۱۳۹۹ تیر ۲۵, چهارشنبه

دین یگانه نهاد مدنی در افغانستان


دین  یگانه نهاد مدنی در افغانستان

غلام علی صارم 
آنچه را در نوشته حاضر مطالعه خواهید کرد ، موضوع جامعه مدنی و اینکه در افغانستان نهاد مدنی خاص و به معنی واقعی آن وجود دارد یا نه ؟ اگر وجود دارد کدام نهاد است ؟ آیا مجموعه های که از حدود نزده سال به اینطرف خود را جامعه مدنی گفته و شعار های مدنی گونه سر میدهند و در بعضی از موارد از ایشان موضع گیری های نیز صورت میگیرد ، جامعه مدنی هستند ؟ و طبق آنچه که علما در مورد جامعه مدنی گفته اند در مورد اینها صدق می کند یانه ؟
به منظور سهل شدن بحث ابتدا به بیان یک تعریف و سپس جامعه مدنی را به بررسی می گیرم و در نتیجه به این مطلب خواهیم پرداخت که آیا در افغانستان نهاد مدنی وجود دارد یا نه ؟ اگر دارد کدام است ؟
درنخست :
تعریف نهاد:
براى نهاد اجتماعى (به معناى خاص) تعاريف گوناگون و متنوعى توسط جامعه‌شناسان به عمل آمده و هر کدام از آنها با توجه به خصوصيات، ساخت و کارکرد آن به نوعى تعريف پرداخته‌اند.
تنوع تعاريف و مفاهيم نه تنها بيانگر اين واقعيت است که مفهوم جامعه‌شناسى از آغاز تا به امروز دگرگون شده، بلکه حاکى از اهميت آن در حفظ نظام اجتماعى است.
به‌نظر اميل دورکيم، نهادها مجموعه اعمال و افکارى هستند که فرد آنها را ساخته و پرداخته و در برابر خود مى‌يابد و آنها خود را کم و بيش بر افراد تحميل مى‌کنند.
نهاد عبارت است از اجزاء واقعى فرهنگ که داراى حد قابل ملاحظه‌اى از دوام، عموميت و استقلال هستند' .
'هاب هاوس' ، جامعه‌شناس انگليسى 'نهاد را مجموعه يا قسمتى از نظام اجتماعى مى‌داند که از طرف جامعه به رسميت شناخته شده باشد
'هانرى پرات' در لغت‌نامه جامعه‌شناسى 'نهاد' را چنين تعريف کرده است. 'نهاد نمونه و الگوى رفتارى با دوام، پيچيده، منظم و جامع است که از گذر آن نظارت (کنترل) اجتماعى صورت مى‌گيرد و به‌وسيلهٔ آن ميل‌ها و نيازمندى‌هاى اساسى اجتماعى تأمين مى‌گردد.
سرانجام 'نهادها مجموعه‌اى انتزاعى از الگوها و شيوه‌هاى رفتارى هستند که از آداب و رسوم، ارزش‌ها، هنجارها و اعتقادات سازمان يافته تشکيل شده از جامعه منشاء گرفته و در اثر کنش و واکنش اجتماعى تشخّص و تحقق يافته و به تدريج به تصويب و تثبيت رسيده است. داراى دوام، عموميت، فناناپذيري، پويائي، نظم و پيچيدگى است و کنترل‌کننده رفتار افراد جامعه بوده، به‌وسيله آن ميل‌ها و نيازمندى‌هاى اساسى اجتماعى ما تأمين مى‌گردد. نهاد از طبيعت جامعه برخاسته و کم و بيش خود را بر افراد جامعه تحميل مى‌کند' .
جامعه مدنی :
واژه رایج در قرن هجدهم که بعد از معرفی و توضیح نظریه «قرارداد اجتماعی » وارد اندیشه سیاسی شد . جامعه مدنی دلالت دارد بر وضعی که از جامعه که در آن انسان با دست کشیدن از آزادی های طبیعی ، به دولت و قانون گردن نهاد.
جامعه مدنی (societas civilis) ترجمه لاتین ( koinonia politike ) ارسطو است . به اعتقاد وی انسان به حکم طبیعت اجتماعی {دولتشهر «ی»} است و آن کس که در دولت شهر نمی زید موجودی یا فروتر از آدمی است یا برتراز او و به همان مردی می ماند که هومر در نگوهش او گفته است « بی قوم، بی قانون و بی خانمان »
هگل فیلسوف آلمانی جمامعه را به مدنی و سیاسی تقسیم می کرد. در اندیشه وی جامعه مدنی سه جز ( مرحله ، دقیقه و لحظه ) دارد .
 به عقیده هگل جامعه مدنی تکامل خود را مدیون دولت است .
در جامعه کنونی دو طرز تلقی از جامعه مدنی وجود دارد. درتلقی اول جامعه مدنی جامعه ای است قانونمدار، مبتنی بر قرداد های اجتماعی ، شفاف، حافظ حقوق افراد، مبتنی بر حاکمیت ملی ، توزیع کننده ی قدرت در چارچوب احزاب و شورا ها .
در تلقی دوم ، جامعه مدنی عبارت است از فضای میان دولت و خانواده . در این تلقی هر جامعه در سه لایه کلی تصور میشود . در لایه بالایی قدرت و دولت می گنجد . لایه زیرین را افراد منفرد یا شهر وندان ، خانواده ، مردمان غیر متشکل به صورت توده وار یا به صورت سنتی ( که در جوامع مختلف متفاوت اند* و.... تشکیل میدهند . لایه بالایی را « حیطه دولتی » و لایه پایینی را «حیطه خصوصی»نام نهاده اند .  اما در برخی از جوامع یک لایهء میانی نیز وجود دارد که نه دولتی و نه خصوصی است و آن را گستره یا حیطه عمومی می نامند . به این لایه مبانی و حیطه عمومی « جامعه مدنی » می گویند. مانند تشکیلات شورا ها ، اتحادیه های حزبی ، صنفی ، فکری، هنری، و... به عبارتی جامعه مدنی شامل همه نهاد های است که بدون توجه به دولت و تغییرات مستمر آن باقی می ماند. (فرهنگ سیاسی ارش- غلام رضا علی بابایی ص۲۳۷انتشارات آشیان  چاپ چهارم ۱۳۹۱- خیابان انقلاب تهران)
در فرهنگ علوم سیاسی که توسط علی آقابخشی و مینو افشاری راد تهیه شده درذیل کلمه جامعه مدنی نوشته اند: البته اینها نیز به توضیح از نظریه هگل فیلسوف آلمانی پرداخته اند که در بالا ذکر شد و ما از نوشتن دوباره آن صرف نظر کردیم:
واژه رایج در قرن هیجدهم که بعد از معرفی و توضیح نظریه قرارداداجتماعی وارد اندیشه سیاسی شد. جامعه مدنی دلالت بروضعی از جامعه دارد که در آن انسان از حالت طبیعی (یعنی پیش از گردن نهادن به قدرت و حکومت و قانون) خارج شد و با دست کشیدن از آزادی های طبیعی وعمل آزادنه به دولت و قانون گردن نهاد.........
مارکس جامعه مدنی را در ارتباط با اقتصاد سیاسی بررسی کرده است . بعضی از متفکران قرن هجدهم مثل آدم اسمیت جامعه مدنی مترادف جامعه متمدن شمرده اند .  کوهن و آرا تو در سال ۱۹۹۲ در کتاب جامعه مدنی و نظریه سیاسی ، جامعه مدنی را شامل ابعاد زیر دانسته اند :
n     وجود خانواده ها ، گروه ها ی غیر رسمی ، مجامع و انجمن های داوطلبانه . 
n     وجود نهاد های ارتباطی و فرهنگی .
n     وجود آزادی های فردی ، ساختار های قانونی و تعیین حد فاصل امنیت و  حرمت عرصه های زندگی خصوصی و عمومی .
به نظر آنها فعالان در جامعه مدنی سعی می کنند نظام سیاسی را به وسیله جامعه سیاسی (احزاب و سازمان های سیاسی ، گروه های ذینفع و نهاد های پارلمانی ) تحت تاثیر قرار دهند. اکنون استفاده از اصطلاح جامعه مدنی ( که می توان آن را مترادف جامعه بورژوایی دانست ) اشاره به مجموعه ای از نهاد و انجمنهای (مستقل و غیر حکومتی ) است که فاصله با فضای بین مردم و حکومت را پرکنند. ( فرهنگ علوم سیاسی علی آقا بخشی و مینو افشاری راد ص ۱۰۰)
در امریکا گروه های با نام «گروه های همسود » وجود دارد. گروه های همسود ممکن است سیاسی ، اقتصادی ، مذهبی ، اجتماعی ، فرهنگی و یا حتی نژادی و قومی باشند . حدود هفت هزار گروه همسود تا کنون در ایالات متحده ثبت شده اند.
گروه های همسود آنگونه که در مورد جامعه مدنی توضیح داده شده است نمی باشد ولیکن اکثر فعالیت های این گروه ها شباهت به فعالیت های جامعه مدنی دارد و تقریبا عملکر د شان در موارد مختلف شبیه هم هستند.
من قبلا هم در  باب جامعه مدنی در افغانستان مقاله ای نوشته بودم، که قسمتی از آنچه را که در توصیف و بیان جامعه مدنی است اینجا نیز می آورم :
 جامعه مدنی در اندیشه های سیاسی به اشکال گوناگون یاد شده، به عنوان وضعیت های قبل از دولت،
ضد دولت وپس از نابودی دولت، اگر از پیشگامان این اندیشه بخواهیم یاد کنیم باید برگردیم به اندیشه های افلاطون و ارسطو که انسان را طبیعتأ مدنی مید انستند.
اما امروز اصطلاح جامعه مدنی در علوم اجتماعی معمولا در مقابل دولت به حوزه ای از روابط اجتماعی اطلاق می شود که فارغ از دخالت قدرت سیاسی است و مجموعه ای از نهاد ها، موسسات، انجمن ها ، و تشکل های خصوصی مدنی (غیرخصوصی) را در بر می گیرد.(حسین بشیریه – جامعه شناسی سیاسی چاپ غزال ۱۳۹۱ ص ۳۲۹)
دولت ساخت قدرت آمرانه است و جامعه مدنی عکس آن. اندیشه و فکر مدنی محصول اندیشه قرن هجدهم و نزدهم در غرب است . 
اما با یک نگاه تاریخی در می یابیم که مظاهر جامعه مدنی در درون فیودالیزم و قرون وسطی وجود داشته است .
در یک پرسش کلی که جامعه مدنی چیست ؟  میتوان تعریفی از جان سموئل که در برگیرنده قسمتی اعظم مسایل است ارائه نمود:
براساس تعریف جان سموئل جامعه مدنی کانون مقاومت، تهدید قدرت سیاسی و عرصه قدرت یابی شهروندان است .
جامعه مدنی مرکز بروز خلاقیت ها، ابتکارات جدید اجتماعی و مدرسه آموزش و تمرین دموکراسی، تساهل، مدارا، شهامت و اخلاق مدنی است و همچنین کانون تولید، انباشت سرمایه اجتماعی و عرصه آزادی، رهایی و برابری است .( ر.ک. سایت اطلس – جامعه مدنی )
چنانچه گفته شدهدف ما در این مقال این استکه بدانیم آنچه در افغانستان جامعه مدنی گفته می شود و جمعی خود را تیکه دارآن ساخته اند، آیا با معیار های که برای جامعه مدنی تاهنوز گفته شده برابر است یانه؟ نه یک بحث کاملا تیوریک در مورد جامعه مدنی .  با آنهم برای درک و فهمیدن این مطلب مجبوریم تا یک سلسله معیارهای را که در مورد جامعه مدنی تاهنوز گفته اند جهت روشن شدن موضوع فهرست واربازگو نموده و بعد ببینیم که آیا آن حوزه های که در افغانستان خود را جامعه مدنی می گویند با معیار های مذکور سازگاری دارند یا نه ؟
خصوصیات جامعه مدنی : 
اولا به عرض برسانیم که قدرتمندان خطاپذیر اند و همیشه آنچه از اختیارات را مردم به ایشان سپرده اند دچار خطا های سهوی یا عمدی می شوند که باید از جانب مردم بدون هرج ومرج مورد نقد و بررسی قرارگیرند .
جامعه مدنی متشکل از نهاد های غیردولتی است که دارای ویژگی های ذیل می باشد :
1 – مستقل از دولت اند.
2- خشونت خواه نیستند .
3- خود جوش و داوطلب اند.
4- سیاست های دولت را بررسی و نقد می کنند.
5- دارای ساختار آزادی خواه هستند .
این نهاد های غیر دولتی شامل گروه ها، انجمن ها، باشگاه ها،  اصناف، سندیکاها، فدراسیون ها ، اتحادیه ها و غیره می باشند که به منظور واسطه میان دولت و مردم بوجود می آیند،  که این امر باعث مشارکت مردم در قدرت سیاسی دولت می گردد.
جامعه مدنی شکل سنتی قدرت یکطرفه را عوض نموده و آنرا به رابطه متقابل تبدیل می نماید تا توزیع قدرت بصورت متعالی صورت گیرد.
جامعه مدنی زمینه ای است برای ابرازعقاید گوناگون که مخالف و رقیب را دشمن حساب نمی کند.
اساس جامعه مدنی برپایه های زیر استوار است :
1 – انسان ( شخصیت وجود شهروندان )
2- محوریت خرد و اندیشه .
3- اصالت کارو ارزش قایل شدن به آن .
4- قانون مداری
5- احترام به عقاید مخالف.
و از خصوصیات دیگر آن:
1 – اتکا بخود.
2- شجاعت در انتقاد و ابراز عقاید .
3- خرد ورزی و اتکا به دانش .
4- اعتقاد به اینکه انسان خود سرنوشت خود را می سازد.
مسوولیت های اجتماعی یک انسان مدنی:
1-    توجه به دیگران و درک آنها به جای خود بینی و خود نگری .
2-    درنظرگرفتن حقوق سایر افراد بجای منفعت طلبی خویش .
3-    پذیرش عقاید مخالف بجای عدم تحمل.
4-    مدارا و تحمل دیگران به جای خشونت طلبی
5-    احترام به انسانیت و کمک دیگران بجای نگاه ابزاری و غیر انسانی به سایر افراد.
6-    مسولیت پذیری در قبال خویش و جامعه بجای فرافکنی .
7-    نگاه واقع بین به دیگران بجای قهرمان پروری یا تحقیر دیگران .
8-    اعتقاد به برابر بودن انسانها بجای اعتقاد به شخص سالاری .
9-    انتقاد از نابرابرهای اجتماعی و طرح و پیشنهاد های اصلاحی .
10-                       انتقاد از توهین و تحقیر نسبت به مردم و افراد ضعیف جامعه .
جامعه مدنی در افغانستان :
مخصوصا بعد از سال ۱۳۸۱ و تصویب قانون اساسی ۱۳۸۲ مجموعه های تحت عنوان جامعه مدنی ظهور نمودند.
هریک از این نهاد ها در پیوند با موسسات و مراکزخارجی کارهای را بصورت پروژه ای انجام دادند وهنوز هم در همین خط روان هستند .
برطبق آنچه در مورد جامعه مدنی گفته شد، مراکز موجود ظاهرأ به اسم جامعه مدنی در افغانستان ، مراکز دست نشانده و اجیرانی هستند که در ارتباط با موسسات خارجی پروژه های مشخصی را با قیمت معین اخذ و روی آن کار می کنند وروزیکه پول پروژه قطع شد برنامه کاری ایشان هم متوقف است .
به کرات دیده شده است که نشرات، برنامه های تبلیغی، برنامه های آموزشی وخدماتی، امدادرسانی در بخش های مختلف مثل آموزش، و... در موارد مختلف با امکانات خارجی های آغاز و در کوتاه مدت متوقف گردیده است .
موضوع دیگردر ارتباط این نهاد ها این است که اکثرأ به مراکزقومی و خانوادگی تبدیل شده است، مثلا در راس کسی است که از قوم مشخص، ایشان در ذیل به استخدام کسانی پرداخته که اولأ از خانواده و بستگان و ثانیأ از هم زبانان خود را استخدام نموده اند.
افرادی که دراین نهاد ها کار می کنند معمولا به ایشان معاش های دالری پرداخته می شود، درحالیکه شهروندان مدنی و آنهاییکه تحت عنوان جامعه مدنی کار می کنند متکی بخودهستند، کارشان انتقاد از خلاف ورزی ها ، و نهادینه سازی قانون و ایجاد روحیه قانون پذیری میباشد، نه اینکه به عنوان کارمند اجیر استخدام شده ولی شعار از جامعه مدنی بدهند.
ما زمانی در همین شهر کابل به موضوع جالبی برخوردیم و آن اینکه جمعی کلاه بردار مبلغ پنج میلیون دالر بدست آورده بودند تا نهاد ها و موسسات دیگر را سرتیفکیت جامعه مدنی بدهند و یا به اصطلاح سرتیفای نمایند. اما!
اولا : خود اینها را کی سرتیفای نموده است ؟  ثانیأ اینکار را به جامعه مدنی چه ارتباط.
جامعه مدنی حرکت خود جوش و حساب شده ای است که در پی خرد ورزی و اتکا بخویش بوده و جلوخطا کاری های اجتماعی و سیاسی می ایستد، آنهم بدون خشونت و بدور از هرج و مرج .  نه اینکه در پی پروژه های عایداتی باشند.  و تعجب اینجاست که دولت هم هیچگونه نظارتی در این امور ندارد . و این کارهای پروژه ای که گفتیم ما را عقیده براین است که حتی گامی هم در مطابقت با جامعه مدنی نبوده و اینکه زیرکاسه چه نیم کاسه ای است ، والله اعلم !
حال بیاییم و این نهاد ها را با آن موازینی که برای جامعه مدنی گفته شده مقابل هم قرار بدهیم و ببینیم که آیا اینها با این موازین مطابقت دارند یا نه ؟
با یک نگاه میتوان حکم کرد که گذاشتن اسم جامعه مدنی به این مراکزی که کارهای پروزه ای می کنند ، ظلم به اندیشه انسانی جامعه مدنی است . به عقیده ما اینها یک مجموعه کلاه بردارانی هستند که تحت عنوان پروژه های خدماتی از خارجی ها پول می گیرند و اکثرأ آنرا بگونه های خلاف به مصرف میرسانند که شاهد این مدعا خریداری موتر های مودل سال و به کرایه گرفتن خانه های لوکس و توزیع معاش های دالری به افراد، بدون کدام معیار و امثال اینها  که هیچ کدام با اندیشه و فکر جامعه مدنی سازگار نیست . و ما با صراحت و با اطمینان میگوییم: روزیکه همین پول های پروژه ای قطع شود دیگر نشانی از این نهاد ها و موسسات که خود را جامعه مدنی میخوانند نخواهد بود و آن روز آنقدر دور هم نیست و ما امیدواریم که دولت در این زمینه تصمیمی اتخاذ نماید تا سرمایه ها ی که بنام مردم افغانستان وارد این کشور می شود  بجا و به مورد مصرف شود . زیرا مصرف این پول ها، اگر این نهاد های قلابی جامعه مدنی هم باشند وظیفه ایشان نیست و در قبال این مبالغ اگر احساس مسوولیت هم می کنند بیایند و نظارت کنند که آیا بجا مصرف میشود یا نه ؟ اگر نمیشود، اعتراض نمایند.  به امید آن روز.
پس حالا به پاسخ این سوال می پردازیم که آیا در افغانستان نهادی بنام جامعه مدنی وجود دارد یا نه ؟
آنچه را در شروع بحث از جامعه مدنی مطرح کردیم و معیار های را که دانشمندانی از کشور های مختلف اعم از فیلسوف، جامعه شناس ، سیاستمدار و...در مورد جامعه مدنی بیان داشته اند، میتوان با صراحت گفت که نهاد های موجودی که خود را جامعه مدنی میخوانند هیچکدام با آن برابرنیستند و ما توضیح مختصری هم فوقا ارائه نمودیم .
با یک دید عاقلانه و منصافانه میتوان گفت که در افغانستان تنها و تنها نهاد دین با محوریت و مرکزیت مسجد نهاد مدنی است و بس.
البته از نظر ما وزارت حج و اوقات و وزارت عدلیه شامل نهاد مدنی دینی که ما عرض کردیم نیستند زیرا اینها نیز از وابستگان دولت و دارای حقوق و تابع یک سلسله مقرراتی هستند که در مطابقت با اندیشه های جامعه مدنی نمیباشد .
مساجد و روحانیت آزاد که درپی ایجاد قانونمندی و رفاه و آسایش مردم هستند و از آنچه به عنوان خلاف پنداشته میشود انتقاد می کنند البته انتقادی که هرج و  مرجی را در پی ندارد و از مرکز مشخصی اعم از داخلی و خارجی ،  معاش ، حقوق و کارپروژه ای معینی ندارند فقط اینها را میتوان جامعه مدنی گفت که کارشان دربرگیرنده معیار های ذکر شده میباشد .
بطورمثال شهادت دکتور ایاز نیازی امام مسجد وزیر اکبر خان میتواند دلیل بر مدعای ما باشد ، داکتر نیازی یک استاد(معلم ) بود ، و هرجمعه به سخنرانی می پرداخت و دردهای جامعه را بازگومی نمود، نسبت به قانون شکنی ها انتقاد می کرد. او وابسته به انجو های داخلی و خارجی نبود و آنچه میگفت منباب ادای مسئولیتش بود نه اینکه این تبلیغات را مانند مرکزی که همچوموارد را به کرایه میگیرند و زمانی که موعد کارو پول قرار دادی شان تمام شد متوقف می گردد. همچنان شهادت امام مسجد شیرشاه سوری که او نیز از کارهای غیر انسانی که صورت می گیرد بدون اینکه با کسی قرار داد کند انتقاد می کرد.
مساجد زیادی درکابل مثل مسجد امام زمان، مسجد باقرالعلوم، مسجدالزهرا و در هرات ، در ننگرها ر، تخار و سایر ولایات و شهر ها بارها دیده شده که مساجد مورد حملات وحشیانه قرار گرفته اند و تلفات زیاد را هم در پی داشته است .
دلیل اینکه چرا مساجد مورد حملات وحشیانه قرار میگیرند هم روشن است ، این مراکز و تجمعاتی که در آن صورت میگیرد خودجوش و بر مبنای ادای مسئولیت است ، اینجا معاش بگیر و معاش پردازی وجود ندارد، تجمع مردم خود جوش ، سخنرانی و انتقاد و پرداختن به حفظ ارزش های جامعه، محترم دانستن این مراکز خودجوش ، کسی در پی داشتن دفتر و لوازم دفتر نیست ، مسجد را برای حق طلبی و حفاظت ارزشهای دینی و اجتماعی خود مکان مقدس دانسته و هرآنچه در جامعه برخلاف موازین شرع و قانون اساسی اش است از همین مرکز مورد انتقاد قرار میدهند .
در این نهاد دفتر خاص با لوازم لوکس ، موترهای مودل سال ، معاش های دالری ، سفرهای غیر مسئولانه و غیر شرعی وجود ندارد .
مراکزی که خود را جامعه مدنی میگویند ما با معیار های که علما و دانشمندان گفته اند مقایسه کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این مراکز جامعه مدنی نه بلکه مجموعه های وابسته و پروژه کاران بی اراده هستند که هرآنچه به ایشان گفته شد همانگونه عمل می کنند.
 حالا بیاییم  این مراکز( دین با محوریت مسجد ) را که میتوان جامعه مدنی گفت یا نه ؟ درحالیکه نهاد دین و مسجدبعنوان پایگاه و مرکزآن و تجمعاتی که در آن صورت میگیرد بصورت کرایه گیری نیست ، از جایی معاش دریافت نمی کنند ، از انتقاد در برابر قانون شکنی باک ندارند، خود جوش هستند و در پی انتقاد ها ی که از قانون شکنی و ناهنجاری های جامعه میکنند حتی کشته شدن هم برای شان افتخار است ، بطور نمونه عرض کنیم تا هنوز صد ها مسجد مورد حملات وحشیانه تروریست ها قرار گرفته و هزاران نفر هم در اینگونه حوادث قربانی شده اند اما دروازه های مساجد همچنان باز و منابر برای آگاهی دهی و انتقاد از وضعیت نابسامان جامعه همچنان پابرجا و استوار است .
پس بنا براین میتوان گفت که در افغانستان تنها و تنها دین با مرکزیت و محوریت مسجد را میتوان جامعه مدنی گفته و پروژه کارانی که بصورت اجیر برای موسسات خارجی کار می کنند همه یک مجموعه های وابسته و اجیر هستند و گذاشتن اسم جامعه مدنی به اینها ظلم نا بخشودنی و خیانت به اندیشه انسانی جامعه مدنی است .



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر