۱۳۹۵ اسفند ۵, پنجشنبه

مروری برروابط و تنش ها میان افغانستان و پاكستان



مروری برروابط و تنش ها میان افغانستان و پاكستان
غلام علی صارم  
تا سال 1947 ميلادي كشوري بنام پاكستان در نقشه سياسي دنيا وجود نداشت، اين سرزمين جز شبه قاره هند تحت استعمار انگليس قرار داشت و در اثر معاهدات 1838 لاهور، 1879 گندمك، 1893 ديورند ،1919 راولپندي و 1921 كابل كه بر افغانستان از جانب انگليس ها تحميل شد ، قسمت هاي از سرحدات افغانستان نيز جزآن گرديده بود.
در شروع جنگ دوم جهاني انگليس ها آزادي هند را مورد بررسي قرار دادند و طرح آزادي اين سرزمين را بدو كشور هندوستان  و پاكستان ريختند.
در سال 1947 لاردلوي مونت بيتن طرح تقسيم هند را بدو كشور هندو پاكستان اعلان نمود.
تا اين زمان افغانستان عكس العملي در اين موضوع از خود نشان ندادولي اعتراضات جمعي از روشنفكران افغانستان مبني بر ضايع شدن حق اين كشور ، باعث شد تاحكومت افغانستان ياداشت اعتراضيه خود را بتاريخ 13جون 1947 به سفارت انگليس در كابل تحويل بدهد.
در قسمت پشتون هاي سرحدي انگليس ها از آنها طي راي گيري خواسته بودند كه با  هند يكجا مي شوند و يابا پاكستان ، ولي از اينكه آزاد و مستقل مي مانند و يا به افغانستان مي پيوندند ، سوالي به عمل نيامد. بالاخره اين مناطق جدا از افغانستان باقي ماند و قدرت سياسي هند هم بتاريخ 15 اگست همان سال (1947) بدو كشور هند و پاكستان تحويل داده شد.

مسئله پشتونستان و آغاز روابط خصمانه:
مناطق پشتون نشين سرحد كه طبق معاهدات انگليسي از پيكر افغانستان جدا شده بود، بعد از آزادي هندو تقسيم آن بدو كشور هند و پاكستان به پاكستان تعلق گرفت.
افغانستان ادعاهاي را در اين مورد براه انداخت و در تمام اين مدت تنها كسي كه به اختلاف دامن مي زد سردار محمد داود بود، چه در مدت ده سال صدارت خود و چه در دوران رياست جمهوري خودش بعداز سال 1973 .
پاكستان از دوقسمت بنگال  و پنجاب تشكيل مي شد كه بنگال با داشتن نفوس زياد از ايالت پنجاب به فاصله دور واقع شده بود، ولي بزرگان پنجاب خود ها را بنيان گذاران اصلي پاكستان ميدانستند ، و روي اين حساب تلاش داشتند تا با الحاق اين قسمت از مناطق پشتون نشين و بلوچ تعادل را حفظ كنند.  از همان رو به حكام افغاني جواب رد دادند، و حكومت افغانستان هم در سپتامبر 1947 با شركت پاكستان در ملل متحد مخالفت كرد. به اين صورت تهداب روابط اين دو كشور مسلمان كه هرگونه تحولات و اختلافات سياسي برروابط مردمش نميتواند اثرسوء داشته باشد ، ازهمان ابتداء با سنگ اختلاف گذاشته شد.
آنچه اين اختلافات را تشديد بخشيد ، اين بود كه: در اخير سال مذكور حكومت افغانستان هيأتي را به سرپرستي نجيب الله خان وزير معارف به پاكستان فرستاد او با مقامات پاكستاني ازجمله محمد علي جناح رهبرو بنيان گذار پاكستان ديدار و ملاقات نمود.  جناح به او وعده داد كه در وضع نيمه آزاد قبايل سرحد تغييري پيش نخواهد آمد، ولي در ماه مارچ 1949 پاكستان اين مناظق را جز لايتجزاي خود خواند.  و در پي آن درماه جون همان سال (1949) طيارات پاكستاني برقريه مغلگي در ولايت سمت جنوبي بمبارد نمود كه در نتيجه 23 نفر به قتل رسيدند.(1 )
اين اقدامات باعث شد تا اختلافات تشديد يافته و شوراي ملي افغانستان در 26 جولاي همان سال نقض كليه معاهدات قبلي را اعلان نمايد.
به اين ترتيب مشکل روابط اين دو كشور در نخستين روز هاي آغاز آن مي شد كه با تفاهم حل مي كردند كه به نفع هردو كشور بود، ولی متاسفانه نكردند.
البته حل نشدن آن با تفاهم عوامل زياد داشت كه مهم تراز همه وجود دودیكتاتور در اين دو كشور بود كه تشديد اختلاف را در ارتباط اين مسئله لازمه بقاي سلطه خود ميدانستند، سردار داود در افغانستان و جنرال ايوب خان در پاكستان .

سقوط افغانستان و پاكستان به سمت قدرتهاي شرق و غرب:
پاكستان بعد از آنكه در سال 1947 ايجاد شد، تقريبا تا يازده سال نتوانست سيستم درست حكومتي را دراين كشور بوجود بياورد ، بعد از آنكه در سال 1958 توانستند قانون اساسي را تصويب و انتخابات بوجود آوردند، اين كشور در زمينه هاي سياست خارجي گام بگام با انگليس و امريكا نزديك ميشد ، و در اتحاديه كشور هاي جنوب شرق آسيا معروف به ( سياتو) و اتحاديه كشور هاي مركزي معروف به سنتو شركت نمود.
اين كشور كه به اثر تلاش و مبارزه خستگي ناپذير محمد علي جناح عليه استعمار انگليس بوجود آمد، ولي متاسفانه او اندكي بعد از تشكيل و آزاد سازي پاكستان وفات يافت. انگليس هم بعد از آنكه اين سرزمين را ترك گفت ، پاكستان و افغانستان را گرفتار چنان مصيبتي كردكه هيچگاهي نتوانند از زير بار اين مصيبت قامت راست كنند و آن عبارت از مسئله كشمير و پشتونستان .  اين دو نقطه همانطوريكه انگليس به عنوان نقطه هاي بحران ناتمام ايجاد كرده بود تاهنوز باقي است و هيچگاهي هم افراد دلسوزي در رأس اين دو كشور قرار نگرفت تا به حل منطقي اين مشكلات مي پرداخت.
پاكستان كشوري است كه نه تنها در حال حاضر بلكه بعد از فوت محمد علي جناج با يك الترناتيف قوي بدامن غرب سقوط كرد. هم از لحاظ اقتصادي و هم از لحاظ نظامي .
بينظير بوتو در كنفرانس دو روزه اسلام و غرب كه با شركت تعداد زياد ي از پژوهشگران و متفكران از گوشه و كنار جهان در هوتل هيلتون نيكوزيا (مركز جمهوري قبرس ) گشايش يافت طي صحبتي گفت: « ما درپاكستان به تنهايي(2/4 ) بيليون دالر كمك هاي نظامي و اقتصادي از غرب دريافت كرديم كه باعث تقويت بنيه اقتصادي ما گرديد.» (2)
جدا شدن بنگلاديش در 1972 و دوام اختلاف برسر مسئله كشمير و پشتونستان بيشتر اين كشور را به وابستگي سياسي و نظامي به جانب غرب كشاند. از جانب ديگر افغانستان كه 28 سال قبل استقلال سياسي خود را بدست آورده بود نيز نتوانست آنرا در عمل حفظ نمايد، زيرا نفوذ انگليس روي تعدادي از سياستمد اران اين كشور باعث شده بود كه عملا اين كشور مثل پاكستان وابسته بماند.
با تشديد اختلاف بر سر مسئله پشتونستان ، حكومت افغانستان از امريكا تقاضاي كمك نظامي نمود تا بتواند در مقابل پاكستان آمادگي نظامي داشته باشد، امريكا دوستي با پاكستان را ترجيح داده و از كمك نظامي ابا ورزيد.  اين باعث شد تا حكومت افغانستان دست به جانب استعمار سرخ روس ، همسايه شمالي خود دراز كند ، و در اين كار نقش اساسي را سردار داود به عهده داشت.
روسها كه از زمان پطر كبير خواب اتصال به آبهاي گرم بحر هند را ميديدند در ين دوره كه ديگر قدرت رقيبش انگليس هم در آنطرف مرزهاي افغانستان وجود نداشت، اين تقاضاي افغانستان را گامي بسوي نقطه مراد دانسته لبيك گفتند، و با ارسال تجهيزات نظامي و اعزام جواسيس خود بنام كارشناس و تخنيكر نظامي در اردوي اين كشور رخنه نمودند.
روسها در همين حال كه سياستمداران افغانستان سراپاگوش از ايشان حرف شنوي داشتند با آنهم در قسمت اينها نظر نيك نداشتند . اين موضوع را از اسناد و نوشته هاي شان به صراحت ميتوان دريافت كرد، آنها در دائره المعارف شوروي سال 1950 نوشتند : «دولت افغانستان كه يك دولت مالك و بورژوا و ملت گرا مي باشد در شرايطي كه براي مردم غير افغاني كه در افغانستان سكونت دارندحق خود مختاري و آزادي قايل نيست ، مدعي طرفداري از نهضت افغانها در شبه قاره هندوستان بوده، مايل است آن قسمت را از پاكستان جدا كرده ناحيه اي بنام پشتونستان درست كند
طبقه حاكم افغان در حاليكه به وحدت ملي تكيه مي كنند و ميخواهند افغانها ( پشتونها) كه در دو طرف مرز ساكن هستند متحد شوند، به مردم داخل افغانستان ستم روا ميدارند و آنها را از برپا كردن يك نهضت ملي مانع مي شوند و هر گونه گامي را در راه سركوبي افغانها ي تبعيدي و طرفدار انقلاب هاي ضد فيودالي و ضد امپرياليستي برميدارند.» (3)
همينطور اگر به روابط روس با افغانستان چه قبل از 1919 ( سال آزادي افغانستان ) و چه بعد از آن ، نگاه كنيم هميشه با مكر ، خدعه و نيرنگ همراه بوده كه دراين زمينه شواهد تاريخي زيادي هم وجود دارد.
باوجود تجارب تاريخي فقط همينقدر كه روسها از داعيه حكام افغاني در ارتباط پشتونستان در زبان حمايت كردند توانستند اين كشور را بدام خود كشيده و سلاح هاي فاسد شده و باقي مانده از جنگ دوم جهاني خود را در بدل سرمايه هاي گزاف به افغانستان بفروشند.
به اين ترتيب كشور افغانستان نيز قدم به قدم در دامن استعمار سرخ روس سقوط نمود كه نتايج تاسف بار آن يكي همين كودتاي سرخ و ننگين هفت ثور بود كه قسمتي از پيامد هاي شوم آن شهادت بيش از يك ونيم ميليون انسان ، بيش از پنج ميليون مهاجر و آواره و صدها هزار معلول و معيوب و خرابي به وسعت يك كشور ، از بين رفتن كليه تاسيسات اقتصادي ، فرهنگي و... ميباشد. و بدتر از همه زنده شدن عصبيت هاي قومي ، منطقه يي ، سمتي ، نژادي و مذهبي كه متاسفانه هنوز هم به اوج خود باقي است .
البته اين اختلاف و بي نظمي محدود به افغانستان نيست ، متاسفانه برادران مسلمان ما در كشور پاكستان نيز هر روز از ين آتش افروخته شده متضرر ميگردند ، كه به عقيده ما همه حاصل نفاق، تدبير و مديريت ضعيف و كوته نظري حكام هردوكشور است.
صراحتأ بايد به عرض برسانيم كه وضع موجود به نفع هيچكدام نبوده و حاصل آن جز ايجاد كينه و عداوت و تلف شدن سرمايه هاي ملي دوكشور چيزي نخواهدبود.
از تبصره دراين مورد كه بگذريم ، بخاطر جلوگيري ازارائه مطالب پراكنده روابط اين دو كشور را در عصر هريك از حكام افغانستان بصورت جداجدا مورد بحث قرار ميدهيم .
«ادامه دارد » 
نوت : در هر سه روز یک قسمت از مطلب خدمت خوانندگان محترم تقدیم می شود تا ببینم که بکجا خواهیم رسید 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر