۱۳۹۹ مرداد ۸, چهارشنبه

رفتن هندو ها از کشور فاجعه است اما با وحشیگری چه میتوان کرد؟


رفتن هندو ها از کشور فاجعه است اما با وحشیگری چه میتوان کرد؟

غلام علی صارم:




علی «ع» خلیفه چهارم بعد از پیامبراکرم «ص» و امام اول شیعیان ، وقتی شنید که در قلمرو حکومتش خلخالی را که قیمتی بوده از پای یک زن یهودی بزور ربوده اند ، او از خدا مرگش را طلب می کند و میگوید : ایکاش زنده نمی بودم تا این خبر را نمی شنیدم .
از صد های سال به اینطرف جمعی هندو و سیک در کشور ما زندگی می کنند، ایشان طبعه کشور افغانستان هستند ، و تعلق شانرا به این کشور بخود افتخار میدانند ، مالیه و تکس های دولت را طبق قانون می پردازند، در گذشته ها که سیستم عسکری به اساس سن و یک دوره مکلفیت بود ایشان عسکری انجام میدادند.
دقیقا اینها حق دارند تا امنیت شان تامین گردیده و زمینه های کار برایشان فراهم گردد ، در شرایط جنگی اگراینها مسلمانان را کمک کنند دراین صورت بخاطر رفع احتیاج اینها مسلمان ها میتوانند که به آنها زکات خود رانیز بدهند.
اما متاسفانه بعداز سال 1371 جمعی دزد و چپاول گردر کنار مجاهدین وارد کابل گردیده دارای های اینها را تاراج نمودند ، خانه های شانرا را بزور تصاحب کردند . ما با صراحت و یقین کامل میگوییم که هرخانه ای که قبل از 1371 متعلق به یک هندو یا سیک هموطن ما بوده و اینک از چنگ ایشان بیرون است بصورت قطع با زور و فشا ر و تهدید گرفته شده ، این اقایون هرکسی و به هرمقامی که باشند بداند که این خانه ها مال غصبی و حرام است . نشست و برخاست شان ، خورد و خوراک شان و همه اعمال شان در این مکان حرام و فرزندانی که در این خانه ها بوجود می آید نیز حرام است .
حکومت وظیفه دارد تا این موضوع را جدی گرفته و اینکه تعداد محدودی از اهل هنود و سیک در این کشور امنیت ندارند واقعا شرم آور  است. تامین امنیت مال و جان اینها ، تامین امنیت عبادتگاه های اینها و سرمایه های اینها از وظایف حکومت است .


۱۳۹۹ تیر ۳۱, سه‌شنبه

دسترخوان ملی !


دسترخوان ملی ، کمک به نیازمندان ویا تداوم فقردر کشور!
غلام علی صارم : 
مارا به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشنا ست
«پروین اعتصامی»

سالها قبل این جملات که برخواسته از دلم هست میگفتم و می نوشتم و بصورت های مختلف در اختیار دوستان قرار میدادم و آن اینکه : « اگر به فقرا نان بدهید آنرا میخورند و از آن لذت میبرند اما فقرشان ادامه دارد و اگر به ایشان کارآموزش داده شود و ابزار کاردر اختیار شان قرار گیرد زندگی خود را برای همیشه بهبود می بخشند.»
اولا به عرض برسانم که من با یک سلسله کمک های اضطراری در مواقع ضرورت مثل سیل، زلزله ، توفان و.... مخالف نیستم و در اینچنین موارد لازم است که به آسیب دیدگان حادثه رسیدگی عاجل و فوری صورت بگیرد . اما بصورت دوام دارجمعی را تحت پوشش قرار داده و هرازگاهی به آنها کمک های بخورنمیر را انجام دادن ، روش خصمانه میدانم .
تقریبا دو دهه است که اینچنین کمک ها بصورت های مختلف در کشور ما صورت گرفته ، روزها مردم را عقب دروازه های خود کشانده اند و بعد کمک ناچیزی را انجام دادند و آنهم بعد از مصاحبه های گوناگون و عکس و فلمبرداری های متنوع .
کمک کننده ها از این کمک جز بهره برداری سیاسی دیگر هدفی نداشتند و ندارند. به عنوان مثال یکی به بوجی برنج عکسش را نصب کرده بود و جمعی دیگر بوجی های آرد و بوتل روغن را در میدان وسیعی با فاصله های دومتری گذاشته و از آن فلمبرداری می نمودند و می نمایند، برای فقرا یک بوجی ذغال میدهند که آتش نماید و یک قطی روغن پنج کیلویی میدهند که بخورد و سه روز بعد بازهم محتاج باشد، اما اگر به ایشان پیشنهاد نمایید که به این ده خانواده برنج و روغن و آرد ندهید و پولش را یک دستگاه مثلا جاکت بافی خریداری کنید تا خود شان کارنموده و از عواید کارخود اینها را بخرند، میگویند که اینکار در برنامه ما نیست .
من با صراحت میگویم که اینگونه حرکات و اینگونه کمک ها، کمک نه بلکه خیانت به مردم  و کمک به دشمنان مردم و روش استعماری گداپروری و غرور شکنی است که متاسفانه اینها تا حدی به روش خصمانه ای که در پیش گرفته اند موفق هم شده اند .  زیرا زمانی در افغانستان سخت ترین کار گدایی بود اما امروز گدایی بیک امر عادی تبدیل گردیده است، از فرد اول مملکت گرفته تا پا مانده ترین فرد . مثلا اگر کشوری به جناب رئیس جمهور ما کمکی اهدا نماید یقینا ایشان اولا تشکر و بعد میفرمایند که امید واریم این کمک ها تداوم پیدا نماید. به این معنی که ما فقرای مادام العمر هستیم.
طی دو دهه مجالس مختلف در بن، انگلستان ، جاپان و...... برای افغانستان تشکیل گردیده است اما کسانی که از افغانستان در این مجالس شرکت کرده اند توقع شان کمک های نقدی بوده است تا خود و باند مخصوص بتوانند از آن استفاده نامشروع نمایند. اما متاسفانه یک بار از زبان یکی هم شنیده نشد که از کشوری تقاضا کرده باشد که ما صد ها هزار هکتار زمین قابل زرع داریم اما از بی آبی به زمین های لامزروع تبدیل شده ولیکن آب ما به کشور های همسایه میرود و ما از آن استفاده نمی توانیم ، بیایید مارا در این زمینه کمک نمایید.
اگر بنا باشد که میزان بازدهی این کمک ها را به بررسی بگیریم واقعا شرم آوراست .
چندی قبل توزیع نان خشک و خیانتی که در این زمینه صورت گرفت خیلی جای سرافگندگی و خجالتی است و باوجود همه افشاگری های که در این زمینه صورت گرفت، نسبت به آن هیچگونه توجهی هم نشد واین نادیده انگاشتن و بی توجهی به آن شرم آورتراز آنست که نان فقرا را دزدیدند.
اینک پروژه دیگر با پول گزاف یکصدوچند میلیون دالری آنهم با عنوان دسترخوان ملی !
به اعتقاد ما این پروژه یک پروژه ای است که عنوانش زیبا اما عملش خیانت ملی میباشد زیرا :
1-     چه تضمینی وجود دارد که سرنوشت این پروژه نیز مثل توزیع نان نگردد.
2-     افرادی که این پروژه را عملی می کنند کی ها خواهند بود ؟ مقسمین نان و یا کسان دیگر؟
3-     آیا احصائیه دقیق از مستحقین از جانب مراجع معتبر و متعهد به کشور و مردم تهیه شده و یا اینکه بازهم با هماهنگی قریدار و کله خور معامله میشود.
و در اخیر این سوال را از جناب رئیس جمهور مطرح میکنیم که : در کشوری که چهار ماه است در قرنطین بسر میبرد، مرز هایش بسته است ، قیمت مواد اولیه به اوج خود رسیده و گرانفروشی و احتکار را عملا می بینیم ، قیمت همه اجناس به چندین برابرنسبت به چهار ماه قبل بالا رفته ، اما حضرتعالی ضمن اعلان میزان بالای پول کمکی می فرمایید که برای عده ای مواد خوراکه خریداری و به ایشان تحویل میدهیم . سوال اینجاست که این پیام حضرتعالی روی بازار و مارکیتی که چهارماه است از ذخایر خود استفاده می کند و بازاری که قیمت همه چیز در آن حد اقل دو و سه برابر گردیده است چه تاثیر خواهد نمود؟ شما بهتر میدانید که این اعلان دقیقا اثر سوء بربازار و مارکیت های خوارو بار داشته و افزایش بیشترقیمت مواد اولیه را باعث خواهد شد . که در آن صورت میلیون ها خانواده فقیر که وابسته به عمال حکومت شما ویااربابان محلی وابسته بدولت نیستند و قطعا از این کمک ها هم بی بهره میباشند بصورت وحشتناکی متضررخواهند شد. و از همین جهت است که ما آنرا دستر خوان ملی نه بلکه خیانت ملی خواندیم .
طرح ما به پیش گرفتن راه بی نیاز سازی مردم و حرکت بسوی خود کفایی است ، ولو بصورت خیلی ضعیف و ابتدایی.
به اعتقاد من هرکمکی که از جانب دیگران به کشور ما میشود مصرفش در غیر کار های زیربنایی زمینه سازی برای خیانت و دزدی و در کل خیانت ملی است . 


۱۳۹۹ تیر ۲۶, پنجشنبه

نگاهی به کودتای 26 سرطان 1352 به افغانستان


کودتای 26سرطان، سرنگونی حکومت شاهی وآغازتباهی افغانستان  : 


غلام علی صارم 

بقول مرحوم صدیق فرهنگ مورخ شهیر کشور«جمهوری شاهانه داودخان»
26سرطان سالروز کودتای سفید داود خان است که ظاهرآ اسم رژیم شاهی به جمهوریت مبدل گردید.
چهل و چهار سال از حکومت مطلقه خانواده سلطان محمد طلایی در راس نادر در افغانستان میگذشت ، خستگی مردم از وضعیت موجود و لبریز شدن کاسه های صبر مردم باعث گردید تا این خانواده به منظور حفظ قدرت سیاسی دست به نیرنگ تازه ای زده و اقدام به کودتا و  تبدیل رژیم شاهی به جمهوریت نموده ودر بیست و ششم  سرطان 1352 که رهبری کودتا را سردار داود پسرعمو و شوهر خواهر ظاهر شاه به عهده داشت راه اندازی نمودند.
هماهنگی خانواده سلطنتی در این امرکاملا واضح و اشکار است که به یک مورد اشاره میکنیم : داود تمام اعضای خانواده را دستگیر و دارایی ها و زیورات زنان  شان را کاملا ضبط نمود، اما درهمان روزهای نخست همه نزدظاهرشاه به روم و بوسیله هواپیما فرستاده شده  و سه روز بعد تمام وسایل و زیورات شان را نیز روان کرد. 
در  گام نخست داود کودتایی را که راه اندازی کرد به همکاری جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق(کمونیستها) بود.
قبل از 1343 او مدت تقریبا ده سال پست صدارت را به عهده داشت او دردوره صدارت خودش  نسبت به افغانستان خیانت بزرگی را انجام  داد که به مواردی از آن مختصرا اشاره می کنیم :
1-    زمانیکه امریکا به پاکستان مقداری اسلحه و مهمات کمک کرد، داود این کمک ها را نسبت به افغانستان خطرناک تلقی نموده و خواهان کمک های نظامی از امریکا گردید ، اما امریکاازدادن کمک نظامی به افغانستان ابا ورزیده و صرف به کمک های اقتصادی و فرهنگی اکتفا نمود. اما داود اینبار دست طلب به سوی روسها دراز کرد، روسها نیز به تقاضای او پاسخ مثبت داده و سلاح های  کهنه و فاسد شده و باقیمانده از جنگ جهانی دوم را با قیمتی که تا آخر کسی نفهمید چه مقداراز سرمایه کشور دراین راستا  مصرف شد، به افغانستان دادند و به همین بهانه صدها جاسوس  خود را نیز به عنوان کارشناس و  مشاورنظامی داخل اردوی افغانستان نمودندو به همین ترتیب اسرار نظامی افغانستان کاملا در اختیار روسها قرار گرفت.
2-    او  در گام نخست کمونیست هایی را بقدرت رسانید و به عنوان ولسوال در اطراف فرستاد که حتی از تجاوز به ناموس مردم هم ابا نورزیدند. کشف گور دسته جمعی که تعدادی را  بنام دیوانه و گدا درمنزلی زندانی کرده بودند و از پول  اعاشه آنها سوء استفاده میکردند و آنها همانجا بودند تا از گرسنگی می مردند وقتی او خبر شد حتی یک کلمه هم در این مورد نگفت.
3-    سیاست خام پشتونستان خواهی او که نشآت گرفته از فکر فاشیستی اش بود حتی تا امروز مردم ما را خساره مند ساخته و می سازد.

4-    در نخست دوستی او  با روسها و بعد مشاجره کودکانه و احمقانه اش با برژنف رئیس جمهور شوروی وقت؛ برسر میزمذاکره  دقیقا افغانستان را به میدان رقابت قدرت های شرق و غرب قرار داد. ( این برخورد در عصر جمهوریت او صورت گرفته است)
5-    قرار داد گاز شبرغان و  احداث پایپ لاین و نصب وسیله اندازه گیری و مقدار گاز در خاک شوروی و بدور از دسترس افغانها هم یکی از بزرگترین خیانت های او به اقتصاد کشوراست .
میتوان از صدها مورد از اعمال نادرست اودردوره صدارت و جمهوریتش  که افغانستان را همچنان عقب مانده نگهداشت یاد کرد، اما صرف منباب یاد آوری به همین چند مورداکتفا شد.  
در نتیجه داود با تامین ارتباط آنهم بصورت خیلی  ذلیلانه نه دوستی متقابل با روسها از یک طرف کشور را در معرض رقابت قدرت های بزرگ جهانی (امریکا و روس) قرارداد واز طرف دیگر باعث تقویه حزب کمونیست وابسته به روسها در  کشور  گردید واین حزب منشعب هم با اتحاد حزبی و پشتوانی روسها در هفتم  ثور 1357 کودتای سرخ وننگینی را راه اندازی کرده او و بیشتر اعضای خانواده اش را به قتل رساندند.
فسادجاری در افغانستان ، بیش از چهار دهه جنگ و خونریزی ، قتل و ویرانگری توسط داود آغاز شد وکمونیست های بیوطن که روزی از جانب او  حمایت و تقویه می شدند آنرا به اوجش رسانیدند.
نوت: جوانان و محصلین عزیز که میخواهند در مورد داود و عملکرد او چه در دوره صدارت و چه در دوره جمهوریتش تحقیق نمایند به جلد سوم افغانستان در پنج قرن اخیر نوشته مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ مراجعه و مطالعه نمایند. )

۱۳۹۹ تیر ۲۵, چهارشنبه

صارم اعتصام : دین یگانه نهاد مدنی در افغانستان

صارم اعتصام : دین یگانه نهاد مدنی در افغانستان: دین  یگانه نهاد مدنی در افغانستان غلام علی صارم  آنچه را در نوشته حاضر مطالعه خواهید کرد ، موضوع جامعه مدنی و اینکه در افغانستان نه...

دین یگانه نهاد مدنی در افغانستان


دین  یگانه نهاد مدنی در افغانستان

غلام علی صارم 
آنچه را در نوشته حاضر مطالعه خواهید کرد ، موضوع جامعه مدنی و اینکه در افغانستان نهاد مدنی خاص و به معنی واقعی آن وجود دارد یا نه ؟ اگر وجود دارد کدام نهاد است ؟ آیا مجموعه های که از حدود نزده سال به اینطرف خود را جامعه مدنی گفته و شعار های مدنی گونه سر میدهند و در بعضی از موارد از ایشان موضع گیری های نیز صورت میگیرد ، جامعه مدنی هستند ؟ و طبق آنچه که علما در مورد جامعه مدنی گفته اند در مورد اینها صدق می کند یانه ؟
به منظور سهل شدن بحث ابتدا به بیان یک تعریف و سپس جامعه مدنی را به بررسی می گیرم و در نتیجه به این مطلب خواهیم پرداخت که آیا در افغانستان نهاد مدنی وجود دارد یا نه ؟ اگر دارد کدام است ؟
درنخست :
تعریف نهاد:
براى نهاد اجتماعى (به معناى خاص) تعاريف گوناگون و متنوعى توسط جامعه‌شناسان به عمل آمده و هر کدام از آنها با توجه به خصوصيات، ساخت و کارکرد آن به نوعى تعريف پرداخته‌اند.
تنوع تعاريف و مفاهيم نه تنها بيانگر اين واقعيت است که مفهوم جامعه‌شناسى از آغاز تا به امروز دگرگون شده، بلکه حاکى از اهميت آن در حفظ نظام اجتماعى است.
به‌نظر اميل دورکيم، نهادها مجموعه اعمال و افکارى هستند که فرد آنها را ساخته و پرداخته و در برابر خود مى‌يابد و آنها خود را کم و بيش بر افراد تحميل مى‌کنند.
نهاد عبارت است از اجزاء واقعى فرهنگ که داراى حد قابل ملاحظه‌اى از دوام، عموميت و استقلال هستند' .
'هاب هاوس' ، جامعه‌شناس انگليسى 'نهاد را مجموعه يا قسمتى از نظام اجتماعى مى‌داند که از طرف جامعه به رسميت شناخته شده باشد
'هانرى پرات' در لغت‌نامه جامعه‌شناسى 'نهاد' را چنين تعريف کرده است. 'نهاد نمونه و الگوى رفتارى با دوام، پيچيده، منظم و جامع است که از گذر آن نظارت (کنترل) اجتماعى صورت مى‌گيرد و به‌وسيلهٔ آن ميل‌ها و نيازمندى‌هاى اساسى اجتماعى تأمين مى‌گردد.
سرانجام 'نهادها مجموعه‌اى انتزاعى از الگوها و شيوه‌هاى رفتارى هستند که از آداب و رسوم، ارزش‌ها، هنجارها و اعتقادات سازمان يافته تشکيل شده از جامعه منشاء گرفته و در اثر کنش و واکنش اجتماعى تشخّص و تحقق يافته و به تدريج به تصويب و تثبيت رسيده است. داراى دوام، عموميت، فناناپذيري، پويائي، نظم و پيچيدگى است و کنترل‌کننده رفتار افراد جامعه بوده، به‌وسيله آن ميل‌ها و نيازمندى‌هاى اساسى اجتماعى ما تأمين مى‌گردد. نهاد از طبيعت جامعه برخاسته و کم و بيش خود را بر افراد جامعه تحميل مى‌کند' .
جامعه مدنی :
واژه رایج در قرن هجدهم که بعد از معرفی و توضیح نظریه «قرارداد اجتماعی » وارد اندیشه سیاسی شد . جامعه مدنی دلالت دارد بر وضعی که از جامعه که در آن انسان با دست کشیدن از آزادی های طبیعی ، به دولت و قانون گردن نهاد.
جامعه مدنی (societas civilis) ترجمه لاتین ( koinonia politike ) ارسطو است . به اعتقاد وی انسان به حکم طبیعت اجتماعی {دولتشهر «ی»} است و آن کس که در دولت شهر نمی زید موجودی یا فروتر از آدمی است یا برتراز او و به همان مردی می ماند که هومر در نگوهش او گفته است « بی قوم، بی قانون و بی خانمان »
هگل فیلسوف آلمانی جمامعه را به مدنی و سیاسی تقسیم می کرد. در اندیشه وی جامعه مدنی سه جز ( مرحله ، دقیقه و لحظه ) دارد .
 به عقیده هگل جامعه مدنی تکامل خود را مدیون دولت است .
در جامعه کنونی دو طرز تلقی از جامعه مدنی وجود دارد. درتلقی اول جامعه مدنی جامعه ای است قانونمدار، مبتنی بر قرداد های اجتماعی ، شفاف، حافظ حقوق افراد، مبتنی بر حاکمیت ملی ، توزیع کننده ی قدرت در چارچوب احزاب و شورا ها .
در تلقی دوم ، جامعه مدنی عبارت است از فضای میان دولت و خانواده . در این تلقی هر جامعه در سه لایه کلی تصور میشود . در لایه بالایی قدرت و دولت می گنجد . لایه زیرین را افراد منفرد یا شهر وندان ، خانواده ، مردمان غیر متشکل به صورت توده وار یا به صورت سنتی ( که در جوامع مختلف متفاوت اند* و.... تشکیل میدهند . لایه بالایی را « حیطه دولتی » و لایه پایینی را «حیطه خصوصی»نام نهاده اند .  اما در برخی از جوامع یک لایهء میانی نیز وجود دارد که نه دولتی و نه خصوصی است و آن را گستره یا حیطه عمومی می نامند . به این لایه مبانی و حیطه عمومی « جامعه مدنی » می گویند. مانند تشکیلات شورا ها ، اتحادیه های حزبی ، صنفی ، فکری، هنری، و... به عبارتی جامعه مدنی شامل همه نهاد های است که بدون توجه به دولت و تغییرات مستمر آن باقی می ماند. (فرهنگ سیاسی ارش- غلام رضا علی بابایی ص۲۳۷انتشارات آشیان  چاپ چهارم ۱۳۹۱- خیابان انقلاب تهران)
در فرهنگ علوم سیاسی که توسط علی آقابخشی و مینو افشاری راد تهیه شده درذیل کلمه جامعه مدنی نوشته اند: البته اینها نیز به توضیح از نظریه هگل فیلسوف آلمانی پرداخته اند که در بالا ذکر شد و ما از نوشتن دوباره آن صرف نظر کردیم:
واژه رایج در قرن هیجدهم که بعد از معرفی و توضیح نظریه قرارداداجتماعی وارد اندیشه سیاسی شد. جامعه مدنی دلالت بروضعی از جامعه دارد که در آن انسان از حالت طبیعی (یعنی پیش از گردن نهادن به قدرت و حکومت و قانون) خارج شد و با دست کشیدن از آزادی های طبیعی وعمل آزادنه به دولت و قانون گردن نهاد.........
مارکس جامعه مدنی را در ارتباط با اقتصاد سیاسی بررسی کرده است . بعضی از متفکران قرن هجدهم مثل آدم اسمیت جامعه مدنی مترادف جامعه متمدن شمرده اند .  کوهن و آرا تو در سال ۱۹۹۲ در کتاب جامعه مدنی و نظریه سیاسی ، جامعه مدنی را شامل ابعاد زیر دانسته اند :
n     وجود خانواده ها ، گروه ها ی غیر رسمی ، مجامع و انجمن های داوطلبانه . 
n     وجود نهاد های ارتباطی و فرهنگی .
n     وجود آزادی های فردی ، ساختار های قانونی و تعیین حد فاصل امنیت و  حرمت عرصه های زندگی خصوصی و عمومی .
به نظر آنها فعالان در جامعه مدنی سعی می کنند نظام سیاسی را به وسیله جامعه سیاسی (احزاب و سازمان های سیاسی ، گروه های ذینفع و نهاد های پارلمانی ) تحت تاثیر قرار دهند. اکنون استفاده از اصطلاح جامعه مدنی ( که می توان آن را مترادف جامعه بورژوایی دانست ) اشاره به مجموعه ای از نهاد و انجمنهای (مستقل و غیر حکومتی ) است که فاصله با فضای بین مردم و حکومت را پرکنند. ( فرهنگ علوم سیاسی علی آقا بخشی و مینو افشاری راد ص ۱۰۰)
در امریکا گروه های با نام «گروه های همسود » وجود دارد. گروه های همسود ممکن است سیاسی ، اقتصادی ، مذهبی ، اجتماعی ، فرهنگی و یا حتی نژادی و قومی باشند . حدود هفت هزار گروه همسود تا کنون در ایالات متحده ثبت شده اند.
گروه های همسود آنگونه که در مورد جامعه مدنی توضیح داده شده است نمی باشد ولیکن اکثر فعالیت های این گروه ها شباهت به فعالیت های جامعه مدنی دارد و تقریبا عملکر د شان در موارد مختلف شبیه هم هستند.
من قبلا هم در  باب جامعه مدنی در افغانستان مقاله ای نوشته بودم، که قسمتی از آنچه را که در توصیف و بیان جامعه مدنی است اینجا نیز می آورم :
 جامعه مدنی در اندیشه های سیاسی به اشکال گوناگون یاد شده، به عنوان وضعیت های قبل از دولت،
ضد دولت وپس از نابودی دولت، اگر از پیشگامان این اندیشه بخواهیم یاد کنیم باید برگردیم به اندیشه های افلاطون و ارسطو که انسان را طبیعتأ مدنی مید انستند.
اما امروز اصطلاح جامعه مدنی در علوم اجتماعی معمولا در مقابل دولت به حوزه ای از روابط اجتماعی اطلاق می شود که فارغ از دخالت قدرت سیاسی است و مجموعه ای از نهاد ها، موسسات، انجمن ها ، و تشکل های خصوصی مدنی (غیرخصوصی) را در بر می گیرد.(حسین بشیریه – جامعه شناسی سیاسی چاپ غزال ۱۳۹۱ ص ۳۲۹)
دولت ساخت قدرت آمرانه است و جامعه مدنی عکس آن. اندیشه و فکر مدنی محصول اندیشه قرن هجدهم و نزدهم در غرب است . 
اما با یک نگاه تاریخی در می یابیم که مظاهر جامعه مدنی در درون فیودالیزم و قرون وسطی وجود داشته است .
در یک پرسش کلی که جامعه مدنی چیست ؟  میتوان تعریفی از جان سموئل که در برگیرنده قسمتی اعظم مسایل است ارائه نمود:
براساس تعریف جان سموئل جامعه مدنی کانون مقاومت، تهدید قدرت سیاسی و عرصه قدرت یابی شهروندان است .
جامعه مدنی مرکز بروز خلاقیت ها، ابتکارات جدید اجتماعی و مدرسه آموزش و تمرین دموکراسی، تساهل، مدارا، شهامت و اخلاق مدنی است و همچنین کانون تولید، انباشت سرمایه اجتماعی و عرصه آزادی، رهایی و برابری است .( ر.ک. سایت اطلس – جامعه مدنی )
چنانچه گفته شدهدف ما در این مقال این استکه بدانیم آنچه در افغانستان جامعه مدنی گفته می شود و جمعی خود را تیکه دارآن ساخته اند، آیا با معیار های که برای جامعه مدنی تاهنوز گفته شده برابر است یانه؟ نه یک بحث کاملا تیوریک در مورد جامعه مدنی .  با آنهم برای درک و فهمیدن این مطلب مجبوریم تا یک سلسله معیارهای را که در مورد جامعه مدنی تاهنوز گفته اند جهت روشن شدن موضوع فهرست واربازگو نموده و بعد ببینیم که آیا آن حوزه های که در افغانستان خود را جامعه مدنی می گویند با معیار های مذکور سازگاری دارند یا نه ؟
خصوصیات جامعه مدنی : 
اولا به عرض برسانیم که قدرتمندان خطاپذیر اند و همیشه آنچه از اختیارات را مردم به ایشان سپرده اند دچار خطا های سهوی یا عمدی می شوند که باید از جانب مردم بدون هرج ومرج مورد نقد و بررسی قرارگیرند .
جامعه مدنی متشکل از نهاد های غیردولتی است که دارای ویژگی های ذیل می باشد :
1 – مستقل از دولت اند.
2- خشونت خواه نیستند .
3- خود جوش و داوطلب اند.
4- سیاست های دولت را بررسی و نقد می کنند.
5- دارای ساختار آزادی خواه هستند .
این نهاد های غیر دولتی شامل گروه ها، انجمن ها، باشگاه ها،  اصناف، سندیکاها، فدراسیون ها ، اتحادیه ها و غیره می باشند که به منظور واسطه میان دولت و مردم بوجود می آیند،  که این امر باعث مشارکت مردم در قدرت سیاسی دولت می گردد.
جامعه مدنی شکل سنتی قدرت یکطرفه را عوض نموده و آنرا به رابطه متقابل تبدیل می نماید تا توزیع قدرت بصورت متعالی صورت گیرد.
جامعه مدنی زمینه ای است برای ابرازعقاید گوناگون که مخالف و رقیب را دشمن حساب نمی کند.
اساس جامعه مدنی برپایه های زیر استوار است :
1 – انسان ( شخصیت وجود شهروندان )
2- محوریت خرد و اندیشه .
3- اصالت کارو ارزش قایل شدن به آن .
4- قانون مداری
5- احترام به عقاید مخالف.
و از خصوصیات دیگر آن:
1 – اتکا بخود.
2- شجاعت در انتقاد و ابراز عقاید .
3- خرد ورزی و اتکا به دانش .
4- اعتقاد به اینکه انسان خود سرنوشت خود را می سازد.
مسوولیت های اجتماعی یک انسان مدنی:
1-    توجه به دیگران و درک آنها به جای خود بینی و خود نگری .
2-    درنظرگرفتن حقوق سایر افراد بجای منفعت طلبی خویش .
3-    پذیرش عقاید مخالف بجای عدم تحمل.
4-    مدارا و تحمل دیگران به جای خشونت طلبی
5-    احترام به انسانیت و کمک دیگران بجای نگاه ابزاری و غیر انسانی به سایر افراد.
6-    مسولیت پذیری در قبال خویش و جامعه بجای فرافکنی .
7-    نگاه واقع بین به دیگران بجای قهرمان پروری یا تحقیر دیگران .
8-    اعتقاد به برابر بودن انسانها بجای اعتقاد به شخص سالاری .
9-    انتقاد از نابرابرهای اجتماعی و طرح و پیشنهاد های اصلاحی .
10-                       انتقاد از توهین و تحقیر نسبت به مردم و افراد ضعیف جامعه .
جامعه مدنی در افغانستان :
مخصوصا بعد از سال ۱۳۸۱ و تصویب قانون اساسی ۱۳۸۲ مجموعه های تحت عنوان جامعه مدنی ظهور نمودند.
هریک از این نهاد ها در پیوند با موسسات و مراکزخارجی کارهای را بصورت پروژه ای انجام دادند وهنوز هم در همین خط روان هستند .
برطبق آنچه در مورد جامعه مدنی گفته شد، مراکز موجود ظاهرأ به اسم جامعه مدنی در افغانستان ، مراکز دست نشانده و اجیرانی هستند که در ارتباط با موسسات خارجی پروژه های مشخصی را با قیمت معین اخذ و روی آن کار می کنند وروزیکه پول پروژه قطع شد برنامه کاری ایشان هم متوقف است .
به کرات دیده شده است که نشرات، برنامه های تبلیغی، برنامه های آموزشی وخدماتی، امدادرسانی در بخش های مختلف مثل آموزش، و... در موارد مختلف با امکانات خارجی های آغاز و در کوتاه مدت متوقف گردیده است .
موضوع دیگردر ارتباط این نهاد ها این است که اکثرأ به مراکزقومی و خانوادگی تبدیل شده است، مثلا در راس کسی است که از قوم مشخص، ایشان در ذیل به استخدام کسانی پرداخته که اولأ از خانواده و بستگان و ثانیأ از هم زبانان خود را استخدام نموده اند.
افرادی که دراین نهاد ها کار می کنند معمولا به ایشان معاش های دالری پرداخته می شود، درحالیکه شهروندان مدنی و آنهاییکه تحت عنوان جامعه مدنی کار می کنند متکی بخودهستند، کارشان انتقاد از خلاف ورزی ها ، و نهادینه سازی قانون و ایجاد روحیه قانون پذیری میباشد، نه اینکه به عنوان کارمند اجیر استخدام شده ولی شعار از جامعه مدنی بدهند.
ما زمانی در همین شهر کابل به موضوع جالبی برخوردیم و آن اینکه جمعی کلاه بردار مبلغ پنج میلیون دالر بدست آورده بودند تا نهاد ها و موسسات دیگر را سرتیفکیت جامعه مدنی بدهند و یا به اصطلاح سرتیفای نمایند. اما!
اولا : خود اینها را کی سرتیفای نموده است ؟  ثانیأ اینکار را به جامعه مدنی چه ارتباط.
جامعه مدنی حرکت خود جوش و حساب شده ای است که در پی خرد ورزی و اتکا بخویش بوده و جلوخطا کاری های اجتماعی و سیاسی می ایستد، آنهم بدون خشونت و بدور از هرج و مرج .  نه اینکه در پی پروژه های عایداتی باشند.  و تعجب اینجاست که دولت هم هیچگونه نظارتی در این امور ندارد . و این کارهای پروژه ای که گفتیم ما را عقیده براین است که حتی گامی هم در مطابقت با جامعه مدنی نبوده و اینکه زیرکاسه چه نیم کاسه ای است ، والله اعلم !
حال بیاییم و این نهاد ها را با آن موازینی که برای جامعه مدنی گفته شده مقابل هم قرار بدهیم و ببینیم که آیا اینها با این موازین مطابقت دارند یا نه ؟
با یک نگاه میتوان حکم کرد که گذاشتن اسم جامعه مدنی به این مراکزی که کارهای پروزه ای می کنند ، ظلم به اندیشه انسانی جامعه مدنی است . به عقیده ما اینها یک مجموعه کلاه بردارانی هستند که تحت عنوان پروژه های خدماتی از خارجی ها پول می گیرند و اکثرأ آنرا بگونه های خلاف به مصرف میرسانند که شاهد این مدعا خریداری موتر های مودل سال و به کرایه گرفتن خانه های لوکس و توزیع معاش های دالری به افراد، بدون کدام معیار و امثال اینها  که هیچ کدام با اندیشه و فکر جامعه مدنی سازگار نیست . و ما با صراحت و با اطمینان میگوییم: روزیکه همین پول های پروژه ای قطع شود دیگر نشانی از این نهاد ها و موسسات که خود را جامعه مدنی میخوانند نخواهد بود و آن روز آنقدر دور هم نیست و ما امیدواریم که دولت در این زمینه تصمیمی اتخاذ نماید تا سرمایه ها ی که بنام مردم افغانستان وارد این کشور می شود  بجا و به مورد مصرف شود . زیرا مصرف این پول ها، اگر این نهاد های قلابی جامعه مدنی هم باشند وظیفه ایشان نیست و در قبال این مبالغ اگر احساس مسوولیت هم می کنند بیایند و نظارت کنند که آیا بجا مصرف میشود یا نه ؟ اگر نمیشود، اعتراض نمایند.  به امید آن روز.
پس حالا به پاسخ این سوال می پردازیم که آیا در افغانستان نهادی بنام جامعه مدنی وجود دارد یا نه ؟
آنچه را در شروع بحث از جامعه مدنی مطرح کردیم و معیار های را که دانشمندانی از کشور های مختلف اعم از فیلسوف، جامعه شناس ، سیاستمدار و...در مورد جامعه مدنی بیان داشته اند، میتوان با صراحت گفت که نهاد های موجودی که خود را جامعه مدنی میخوانند هیچکدام با آن برابرنیستند و ما توضیح مختصری هم فوقا ارائه نمودیم .
با یک دید عاقلانه و منصافانه میتوان گفت که در افغانستان تنها و تنها نهاد دین با محوریت و مرکزیت مسجد نهاد مدنی است و بس.
البته از نظر ما وزارت حج و اوقات و وزارت عدلیه شامل نهاد مدنی دینی که ما عرض کردیم نیستند زیرا اینها نیز از وابستگان دولت و دارای حقوق و تابع یک سلسله مقرراتی هستند که در مطابقت با اندیشه های جامعه مدنی نمیباشد .
مساجد و روحانیت آزاد که درپی ایجاد قانونمندی و رفاه و آسایش مردم هستند و از آنچه به عنوان خلاف پنداشته میشود انتقاد می کنند البته انتقادی که هرج و  مرجی را در پی ندارد و از مرکز مشخصی اعم از داخلی و خارجی ،  معاش ، حقوق و کارپروژه ای معینی ندارند فقط اینها را میتوان جامعه مدنی گفت که کارشان دربرگیرنده معیار های ذکر شده میباشد .
بطورمثال شهادت دکتور ایاز نیازی امام مسجد وزیر اکبر خان میتواند دلیل بر مدعای ما باشد ، داکتر نیازی یک استاد(معلم ) بود ، و هرجمعه به سخنرانی می پرداخت و دردهای جامعه را بازگومی نمود، نسبت به قانون شکنی ها انتقاد می کرد. او وابسته به انجو های داخلی و خارجی نبود و آنچه میگفت منباب ادای مسئولیتش بود نه اینکه این تبلیغات را مانند مرکزی که همچوموارد را به کرایه میگیرند و زمانی که موعد کارو پول قرار دادی شان تمام شد متوقف می گردد. همچنان شهادت امام مسجد شیرشاه سوری که او نیز از کارهای غیر انسانی که صورت می گیرد بدون اینکه با کسی قرار داد کند انتقاد می کرد.
مساجد زیادی درکابل مثل مسجد امام زمان، مسجد باقرالعلوم، مسجدالزهرا و در هرات ، در ننگرها ر، تخار و سایر ولایات و شهر ها بارها دیده شده که مساجد مورد حملات وحشیانه قرار گرفته اند و تلفات زیاد را هم در پی داشته است .
دلیل اینکه چرا مساجد مورد حملات وحشیانه قرار میگیرند هم روشن است ، این مراکز و تجمعاتی که در آن صورت میگیرد خودجوش و بر مبنای ادای مسئولیت است ، اینجا معاش بگیر و معاش پردازی وجود ندارد، تجمع مردم خود جوش ، سخنرانی و انتقاد و پرداختن به حفظ ارزش های جامعه، محترم دانستن این مراکز خودجوش ، کسی در پی داشتن دفتر و لوازم دفتر نیست ، مسجد را برای حق طلبی و حفاظت ارزشهای دینی و اجتماعی خود مکان مقدس دانسته و هرآنچه در جامعه برخلاف موازین شرع و قانون اساسی اش است از همین مرکز مورد انتقاد قرار میدهند .
در این نهاد دفتر خاص با لوازم لوکس ، موترهای مودل سال ، معاش های دالری ، سفرهای غیر مسئولانه و غیر شرعی وجود ندارد .
مراکزی که خود را جامعه مدنی میگویند ما با معیار های که علما و دانشمندان گفته اند مقایسه کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این مراکز جامعه مدنی نه بلکه مجموعه های وابسته و پروژه کاران بی اراده هستند که هرآنچه به ایشان گفته شد همانگونه عمل می کنند.
 حالا بیاییم  این مراکز( دین با محوریت مسجد ) را که میتوان جامعه مدنی گفت یا نه ؟ درحالیکه نهاد دین و مسجدبعنوان پایگاه و مرکزآن و تجمعاتی که در آن صورت میگیرد بصورت کرایه گیری نیست ، از جایی معاش دریافت نمی کنند ، از انتقاد در برابر قانون شکنی باک ندارند، خود جوش هستند و در پی انتقاد ها ی که از قانون شکنی و ناهنجاری های جامعه میکنند حتی کشته شدن هم برای شان افتخار است ، بطور نمونه عرض کنیم تا هنوز صد ها مسجد مورد حملات وحشیانه تروریست ها قرار گرفته و هزاران نفر هم در اینگونه حوادث قربانی شده اند اما دروازه های مساجد همچنان باز و منابر برای آگاهی دهی و انتقاد از وضعیت نابسامان جامعه همچنان پابرجا و استوار است .
پس بنا براین میتوان گفت که در افغانستان تنها و تنها دین با مرکزیت و محوریت مسجد را میتوان جامعه مدنی گفته و پروژه کارانی که بصورت اجیر برای موسسات خارجی کار می کنند همه یک مجموعه های وابسته و اجیر هستند و گذاشتن اسم جامعه مدنی به اینها ظلم نا بخشودنی و خیانت به اندیشه انسانی جامعه مدنی است .