اعظم كوفي صوفي «رح» و گواهي اين جماعت مسلمين كه در اين مجلس امر خير حاضرند شما كه وكيل ثابت الوكاله باالمشافهه ايد از قبل مسماة فلانه بنت فلان بوده باشيد نفس نفيسه موكله خود را به زني و نكاح صحيح مسلماني و به چهار امور شرعي كه بين الناس معروف و مشهور است و به مهر مذكور كه بعضی او معجل و بعضي موءجل است الي بقا النكاح به اين جوان حاضر راغب كه فلان بن فلان بوده باشد داديدش به زني ؟

باز وكيل گويد: داديمش به زني و شما كه جوان حاضر راغب ايد ، نفس نفيسه موكله شان را به زني و به نكاح مسلماني در بدل املاكات مذكور خواستيد و قبول كرديدش به زني؟

داماد گويد:‌ قبول كرديمش.

در همين كتاب عبارت نيت وضو ، نماز هاي روزانه به فارسي چنين آمده است :

نيت كردم كه آب دست مي سازم از براي برداشتن حدث را تا نماز بر من مباح شود، الهي از من قبول گردان .

نيت كردم كه بگذارم .... ركعت فريضه نماز بامداد- پيشين – ديگر- خفتن – وقتي متوجه شدم به جهت كعبه خالصانه الله تعالي اقتدا كردم به اين امام الله اكبر .

 نسخه خطي ذاشيه در كتابخانه نانكن چين برگ هاي (2-18-136-135)

همچنان بر چند ميليون مسلمان شين جيائو يا جهري مذهب چيني كه در اقامه احكام مواظبت و مراقبت تام دارند، واجب است كه هرروز در تعقيب نماز بامداد يك بند از مخمس شمس الدين تبادكاني از تربيت شدگان و ياران طريقتي مولانا عبدالرحمن جامي را به فارسي بخوانند و طي ماه دوره نمايند آنرا بي آنكه اكثر شان زبان فارسي بدانند يا معني تطابقي آنچه را ميخوانند دريابند.

جايگاه زبان فارسي به عنوان زبان رسمي اسلامي در شرق سرزمين هاي اسلامي به فتواي تاريخي علما ماوراء النهر در قرن سوم براي ترجمه و تفسير متوان ديني به زبان فارسي و آراء شمس الا ئمه سرخسي در كتاب المبسوط باز مي گردد كه در مراجع فقهي متداول در بين مفتيان و فقهاي حنفي مذهب چين مانند كتاب شرح تنوير الابصار 415/1 در باب جواز كار برد زبان فارسي در ادعيه عبادات و نيات و استشهاد به آيات ، به سبب بي رغبتي مسلمانان شرق نسبت به زبان عربي بحث شده است.

توجه مسلمانان چين نسبت به حفظ و اشاعه زبان فارسي به عنوان زبان رسمي و مشترك و فرهنگي جامعه اسلامي و احتراز از بكار بردن زبان و خط چيني و جايگزين ساختن خط شيائو ارجينگ و نگه داشت هويت فرهنگي خود باعث شد جامعه اسلامي چين به سرنوشت ساير اقليت هاي ديني در چين دچار نگردد كه به مرور زمان در جامعه و فرهنگ در بر گيرنده چين ماهيت و هويت خود را از دست دادند.

واژه hui hui كه در زبان چيني به معني مسلمان است چنانكه در بررسي نامه نسخه هاي خطي اسلامي در چين با استناد به منابع چيني آمده در چين قديم معني فارسي زبان داشت  و چون زبان فارسي زبان ديني و فرهنگي شاخصه مسلمانان چين بود hui hui  به تدريج معني مسلمان بخود گرفته است .

زبان عربي در قديم كار آئي چنداني در نشر فرهنگ و معارف اسلام در چين نداشته ، طبق همان بررسي نسخه هاي خطي متون متداول اسلامي در چين به زبان فارسي و از متون ادبيات فارسي است.

لاو فر در نيم قرن پيش از اين كتاب خود iranica sino اينك از منابع كلاسيك چين شناسي گرديده برخي از نام واژه هاي فارسي و عربي در فارسي را كه بصورت لغت دخيل وارد زبان چيني شده است شناسانيد و توجه محققان را نسبت به اين موضوع جلب كرد.  زمينه مطالعات لاوفر به اقتضاي موضوع كتاب شامل مواد كالا هاي  است كه بين ايران و چين داد و ستد مي شد. در دوران معاصر داكتر هوانگ شي جيان عضو فرهنگستان شانگهاي و داكتر ليو يين شنك  استاد تاريخ دانشگاه نانكن رسالات و مقالاتي در اين باب نوشته اند . اين مطالعات مدار بر آثاري است چون فرهنگ نامه باستاني گائوشان كه با همه اهميت كار بردي آن در مطالعات مربوط به زبان هاي فارسي ميانه نزد اهل فن بكلي نا شناخته است و نيز واژه نامه قديمي چين به فارسي كه اكنون خانم تن هوي جوي استاد زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه پكن دست اندر كار ويرايش آن است. متن كهن و ارزشمند hui hui yaofang kaoshi  كه در سال گذشته با ياد داشتها و تعليقات عالمانه داكتر سونگ شيان استاد پژوهشكده تاريخ جهان در چين انتشار يافت از مهمترين اسناد و متون در شناخت اصطلاحات پزشكي و نامهاي گياهان داروئي است كه از زبان فارسي دارد با زبان چيني است . يا رساله پروفيسر «يه ئي ليانگ» رئيس پيشين دانشكده خاور شناسي دانشگاه پكن در باره لباس هاي فاخر و در باري چين كه با نام فارسي ( مانند لباس جشن) خود اقتباس شده است .  در وك كلدوفي  استاد چين شناسي دانشگاه هاوائي در واژه نامه الحاقي اصطلاحات اسلامي در زبان چيني ( چاپ 1991) بسيار از واژه هاي فارسي را در زبان چيني شناسانده است و اهميت كار او در شناخت و معرفي كلمات فارسي در زبان محاوره بعضي از مناطق چين است كه درنوشتار و كتابت نمي آيد.

كتاب واژه هاي فارسي در زبان اويغوري چين تاليف خانم نادره بديعي از انتشارات بنياد نيشابور شامل برخي از واژه ها و اصطلاحات فارسي و عربي است كه به ميانجي زبان اويغوري وارد زبان چيني شده ، اين كتاب با پژوهش در متون زبان اويغوري و حضور مستقم و بررسي هاي چند ساله مولف در جامعه اويغوري زبان نواحي مسلمان نشين چين گرد آوري و واژه يابي شده  و از مراجع قابل توجه در اين زمينه است .

باري كتاب آقاي داكتر وانگ جيانگ پينگ نخستين تاليف مستقل و گسترده اي است كه با بهره گيري از منابع گوناگون در اين زمينه انجام گرفته و به اقتضاي ظرفيت موضوع جادارد كه با تبادل نظر با چين شناسان و فارسي دانان چيني كاملتر از آنچه هست گردد.

آقاي داكتر وانگ جيان پينگ تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشگاه يون من چين در رشته تاريخ به پايان برده و داراي در جه داكتري در تاريخ اديان از دانشگاه لوند سوئد است. با پژوهشنامه بديع همگوني و نا همگوني در جامعه مسلمانان چين از وجوه امتياز او مطالعات و مقالاتي است كه در باره تصوف ايراني در چين دارد. اين گونه مطالعات و اصولاً وجود زمينه هاي ذهني و ذوقي لازم براي اين نوع تحقيقات با گرايشهاي خاصي كه بر نظام دانشگاهي و سياستهاي فرهنگي چين حاكم بود در بين ايران شناسان چين بي سابقه است.

مضمون فوق كه مطالعه فرموديد در مجله بخارا كه يك مجله فرهنگي و هنري است در شماره 29 و 30 آن بچاپ رسيده است كه در مجموع نويسنده مطلب با قلم رساي خودش شاهكار خوبي انجام داده و درين متن مطالبي هم در قسمت فرقه جهريه نوشته شده بود، گرچه مطلب جالبي بود ولي از آنجائيكه ما صرف در ارتباط جايگاه كلمات فارسي در چين و مخصوصاً در بين مسلمانان چين موضوع مورد نظر ما بود از سائر قسمت هاي آن صرف نظر نموديم. قابل ذكر اينكه مطلب فوق با جزئيات آن از طريق انترنت هم پخش گرديده است.

خاطره: نويسنده در مطلب فوق (جايگاه كلمات فارسي در چين) و بعضأ رسوم اسلامي چين را متاثراز عصر حكومت شيعه مذهب دوران صفوي ها ميداند.

اما مطالعاتي كه من انجام دادم و از طرفي براساس نوشته خودنويسنده ميتوان به صراحت گفت كه اسلام نه به وسيله شيعيان ايراني بلكه بوسيله مسلمانان سني مذهب افغانستان در چين رايج گرديده است و اينهم با دلايل زير:

1-   شما مطالعه فرموديد كه خطبه نكاح بر مبناي فتواي مذهب امام اعظم (رح) خوانده مي شده ، چنانچه اگرترويج اسلام بوسيله صفوي ها صورت مي گرفت آنها هرگزاين چنين نمي كردند.

2-   در نيت نماز شما خوانديد كه ( نمازصبح ، پيشين ، ديگر ، شام و خفتن) مي گويند كه اين اصطلاحات تا هنوز هم در افغانستان رايج است و مردم در نيت نماز هاي پنج گانه خود اين كلمات را استعمال مي نمايند . ما ميدانيم كه اين اصطلاحات نه در گذشته و نه حالا در ايران نبوده و نيست.

3-   خواندن مخمس شمس الدين تبادكاني كه از تربيت شدگان و ياران طريقتي مولانا عبدالرحمن جامي است و جامي  هم از هرات كه اين خودبيانگر نفوذ مسلمانان سني مذهب افغانستان در  چين را نشان میدهد .  زيرا هيچ دليلي وجود ندارد كه مسلمان شيعه مذهب ايراني در چين رفته و اسلام را پياده و دستور داده باشند كه در ختم نماز صبح اشعار مسلمان سني مذهب آنهم افغاني! را بخواند.

پس بنا براين دين مقدس اسلام همانطوريكه تا امروز عملا مشاهده مي گردد گفته ميتوان كه بوسيله مسلمانان سني مذهب افغاني درچين رايج گرديده است، همانگونه که زمانی اسلامی بوسیله مسلمانان شیعه مذهب در خراسان و مرورایج گردید و اکثریت مردم اینجا شیعه بودند.

گمان نشود كه اين دلايل را از روي تعصب نوشته باشم ، زيرا من خود يك مسلمان شیعه  مذهب اثنی عشری هستم ، واینکه نوشتم یک واقعیت تاریخی است .

نوت : تحقیق و نگارش این مطلب در سال 2004 میلادی زمانی که خود در چین بودم صورت گرفته است .

منبع: چین یک واقعیت، نه یک تصور- غلام علی صارم .

۱۳۹۹ آذر ۱۷, دوشنبه

پنج دسمبر روز سیاه و ننگین در تاریخ افغانستان

 

پنج دسمبر یاد آور دوخاطره غم انگیز در افغانستان

غلام علی صارم

سالهاست که وقتی پنجم ماه دسمبر می رسد خاطرات تلخ و غمباری را در اذهان همه کسانی که به کشور و تاریخ وطن شان افغانستان فکر می کنند ، تداعی می نماید.

پنج دسمبر اولی :

5دسمبر اولی همان پنج دسمبر 1978 است که بوسیله دوتن از رهبران حزب وارداتی و خون آشام کمونیزم ( تره کی و امین ) قراردادی با روسها امضا شد ،  که در این قرارداد بزعم خود شان تجاوز مسلحانه روسها را در افغانستان قانونیت بخشیدند . سالی از امضای این معاهده ننگین و ذلت بار گذشت که روسها با صد هزار سرباز مسلح وبا پیشرفته ترین سلاح های جنگی خود وارد کشور ما گردیدند .

قبل از ورود به افغانستان تره کی را بوسیله امین کشته و امین را هم به مجرد ورود خود به قتل رساندند ، زیرا افراد دیگری از همین قماش ( ببرک ، کشتمند و دارو دسته ایشان ) حلقه غلامی به گوش انداخته و حاضر به خدمت گذاری بیشتر از آنها گردیده بودند .

گرچه برداشت ما از تغییر مهره های مزدور روسها این است که  آنها افراد بی کفایت و مزدور بودند و مردم افغانستان آنها را افراد مزدور ، خود فروش و دین فروش می پنداشتند و نسبت به ایشان نه تنها اعتماد نداشتند که آنها را دشمن دین و وطن خود میدانستند و از همین سبب بود که هر روز در هرگوشه و کنار کشور قیام های مسلحانه شکل می گرفت و پشت سر هم شهر ها و مناطق سوق الجیشی را به تصرف خود در می آوردند .  و از همین سبب بود که  روسها به گمان اینکه  شاید فرد بعدی بتواند کاری را انجام دهد اینها  را تعویض می کردند که در نتیجه همه بی فایده بود.

بحث ما در این مقال معاهدات ننگین 5دسمبر است ، پیامد های این معاهده ننگین (1978) در کشور ما نهایت سنگین بود، کشتار های دسته جمعی ، به توپ بستن قریجات بیدفاع ، بمباران های وحشیانه شهر ها و قصبات ، شهادت بیش از یک و نیم میلیون انسان ، آوارگی و مهاجرت بیش از شش میلیون انسان که تاهنوز هم تعدا د کثیری از همین ها در کشور های خارج بسر می برند، و اخیرأ افشای لست شهدای پنج هزار نفری که بوسیله این جانیان صورت گرفته بود، بیشتر چهره های کثیف اینان را به نمایش گذاشت.

22 سال از شکست آخرین مهره این فساد پیشگان می گذرد ، اما هنوز دهها گور دسته جمعی که موقعیتش به کس معلوم نیست داریم، هنوز قبر تعداد کثیری از شهدای ما معلوم نیست ، یتیمانی که اینک جوان شده و سراغ قبر پدر را از مادر می گیرند ، مادر بیچاره جزاشک چشم جوابی ندارد.

بهر حال این معاهده ننگین باعث شد که افغانستان به خاک و خون کشیده شده و سالهای سال از کار وان تمدن عقب ماند .

5دسمبر دوم :

5 دسمبر دومی در سال 2001 است ، سال 2001 سالی است که دوران جهاد و مقاومت در حال اختتام است ، و معاهده که در این پنج دسمبر امضا شد ، معاهدهء نیست که با روسها به امضا رسیده باشد ، بلکه با جناح مقابل روس  یعنی در واقع با امریکا.

این یک واقعیت است که امریکا سالها در پی انتقام گرفتن از روسها بود، انتقام شکست در ویتنام و افغانستان برایش بهترین گزینه برای اینکار بود و همینگونه هم کرد.

قابل ذکر میدانیم که معاهده 5 دسمبر 1978 معاهده نبود که حکمرانان کشور افغانستان آنرا به خیر و سلاح کشور خود دیده و این ابتکار را انجام داده و قرار داد مذکور را باروسها به امضا رسانده اند، بلکه این قرار داد را روسها خود تهیه و بالای تره کی و امین که خود به قدرت رسانیده بودند امضا کردند، تا در موقعی که میخواهند آزاد انه با سپاه و حشم وارد افغانستان گردیده و از همین طریق رویا های رسیدن به آبهای گرم هند را تحقق بخشند.

اما امریکا توانست روسها را در رود خروشان افغانستان غرق نماید. و آن کینه ء را که سالها در دل داشتند همین جا انتقامش را بگیرند.

ما با وجودیکه جنگ مردم افغانستان در برابر روسها را جهاد مقدس میدانیم و دقیقا با این امر هم مخالفیم که روسها را در افغانستان امریکا شکست داده ، بلکه شکست روسها در افغانستان حاصل خون شهدای میلیونی اش و رشادت های جوانان مجاهد این کشور هست .

ولی این نکته را باید اعتراف کرد که تیکه داران جهاد افغانستان در آخرین روز های مقاومت مردم مجاهد کشور کاری کردند که در واقع اهداف امریکا را که همانا گرفتن انتقام ویتنام از روسها بود به واقعیت تبدیل نموده و تحقق بخشیدند.

معاهدهء را دقیقأ در پنجم دسمبر ، در همان روزیکه روسها آمدن مسلحانه خود را در افغانستان قانونیت بخشیده بودند، در همان تاریخ بعد از 23 سال معاهده ء را بالای جناح مخالفش امضا و آمدن و حضور نظامی خود را در این کشور قانونیت بخشیدند.

معاهده 5 دسمبر 1978 را تره کی و امین نوکران روسها امضا کرده بودند، اما معاهده 5 دسمبر 2001 را کسانی ظاهرأ به نمایندگی از مجاهدین افغانستان امضا کرد ند، که در واقع این هردو معاهده افغانستان را در ظاهر امر بدو گونه اما در واقع و نهایتأ در معرض تجاوز و اشغال اجانب قرار داده است .

و اما پیامد های 5 دسمبر دوم:

5 دسمبر دوم ظاهرأ شعار های برابری و حکومت مردمی و دموکراسی را به افغانستان آورد ، اما آنچه گفته می شود صرف در گفتار و یا روی کاغذ است ، گام عملی وجود نداشته و ندارد.  اگر بخاطر تعیین رئیس جمهور و وکلای پارلمان انتخاباتی صورت گرفته ، دنیا شاهد است که انتخابات  در افغانستان به حدی مبتذل بوده که اصلا دموکراسی را مسخره کردند. 

درکشور های که نفوس شان چندین برابر افغانستان است انتخابات شان و شمارش آراء مردم یک روز بیشتر طول نمی کشد ، اما انتخابات در این کشور ماه ها به طول می انجامد ، چنانچه در سال جاری ما شاهد مبتذل ترین انتخابات در این کشور بودیم .

اگر بنا باشد که پیامد های این پنج دسمبر را بررسی کنیم ، افغانستان در این این پنجم دسمبر تاوانی را که پرداخته کم از پنجم دسمبر 1978 نبوده ،  اگر تعداد کشته شدگان کمتر از آن دوره باشد اما در مقابل میزان بدنامی افغانستان   از جهات مختلف مثل فساداداری و مواد مخدر روی همه بدنامی ها می شوید.

در آن دوره مردم افغانستان به عنوان مجاهد احترام می شدند لباس و پکول افغانی را با غرور می پوشید ند ، اما امروز برای افغانستان و مردم آن مواد مخدر ، فساد اداری ، ترور ، انفجار ، انتحار ، زن ستیزی وهرچه بدنامی دیگر است پسوند گردیده.

انتحار و انفجار های پی هم ، قتل و کشتار مردم بیگناه ، قتل اطفال و زنان ، مداخلات پی هم و بیشرمانه کشور های خارجی همه و همه از پیامد ها ی معاهده 5 دسمبر 2001  است که در پی آن حکومت فاسد گذشته بوجود آمده بود.

در این دوره مهاجرت مهاجرین نه تنها پایان نیافت بلکه تعدا کثیری از هموطنان ما مهاجر هم شدند،  هزاران هموطن ما مانند شهدای گمنام دوران حکومت  زباله های مارکسیزم در آبهای ترکیه ، یونان و آسترالیا غرق و ناپدید گردیدند .

صدها میلیارد دالر که برمبنای اعتبار و آبروی  این کشور و مردمش آمده بود همه در جیب چند نفر محدود فرو رفت .  وضع اقتصاد کشور ،  وضع امنیتی کشور  وضعیتی را دراین سیزده سال بخود گرفت که ما اینک میراث دار بی امنیتی ، بی عزتی ، فساد اداری ، بدنامی مواد مخدر ، لقب فاسد ترین کشور دنیا و....  هستیم .

ظلم ، جنایت ، انتحار ، انفجار ، تریاک ، تروریست ،  زن ستیز ، دشمن حقوق بشر همه و همه پسوند نام ما گردیده است .

 بهر صورت این وضع باید اصلاح گردد ، کشور های خارجی در راس امریکا باید بدانند که اگر وضع به همین منوال ادامه یابد ، روزگاری را که روسها تجربه کردند و بالاخره با دنیای از حسرت و بدنامی افغانستان را ترک کردند سرنوشت ایشان نیز همان خواهد شد مگر اینکه در طرح برنامه اصلاحات و استراتیژی به منتقدان سیزده سالی که گذشت مراجعه نمایند . و باید بپذیرند که استراتیژی ایشان در این سیزده سال محکوم به شکست بوده و دوام آن حماقتی بیش نیست .


 

 

۱۳۹۹ آذر ۱۱, سه‌شنبه

ما به هماهنگی نیاز......

 

ما به هماهنگی نیاز داریم ، نه رقابت های شکننده!

غلام علی صارم 

از مدتها به اینطرف کابل جدا از اینکه شهر مملو از کثافات و راه بندی های تحمیلی ، آلودگی محیط زیست و بدتر از همه از جمله ناامن ترین شهر ها حتی نسبت به ولایات کشور گردیده بود.  دزدی ، راه گیری های شبانه و روزانه و حتی قتل یک انسان بخاطر یک موبایل ، اختطاف، موتر دزدی وگروگان گیری همه به یک امر عادی تبدیل شده بود.

کاربجایی رسید که معاون اول رئیس جمهور موظف گردید تا امنیت پایتخت را بوسیله افراد مربوطه تامین نماید ، ایشان هم با ارائه طرحی همراه با مسئولین ادارات امنیتی کار را آغاز نمودند .  تا اینک که تعدادی از مجرمین توقیف و تعدادی هم  متواری و یا مخفی گردیده اند ، چنین نتیجه گیری میشودکه فعالیت های ایشان ثمر بخش بوده و واقعا میزان جرایم بصورت قابل ملاحظه ای پایان یافته است ، روزهاست که بخاطر یک موبایل کسی به قتل نرسیده است . جا دارد از ایشان تقدیر و تشکر به عمل آید.

باید یاد آور شدکه بعضا سخنانی که در بررسی های عوامل ناامنی گفته شده برای بعضی ها ملال آور بوده است .  مثلا در جریان کار های صورت گرفته این موضوع که بعضی از بزرگان خود وسیله ترویج و توسعه جرایم گردیده است ، این بیان به تعدادی از وکلای محترم پارلمان حساسیت برانگیز بوده است و سرو صدا های را درپی داشت ، آقای صالح این موضوع را توضیح داده و گفتند که منظور تعداد محدود ی است . البته اینرا باید گفت: این که جمعی از وکلای محترم خود قانون می شکنند خلاف نیست و نمونه آشکارش موتر های به اصطلاح یک کلید و دارای پلیت های و ج است، ایننوع پلیت در کجای قانون ترافیک کشور که از جانب پارلمان محترم به تصویب رسیده است میباشد؟  البته در امر قانون شکنی این عده از وکلای محترم  تنها نیستند که ما انگشت انتقاد را فقط بسوی ایشان راست نماییم .

و اما در شرایط فعلی که کشور در نهایت ناامنی و در معرض معامله های که برای آینده استقلال و حیثیت و عزت کشور خطر آفرین است و کشور کاملا در یک وضعیت شکننده قرار دارد ما در جهت هماهنگی و هم سویی تاکید نموده و موارد آتی را به عنوان پیشنهاد به مسئولین محترم قوای ثلاثه ارائه می نماییم :

1-    حل مشکلات با بعضی از احزاب و گروه های سیاسی و مدنی .

2-    حل مشکل و رفع تنش های موجود با شخصیت های مطرح و کارآ که به نحوی از دولت فاصله گرفته و یا دارند .

3-    ایجاد هماهنگی بین قوای سه گانه.( اینرا باید یقین داشت که امروز بیش از هرزمان دیگر هماهنگی بین قوای ثلاثه نیاز بی نهایت جدی است )

 

با توجه به شرایط و وضعیت موجود، و به منظور حفظ عزت و اقتدار کشور و با توجه به اینکه بزرگان باید برای مردم خود پل شوند و با توجه به دشمنی های ذلیلانه بعضی از کشور ها اعم از همسایه و غیرهمسایه و با توجه به شرایط اضطراری پیش  آمده  مواردی راکه عرض کردیم آنرا مخصوصا در شرایط فعلی جدی وضروری میدانیم . 

 

۱۳۹۹ آبان ۲۸, چهارشنبه

پاکستان از افغانستان ........

 

پاکستان از افغانستان چه میخواهد؟

غلام علی صارم-- 



تا سال 1947 ميلادي كشوري بنام پاكستان در نقشه سياسي دنيا وجود نداشت، اين سرزمين جز شبه قاره هند تحت استعمار انگليس قرار داشت و در اثر معاهدات 1838 لاهور، 1879 گندمك، 1893 ديورند ،1919 راولپندي و 1921 كابل كه بر افغانستان از جانب انگليس ها تحميل شد ، قسمت هاي از سرحدات افغانستان نيز جزآن گرديده بود.

در شروع جنگ دوم جهاني انگليس ها آزادي هند را مورد بررسي قرار دادند و طرح آزادي اين سرزمين را بدو كشور هندوستان  و پاكستان ريختند.

در سال 1947 لاردلوي مونت بيتن طرح تقسيم هند را بدو كشور هندو پاكستان اعلان نمود.

تا اين زمان افغانستان عكس العملي در اين موضوع از خود نشان ندادولي اعتراضات جمعي از روشنفكران افغانستان مبني بر ضايع شدن حق اين كشور، باعث شد تاحكومت افغانستان ياداشت اعتراضيه خود را بتاريخ 13جون 1947 به سفارت انگليس در كابل تحويل بدهد.

در قسمت پشتون هاي سرحدي انگليس ها از آنها طي راي گيري خواسته بودند كه با  هند يكجا مي شوند و يابا پاكستان ، ولي اينكه آزاد و مستقل مي مانند و يا به افغانستان مي پيوندند ، سوالي به عمل نيامد. بالاخره اين مناطق جدا از افغانستان باقي ماند و قدرت سياسي هند هم بتاريخ 15 اگست همان سال (1947) بدو كشور هند و پاكستان تحويل داده شد.

از جانب افغانستان چه از ناحیه حکومت و چه از ناحیه آنعده افرادی که به قومیت و قدرت قومی و حاکمیت قومی فکر می کنند سالهاست که به این موضوع دامن زده شده است . چنانچه دربالا مطالعه فرمودید همین مدعیان پشتونستان صرف یکبار یاداشت اعتراضیه خود را آنهم به سفارت انگلیس در افغانستان ارائه داشته اند اما اینکه به عنوان اعتراض به ملل متحد و سایر مجامع بین المللی مراجعه کرده و یا مکتوبی فرستاده باشند، هرگز!

طی هفتاد و سه سالی که از ماجرای تقسیم شبه قاره هند بدوکشور هندو پاکستان می گذرد این تنش بین افغانستان و پاکستان وجود داشته ، گاهی تاسرحد اشغال و به آتش کشیدن سفارت خانه ها و بیرق های همدیگر و حتی قتل وزخمی شدن دیپلمات ها پیش رفته و بعد با میانجی گری هایی این موضوعات تا حدی حل و تنش ها کاهش یافته است ، ولیکن تنش ها بصورت کج دارو مریز بوده و هست. تا اینجال که حتی به تجارت و صادرات همدیگر ضربه می زنند.

موضوع مهمتر از همه اشتعال بی وقفه آتش جنگ و صدور تروریسم به افغانستان میبا شد .

باید اذعان داشت که در کلیه بخش های این مخالف ها اعم از اقتصادی، سیاسی و..... فقط مردم افغانستان و پاکستان بوده اند که خسارت پرداخته اند.  بحث در مورد اختلاف مردم افغانستان و پاکستان عملا و کاملا به اعتقاد ما منتفی است ، مردم اختلاف نداشته و همین حالا هم ندارند.  اختلاف اختلاف سیاسیون است .

امروز دنیا همه معترفند براینکه پاکستان کشوری است که لانه های تروریسم و تروریسم پروری در آن وجود دارد ، حتی حامی اصلی آن (امریکا) با وجودیکه بار بار اینرا گفته بود در این اواخر یکبار دیگر تکرار نمود.

کشوری که از تروریسم پروری و صدور تروریسم از پاکستان بیشتر متضرر گردیده و می گردد ، افغانستان است . و از طرفی امریکا هم در استراتیژی اش در افغانستان ناکام بوده و در جنگ موجود کاملا شکست خورده و شکستش هم بحدی که با گروهی که سالها آنها را تروریست میخواند و آنها هم مسئولیت همه حملات تروریستی را به عهده گرفته و میگیرند.  با ایشان گرد میز مذاکره نشسته و همراه با همین ها ، بقول خودشان تروریسم بین المللی توافق نامه امضا می کنند.

به باور ما اینها همه نیرنگ های پاکستان است که از امریکا هم بنام صلح و هم بنام مبارزه با تروریسم پول می گیرند.

خوب است که توقعات را مورد بحث قرار بدهیم :

افغانستان و پاکستان با توجه به مرز طولانی که اکثرا در امتداد آن در دوطرف خط سرحدی اقوام و قبایلی زندگی می کنند که با هم روابط خویشاوندی و خانوادگی دارند، با این حساب اینها به یک صلح پایداری و رفتار صمیمانه نیازدارند.  اما با تاسف که پاکستان از حدودچهار دهه به اینطرف تمام تلاشش این بوده که آتش جنگ در این کشور شعله ور و به نحوی در این کشور حاکمیت داشته باشند.

افغانستان همیشه خواست های خود را با صراحت از پاکستان مطرح نموده ، خواست افغانستان موارد ذیل بوده وهست : صلح دایمی و پایدار، حفظ روابط حسنه و احترام متقابل ، عدم مداخله در امورد داخلی اش ، احترام به حاکمیت ملی همدیگر، حفظ و توسعه روابط اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و... با حفظ احترام متقابل به حاکمیت ملی و تمامیت عرضی همدیگرو...

اما پاکستان هیچگاهی خواست خویش را مثل افغانستان به صراحت مطرح نکرده است ، ولی آنچه را ما میتوانیم از عملکرد پاکستان نسبت به افغانستان و مردمش بدانیم موارد ذیل است که بصورت خلاصه بیان داشته و به نتیجه گیری آن می پردازیم:

n     در دوران جهاد مردم افغانستان که اکثر کشور های دنیا اقدام به یک سلسله کمک های انسان دوستانه نمودند، اما تمام این کمک های را در گام نخست پاکستان دریافت نموده و بعد به اصطلاح «از گاو غدوت » به مهاجرین افغانستان میدادند، البته رهبران احزاب و بزرگان قومی هم از این خیانت بی بهره نبودند. این کمک ها بعداز سال ۱۳۸۱و حادثه خونین یازدهم سپتامبر کاملا در مسیر خلاف مسیر قبلی اش که پاکستان بود قرار گرفت. گرچه کمک های جهانی بعد از ۱۳۸۱ هم بدسترس مردم و مستحقین اصلی در افغانستان قرار نگرفت، اما شیوه تاراج فرق کرد، در آن دوره پاکستان و جمعی از رهبران و اربابان ، اما در این دوره تکنوکرات های غرب زده، طالبان نیکتایی دار و جمعی انجو کارهای پروژه ای تحت عناوین مختلف این کمک ها را تاراج کردند .  آنچه باعث رفتار سوء و کینه توزانه پاکستان در برابر افغانستان گردید یکی همین مورد است که چرا این کمک ها از مجرای پاکستان به افغانستان صورت نگیرد.

n     بحث دیگر گسترش روابط اقتصادی،سیاسی، نظامی و... افغانستان و هند است که باعث تحریک احساسات غیر انسانی نظامیان پاکستان گردیده است . هند و پاکستان گرچه دهها و شاید هم صد ها سال قبل از جدایی و تقسیم شدن بدوکشور گرفتار یک سلسله اختلافات عقیدتی بودند اما بعد از جدایی و قتل عام های که دراین مرحله صورت گرفت این کینه را عمیق تر از گذشته ها نمود.  تا حدی که درپی این اختلاف تبلیغات سوء ترور ها و جنگ های تمام عیار و لشکر کشی های نظامی هم صورت گرفته که در یک جنگ زمانی که ذوالفقار علی بوتو وزیر خارجه بود، در درگیریی که سه روز دوام کرد بیش از نود هزار سرباز پاکستان را هندی ها اسیر گرفتند . بحث اینجاست که روابط خصمانه هند و پاکستان، موضوع آب جهلوم و چناب و سهمیه آب اندوس به بهانه آزادی مردم کشمیر از حساسیت فوق العاده برخوردار است . با اینحال پاکستان با تربیه و تجهیز تروریسم همه روزه به اخلال امنیت افغانستان می پردازد . افغانستان هم کشوری که بیش از چهار دهه است که گرفتار جنگ و بی امنیتی است مخصوصا از جانب پاکستان که اینک برخورد غیر انسانی پاکستان در برابر مردم و کشور افغانستان یک ادعا نیست بلکه این قضیه در دنیا منکر ندارد. اولا از بزرگان پاکستان می پرسیم که : در حالیکه لحظه ای از مشتعل نگهداشتن آتش جنگ و بی امنیتی و خراب کردن خانه های مردم افغانستان غافل نیستید ، اگر شما بجای این مردم مظلوم می بودید ارتباطات خویش را با کشور های خارجی چگونه تنظیم می کردید؟  و در گام نخست با کدام یک از کشور های خارجی روابط دوستانه برقرار می کردید؟ پاکستان باید بداند که در حال حاضر دوستی افغانستان با هند یک امرطبیعی است .  شما وقتی بروی کشور همسایه تان که چندین دهه به اینطرف گرفتار جنگ است و از خیرات سر همین مردم اکثرشهر های تان آباد شد، صاحب تجهیزات و سلاح های مدرن شدید وصدها مورد دیگر که اسم نمی بریم، زیرساخت های اقتصادی اش از بین رفته و شما هم همسایه ای که طولانی ترین مرز را که از هرنقطه اش امکان عبور و مرور است با آن دارید، مرز را می بندید و بجای مواد خوراکه که از ضروریات اولیه این مردم است برای شان وحشت ، دهشت ، جنگ ، ترور و قتل و غارت می فرستید ، بناء دوستی و تامین ارتباط با دشمن اصلی تان که هند است برای افغانستان یک امر عادی ، طبیعی و یک سیاست عاقلانه میباشد.  واقعا اگر ما در موقعیت شما و شما در موقعیت ما می بودید یقینا ما این حق را به شما میدادیم .  شما در حالیکه میدانید روابط افغانستان با هند به منظور و هدف بی احترامی به حاکمیت ملی شما نیست ولی با یک گمانه زنی واهی و بی خردانه شما از ریختن خون صد ها انسان در یک روز ابا نمی ورزید و اسم جمهوری تان هم پسوند اسلامی دارد. متاسفیم از این برخورد غیر اسلامی و انسانی .

n     پاکستان بار بار امریکا را در راستای مبارزه با تروریسم فریب داده است . در اوایل حکومت ترامپ که پاکستان را لانه تروریسم خواند ه و یک سلسله تحریم ها را هم علیه این کشور وضع کرد. پاکستان فورا یک سلسله دید و باز دید ها را با کشور های منطقه که در رقابت با امریکا قرار دارند مثل چین ، روسیه و ایران آغاز کرد. دیری نگذشت که نه تنها محدودیت های وضع شده منتفی گردید بلکه هفتصد میلیون دالر کمک هم از امریکا دریافت کرد. اینک یکبار دیگر امریکا پاکستان را متهم به تروریسم پروری نموده که ما با توجه به اینکه نیرنگ و فریب و چال های شیطانی سیاستمداران این کشور را که از سالها به اینطرف شاهد هستیم ، یقین داریم که امریکا بازهم در دام شیطنت پاکستان شکار خواهد شد .  سوال اینجاست: اینک که امریکا با طالبان توافقنامه صلح را امضا نموده و زمینه ساز اصلی این توافقنامه هم پاکستان بوده است و یکی از مواردی که در توافقنامه ذکر شده موضوع کاهش خشونت است که متاسفانه بعد از امضای توافقنامه نه تنها خشو نت کاش نیافته بلکه چند برابر هم شده . پاکستان  در این مرحله جمعی از طالبان را که با امریکا پشت میز مذاکره نشانده و امتیاز گیری نمود، بدنام تر از گذشته ها کرد.  زیرا شعار اینها این بود که : افغانستان یک کشور اسلامی است و بوسیله امریکا اشغال شده و ما با اشغالگران می جنگیم ، ولیکن بعداز توافق با امریکا جنگ را با مسلمان های افغانستان شدت بخشیدند .  پاکستان وقتی دید که با کاهش جنگ و خشونت و استقرار امنیت در افغانستان دیگر دستشان به امتیازی نخواهد رسید و ازطرفی افغانستان دیگر کشوری نیست که از لحاظ تهیه مواد اولیه و احتیاجات اولیه خود وابسته به تورخم و چمن و در کل پاکستان باشد و از طرفی تجارتش که بازار اختصاصی آن کشور های آسیای میانه میباشد کاملا در اختیار افغانستان است و یقینا این همه ظلمی که طی سالهای گذشته ایشان به افغانستان رواداشته و هم اکنون هم روا میدارند بی جواب نخواهد ماند . بناء جمعی را تحت عنوان جهاد به میدان های جنگ فرستاده تا امتیازاتی که در راه است از دست نرود و از آنجایی که جمعی از همین مجموعه ای که با امریکا توافق نامه امضا کرده اند از رقبای امریکا( روس، چین و ایران) نیز جدا از پاکستان، حرف شنوی دارند ، اینک پاکستان عده ای را عنوان داعش بخشیده و بیرق های سفید شانرا سیاه ساخته ، برای حفظ تشنج و ظلم برمسلمین مظلوم افغانستان حزب دیگری را با عنوان ولایت اسلامی تشکیل دادند تا درصورت دست کشیدن طالبان موجود از جنگ گروه دیگری را بخاطر حفظ بحران و تشنج بدست داشته باشند .                                                  اینکه امریکا بن لادن را در فاصله خیلی نزدیک به اسلام آباد مورد حمله قرار داده و از بین می برد و بعضی را در کراچی و .... اما مرکزیت طالبان در کویته و شورای کویته و پشاور کاملا در امان بوده و در امنیت کامل بسر میبرد ، به اعتقاد ما این هم فریب و دامی است از جانب پاکستان که امریکا گرفتار آن گردیده است .

موارد دیگری هم هست که بیانگر نیات متاسفانه شوم پاکستان نسبت به افغانستان و مردمش میباشد اما بیش از این نوشته حاضر ظرفیت آنرا ندارد، میگذاریم آنرا به نوشته های بعدی.  اما در یک نتیجه گیری میخواهم در چند جمله کوتاه از آنچه گفته آمدیم نتیجه بگیرم :‌ ا

-         مشکل باید با پاکستان بصورت عمیق حل شود نه با گروهی که پارچه پارچه است و موضع گیری های متلون از ایشان در برابر قضایای داخلی و خارجی دیده میشود . 

-         به پاکستان بصورت جدی گفته شود که همانگونه که ما به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی شما احترام داریم، از شما هم این توقع را داریم که نسبت به حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و استقلال سیاسی ما بی احترامی نکنید .

-         به پاکستان اطمینان داده شود که از خاک افغانستان علیه حاکمیت ملی و استقلال پاکستان هرگزکسی استفاده نخواهد توانست .

-         روابط اقتصادی، تجارتی و ترانزیتی بصورت کاملا نورمال کماکان بدور از همه مسایل سیاسی و بدوراز تشویش های امنیتی با تضمین وزارت های داخله هردوکشور صورت گیرد.

و اما اگر بازهم نشد ما در آن مرحله نیز استراتیژی پیشنهادی را آماده داریم  که بدسترس قرار خواهد گرفت . والسلام