۱۳۹۷ دی ۱۰, دوشنبه

به بهانه ششم جدی روزسیاه و ننگین درتاریخ کشور، سالروزتجاوزروسها به افغانستان


روز گذشته استاد مرد است :
غلام علی صارم 
--- نگاه مختصری به تاریخ سه دهه  نشان میدهد که افغانستان شاهد درد های بیشماری بوده است . مصائب زیاد خانه های این مردم را به خرابی و تباهی کشانده است .
مصیبت کمونیزم و کودتای سرخ هفت ثور سرآغاز همه این مصائب و تباهی است که بوسیله جمعی وطن فروش تحت قیادت و رهبری و حمایت روسها با سرنگونی داود رئیس جمهور وقت  راه اندازی شد .
پیامد این کودتای خونین در افغانستان نهایت سنگین بود ، شهادت میلیونی مردم این کشور و میلیون های مهاجر در گوشه و کنار جهان ، صدها هزار معلول و معیوب ، خرابی و از بین رفتن تمامی مراکز و تاسیسات زیر بنایی کشور و گرفتاری کشور و دور ماندن از همه پیشرفت های جهان تا امروز، همه و همه بوسیله همین کودتای ننگین آغاز شد.
روسها که مشتی زدند و به لگدی گیرماندند ، جدا از فعالیت های جهانی که پای ایشان را به این کشور کشانده و دراین گرداب  به سرحد غرق شدن رسانده بودند . جنجال دیگر مهره های داخلی شان بود ،  آنهاییکه در ظاهر کودتای هفت ثور نقش بازی می کردند ،  مثل تره کی ، امین ، ببرک و آخرین مهره کثیف نجیب غدار، همه خائین تر از یکدیگر ، پست تر از یکدیگر و بی کفایت تر و جلاد ترازیکدیگر بودند ،  که روسها این ها را پشت سر هم عوض کردند  تا بتوانند حداقل از درد سری که دوستان نوکر شان ایجاد کرده و می کردند آسوده خاطر گردند که تا آخر هم بدان موفق نشدند.
فسادی که نوکران روس در این کشور راه اندازی کردند و کشور را به تباهی کشاندند و آغاز گر جنگ و نفاق شدند و زمینه ساز دست درازی های مغرضانه و آلوده به فساد همسایه ها گردیدند، گفتن و نوشتنش وقت زیادی لازم دارد .
اما از آنجاییکه در این ماه به سالگرد اشغال کابل توسط نیرو های طالبان و حلق آویز شدن آخرین مهره فساد کمونیزم و نوکر روس نجیب خائن قرار داریم خواستیم اشارتی در این خصوص داشته باشیم .
نجیب آخرین مهره فساد کمونیست ها در کابل است که در عصر حکومت ببرک کارمل به عنوان جلاد « رئیس اداره بدنام خاد» ایفای وظیفه می نمود ، قصاوت و بیرحمی و سرسپردگی اش به روسها باعث شد که روسها کارمل را که مثل تره کی و امین در کار خود ناکام بود برکنار و این آدم جانی را در راس بیاورد، و همین کار را هم کردند .
حکومت نجیب در روز های روی کار آمد که روسها هم دیگر توان ادامه حضور نظامی را در افغانستان نداشتند ،  نجیب نیز این وضعیت را درک کرده بود ، برخوردش با مردم بگونه انتقامجویانه و در بعد دیگر غارت دارایی های مردم بیچاره و مظلوم این سرزمین ،  اواین موضوع را درک کرده بود که زور مردم زور خداست ، مردمی که چهارده سال است با دستان خالی مبارزه کرده و آمار شهدای شان به مرز دومیلیون میرسد اورا نیز نخواهند گذاشت که به جلادی و خون آشامی خود ادامه داده و دار و ندار این مردم را غارت کند .
جای بسا تعجب است که امروز جمعی از زباله های مارکسیزم و بقایای سیل خیانت و جنایت هفت ثور میخواهند از او یک قهرمان بسازند  در حالیکه او یک جلاد ، خائین به وطن و نوکر و وطن فروش بود و میخواهند از روحیه عیار ی مردم افغانستان استفاده نموده چهره های کثیف خود را در پشت نام یک مرده گندیده و فاسد یک وطن فروش پنها ن نمایند .
چه میشود که اینها یکبار بیایند حداقل یک سال اخیر حکومت این جلاد را صادقه و بیطرفانه مرور نمایند، و نگاهی هم به زندگی و به اصطلاح آرگاه و بارگاهی که در دهلی برای خود درست کرده بود نمایند .
در یک سال اخیر خانم نجیب چهل بار به هند سفر می کند و هر بار با بکس های پر، از در مخصوص افراد مهم خارج می شود ، تحقیق نمایید که در این بکسها او چه چیز های  را حمل می کرده؟ . و تا امروز که خانواده اش در آنجا زندگی شاهانه دارند از دارایی کدام مردم است . و از طرفی عملا مشاهده گردید که  در روز های واپسین که دیگر قدرت و توان ادامه برخیانت و چپاول و غارت برایش نمانده بود میخواست که خود نیز به جمع خانواده اش بپوندد  تا از دارایی های که از خون این ملت به آنجا انتقال داده بود به عیش و عشرت بپردازد . اما  این موقعیت را از دستش گرفتند و نگذاشتند که فرار کند و از میدان هوایی مستقیم آمد و به دفتر ملل متحد پناهنده شد. که این خود بیانگر خیانت و جنایت پیشه بودن این نابکار را ثابت می کند . زیرا هزاران تن از این دار و دسته جایی نرفتند و فرار نکردند و مجاهدین هم که روحیه انتقام جویی نداشتند همه را عفو کردند باوجودیکه این خائینین از این عفو استقاده کرده و به شعله ورساختن جنگ های داخلی اقدام نمودند و اینکار را هم کردند که بحثش را به وقت دیگر موکول می کنیم .
نجیب در دفتر ملل متحد به سر می برد و مجاهدین هم به او متعرض نشد و اما اینکه چرا به او اجازه رفتن ندادند دلیلش واضح است،  او باید به یک سلسله سوالات پاسخ می گفت مثلا انتقال دارایی ها ی که در هند ذخیره کرده بود ، قتل هزاران انسان که در دوران ریاستش در خاد با مشت و لگد کشته بود و دهها مورد دیگر که اکثرا به آن میشود خیانت ملی گفت .
و این وضعیت تا پنجم میزان 1375 دوام پیدا کرد ، تا اینکه در این روز نیرو های طالبان در کابل تسلط پیدا کرده و او را با برادرش از دفتر ملل متحد بیرون و در چوک آریانا حلق آویز کرده و به سزای اعمال ننگینش رساندند .
ما نه طرفدار و نه عضو گروه طالبان هستیم و نه اعمال ایشان از نظر ما که اسلامی می اندیشیم و اسلامی فکر می کنیم قابل تائید است ، اما این مورد را به جان و دل تائید نموده و به ایشان می گوییم که  دست تان درد نکند ، خانه آباد ، تشکر از این اقدام کاملا بجا و قانونی تان که حد اقل به زخم های دل جمعی از یتیمانی که پدر شان به دست این جلاد به شهادت رسیده بود، مرحم گذاری نمودید .
ما به روح پاک همه کسانی که بدست این جلاد به شهادت رسیده درود فرستاده و به این خائین ملی هزارن لعنت و نفرین نثار می کنیم . و به بزرگانی که  خودرا رهبران این مردم میدانند هشدار میدهیم که بیش از این باسکوت خود باعث رشد و پا گرفتن قاتلین شهدای میلیونی این سرزمین نگردند.والسلام
================================

۱۳۹۷ آذر ۲۹, پنجشنبه

نقد:


ما را زسربریده میترساند:
نقدی بر «مذاکرات صلح با طالبان و سردرگمی در حکومت افغانستان» (نوشته جاوید لودین – BBC)
مختصرتبصره ء که در ذیل مطالعه میفرمایید در ارتباط با مقاله ای است تحت عنوان « مذاکرات صلح با طالبان و سردرگمی در حکومت افغانستان » که در سایت بی بی سی منتشر شده است . این مطلب به قلم آقای جاوید لودین معین پیشین وزارت خارجه  کشور میباشد .  خوب است که در نخست قسمت های از این مقاله را از نظر گذرانده و در اخیر گفتنی های خود را در مورد بنگاریم .
«به دلیل همین انفعال و سردرگمی در نظام سیاسی کشور است که امروز مردم ما به جای آن‌که روند فعلی را با امیدواری برای برقراری صلح استقبال کنند٬ بیشتر با دلهره و عدم اطمینان می‌بینند. به عوض ایجاد چشم‌انداز روشن برای روند صلح، سوالات بیشتر در اذهان مردم خلق شده و کسی نیست که به این پرسش‌ها، پاسخ ارایه کند. آیا روند فعلی به صلح واقعی خواهد انجامید؟‌ قیمت و برآیند مذاکرات صلح با طالبان چه خواهد بود؟ در نتیجۀ توافق صلح با طالبان، خواستار چگونه افغانستانی هستیم؟ آیا صلح منتج به احیای امارت اسلامی خواهد شد و یا به تداوم جمهوری اسلامی افغانستان می‌انجامد؟ آیا صلح با طالبان به عنوان یک گروه نظامی که از پروسۀ سیاسی هفده ساله دور مانده بود، به این معنا خواهد بود که آنان به نظام سیاسی مبتنی بر قانون اساسی مدغم می‌شوند و خلای روند هفده ساله پر می‌گردد؟ یا این‌‌که مجموع پروسه از جمله دست‌آوردهای هفده ساله، زیر پای طالبان ریخته خواهد شد؟ و بالاخره آیا روند فعلی صلح روند دموکراتیک در کشور و انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده را منتفی می‌سازد؟‌ و یا می‌شود این دو پروسه بزرگ ملی را باهم تلفیق کرد؟
این سوالاتی است که نه ایالات متحده و نه پاکستان می‌توانند به آن پاسخ بدهند. نقش سازنده و کلیدی واشنگتن برای کشانیدن طالبان به مذاکرات صلح و متقاعدسازی پاکستان، قابل تحسین است اما به نظر می رسد تصمیم‌گیری دربارۀ سرنوشت مردم و آیندۀ سیاسی کشور، مربوط به خود افغان‌ها است. می توان به عنوان اولین قدم٬ به منظور دست‌یابی به یک صلح پایدار و عادلانه و پاسخ دهی به سوالات و نگرانی‌های مشروع در جامعه، تیمی از قاطبۀ مردم که از صلاحیت و مشروعیت لازم برای مذاکره برخوردار باشد تشکیل شود.
نگرانی این است که اگر این وضعیت سردرگمی و انفعال در نظام سیاسی افغانستان ادامه بیابد، نه تنها چالش بزرگی را در روند موجود صلح به میان خواهد آورد؛ بلکه حتی خطر آن نیز میورد که در صورت عدم آماده‌گی جانب افغانستان سه بازیگر دیگر (طالبان٬ امریکا و پاکستان) به توافقاتی دست یابند که در آن منافع نظام سیاسی موجود در کشور کاملاً نادیده گرفته شود. بدیهی است که چنین توافقی٬ اگر به دست هم بیاید، نامتعادل، یک‌جانبه و ناپایدار خواهد بود.»
واما!
اینکه ایشان از این پروسه و عملکرد امریکا مبنی به مذاکره کشاندن طالبان تحسین میکنند سخنی است دقیق و لیکن به نظر ما این یک صحنه سازیی بیش تر نیست زیرا این موضوع را زمانی بینظیر بوتو در سخنرانی خود افشا کرد که طالبان را ما نه بوجود آوردیم و نه حمایت می کنیم ،  طرح از امریکا و انگلیس بوده و پول از عربستان سعودی و در این میان پاکستان صرف مجری طرح بوده و بس .  روی این حساب امریکاوانگلیس سالها قبل این توانایی را داشت که طالبان را به مذاکره وادار نماید و پاکستان هم کشوری است که امریکا هیچگاهی دوستی این کشور را با دوستی  هرکشور دیگر معاوضه نکرده و نمی کند . تاحدی که باربار خود این کشور را متهم به حمایت از تروریسم نموده و مرکز پرورش تروریسم در منطقه خوانده اما این صحبت ها هنوز تمام نشده که مجددأ مورد نوازش قرار گرفته و کمک های سرشار مالی برایش فرستاده است. با آنهم افغانستان کشوریست که بار بار در همچو موقعیت قرار گرفته ولی نجات یافته است و نجاتش نه اینکه از درایت و هوشیاری سیاستمدارانش بلکه به اعتقاد ما از صداقت و پاکدلی شهدا و مردم مظلوم آن بوده است .
کنفرانس معروف ژنیو که در ارتباط حل قضیه افغانستان و خروج نیروهای شوروی وقت از افغانستان صورت گرفت ، پاکستان ظاهرابه عنوان اختیار دار این کشور اخذ موقعیت میکرد و چیزی نمانده بود که خون یک و نیم میلیون شهید این کشور در معرض معامله قرار گیرد؛  اما افغانستان نجات پیدا کرد.  اینک یکبار دیگر افغانستان در پرتگاه سقوط و تجزیه قرار گرفته است .  پلان های ناعادلانه ای  که مناطق تحت تصرف طالبان به آنها واگذار شود ، این سخن دستور به تجزیه کشور ما میباشد، صحبت و نشست با حکومت نه بلکه با امریکا ، این سخن دیگریست که افغانستان را به عنوان یک کشور بی درو پیگر معرفی کردن است . یکطرف به ذلت کشاندن مردم و کشور و از طرف دیگر توطئه و وحشت آفرینی های ریزه خواران خوان اجانب که بقول معروف «ماراز سر بریده می ترسانند » و میگویند «در صورت عدم آماده‌گی جانب افغانستان سه بازیگر دیگر (طالبان٬ امریکا و پاکستان) به توافقاتی دست یابند که در آن منافع نظام سیاسی موجود در کشور کاملاً نادیده گرفته شود.»
این سخن حکایت از فکر و قلم کرایی دارد ، درواقع نوعی سم پاشی و هراس آفرینی است که در راستای سخنان اخطار آمیز جناب خلیلزاد صاحب میباشد .
همه میدانند که تروریسم و بازی های قدرتهای بزرگ روزانه از مردم افغانستان  دهها قربانی میگیرد ،  منازل و کشتزار های خود را از دست میدهند،  مهاجرین شان روزبه روز افزایش می یابد، دهها و صد ها مشکل دیگر که گریبانگیر این مردم است ، کشوری مثل امریکا که خود را حامی دموکراسی در دنیا میداند و شعار تامین عدالت سرمیدهد اما در افغانستان آمده نیرویی که خود تروریسم میخواند و خود عملا با آن درگیر است ، همان نیروهای را که دنیا جزوحشت و بربریت چیزی از آن ندیده، در افغانستان حاکمیت ببخشد، ما این را خیلی بعید میدانیم ، و یا اینکار را با همراهی کشور پاکستان که به عنوان لانه اصلی تروریسم در جهان ثابت گردیده ، همراه و همدست شده و پا روی جنازه های دهها هزار شهید این وطن که در مبارزه با تروریسم جانهای خود را از دست داده اند بگذارد .
ماضمن اینکه تحلیل آقای لودین را یک تحلیل مغرضانه میخوانیم در مورد استراتیژی امریکا همانگونه که در مورد جنگ با تروریسم گفته بودیم که یک استراتیژی شکست خورده است ، اینک استراتیژی اش را در ارتباط صلح با طالبان هم ناکارآ و بدرد نخور و نهایتا محکوم به شکست میدانیم .  اگر چه سفیر امریکا در کابل تاحدی سخنان اخطار آمیز آقای خلیلزاد را ترمیم کرد اما اینرا باید اذعان داشت که صلح در افغانستان با اینگونه حرکات تشریفاتی که در واقع بدور از واقعیت های عینی جامعه افغانستان است نخواهد آمد ،  صلح را باید مردم افغانستان خود بیاورند اما کشور های خارجی هم کمک نمایند و به اعتقاد ما کمک کشور های خارجی باید این باشد که در پروسه صلح مداخله نکرده و کوشش نکنند که هرطرف خود را قیم این کشور معرفی کرده و به نحوی از انحا قدرت نمایی کرده و به طرف وانمود کنند که گویا بدون حضور شان در ان کشور صلح نخواهد آمد. البته در این صورت صلح در افغانستان همچنان رویایی بیش نخواهد بود و سخن اخیر اینکه از عدم امنیت و نا آرامی افغانستان تنها خود این کشور نیست که متضرر خواهد شد بلکه این آتشی که اینجا مشتعل نگاه داشته اند روزی خانه های دیگران را نیز فرا خواهد گرفت و این سخنی است که زمانی که طالبان به قولی به 90% خاک افغانستان تسلط داشتند ما گفته بودیم که دست مردم افغانستان را بگیرید و الا این آتش دامن همه را خواهد گرفت و همان بود که حادثه خونین یازدهم سپتمبر را شاهدش بودیم و اینک بازهم همان زمان رسیده که باید دنیا  به کمک مردم افغانستان بشتابد و الا اوراق سیاه تاریخ تروریسم و دهشت تکرار خواهد شد.  و باید بصراحت گفت که راه مبارزه با تروریسم تقویت و در راس حرم قدرت قرار دادن آن نمی باشد. چنانچه اگر امریکا با همدستی پاکستان این نیروهای وحشی را در افغانستان به قدرت برساند ضرور خواهد بود که در قسمت انتظاراتی که در راستای تامین امنیت و عدالت از امریکا میرود باید تجدید نظرکرد.  

===================================

۱۳۹۷ آبان ۲, چهارشنبه

عرض اخلاص به جنرال قهرمان افغانستان ---


گوشه های تاریک شهادت جنرال عبدالرازق---

(شهادت جنرال رازق یک قتل عادی و یک حادثه تروریستی عادی نبوده بلکه قضیه عمیق تر از آن است که جمعی آنرا یک ترور عادی میخواهند وانمود نمایند.)--
غلام علی صارم ----
جنرال عبدالرازق فرمانده پولیس قندها ر که از سالها به اینطرف امنیت این ولایت استراتیژیک و تاریخی کشور را به عهده داشت، روز پنجشنبه مورخ 26/7/1397 در ختم یک جلسه امنیتی که در سالون ولایت تدویر یافته بود به شهادت رسید . دراین جلسه نه تنها مقامات امنیتی ولایت قندهار و والی منطقه بلکه تعدادی از نیروهای خارجی به شمول فرمانده بزرگ نیروهای امریکایی جنرال «میلر» نیز اشتراک داشتند.
جنرال عبدالرازق از فرماندهان نخبه افغانستان بود که با قوت و پشتیبانی مردم افغانستان توانسته بود که تحرکات و حملات وحشیانه طالبان را در سرزمینی که ظهور کرده بودند،  مهار نماید.
اواز قوم افغان(پشتون ) بود و متولد قندهار، کسی که از لحاظ قومی و نژادی با طالبان یکی بود، اما ازآنجاییکه به این واقعیت ایمان داشت که طالبان دست پرورده و اجیران پاکستانی ها هستند با آنها ها می رزمید. جنگ او با کمال صداقت و راستی و با روحیه وطندوستی و بدور از اندیشه های خشک و فاسد فاشستی، ضدملی و مردمی ، اورا به یک اسطوره ضدتروریسم ویک جنرال افغانستانی تبدیل کرده بود، همه نیروهای نظامی و ملکی کشور به اوعشق میورزیدند، دوستش داشتند و به وجودش افتخارمی کردند.
اتهامات و رویه های چون دست داشتن به قاچاق مواد مخدر، داشتن زندان شخصی و امثال اینها که از سوی دشمنان و کوته نظران مخالفش بر او وارد میشد هیچگاهی نتوانست از محبوبیت و شهرتی که او بدست آورده بود بکاهد.
او تنها فرماندهی بود که دربرابر دشمنیی علنی پاکستان که اکثرأ بدیده اغماض به آن می نگرند، ایستادگی نموده و بدون تقیه با نوکران و اجیرانش مردانه رزمید.
بعد از آنکه باربار دشمنان کشور و مردم را که در استخدام خارجی ها بود دستگیر و به مرکز فرستاد و مرکز آنرا بعد از مدتی رها کردو آنها هم دوباره به صف مخالفین پیوسته و امنیت مردم را اخلال کردند ، او هم به نیروهای تحت امرش دستور داد که دیگر دشمنان امنیت مردم و نوکران پاکستانی را که دستگیر کردند زنده نگذارند . او حتی عده ای از دشمنان را که همیشه امنیت مردم را بهم میزد تا پناهگاه شان در محدوده خاک پاکستان تعقیب و در هم کوبید. این روحیه و اینکار او محبوبیتش را چند برابرو او را جنرال محبوب دل همه ساخته بود.
گرچه امروز در سراسر کشور ما جنگ ، ترور ، دهشت افگنی و قتل و غارت وسربریدن و مثله کردن انسان ها بصورت خیلی فجیع  وجود دارد و کشته شدن و ترور به یک امر عادی تبدیل شده است ، و قندهار هم که قسمتی از پیگر خونین افغانستان است نمیتواند از این امر مستثنی باشد، با آنهم شهادت جنرال رازق به گونه ای صورت گرفت که واقعا پرسش برانگیز است . با وجود این موارد می  ببینیم و منتظر می مانیم که واقعیت چگونه و چه وقت بیان خواهد شد.
n     باتوجه به اینکه پروسه مذاکرات با طالبان و پاکستان و کشور های عربی به شدت جریان دارد و نبض مذاکرات و پروسه بازگشت صلح و امنیت را ظاهرأ امریکا خود بدست دارد، نشست نماینده امریکا که روزی دشمن سرسخت پاکستان بود با آن کشور ، با توجه به اینکه جنرال عبدالرزاق از لحاظ نظامی فرمانده پرقدرتی بود که هیچگاه حاضر به معامله با پاکستان نبود، برای ادامه این کار او باید از سرراه برداشته میشد؟!
n     گفته میشود که عملیات تروریستی بعد از ختم جلسه صورت گرفته اما صرف جنرال رازق ، رئیس امنیت و چند نفر داخلی به شهادت میرسند اما به نیروهای خارجی به سرکردگی جنرال میلر هیچگونه آسیبی نمیرسد!
n     سروصدا است که بین جنرال رازق و میلر پرخاش صورت گرفته بوده و جنرال میلر از جنرال رازق خواسته بوده که در قضیه دیورند سکوت اختیار کند، اما جنرال رازق به جوایش گفته که ما سالهاست بخاطر دیورند قربانی داده ایم ما نمیتوانیم در این قضیه بی تفاوت باشیم .
n     ظاهرأ بحث بحث امنیت انتخابات بوده ، چرا این مذاکره با وزرای داخله و دفاع و ریاست امنیت ملی صورت نگرفت که با مسئولین منطقه ای صورت گرفت؟
n     فرد متهم به ترور جنرال رازق که گفته میشود بادیگارد والی بوده او در حالیکه هیچگونه راه فرار نداشته چرا جادرجا تیرباران گردیده است ؟ بهتر نبود که او را مورد تحقیق و بازپرس قرارمیدادند؟
n     مورددیگری که بیشتر به ابهام قضیه می افزاید اینست که طالبان طی اعلامیه ای مسئولیت این حادثه خونین رابه عهده گرفته و در نخست گفتند که هدف شان از بین بردن جنرال رازق بوده است ، اما بعدأ این اعلامیه را پاک نموده و دوباره نام جنرال خارجی را هم اضافه نمودند که هدف از بین بردن آنها نیز بوده .  این تناقض گویی میرساند که طالبان اصلا در جریان نبودند  که در این جلسه کی ها شرکت داشته اند؟ و این اعلامیه به نظرما اولا دستوری بوده از بادار شان که بعدا آنرا تغییر دادند و یا اینکه در صفحات مجازی از این غلط کاری ها زیاد است مثلا کسی خودش اطلاع ندارد اما از آدرسش صدها سخن و پیام و دشنام به آدرس دیگران صادر گردیده است .
n     معمول است که در جلساتی که خارجی ها مخصوصا بزرگان شان شرکت داشته باشند منطقه قبلا توسط انسان و حیوان چک گردیده و ساحه کاملا از عساکر و سربازان داخلی تخلیه میگردد، اینجا بادیگار والی چه می کرده و چگونه راه یافته بوده که برجنرال ما تیراندازی کرده است ؟
و ازاین دست سوالاتی که ما را وادار به نوشتن این جملات می نماید که  شهادت جنرال رازق یک قتل عادی و یک حادثه تروریستی عادی نبوده بلکه قضیه عمیق تر از آن است که جمعی آنرا یک ترور عادی میخواهند وانمود نمایند.
ما ترور جنرال عبدالرازق را ترور مردانگی میدانیم ، اوامید دل میلیون ها افغان گردیده بود ، در سایه وقار و غیرت و مردانگی اش نه تنها قندهار بلکه حوزه جنوب غرب کشور در آرامش بسر می بردند و او را فرمانده محبوب و پاسدار امنیت و عزت خود میدانستند.
تا ایندم که هنوز قضیه تحت بازرسی قرار دارد ننگ به شهادت رساندن او به پیشانی گروه طالبان و حامیان خونخوار شان، در کنار هزاران جنایت ضد بشری دیگر که مرتکب شده اند نوشته شده است ، اما ما به این قضیه به گونه ساده انگاری ننگریسته و آنرا یک جنایت تاریخی دانسته و منتظر می مانیم که هیأت و حقیقت یابی که سالها در رسیدگی به همچو قضایا ناکام بوده اند ، چه خواهند گفت.! و ما آن گفته ها را در زمانش به تحلیل و ارزیابی خواهیم گرفت و امیدواریم که همه قضایای کشور ما که بعضا نخبگان ما را هدف قرار گرفته و مردم ما را در سوک ایشان نشانده اند روزی همچون آفتاب روشن گردیده و مردم ما در روشنی قرار گرفته و دوست و دشمن مشخص و مشخص تر گردد.
خوش بود گرمحکی تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد
والسلام
غلام علی صارم