۱۳۹۵ بهمن ۲۴, یکشنبه

پیامد های تک کرسی شدن انتخابات در افغانستان



پیامد های تک کرسی شدن انتخابات در افغانستان
غلام علی صارم
انتخابات اقداماتی را گویند که بوسیله آن فرد یا افراد و یا موضوع خاص از سوی اکثریت مردم در جهت و هدف مشخص در محدوده جغرافیایی معلوم و در زمان تعیین شده دائر می گردد.
یکی از دستاورد ها  و ویژگی های دموکراسی انتخابات و داشتن حق رأی است که بر ساکنین یک سرزمین حق استعمال رأی، حق انتخاب نمودن و حق انتخاب شدن را میدهد.
گرچه تاریخ رأی دادنها و رأی گیری ها طولانی و از ابتدا آنگونه که امروز از رأی استفاده بدون تبعیض می گردد نبوده است، بلکه سیستم اخذ رای و استفاده و اعمال آن همراه با تبعیض بوده است. بطور مثال حق رای همگانی در انگلستان در سال 1918 و در 1945 فرانسه حق شرکت زنان را در انتخابات پذیرفت، و همینگونه در بسیاری از کشور های که امروز خود را مدافع اصلی دموکراسی میدانند، سهم داشتن بدون تبعیض در انتخابات چندان سابقه طولانی ندارد، اما اینقدر هست که میتوان آنرا یک پدیده پیشرو بحساب آورد.
در کشور ما افغانستان انتخابات در گذشته صرف در انتخاب اعضای پارلمان و مدتی هم شهرداری ها صورت می گرفت یعنی فقط در عصر پادشاهی ظاهر شاه، اما تعداد زیادی از هموطنان ما که تاریخ زنده آندوره هستند میدانند که انتخاب وکیل یک موضوع کاملا غیر دموکراتیک و به اصطلاح فرمایشی بود.
اما اخیراً در کنفرانس بن برای کشور ما انتخابات بگونه (ازاد، عادلانه، عمومی، سری و مستقیم) طرح گردید و تا هنوز در سه دوره به اجرا گذاشته شده است .
اگر چه در این سه دوره انتخابات کاری صورت گرفت که برای دموکراسی و انتخابات روی و آبرویی باقی نماند، ولیکن ما نفس تدویر آنرا به فال نیک گرفته و به امید اینکه انتخابات در آینده با معیار های خوب و قانونی صورت بگیرد به نقاط خوب آن که از نظر ما فقط اصل روند انتخابات است صحه گذاشته و به بدی هایش به دیده اغماض می نگریم.
اصولی که در بن برای انتخابات در نظر گرفته شده (آزاد، عادلانه، عمومی، سری و مسقتیم) است، به این معنی که همه حق شرکت در انتخابات را دارند، یعنی هر شهروندی که سن قانونی را تکمیل کرده باشد میتواند رأی خود را آزادانه استعمال نماید، همه بصورت عادلانه حق دسترسی به امکانات موجود را دارند، فقط خود شخص میداند که رأی به چه کسی بدهد، همه شرکت کنندگان رأی خود را خود به صندوق رأی می اندازند و درین زمینه نماینده ای در کار نیست.
این روند ظاهرا در سه دوره گذشته عملاً‌اجرا شده، اما اینکه در پروسه  از طرف مجریان خیانت صورت گرفت جای شک نیست و آن از موضوع بحث ما خارج است، باشد به نوشتار دیگر و زمان دیگر.
اینجا موضوع انتخابات تک کرسی که اخیر از طرف مجلس وزرا ارائه گردیده و شخص رئیس جمهور هم طرفدار آنست و آنرا اصلاح انتخاباتی عنوان می کنند، یعنی یکی  از موضوعاتی که در توافقنامه تشکیل حکومت وحدت ملی تذکر رفته بود.
خوبست که این موضوع را نخست به بررسی گرفته و پیش نیاز های لازم آنرا متذکر شویم و ثانیاً ببینیم که ایا افغانستان می تواند زمینه برای اجرای اینگونه انتخابات (تک کرسی) باشد یا خیر؟
در کشور هایی که اینگونه سیستم حکمفرما است:
1.    در این کشور ها ملت سازی شده و بحران هویت وجود ندارد.
2.    احصائیه نفوس کاملا دقیق صورت گرفته و از این ناحیه مشکل قوم اقلیت و اکثریت و یا زن  و مرد وجود ندارد.
3.    حدود حغرافیایی کشور در کل و حدود جغرافیایی شهر ها و ولایات تثبیت شده میباشد.
4.    تشکیلات و گروه های اجتماعی(نماداصلی دموکراسی) بعنوان سنگر های مدافع و مانع سقوط دولت و جلو گیری از شکل گیری استبداد عمل می کنند.
5.    در این کشور ها حوزه های انتخاباتی خود یک حوزه اداری هم هست و هیچگونه نیازی به تجزیه و تقسیم و پیوست دادن یک منطقه به منطقه دیگر نیست.
6.    ازادی انتخاب درین کشور ها کاملا نهادینه شده میباشد.
برای جلو گیری از اطاله کلام در اینجا به همین شش مورد اکتفا نموده و آنرا در افغانستان به مطالعه می گیریم.
اول: موضوع ملت سازی در افغانستان چه در گذشته و چه در حال حاضر، به وهم و خیال می ماند، زیرا نه تنها درین مورد کاری صورت نگرفته بلکه عملا تخریب گردیده است. زور گویی، خود برتر بینی، پیروی از اندیشه نا بکار فاشیستی و ده ها مورد غیر انسانی دیگر روند ملت سازی را در این کشور نیست و نابود کرده است.
افغانستان را در حال حاضر میتوان کشور بحران ها نامید (بحران سیاسی، بحران امنیتی، بحران اقتصادی، بحران نظامی و ...) و از همه بد تر بحران هویت.
مردم ما اعم از پیر و جوان، زن و مرد بفکر ترک کشور هستند، با اطمینان می گویم که اگر آمریکا و چند کشور اروپایی ویزای خود را آزاد نماید و اعلان نمایند که به افغانها اقامت دائمی خواهند داد، یقینا همگی کشور را ترک خواهند کرد.  طی چند سال گذشته دیدیم که هزاران جوان این کشور خانه و زندگی خود را لیلام نموده و رفتند و در آبهای ترکیه و یونان غرق شدند و بعضاً تا هنوز لا درک هستند. با این وضعیت، این مورد در افغانستان عملا منتفی است.
دوم: در افغانستان در مجموع دوره های گذشته و تا هنوز هیچگاهی احصائیه گیری دقیق صورت نگرفته، ارقامی که در مورد نفوس افغانستان چه از جانب نهاد های خارجی و یا داخلی ارائه شده و فعلا هم در دسترس است همه بر مبنای تخمین است  که نمیتوانیم آنرا واقعیت بگوئیم.
آنهائیکه خود را بر مبنای این احصائیه ها اکثریت عنوان می کنند و در امتیاز گیری ها موضوع اقلیت و اکثریت را مطرح می کنند، فقط و فقط قلدری و راهگیریی بیش نیست. در افغانستان هیچ قومی اکثریت نیست و ما با جرئت پای این حرف ایستاده ایم حتی اگر معیار احصائیه های تخمینی موجود باشد، زیرا ما وطن خود را ده به ده می شناسیم و جهاد مقدس مردم افغانستان این امکانات را بما داد که حد اقل به نیمی ازین کشور پای پیاده سفر نموده با مردم و رسوم و عنعنات شان اشنا شویم. و از طرفی مشکل تبعیض بین زن و مرد  یک مشکل حل ناشده و همچنان با قوت خود باقی است.
یکی از مواردی که میتوانست موضوع اکثریت و اقلیت را حل کند موضوع توزیع تذکره های الکترونیک و ذکر نام اقوام در آن بود که همانهائیکه ادعای اکثریت را دارند تا هنوز با آن شدیداً مخالفت نموده اند، زیرا اگر اینکار شود تعداد نفوس اقوام تثبیت و بعد از آن کسی ادعای بیجا و بی مورد نخواهد کرد. به همین دلیل آنهم عملا به تعویق افتاده است.
سوم: حدود ولایات با توجه به تشکیل چند ولایت جدید و از گذشته ها هم چندان مشخص و معلوم نبود و حتی حدود کشور با کشور های همسایه مخصوصا پاکستان عملا مورد مناقشه است، (اگر چه این موضوع از نظر ما حل و ادعای افغانستان بی جا است) که حتی می تواند موضوع حاکمیت را در این کشور زیر سوال ببرد. زیرا حاکمیت در محدوده جغرافیایی تعریف شده شکل می گیرد که افغانستان آنرا ندارد. و از طرفی تقسیمات اداریی که در گذشته صورت گرفته کاملا با دید سیاسی و استعماری صورت گرفته است.
چهارم: شکی نیست که وجود احزاب  و نهاد های مدنی نماد دموکراسی هستند. احزاب در افغانستان طبق قانون نمی تواند قومی و منطقه یی باشد، با وجود اینکه در افغانستان عملا طور دیگر است مثلا جمعیت یعنی تاجک، جنبش یعنی ازبیک، حزب اسلامی یعنی پشتون و حزب وحدت و حرکت یعنی هزاره و شیعه.
آن حزبی که افرادی غیر از قوم های متذکره را دارند یقیناً افراد تأثیر گذار نیستند و از طرفی در بیست و دو ولایت باید نمایندگی داشته باشد، مربوطین و متعهدین احزاب در مجموع چنان پراکنده ودر نقاط مختلف کشور ساکن هستند که شاید نتوانند افراد لازم را به عنوان نماینده در پارلمان شامل سازند و رأی لازم را کسب نمایند. که این کار عملا وجود احزاب را در پارلمان کم رنگ خواهد ساخت و کم رنگ شدن احزاب در پارلمان باعث ترویج و قوت گرفتن دیکتاتوری خواهد شد.
پنجم: تفاوت تعداد نفوس در ولسوالی ها معضل بزرگ دیگری است که انتخابات تک کرسی را نه تنها به بن بست می کشاند بلکه عملا منتفی می سازد زیرا ما ولسوالی هایی داریم که بیش از 60 هزار نفر نفوس دارند و ولسوالی هایی هم داریم که 10000 نفر نفوس دارند. که این مشکل در مرکز کشور بیش از همه جا جدی تر است که توضیح خواهیم داد.
ششم: سیستم تک کرسی ازادی انتخاب را کاملا محدود می سازد مثلا یک فرد در حوزه قرار دارد که هیچ کدام از کاندیدا ها فرد مورد نظرش نیستند و فرد مورد نظرش در حوزه ای قرار دارد که او حق رأی را در آن حوزه ندارد.
و اما موارد دیگر در خصوص کشور ما:
1.    در ماده هشتاد و سوم قانون اساسی میخوانیم: «... در قانون انتخابات باید تدابیری اتخاذ گردد که نظام انتخاباتی، نمایندگی عمومی و عادلانه را برای تمام مردم کشور تأمین نماید و به تناسب نفوس از هر ولایت طور اوسط حد اقل دو وکیل زن در ولسی جرگه عضویت یابد.»
اگر چه این حق به زنها به ذات خود یک نوع تبعیض است، اما با توجه به شرایط نا امن و نبود روحیه مناسب در برابر زنها میتوان آنرا یک تبعیض مثبت به حساب آورد. اما نکته مورد نظر این است که درین حوزه های که بوجود می آید چگونه آنرا تفکیک خواهند کرد یعنی بوجود آوردن حوزات زنانه و مردانه و اینکار در افغانستان دقیقا نا ممکن است مگر اینکه قانون اساسی به گونه دیگر تعدیل شود که آنهم در شرایط فعلی کار آسانی نیست.
2.    مشکل کمی و زیادی نفوس در ولسوالی ها کاملا مشهود است، در عصر شاهان گذشته مخصوصا صدارات هاشم خان دردوران سطنت بردارزاده اش ظاهر شاه این تقسیمات کاملاً مغرضانه و با دید سیاسی – استعماری صورت گرفته، مثلا در تمام مناطق جنوب ولسوالی که بیست هزار نفر نفوس داشته باشد وجود نداشت، به اساس معلوماتی که من دارم فقط یک ولسوالی هفده هزار نفری بود و متباقی اکثرا پائین تر از ده هزار نفر اما در مناطق مرکزی اکثر ولسوالی ها بیش از پنجاه هزار نفر نفوس داشته است. به علاوه اینکه در تقسیمات اداری هم بگونه ای عمل شد که تراکم نفوس و وحدت جغرافیایی را هم از بین ببرند، مثلا لعل و سر جنگل مربوط ولایت غور، بلخاب مربوط جوزجان و دایکندی در مجموع مربوط ولایت ارزگان که سالها دیده شده مردم دایکندی بخاطر کار رسمی در مرکز ولایت خویش از چندین ولایت دور زده خود را به مرکز ولایت مربوطه رسانده اند.
از نظر ما تحمیل تک کرسی شدن انتخابات دنباله روی همین اندیشه ارتجاعی درافغانستان است.
3.    در افغانستان 375 ولسوالی وجود دارد و تعداد اعضای پارلمان طبق قانون 249 نفر است. اگر حوزه ها انتخاباتی ولسوالی ها را قرار بدهند باید افغانستان را به دو صد و چهل و نه حوزه تقسیم کنند که درین صورت ولسوالی های اضافی ر ا با کدام معیار تقسیم خواهند کرد. با توجه به اینکه تغییر و تعدیل این دو مورد هم نیاز به تعدیل قانون اساسی دارد.
4.    یکی از ولایات را در نظر بگیریم، مثلا ولایت سرپل به شمول مرکز و شش ولسوالی که هر کدام ده ها کیلومتر از همدیگر فاصله دارند، اما چهار وکیل در پارلمان دارند که سه نفر شان مرد و یک نفر شان زن است. اولاً این هفت واحد اداری را چگونه به چهار حوزه انتخاباتی تقسیم خواهند کرد؟ و ثانیا زنانه و مردانه آنرا چگونه تفکیک و تقسیم خواهند کرد؟ و همینطور در اکثر ولایات.
5.    با توجه به فرهنگ مافیایی که در کشور وجود دارد، سیستم تک کرسی به یک حرکت تروریستی تبدیل خواهد شد، زیرا افراد زور مند در محلات رقیب ناتوان را به سادگی از پیش روی خود خواهند برداشت.
6.    زور مند و صاحبان سرمایه های باد آورده همانگونه که در سه دوره گذشته، رأی را با پول و مواد خوراکه و با استفاده از فقر و در بردری مردم خریدند، درین صورت نیز خواهند خرید و برای جوانان تحصیل کرده بی پول هیچگونه زمینه و فرصت خدمتگذاری بوجود نخواهد آمد.
7.    قبول کنیم که مناطق مسکونی در افغانستان در حال حاضر کاملا قومی شده، مثلا کابل را در نظر بگیریم، دشت برچی یعنی منطقه هزاره ها، خیرخانه یعنی منطقه تاجک ها، کارته نو و هود خیل یعنی منطقه پشتونها، و حالا اگر نگاه به نفوس این مناطق کنیم خیر خانه و دشت برچی هر کدام حد اقل یک میلیون نفوس دارند، اما کارته نو با متعلقاتش صد هزار نفر نفوس ندارد. همین مشکل را چگونه حل خواهند کرد؟ مثلا اگر قرار باشد که به هر صد هزار نفر یک حوزه انتخاباتی تعیین شود و یک وکیل انتخاب گردد، کار گزاران این آمادگی را دارند که به دشت برچی و خیر خانه به هر کدام ده وکیل و به کارته نو یک وکیل سهم قایل شوند؟ هر گز ! عده ای منفجر خواهند شد.
8.    در حال حاضر تعدادی از ولسوالی ها از چنگ دولت خارج و تعدادی هم کاملا نا امن است، حوزات انتخاباتی اینها چگونه مرز بندی و فعال خواهد شد؟ بنظر ما اینهم یک امر نا ممکن است. اگر ولسوالی هایی که بدست مخالفین است آنرا نیز مثل مکاتب خیالی و پروژه های خیالی فعال حساب کنیم در نتیجه وکیلی هم که از آنجا بیاید از مخالفین خواهد بود و بعید نیست که آنها اکثریت را در پارلمان تشکیل بدهند.
در نتیجه: سیتسم انتخاباتی تک کرسی در شرایط فعلی افغانستان، ترور شخصیت ها، دور ساختن متخصصین از کار، منزوی ساختن احزاب و نهاد های مدنی، ذبح دموکراسی، و صد ها عیب دیگر که تعدادی را به عنوان مشت نمونه خروار بر شمردیم، بوده و اصلا تطبیق آن درین کشور نا ممکن و محال است و کشور را بطرف یک بحران غیر قابل کنترول سوق خواهد داد.
والسلام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر