۱۴۰۳ اردیبهشت ۹, یکشنبه

روایت 51

 

استراتیژی اصلی گذار از بحران

غلام علی صارم

مقدمه:‌

جنگ، بی ثباتی سیاسی و اقتصادی، منازعه و رقابت های قومی، انحصار طلبی و رویکرد های سنتی به سیاست، حکومت، اقتصاد و اجتماع در افغانستان باعث شده است تا چندین دوره طولانی این کشور با چالشهای یاد شده دست و پنجه نرم کند. در رابطه به عوامل بی ثباتی در افغانستان آسیب شناسی های زیادی از طرف پژوهشگران داخلی و خارجی صورت گرفته است، که ذکر همه آنها در این نگارش ضروری نمی باشد، با این حال از مجموعه مطالعات انجام شده می توان عوامل بی ثابتی را به دو بخش داخلی و بیرونی مورد مطالعه قرار داد. باید خاطر نشان نمود که عوامل داخلی از اهمیت بالایی برخور دار بوده و همواره عوامل داخلی زمینه را برای مداخلات بیرونی فراهم آورده است. این نکته ای است که سیاست گذاران افغانستان همواره از آن انکار نموده و اصلی ترین عامل بی ثباتی در کشور را مداخلات بیرونی دانسته است. چه بسا سیاستمدار سنتی،‌ انحصار طلب و ناپخته همواره ناکامی های خود را با توجیهات خارجی در اختیار مردم قرار می دهد.

سال ۲۰۲۱، یکبار دیگر افغانستان به بحران رفت، بدون شک زمینه ها و عوامل آن از سالهای دور به صورت تدریجی فراهم آمده و به یک بارگی حکومتی که در بیست سال با بودجه های میلیاردی پایه گذاری شده بود از هم پاشید. امارت اسلامی طالبان که بیست سال مصروف نبرد با آن حکومت بودند به قدرت رسیدند. فروپاشی نظام قبلی، بحران های داخلی پس از سقوط، عدم به رسمیت شناختن امارت از طرف جامعه جهانی و ده ها مسائل دیگر افغانستان را به بحرانی برده است که در آینده ای نه چندان دور ممکن است به انتقام جویی ها، جنگ های قومی قبیله ای و بحران اقتصادی جبران ناپذیر مبدل گرداند. 

بدون شک برای تدوین اهداف استراتژیک نیاز به مطالعه، مباحثه و گفتمان های بسیار است،‌ لذا آنچه در این متن می خوانید میتواند پیش نویسی از اهداف استراتژیک گذار از بحران کنونی باشد. با این حال موارد گفته شده می تواند زمینه برای برای تدوین استراتیژی عملی باز نموده و با تفاهم، مشارکت و همه شمولی مورد پذیریش مردم افغانستان قرار گرفته و انتظار می رود گامی برای برون رفت از بحران چندین سال در افغانستان به حساب آید.

یک بار دیگر خاطر نشان می گردد که با مطالعه بسیار، مصاحبه و گفتگو با تعدادی از نخبگان و کارشناسان مسائل سیاسی،  موارد زیر به عنوان اهداف استراتژیک برای گذار از بحران افغانستان تهیه گردیده است. لازم به ذکر است که هر کدام از موارد زیر شامل توضیحات بوده و در آینده می توان هر مورد را به صورت تفصیلی مورد بحث قرار داد.

اهداف استراتژیک گذار از بحران:

1-   مردم افغانستان از جنگ، ناآرامی، بی ثباتی و فقر خسته شده و همه میدانند که مسئله افغانستان تنها به دست نخبگان، بزرگان قومی دینی و مردم افغانستان حل می گردد (پیش فرض). از جامعه جهانی و قدرت های بزرگ به صورت جدی خواسته شود که در مسئله افغانستان مداخله نموده و صرفا مردم افغانستان را با ابتکاراتی که خودشان در نظر دارند در راستای گذار از بحران کمک کنند.

2-   توقف جنگ و آتش بس (حد اقل برای دوسال): همه گروه های دخیل در جنگ به شمول امارت اسلامی طالبان متعهد شوند که جنگ را متوقف سازند. از توقف جنگ سازمان ملل متحد و سازمان های بین المللی معتبر نظارت کنند.

3-    یک کمیسیون ده نفره متشکل از اساتید دانشگاه ها، نمایندگان جامعه مدنی، زنان و نماینده سازمان ملل متحد تشکیل گردیده و سرپرستی امور مورد نظر را به عهده بگیرند. این کمیسیون صرفا جهت پیش گیری از سکتگی در امور حکومتی فعالیت نموده و تغییرات در وزارت خانه ها، ولایات و ... تا تکمیل مذاکرات صورت نمی گیرد.

4-   برای انجام مذاکرات دو گروه نخبگان و نمایندگان مردمی انتخاب گردند. گروه نخبگان متشکل از بزرگان حکومتی، سیاستمداران و بزرگان دینی می باشد. این افراد توسط گروه های دخیل در مسئله افغانستان معرفی می گردند. مذاکرات به صورت دوره ای نه بلکه به صورت یکباره و در کابل برگزار گردد. تجربه ثابت نموده است که مذاکرات دوره ای گاهی نا امید کننده بوده و به نتیجه نمیر سد. مدت این مذاکرات می تواند الی ۳ ماه دوام داشته باشد. گروه های مختلف دخیل در این مذاکرات در رابطه به ساختار حکومت، نظام اقتصادی، نظام سیاسی و ... به توافق رسیده و پلان عملیاتی گذار از بحران را تدوین می نمایند. پس از تکمیل مذاکرات، انتخابات سنتی در ولایات صورت گرفته و از هر ولایت با توجه به تعداد نفوس نمایندگان مردمی به لویه جرگه دعوت شده و پلان عملیاتی را نقد و بررسی نموده تایید می نمایند. (انتخابات ولایتی نسبت به گذشته ها متفاوت خواهد بود. اینبار برای کاندیدان معیار ها از جمله تحصیل و سن توسط کمیسیون ده نفره مشخص می گردد.)

5-   امارت اسلامی طالبان، ویاطرفهای دیگر که ادعای داشتن افراد مسلح را دارند، باید نیرو های امنیتی(وزارت دفاع، داخله و امنیت که اینک استخبارات می نامند ) را رسما متعهد افغانستان وبیطرفی در امورسیاسی ساخته و تعهد شان حفظ امنیت افغانستان، حفظ تمامیت ارضی کشور و عدم مداخله به کار های سیاسی باشد و فقط تامین امنیت نمایند. البته تازمانیکه سیاسیون متعهد به ساختن و مبارزه با بی نظمی و پیشرفت کشور هستند. درصورت نرسیدن به نتیجه مطلوب نیروهای امنیتی وظیفه داشته باشند تا به حفظ نظم و امنیت اقدام نمایند که اینهم در گام نخست باید از طریق مسالمت و گفتگو باشد، یعنی نهایت کوشش صورت گیرد تا مردم دیگر با تفنگ و آتش سلاح که یک عمر همه دار و ندارشانرا برباد داده مواجه نشوند. همچنان جهت اجراات هماهنگ و جلو گیری از بینظمی از همین سه ارگان یک شورایی تحت عنوان شورای دفاعی افغانستان ساخته شود و شورا دارای تشکیلات باشد که در مواقع ضرورت اجراات منظم صورت بگیرد.

6-   در جهت متعهد ساختن اردو و پولیس وامنیت به بیطرفی در امورسیاسی و حفاظت از نظام و امنیت کشور، وجلوگیری از متلاشی شدن احتمالی نیروهای مسلح کشور، همه باید متفقا عمل نمایند زیرا تنها راهی که میتواند افغانستان را در مواقع خطر از سقوط نجات دهد همین است. احزاب، گروه های مخالف باید در این راستا تعهد بسپارند که صادقانه عمل نمایند و این را نیز باید اذعان بداریم که در صورت عدم اجرای این برنامه اگر صد بار هم تشکیل اردو و پولیس بدهیم، موریانه نفاق آنرا متلاشی نموده از بین خواهد برد.

7-   میکانیزم ساخت احزاب مورد باز نگری قرار گیرد. احزابی که در گذشته فعالیت داشته اند بیشتر وجهه قومی داشته و نتوانستند نقش حزب سیاسی تاثیر گذار بر ثبات را بازی نمایند. با این حال موجودیت احزاب سیاسی را نمی توان انکار کرد به شرط اینکه ساختار های این احزاب متحول گردد. در جریان مذاکرات میکانیزیمی تعریف شود که احزاب از ساختار سنتی خارج شده و شکل های ایدئولوژیکی را در خود به وجود آورند. شرایط مشخصی برای آن تعریف گردیده و احزاب دوباره با تکمیل شرایط فعالیت خود را ازسر بگیرند. برای ترمیم حزب سیاسی زمان مشخصی تعیین گردد.

8-   طرح و تدوین یک منشور حق طلبی و عدالت خواهی. ما در گذشته شاهد این کمبود بودیم و این نقیصه ای بود که مانع رسیدن به صلح و عدالت گردیده بود. زیرا احزاب و جریان های سیاسی آنگونه که منافع افراد و اشخاص ایجاب می کرد اقدام می نمودند. گاهی مذهب، گاهی قوم، گاهی حزب و تشکیلات سیاسی که بعضا نه با معیار های اسلامی و نه با معیار های سیاسی مطابقت داشت. منشور حق طلبی و عدالت خواهی که منظور ماست باید متکی به قرآن کریم، با توجه به معیار های صلح در نظام بین الملل باشد. یقین داشته باشیم که بین همه مذاهب مخصوصا شیعه و سنی موارد اتفاقی و مواردیکه جریان وحدت مسلمین را تقویت می کند، بمراتب بیشتر از موارد اختلافی است البته موارد اختلافی هم صرف در بعد فروعات محدود میشود، نه در اصول که بین همه مسلمین از مسلمات بوده و هیچ اختلافی در آن وجود ندارد. بصورت خیلی واضح فقط تکیه به اصول.

9-   دیده شده که شعار های دموکراسی با روش های نادرست و بدون در نظرگرفتن حساسیت های موجود در جامعه افغانستان چنان برافکار تعداد کثیری از پیروان مذاهب اسلامی رایج در کشور ما سایه افکنده بود و جمعی  دیگر به ایجاد جامعه سکولار معتقدگردیده و با محوریت دین کاملا اظهار مخالفت می نمودند و عملا دیده شد که با پیروی از این اندیشه صدها مرکز قومی ومنطقه ای و نام های مختلف دیگر ایجاد شد که حاصل آن فقط نفاق و ایجاد فاصله بین اقوام و مذاهب بود. نباید سنت های رایج را به یک باره گی نادیده انگاشت.

10-         به آزادی مذاهب اسلامی و پیروی از سنت های رایج، در صورتیکه با اصول اسلامی در مغایرت نباشد احترام گذاشته شده و همه برای اجرای آن مختار باشند. و به مردم سفارش شود تا به منظور محو نفاق در مراسم همدیگر شرکت نمایند. زیرا این تنها راه تامین روابط حسنه و زدودن کینه و نفاق میباشد.

11-         تعلیم حق تمامی مردم افغانستان است و در جهان امروز به هیچ وجه نمی توان آنرا آنکار نمود. کمیسیونی متشکل از متخصص امور آموزش با نظارت علمای دینی از مذاهب مختلف تشکیل گردیده و نصاب تعلیمی را باز بینی و تصویب نمایند. امروز باز داشتن دختران از رفتن به مکاتب و دانشگاه میتواند آینده ای فاجعه بار برای افغانستان به دنبال داشته باشد.

12-         زنان حق مشارکت در تصمیم گیری، کار و تحصیل را با توجه به ارزشهای حاکم در افغانستان دارا بوده و براین اساس از تمامی حقوق خویش برخورد دار می گردند. در رابطه به مسئله زنان کمیسیون فیصله هایی را به جرگه عمومی پیشنهاد خواهد نمود. 

13-         هرگونه امتیاز طلبی با هر عنوانی منع قرار داده شده و صرف موضوع لیاقت و شایستگی در امور مدنظر قرار داده شود.

14-         بحث های همچون اکثریت و اقلیت که نه مبنای دینی دارند و نه مبنای علمی، ویا اینکه کی ها درگذشته مورد ظلم و اجحاف قرار گرفته و کی ها از لحاظ عشیره ای برتری دارند و چه کسانی در گذشته در ارتباط موضوعات سیاسی اداری کشور سهم بیشتر داشته، همه کنار گذاشته شده و صرف به لیاقت، شایستگی، اخلاق اسلامی و تجربه کاری اعتبار داده شده و از توانمندی های افراد شایسته باید به نفع کشور و مردم استفاده به عمل آید.

15-         از بین بردن فاصله های که بین علمای دینی و قشر تحصیل یافته دانشگاه ها وجود دارد باید در اولویت کاری قرار گیرد.

16-         جذب کادر های علمی و استادانی که ترک وطن نموده اند در اولیت های کاری قرار گرفته و از همه دعوت به عمل آید تا در تربیه و تعلیم اولاد وطن و تربیه کادر های متخصص و مسلکی سهیم شوند.

17-         آنچه به عنوان قانون و مقررات در آینده تدوین و در معرض اجرا قرار داده میشود باید چنان فنی و مسلکی ومنصفانه باشد که تک تک افراد جامعه اعم از اقوام مختلف، مذاهب مختلف، علمای دینی و روشنفکران همه و همه در اجرایی ساختن آن خود را مسئول بدانند. قوانین و مقررات آینده ما نباید قسمی باشد که فقط عده ای خود را وابسته به آن دانسته و عده ای دیگر نسبت به آن بی تفاوت باشد که البته در این صورت ما بازهم گرفتار نفاق خواهیم بود.

18-         بحث مهم دیگر جلب سرمایه گذاری های داخلی و خارجی میباشد و اینکار زمانی جامه عمل می پوشد که ما بتوانیم سرمایه گذاران اعم ازداخلی و خارجی را مطمئن بسازیم که ایشان و سرمایه های را که درکشور ما بکار می بندند صد فیصد در امان بوده و میباشد و اینرا نیز باور داشته باشیم که ایجاد شغل و برنامه های درآمدزا در ازبین بردن جنگ و نا امنی میتواند نفش مهم و اساسی داشته باشد. ایجاد شرکت های دولتی و خصوصی بیمه میتواند جریان سرمایه گذاری در کشور ما را سرعت ببخشد و در این امر توجه جدی لازم است.

19-         کمک های که از طریق ملل متحد، کشورهای خارجی و نهاد های بین المللی صورت میگیرد باید در نحوه مصرف و یا توزیع آن اقدام موثرومتفاوت از گذشته صورت بگیرد. نحوه توزیع کمک ها و مصارف مبالغی که برای بازسازی این کشور در گذشته رسیده بود عملا دیده شد که همه حیف و میل گردید، نه جایی آباد شد و نه فقیری از فقر نجات پیدا کرد و نه تنها اینکار صورت نگرفت بلکه به تعداد فقرا و کسانیکه زیر خط فقر زندگی می کنند افزوده گردیده و تعداد کثیری را هم تا مرز قحطی رسانیده است. طرح ما به اینکار اینست که از سه مرجع افراد برای این مامول انتخاب شوند: الف : مرجع کمک کننده. ب: معلمین و اساتید دانشگاه ها. ج: افراد امنیتی که صرف وظیفه تامین امنیت را به عهده داشته باشند. البته در هر موردی که کار صورت می گیرد یک نماینده از ارگان مربوطه حضور داشته باشد مثلا اگر مصرفی در راستای تعلیم و تربیه صورت میگیرد باید کارشناس وزارت معارف حضورداشته و موارد مصرف را اولویت بندی نمایند.

20-         صادرات سرمایه ها و ذخایر طبیعی بصورت بی رویه شباهت به آن دارد که فرزند یا فرزندانی خود دست به گرم و سردی نزده و به حیف و میل میراث بجا مانده از پدرپرداخته و آن را مصرف می کنند. ما نباید چنین باشیم، با وجود این همه در حال حاضر مقایسته صادرات و واردات کشور ما کاملا نادرست و به آگاهان اموراقتصادو تجارت آزاردهنده است. ما باید بفکر تولید و صادرات بیشتر باشیم و صادرات هم نه تنها از ذخایر طبیعی. مقوله در دنیای تجارت است که میگویند: فایده تجارت در تولید است و تولید خود برای خودش منفذ پیدا می کند.

بیست مورد فوق به عنوان اهداف استراتیژیک گذار از بحران تعریف شده است. بدون شک هر مورد آن  دارای دستور العمل ها و روش هایی هستند که میتواند به تفصیل در رابطه به آنها صحبت نمود. به امیدروزی که ما در افغانستان زندگی بدور از تشویش و نگرانی و توآم با محبت و روابط برادرانه و صمیمانه داشته باشیم.

نوت: چنانچه اگر توضیحی ضرورت شد، نگارنده حاضر به آن میباشد.

والسلام


۱۴۰۳ فروردین ۲۱, سه‌شنبه

عید مبارک

 

عید فطر پاداش یک ماه بندگی

«هرروزیکه درآن گناه تحقق نیابد عید است.» علی علیه السلام

غلام علی صارم

30/29 رمضان 1445

عید فطر، جشن شکرگزاری و شادمانی مسلمانان پس از یک ماه عبادت و روزه‌داری در ماه رمضان است. این عید، طلوع ماه شوال را نوید می‌دهد و با برپایی نماز عید، دید و بازدید، و اطعام نیازمندان همراه است.

عید فطر، جشن پیروزی بر نفس و رهایی از گناهان است. ماهی که مسلمانان با مجاهدت و پرهیزگاری، در تقوای الهی گام نهادند و حال با سربلندی و شادمانی، پاداش خود را از خداوند دریافت می‌کنند.

عید فطر، نمادی از وحدت و همبستگی مسلمانان در سراسر جهان است. در این روز، مسلمانان با پوشیدن لباس‌های نو، به شکرگزاری و شادمانی می‌پردازند و با دید و بازدید، صله رحم را به جای می‌آورند.

عید فطر، فرصتی برای توبه و بازگشت به سوی خداوند است. در این روز، مسلمانان با استغفار و توبه، از خداوند طلب مغفرت می‌کنند و با عزمی راسخ، در مسیر تعالی و معنویت گام برمی‌دارند.

عید فطر، عید شکرگزاری از نعمت‌های بی‌کران الهی است. شکرگزاری از نعمت‌های الهی، از جمله نعمت سلامتی، ایمان، و نعمت ماه رمضان، در این روز اهمیت ویژه‌ای دارد.

عید فطر، عید صبر و پاداش: عید فطر، عید صبر و پاداش است. صبری که مسلمانان در ماه رمضان در برابر گرسنگی و تشنگی و خواهش‌های نفسانی داشتند، در این روز با پاداش الهی همراه می‌شود.

عید فطر، عید امید و نشاط است. مسلمانان با طلوع ماه شوال، امید و نشاطی دوباره در خود می‌یابند و با عزمی راسخ، در مسیر زندگی گام برمی‌دارند.

عید فطر، فرصتی برای خودسازی و دگرگونی درونی است. مسلمانان در این روز، با تأمل در اعمال و رفتار خود در ماه رمضان، به دنبال نقاط ضعف خود می‌گردند و برای ارتقای معنوی خود تلاش می‌کنند.

عید فطر، عیدی جهانی است که مسلمانان در سراسر جهان با آداب و رسوم مختلف آن را جشن می‌گیرند. این عید، نمادی از وحدت و همبستگی مسلمانان در جهان است.

عید فطر، فرصتی برای ترویج اسلام و معرفی آموزه‌های این دین الهی به جهانیان است. مسلمانان در این روز می‌توانند با اخلاق و رفتار نیکو، چهره رحمانی اسلام را به جهانیان نشان دهند.

عید فطر، عیدی پر از معنویت و شادمانی است که مسلمانان پس از یک ماه عبادت و روزه‌داری، آن را جشن می‌گیرند. این عید، فرصتی برای نو شدن، توبه و بازگشت به سوی خداوند، شکرگزاری از نعمت‌های الهی، و خودسازی است.

از فضایل و فلسفه عید فطر هرچه بگوییم کم گفته ایم.  چنانچه مطالعه فرمودید چند نکته ای را که در این مختصر به آن تاکید نمودیم عبارت است از:

1-   دیدو بازدید دوستان، عیادت بیماران ، فرستادن دعا و درود بروح اموات و گذشتگان.

2-   اطعام نیازمند.

3-   عید نمادی از وحدت مسلمانان در سراسر جهان .

4-   بجاآوردن صله رحم .  و...

سوال اینست که آیا ما اینکار ها را انجام دادیم یانه ؟

اگر صرف موضوع صله رحم را به عنوان مشت نمونه خروار قبول کنیم و این مورد را بعنوان شاخص قبول نموده و همین مورد عمل خود را با آنچه دین مقدس اسلام معیار قرار داده مقایسه کنیم، نتیجه چه خواهد بود؟

دررمضان امسال رژیم سفاک و جنایت کاراسرائیل با حامیان جنایتکارش دومیلیون مسلمان فلسطینی را تحت حملات وحشیانه از هوا و زمین قرار داده و روزانه هزاران تن را شهید و زخمی می کنند، صدها و هزاران انسان اعم از بزرگسالان و کودکان با گرسنگی و قحطی دست و گریبان هستند و ماهم عید سعید فطر را عید جهانی مسلمین میدانیم و انجام دادن صله رحم را از دساتیر دینی که بیش از حد مورد تاکید قرار گرفته است و اینک که در آغازین ماه شوال و عیدفطر قرار داریم، این سوال را با نفس خود مطرح می کنیم که : صله رحم این دستور خدا و پیامبرش را تا چه حد عملی کرده ایم. البته این مصیبت ( گرسنگی، بیکاری و در پرتگاه فقر و قحطی قرار گرفتن ) را اکثریت مردم افغانستان هم در این ماه و ماه های قبل تجربه نموده اند و این وضعیت ناگوار شان کماکان ادامه دارد، فقط امتیازکه اینجا هست اینست که حداقل امنیت نسبی وجود دارد و مردم مورد حملات هوایی قرار ندارند.

بی تفاوتی و جواب گویی در برابر مظلومیت فلسطین و ساکنین غزه برمیگردد به حا کمان جهان اسلام که با کمال جرئت اول و آخر ماه را اعلان می نمایند و فقط دستور گرفتن روزه میدهند اما برای افطار حتی سخنی هم ندارند.

مورد دیگری که میخواهم بنویسم اینست که یک ارزیابی از خود بکنیم و آن اینکه بدانیم آیا روزه و اعمالی را که در این ماه مبارک بجا اوردیم برما تاثیر مثبت داشته یا خیر ؟ باید درختم این ماه و اعمالی که بعد از پایان رمضان انجام میدهیم اعم از روابط با دوستان، همسایگان، ایتام، فقرا و از همه مهم تر اخلاق خود ما، مقایسه کنیم با قبل از رمضان. چنانجه اگر بهترشده بود بدانیم که روزه ها و اعمالی را که انجام داده ایم مورد قبول درگاه الهی قرار گرفته است یانه؟ و اگر خداینخواسته بدتر شده بود و یا حداقل " همان آش و همان کاسه " بود بدانیم که روزه ما دهن بستن و اعمال و دعا های مان لق لق زبانی بیش نبوده است.

ما امیدواریم که خداوند متعال«ج» به برکت این ماه که آنرا ماه مهمانی خودش نامیده و ماه نزول کتاب مقدسش قرآن کریم و همانگونه که وعده سپرده در این ماه در های رحمت و پذیرشش باز است. دعا ها و نماز ها و روزه ها و قرآن خواندن های همه ما را قبول فرموده ما توفیق بیشتر بندگی و انسان بودن را عنایت بفرماید. همچنان به سردمداران کشور های اسلامی هم توفیق عنایت بفرماید تا خطوط باطل نفاق و کینه وکدورت را شکسته و با وحدت و یکپارچگی به یاری مسلمانان مظلوم جهان مخصوصا مظلومین فلسطین و افغانستان بشتابند. واسلام

 

۱۴۰۲ اسفند ۲۹, سه‌شنبه

روایت 47

 

پاکستان با بمباران افغانستان کدام اهداف را دنبال می نماید:

غلام علی صارم

سه شنبه 19 حوت 1402

حملات هوایی اخیر پاکستان به خاک افغانستان دردو ولسوالی  ولایات خوست و پکتیا( برمل در پکتیا وسپیره در خوست)، بار دیگر تنش‌ها میان دو کشور را افزایش داده است. پاکستان مدعی است که این حملات علیه مواضع تحریک طالبان پاکستان TTP) انجام شده است و طی اعلامیه ای گفته اند که یکی از فرماندهان طالبان پاکستان بنام عبداله شاه در این منطقه مستقر بود او را مورد حمله قرار داده و با همسر و فرزند خورد سالش از بین برده اند، اما مقامات افغان این ادعا را رد می‌کنند و می‌گویند که این حملات غیرنظامیان را هدف قرار داده است.

در همین حال ساعتی بعد از ادعای پاکستان عبداله شاه در یک نوار تصویری ظاهر شده و به طرفدارانش از سلامتی خود اطمینان داده و گفت که در وزیرستان جنوبی میباشد. این نوار تصویری در واقع اثبات کذب پاکستان است در مورد حمله وحشیانه اش در این دو ولایت افغانستان که باعث کشته شدن چندین طفل و زن و مردغیر نظامی و سحر خیزان ماه مبارک رمضان گردید، است.

اهداف احتمالی پاکستان از این حملات:

·         تلاش برای تحت فشار قرار دادن طالبان افغانستان: پاکستان از طالبان افغانستان می‌خواهد که علیه TTP اقدام کند. درحالیکه امارت اسلامی طالبان افغانستان بار ها به همه جهانیان و مخصوصا همسایه ها اطمینان داده است که از خاک افغانستان برعلیه هیچ کشور استفاده نخواهد شد. به نظر میرسد که حاکمان پاکستان جدااز اینکه گرفتار یک سلسله تنش های سیاسی هستند، بی کفایتی و ضعف مدیریت نیز در این کشور بیداد می کند، TTPیا طالبان پاکستانی یک موضوع داخلی آن کشور بوده و هست و اصلا ربطی به افغانستان نداردو آنها در واقع همان گروپهای هستند که پاکستان خود زمانی آنرا برای برهم زدن امنیت دیگران ساخته بود که اینک دامن گیر خود شان گردیده است. به باور ما ،فرض را براین بگیریم که اگر طالبان افغانستان با طالبان پاکستان وارد جنگ شود که هرگز نخواهد شد، در آنصورت بازهم پاکستان به داد و فریاد پرداخته و خواهد گفت که افغانستان به امورد داخلی ما دست اندازی می کند. پاکستان در این ارتباط دقیقا از موضع ثابت استراتیژیک برخوردار نبوده و همانگونه که مشاهده میشود در یک حالت کاملا دست پاچگی قرار دارد. چنانچه اگر بر استراتیژی فعلی خود تجدید نظر نکند گرفتار بحران وسیعتر از این خواهد شد.

·         ایجاد ناامنی در افغانستان: پاکستان با ناامن کردن افغانستان، می‌خواهد از نفوذ هند در این کشور بکاهد. این البته یک بعد قضیه در جهت نا امن سازی افغانستان است، زیرا بیش از چهار دهه است که پاکستان از ناامن سازی و عدم امنیت افغانستان دستاورد های مادی داشته و کمک های که به مردم مهاجر و جبهات مردم افغانستان در مقابله با شوروی وقت صورت میگرفت همه را پاکستان تسلیم شده و یک قسمت خیلی ناچیز آنرا به افغانستان میداد که اخیر ذخایری که از این پولها سردمداران این کشور بخود تدارک دیده اند از بانگ های سویس و..... سر برآورده است.  اینک که این همه از چنگال ایشان بدر رفته میخواهند که با ناامن سازی این کشور هم فاصله بین کشور رقیبش هند ایجاد نموده و هم بخود نان و نوایی کمایی نماید.

·         جلب توجه جامعه بین‌المللی: پاکستان با این حملات، می‌خواهد توجه جامعه بین‌المللی را به مسأله TTP جلب کند تا بتواند از این طریق به کمک های که اسم ظاهری آن مبارزه با تروریسم است بدست آورد.

·         انحراف افکار عمومی از مسایل داخلی: پاکستان با این حملات، می‌خواهد افکار عمومی را از مسایل داخلی خود مانند بحران اقتصادی و ناامنی داخلی منحرف کند. متاسفانه امروز مردم افغانستان که در ولایات خوست و پکتیار مورد حمله قرار گرفته و زنان و اطفال شان به شهادت رسیدند در واقع قربانی های هستند که نظامیان پاکستانی بخاطر پوشانیدن ضعف های مدیریتی شان از ما گرفتند.

·         تسلط برروابط خارجی افغانستان : پاکستان سالهاست که در این آرزوبوده و به همین منظور نگذاشته که آتش ناامنی در این کشور خاموش شود، تا بر مقدرات این کشور حاکم گردیده و در روابط خارجی این کشور مخصوصا در روابط با هند کشور رقیب شان اشراف داشته باشند. این هدفی است که پاکستان طی چندین دهه آنرا دنبال نموده است و شرارت های اخیرش اعم از اخراج غیر قانونی مهاجرین، انسداد راه ترانزیتی برای تاجران افغانستانی و اخیرآ بمباران ولایات خوست و پکتیار همه در راستای همین هدف است. اما این را به اصطلاح معمول که کور خوانده، حداقل تاریخ چهار دهه اخیر و شکست دو ابرقدرت جهانی را اگر مطالعه کنند حتما به این نتیجه خواهند رسید که این فکر شان خام و خیالی بیش نیست، بقول شاعر:

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی //// این ره که تو میروی به ترکستان است ...... مردم افغانستان همانگونه که تاریخ شهادت میدهد گرسنگی و در بدری را همیشه تحمل نموده اما اسارت و مستعمره بودن را نه! تعدادکثیری از مردم دنیا قیام های مردم افغانستان را در مقابل شوروی وقت حماقت توصیف میکردند اما مردم این کشور هرگز در برابر این تبلیغات خم به ابرو نیاورده و به جهاد خود تا پیروزی و شکست متجاوزین  ادامه دادند و همین طور در برابر امریکا...

پیامد های این گونه عملکرد های پاکستان به نفع هر دو کشور نبوده و آنچه را میتواند به بار بیاورد مواردی است که مختصر به آن اشاره می کنیم :

·         افزایش تنش‌ها میان افغانستان و پاکستان: این حملات تنش‌ها میان دو کشور را افزایش داده و می‌تواند به درگیری‌های بیشتر منجر شود. و این کاملا محتمل است زیرا مردم افغانستان در طول تاریخ تسلیم زور گویی ها نشده و نخواهد شد.

·         بی‌ثباتی در افغانستان: این حملات می‌تواند به بی‌ثباتی بیشتر در افغانستان منجر شود که این یک امر واقعی است اما نمیتوان انکار کرد که بی ثباتی در افغانستان همانگونه که پاکستان این هدف را دنبال می کند در این کشور محدود بماند. زیرا افغانستان و پاکستان دوهزارو دوصد کیلومتربا هم مرز مشترک دارند که تمامی نقاط اش قابل عبور و مرور است و در دو طرف هم مردمانی زندگی می کنند که از لحاظ قومی، خویشاوندی، فرهنگی، اقتصادی و... کاملا به هم وصل هستند و طبعا از جریان حوادث در سرزمین های همدیگر متاثر می شوند.

·         نقض حقوق بشر: این حملات می‌تواند به نقض حقوق بشر و تلفات غیرنظامیان منجر شود. این مورد که حتمی هم هست به لحاظ اینکه معمول است نوشتیم و الا حقوق بشر در دنیای امروز فقط یک سخن کاملا واهی و بدور از همه چیز است. بمباران های وحشیانه فلسطین توسط اسرائیل روی همه داعیه داران حقوق بشر را در دنیا سیاه کرده است. اینکه در افغانستان هم این مورد (نقض حقوق بشر) با حملات زمینی و یا هوایی پاکستان و مقابله به مثل افغانستان تلفات انسانی مخصوصا غیر نظامیان و زنان و اطفال را به بار خواهد آورد یک امر حتمی است .

واما راه‌حل‌ها:

افغانستان و پاکستان دوکشوری که طولانی ترین مرز را باهم دارند و در دوطرف مرز هم کسانی زندگی می کنند که دارای دین و مذهب مشترک و اکثرآ از یک تبار و عشیره هستند و بین شان روابط اقتصادی و تجارتی و خانوادگی وجود دارد؛ اما پرتنش ترین رابطه را ایندو کشور باهم داشته است که از ابتدای تشکیل کشوری بنام پاکستان بلکه چندین ماه قبل از بوجود آمدن این کشور تنش های وجود داشته که گاهی تا مرز به آتش کشیدن مراکز دیپلماتیک و بیرق های همدیگر گردیده و گاهی هم فروکش نموده است و ما بارهاهم به این نکته تاکید داشته ایم که این مشکلات باید حل شود و پاکستان هم به این نتیجه باید رسیده باشد که مردم این کشور اسارت پذیرنبوده و نیست و بدور از عقلانیت است که یک ملتی که سالها پیروزی ها ی را در برابر متجاوزین در کارنامه و تاریخ خود به اثبات رسانیده ، صبر و حوصله ایشان را به امتحان بگیرند. با وجود همه معضلات و پرابلم های موجود یکبار دیگر به نکات ذیل تاکید می نماییم :

·         گفتگوی مستقیم بین افغانستان و پاکستان: دو کشور باید برای حل مسأله TTP از طریق گفتگوی مستقیم اقدام کنند.

·         همکاری منطقه‌ای: کشورهای منطقه باید برای حل مسأله TTP با یکدیگر همکاری کنند.

·         نقش جامعه بین‌المللی: جامعه بین‌المللی باید برای حل مسأله TTP و جلوگیری از تنش‌ها میان افغانستان و پاکستان نقش فعال ایفا کند.

·         قبل از مذاکرات پاکستان تعهد بسپارد که در جهت حل مشکل خود شان و تامین روابط حسنه با رعایت حسن همجواری، احترام به منافع ملی دیگران، عدم مداخله در امور داخلی دیگران و رفع تنش ها صادقانه عمل نماید. چنانچه اکر در این راه گام های صادقانه توآم با عقلانیت برداشته نشود عواقب خطرناکی را شاهد خواهیم بود. ( با د این سخن بگوشت ، ما مرده و توزنده )

 

۱۴۰۲ اسفند ۱۴, دوشنبه

روایت 46

 

حکومت جدید پاکستان در تقابل با چالش های داخلی و خارجی

غلام علی صارم

14حوت 1402  

«پارلمان پاکستان، روز یکشنبه، سوم مارچ 2024(۱۳ حوت1402)، شهباز شریف، را با ۲۰۱ رای منحیث صدراعظم پاکستان انتخاب کرد»

این دومین دوراست که شهبار شریف برادر نواز شریف برکرسی صدارت پاکستان تکیه میزند.

رقیب اصلی اینها که تحریک انصاف به رهبری عمران خان است، دادگاه پاکستان اورا به اتهام خیانت مالی و بعضی موارد دیگر زندانی نموده است. اما طرفداران او با عنوان بیطرف در انتخابات شرکت کردند زیرا حزب شان طبق حکم دادگاه از شرکت در انتخابات محروم گردیده بود.

طرفداران تحریک انصاف با وجودیکه رهبرشان زندانی بود، ظاهرآ با عنوان بیطرف در انتخابات شرکت کرده بودند بیشترین کرسی پارلمان را نسبت به همه بدست آوردند(101کرسی). حزب مسلم لیک شاخه نوازبا بدست آوردن 75کرسی درردیف دوم  و حزب مردم برهبری بلاول بوتو زرداری با بدست آوردن 54کرسی جایگاه سوم را بدست آوردند.

و باقی کرسی ها به احزاب کوچک دیگر تعلق گرفت که نهایتا هیچ حزبی نتوانست اکثریت مطلق را بدست آورده و به تنهایی حکومت تشکیل دهد. حزب مسلم لیک شاخه نواز و حزب مردم توانستند با کسب همکاری یک عده ای دیگر به تشکیل حکومت دست یابند و برهمین مبنا به تاریخ فوق پارلمان کشور با دوصدو یک رای موافق شهباز شریف برادر نواز شریف را به حیث صدراعظم انتخاب نمودند، که به این اساس باید رئیس جمهور از حزب مردم انتخاب گردد و به احتمال قوی که آصف علی زردی نیز برای باردوم برکرسی ریاست جمهوری پاکستان تکیه خواهد زد.

آنچه به عنوان سوال مطرح است اینست که : آیا تقرر آقای شهبار شریف به حیث صدراعظم میتواند درجهت نورمال سازی روابط پاکستان با دنیای غرب مخصوصا امریکا و از بین بردن تنش های موجود با کشور های همسایه (ایران و افغانستان) و حل چالش های موجود اقتصادی و سیاسی وامنیتی داخلی پاکستان موثر واقع  گردد؟

به نظرمیرسدکه عادی سازی روابط با امریکا چندان پیچیده نبوده و همانگونه که بزرگان گفته اند که در سیاست دوست دائمی و دشمن دائمی وجود ندارد و آنچه مهم و پایدار است منافع کشورهاست. امریکا نیزبا باکستان در روابط دوستانه خود منافع دوجانبه دارند و امریکا دهها سال است که درمسیر دوستی با پاکستان مصارف هنگفتی را انجام داده است، امریکا به پاکستان همیشه به عنوان حافظ منافع خودش در منطقه نگاه نموده است و پاکستان نیزهمیشه با وابستگی مخصوصا اقتصادی در کنار امریکا بوده است. بنابراین بعید به نظر نمیرسد که آقای شهباز شریف در این مورد موفق از این آزمون بدرآید.

درمورد از بین بردن تنش های موجود با ایران که اخیرمنجر به مختصرحملات نظامی هم شد گمان نمی کنم که این تنش ادامه یابد، زیرا در دوطرف مرز مردمان جدایی طلب و قاچاق چیان مواد مخدر و انسان که وابسته به ساحه بلوچستان میباشد برای هردو کشورمزاحمت های را ایجاد کرده است که عملا مشاهده میشود و دراقدامات نظامی هم در هردو طرف مرز مناطق بلوچ های جدایی طلب دوسمت مورد حمله قرار گرفته است که بعضی از صاحب نظران اموراین برخورد را یک عمل ساختگی و همراه با تفاهم هردو کشور گفته اند و ازطرفی هم موضوع تجارت و منافع اقتصادی نیز برای هردو طرف مهم است و اینها میتوانند نهایتا با داشتن روابط اقتصادی برچالش ها و تنش های موجود غالب آیند البته روابط ایندوکشورهم سالهاست که برهمین مبنا بوده است.

چالش های موجود با افغانستان را نیز نمیتوان دست کم گرفت زیرا اخراج اجباری مهاجرین افغانستان طی ماه های اخیر و برخورد های زشت و غیر انسانی پولیس آن کشور موقع خروج افغانستانی ها و سلسله اقدامات دیگراین کشوردوستی عنعنوی و روابط نزدیک تجارتی این دو کشوررا مختل ساخته است.

دوران تجاوزشوروی وقت و مهاجرت میلیونی مردم افغانستان دراین کشور، اگرچه پاکستان از این مدرک صاحب همه چیزشد و کمک های که تحت عنوان رسیدگی به مهاجرین دراین کشور می آمد خود بیشتر از سهم مهاجرین از آن استفاده می نمودند که اخیرآ سخن از ذخایر بزرگ ارزی سردمداران این کشور از مدرک پول مهاجرین در بانکهای سویس سخن گفته میشود، با وجود این همه علایق خاص بین مردمان دوکشور بوجود آمده بود که  حتی باعث پیوند های خانوادگی گردیده است. اما آن همه دوستی و علایق مخلصانه امروز تبدیل به نفرت گردیده که عامل اصلی آن پاکستان است. ازطرفی هم موضوع جنجالی خط دیورند که انگلیسها با همان طینت شیطانی خود شان دراین منطقه تخم نفاق را کاشتند، نیز در ادامه و تشدید تنش ها و چالش ها نقش مهم دارد.

حمایت از مخالفین حکومت پاکستان تحریک تی تی پی نیزتوسط طالبان افغانستان موضوعی است که پاکستان همواره به آن پافشاری نموده وافغانستان آنرا رد کرده. این مورد نیز چنانچه مشاهده شده بصورت کج دارو مریزکماکان ادامه خواهد یافت، مگر اینکه سیاستمداران نوظهور برای حل معضل موجود و تنش های بوجود آمده گام های را با عقلانیت برداشته و برای حل آن صادقانه دست بکار شوند.

موضوع تنش های اقتصادی، سیاسی و امنیتی نسبت به موارد فوق برای پاکستان بی نهایت جدی است زیرا با وجود این چالش ها پاکستان هرگزبه تامین روابط خارجی موفق نخواهد شد.

چالشهای اقتصادی که دامن گیرپاکستان گردیده بود و در یک مقطع توانستند با توسل به بانک جهانی تا حدی بحران بوجود آمده را مهار نمایند اما این حرکتی نیست که بتواند پاکستان را برای همیشه از بحران اقتصادی بدور نگهدارد.

پاکستان کشوری است دارای 240 میلیون نفوس باید خود برای ترمیم این معضل اقدام نماید و با تکیه به امکانات خودش به حل آن بپردازد و الا طبق همان ضرب المثل ما افغانستانی ها «گدایی گنج است، برکت ندارد»

موضوع زندانی کردن عمران خان و محرومیت حزبش از انتخابات و اینک با وجود تلاش های زیاد بدست داشتن یکصدو یک کرسی پارلمان میتواند بصورت دوامدار برای حکومت جدیدپاکستان و آقای شهبازشریف صدراعظم آن کشور چالش آفرین باشد زیرا اینها با بکصدویک رای مخالف در برابرهرحرکت جناح مخالف میتوانند مشکل آفرین و مانع بوجود آورند، مگر اینکه حکومت جدید به خواسته های این حزب تمکین نموده و سرسازش را در پیش گیرد.

بحث امنیت و چالش های امنیتی بوجود آمده توسط تحریک طالبان پاکستان نیز نباید دست کم گرفته شود، گرچه پاکستان باربار امارت اسلامی طالبان را متهم به حمایت از آنها نموده است که هربار از جانب حکومت رد گردیده و اتهامات وارده را بی اساس و غیر منطقی خوانده اند.

ما نیز اتهامات پاکستان را نسبت به افغانستان در این زمینه ناشی از ضعف مدیریت مسئولین امنیتی پاکستان میدانیم که بخاطر برائت دادن خود نزد مردم پاکستان دست به چنین شایعات و تبلیغات میزنند. نیروهای مخالف پاکستان همانهایی هستند که روزی پاکستان آنها را با نیات شومی که دارد برای اخلال گری امنیت کشورهای دیگر ساخته بودند که خوشبختانه امروز خود گرفتار آن گردیده اند.

از طرفی هم رقابت های داخلی بین نیروهای حکومت را نیز نمیتوان نادیده گرفت که مهم ترین مورد آن تهاجم پولیس بخانه محمود خان اچکزی رهبر حزب عوامی ملی و بازداشت یکتن از محافظین او، آنهم در روز بعد از تعیین صدراعظم جدید و محکوم کردن این عمل توسط بلاول بوتو رهبر حزب مردم و عضو حکومت فعلی و عمرایوب خان عضو ارشد تحریک انصاف و عضوحکومت موجود، اینها در مجموع جرقه های بی اعتمادی از همین ابتدای کار نسبت به وضعیت موجود است.

پس بنا براین اگر شهباز شریف و متحدانش میخواهند برتنش ها و چالش های موجود فایق گردند در نخست باید به حل چالش های درون حکومتی و ثانیا احزاب و جناح های سیاسی وشبه نظامیان موجود بپردازند در غیر آن برای حل آنچه به عنوان چالش های موجود به عرض رسید هرگز موفق نخواهند شد و نتیجه عدم موفقیت دراز بین بردن چالش هاباعث بوجود آمدن بحرانی خواهد شد که برای پاکستان بی نهایت خطرناک خواهد بود.  

۱۴۰۲ اسفند ۱۱, جمعه

روایت 45

 

مجموعه های بنام جامعه مدنی درافغانستان وعامل تاکید ملل متحد روی آنها:

غلام علی صارم

اول حوت 1402

دردومین نشست دوحه هم تعدادی به عنوان نمایندگان جامعه مدنی دعوت شده بودند، که قسمتی از بی نتجه ماندن این نشست هم برمیگردد به همین موضوع که عملا برای یک عده حساسیت برانگیز شد.

دراین مختصر اولا نکاتی را از یک نوشته قبلی خودم یاد آور می شوم که موارد قبول شده برای جامعه مدنی در سطح بین المللی است و سپس مختصر اشاراتی در وضعیت این مجموعه ها در افغانستان مخصوصا طی بیست سال اخیر:

 

جامعه مدنی متشکل از نهاد های غیردولتی است که دارای ویژگی های ذیل می باشد :

1 – مستقل از دولت اند.

2- خشونت خواه نیستند .

3- خود جوش و داوطلب اند.

4- سیاست های دولت را بررسی و نقد می کنند.

5- دارای ساختار آزادی خواه هستند .

این نهاد های غیر دولتی شامل گروه ها، انجمن ها، باشگاه ها، اصناف، سندیکاها، فدراسیون ها ، اتحادیه ها و غیره می باشند که به منظور واسطه میان دولت و مردم بوجود می آیند، که این امر باعث مشارکت مردم در قدرت سیاسی دولت می گردد.

جامعه مدنی شکل سنتی قدرت یکطرفه را عوض نموده و آنرا به رابطه متقابل تبدیل می نماید تا توزیع قدرت بصورت متعالی صورت گیرد.

جامعه مدنی زمینه ای است برای ابرازعقاید گوناگون که مخالف و رقیب را دشمن حساب نمی کند.

اساس جامعه مدنی برپایه های زیر استوار است :

1 – انسان (شخصیت وجود شهروندان )

2- محوریت خرد و اندیشه.

3- اصالت کارو ارزش قایل شدن به آن.

4- قانون مداری

5- احترام به عقاید مخالف.

و از خصوصیات دیگر آن:

1 – اتکا بخود.

2- شجاعت در انتقاد و ابرازعقاید.

3- خرد ورزی و اتکا به دانش.

4- اعتقاد به اینکه انسان خود سرنوشت خود را می سازد.

مسوولیت های اجتماعی یک انسان مدنی:

1- توجه به دیگران و درک آنها به جای خود بینی و خود نگری.

2- درنظرگرفتن حقوق سایر افراد بجای منفعت طلبی خویش .

3- پذیرش عقاید مخالف بجای عدم تحمل.

4- مدارا و تحمل دیگران به جای خشونت طلبی

5- احترام به انسانیت و کمک دیگران بجای نگاه ابزاری و غیر انسانی به سایر افراد.

6- مسولیت پذیری در قبال خویش و جامعه بجای فرافکنی.

7- نگاه واقع بین به دیگران بجای قهرمان پروری یا تحقیر دیگران.

8- اعتقاد به برابر بودن انسانها بجای اعتقاد به شخص سالاری.

و اما جامعه مدنی در افغانستان :

در افغانستان مخصوصأبعد از سال 1380 نهاد های زیادی تحت عنوان جامعه مدنی بوجود آمدند. هریک از این نهاد ها در پیوند با موسسات خارجی کارهای را بصورت پروژه ای انجام دادند.

برطبق آنچه در مورد جامعه مدنی گفته شد، مراکز موجود ظاهرأ به اسم جامعه مدنی در افغانستان ، مراکز دست نشانده و اجیرانی بودند که در ارتباط با موسسات خارجی پروژه های مشخصی را با قیمت معین اخذ و روی آن کار می کردند وروزیکه پول پروژه قطع میشد برنامه کاری ایشان هم متوقف بود .

به کرات دیده شده است که نشرات، برنامه های تبلیغی، برنامه های آموزشی وخدماتی در موارد مختلف و.... با امکانات خارجی ها آغاز و در کوتاه مدت متوقف گردیده است، زیرا مجموعه های خارجی که اینگونه کار می کردند مجموعه های که در پی کارهای بنیادی باشند نبودند بلکه کسانی بودند که فقط وظیفه ایشان خدمات اختصاصی بود که تحت پوشش این برنامه ها عملی می کردند، جریان کار های ایشان این مدعا را به اثبات می رساند و دسته های وطنی ما دانسته و یا ندانسته در خدمت اینها در بدل مقداری پول قرار داشتند.

موضوع دیگردر ارتباط این نهاد ها این است که اکثرأ به مراکزقومی و خانوادگی تبدیل شده بود، مثلا در راس کسی بود که از قوم مشخص، ایشان در ذیل به استخدام کسانی پرداخته بودند که اولأ از خانواده و بستگان و ثانیأ از هم زبانان خود را استخدام نموده بودند.

افرادی که در نهاد ها کار می کردند معمولا به ایشان معاش های دالری پرداخته می شد، درحالیکه شهروند مدنی متکی بخودهستند، کارش انتقاد از خلاف ورزی ها، و نهادینه سازی قانون و ایجاد روحیه قانون پذیری میباشد، نه اینکه به عنوان کارمند اجیر استخدام شده و شعار از جامعه مدنی بدهند.

یکبار هم به موضوع جالبی از جانب همین مجموعه ها برخوردیم و آن اینکه جمعی کلاه بردار مبلغ پنج میلیون دالر بدست آورده بودند تا نهاد ها و موسسات دیگر را سرتیفکیت جامعه مدنی بدهند و یا به اصطلاح سرتیفای نمایند.

اولا : خود اینها را کی سرتیفای نموده بود؟ ثانیأ اینکاربه جامعه مدنی چه ارتباط.داشت؟این یک نمونه از کلاه برداری این مجموعه ها میباشد که شما میتوانید خود به تحقیق آن بپردازید، البته این یک نمونه از مجموع خیانت های اینها است.  

جامعه مدنی حرکت خود جوش و حساب شده ای است که در پی خرد ورزی و اتکا بخویش بوده و جلوخطا کاری های اجتماعی و سیاسی می ایستد، آنهم بدون خشونت و بدور از هرج و مرج . نه اینکه در پی پروژه های عایداتی باشند. و تعجب اینجاست که دولت  وقت هم هیچگونه نظارتی در این امور نداشت.

حال بیاییم و این نهاد ها را با آن موازینی که برای جامعه مدنی گفته شده مقابل هم قرار بدهیم و ببینیم که آیا اینها با این موازین مطابقت دارند یا نه ؟

با یک نگاه میتوان حکم کرد که گذاشتن اسم جامعه مدنی به این مراکزی که کارهای پروژه ای میکردند، ظلم به اندیشه انسانی جامعه مدنی است. به عقیده ما اینها یک مجموعه کلاه بردارانی بودند و هستند که تحت عنوان پروژه های خدماتی از خارجی ها بنام این کشور ستمدیده پول گرفتند و اکثرأ آنرا بگونه های خلاف به مصرف رساندند که شاهد این مدعا خریداری موتر های مودل سال و به کرایه گرفتن خانه های لوکس و توزیع معاش های دالری به افراد، بدون کدام معیار و امثال اینها که هیچ کدام با اندیشه و فکر جامعه مدنی سازگار نیست.

اگرکمی دقت صورت گرفته و یک نگاه تحقیقی در مورد پول های که این مجموعه ها گرفته و از طرق مختلف بدست آورده اند که دقیقا همه بنام این کشور بوده است و در مقابل به ارزیابی بازدهی آن از طریق این موسساتی که متاسفانه نام جامعه مدنی را روی آن می گذارند پرداخته شود، حاصل اینکار دقیقا اثبات چهره های ننگین و دزدان حرفه ای است که متاسفانه آنرا جامعه مدنی می گفتند و امروز نیز ملل متحد که از دیدما یک سازمان غیر وابسته هم نیست، جمعی را با عنوان جامعه مدنی در دومین نشست دوحه که ظاهر برای افغانستان بود دعوت نموده بود که اینکار چنانچه عرض شد در ناکامی این جلسه نقش مهم داشت.

گرچه این دعوت را ما از جانب ملل متحد اختیاری نمی دانیم و مبنایش همان ضرب المثل ما افغان هاست ( ملا منم ،برادرم میخواند) باآنهم سرمنشی ملل متحد جناب گوترش که ظاهرآ برگزار کننده این نشست بودند اینرا باید توضیح بدهند که این مجموعه ای را که تحت عنوان جامعه مدنی در نشست دوحه شرکت داده بودند، با کدام یک از معیار های قبول شده جهانی برای جامعه مدنی بوده است؟