۱۳۹۵ مهر ۴, یکشنبه

5میزان 1376سالگرد حلق آویز شدن نجیب و تسلط طالبان در کابل



نجیب آخرین مهره فساد کمونیزم در افغانستان

 
آخرین مهره کمونیستها در افغانستان جاسوس معلوم الحال کا جی بی ( داکتر نجیب) بود که باخوش خدمتی به باداران خود و امتحان موفق در کشتار و شکنجه بی گناهان ، با کنار زدن ببرک کارمل قدرت را بدست گرفت.
تاریخ جنایات نجیب چه قبل از اینکه قدرت کشور را بدست بگیرد مخصوصأ در زمانی که رئیس اداره بدنام خاد بود، داستانی نیست که به یک کتاب و دو کتاب خلاصه شود ، چه رسید به این نوشته مختصر .  عصر حکومت نجیب نیزهمچون اسلاف مزدور و خود فروخته و بدنامش همراه بود با هزاران جنایت و خونریزی .
سال 1371 زوال این شجره خبیثه فرارسید  و نجیب بعداز آنکه عساکر خودش در میدان هوایی مانع فرارش گردیدند ، در برگشت بدفتر ملل متحد پناهنده شد.
بقایای حزب بدنام او با استفاده از عفو عمومی که احزاب مجاهدین اعلان کرده بودند، آمدند و به گروه های مجاهدین پناه بردند.  باید متذکر شویم که عفو عمومی بزرگترین خیانت به خون شهدای میلیونی کشور بود که رهبران گروه ها بخاطر تیره ساختن سیاهی لشکر اعلان کردند و گروه های جهادی را با وجود اینها گرفتار نفاق نمودند. این البته عقیده ماست زیرا ما درهر صورت تطبیق عدالت را معتقدیم ، عفو مجرم را تقویت  فساد و بی بندو باری میدانیم :
ترحم بر پلنگ تیز دندان
ستم کاری بود برگوسفندان
وقتی زباله های مارکسیزم بنام قوم و طایفه وارد گروه های مجاهدین گردیدند، دریافتند که در بین اینها ، هستند کسانی که با عفو عمومی اعلان شده مخالفند و خواهان تطبیق عدالت .
اینکه مخالفت خود را با عفو عمومی بیان میداریم  به این معنی نیست که ما روحیه انتقام جویی داشته و برخلاف کلیه موازین شرعی و حقوقی در پی انتقام گیری باشیم ، مخالفت ما باعفو عمومی بدین لحاظ است که با اینکار عدالت پامال و حق هزاران یتیم پدر ازدست داده و مادران فرزند از دست داده ضایع گردیده است .
یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب بدنام دیموکراتیک خلق افغانستان و بعد ها بنام حزب وطن  ، از اهالی  ولایت میدان در یکی از مجالس خصوصی در مشهد ایران گفته بود که ما بقای خود را در نفاق و جنگ داخلی مجاهدین دیدیم و از این رو از طریق احزاب مختلف دست بیک سلسله اقداماتی زدیم  تااین آتش (جنگ های داخلی) رامشتعل ساختیم.
البته جنگها و نفاق در بین اقشار مختلف جامعه بستگی به یک سلسله عوامل خارجی هم داشت که آنرا میتوان از مهم ترین عوامل آن به حساب آورد . اما تلاش زباله های مارکسیزم در جهت روشن ساختن آتش جنگ های داخلی گام نخست آن بودهمانگونه که ایشان در هفت ثور 1357 آغازگر هزاران جنایت گردیدند،  بعداز شکست حکومت دست نشانده شان در حالیکه عفو شده بودند ، با خبث طینتی که همراه شان بود دست از جنایت نکشیدند.
بقایای این زباله ها که امروز با عناوین مختلف بازهم  دست بکار گردیده اند ، از آنجاییکه اکثریت اینها چهره های شناخته  شده و مفسدین معلوم الحال هستند، و مردم هم با  ایشان آشنایی دارند، چون خود نمی توانند اظهار نظر کنند و یا سخنی به مردم داشته باشند ، سخنانی که میدانند بعضأ مورد توجه قرار می گیرد ، گردآورده و آنرا بنام کسی که سالهای سال را با دهشت و خونریزی گذرانده و قاتلی بیش نبوده (نجیب) یاد آور می شوند ، گفته می شود در دورانی که او رئیس اداره بدنام خاد بوده هزاران انسان بیگناه را منباب امتحان با مشت زده و کشته
گاهی تحت عنوان کار فرهنگی ، گاهی هم تحت عنوان بنیادی بنام او ، میخواهند یکبار دیگر نقاب از چهره برداشته ودست به اعمال ننگینی که در سال 1357 زده بودند و افغانستان را به خاک و خون کشاندند ، کشور را به ویرانه تبدیل نمایند..درحالیکه این کار محال است .
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست
عرض خود می بری و زحمت ما میداری
علتی که اینها اسم داکتر نجیب را پوشش قرار میدهند بدین لحاظ نیست که مردم افغانستان علاقه مند او هستند  و او را دوست دارند، علت این است که مردم افغانستان با همان شیوه عیاری خود شان و با این اصطلاح قدیم خود که: بالای مرده شمشیر کشیدن نامردی است) پابند هستندو الا همه میدانند که نجیب بادیگارد ببرک کارمل بود و هیچ گونه توانایی علمی نداشت، بیانیه  ها و سخنرانی هایش همه از قبل توسط دیگران نوشته می شد و او آنرا میخواند .  
مردم نجیب رامی شناختند و باور داشتند که او یک وطن فروش و دست نشانده کا جی بی است و با همین با وربا او جنگیدند ، و باداران شانرا ذلیلانه از کشور بیرون  و خودش را نیز از تاج  و تخت سرنگون کردند.  حالا که مرده طبق آن ضرب المثل بالایش شمشیر نمی کشند.  ما با صراحت می گوییم که نجیب یک خائین بوطن و یک قاتل و جنایت کار بود، ما تاریخ زنده این دوره هستیم و هرکه باور ندارد تحقیق نماید( سیستان دور ، میدان نزدیک)
اینهم درست که ما در صف مقابل او بودیم و هستیم ، اما ما خدا را شاهد میگیریم که او را بدون دلیل جنایتکار نگفتیم و نمی گوییم زیرا تهمت در دین ما حرام است. 
از نظر ما  یکی از کار های خوبی که طالبان آنجام داده بدار آویختن نجیب است و با این کار خود بدل هزاران یتیم شهید و مادران داغدیده مرحم گذاری کردند.  اینکه گفته می شود اول پاکستانی ها نزدش رفتند و از او خواستند که سند دیورند را امضا کند و او از این کار ابا ورزیده ، این افسانه های است که  زباله های مارکسیزم بخاطر شخصیت دادن به او می بافند.
البته این حمایت از هر کاری که طالبان انجام داده نیست اما این یکی راماهم قبول داریم و آنرا تحسین می کنیم .
ما از خوانندگان محترم تقاضا می کنیم که یکبار بصورت محققانه به زندگی این جرثومه فساد نگاه کنند ،  درست است که بعداز سال 1371 حکومتی که در پی حکومت او بوجود آمد نتوانست کار شایسته ای را انجام دهد ، بی نظمی بیش از حد شد ، جنگ داخلی شروع شد ، خانه ها تاراج گردیدو.....  اما اینها هریک از خود عواملی داشت که خود در برابر قانون و عدالت باید جواب بگویند ، ولی این را باید بپذیریم که  اینها هیچکدام نمیتواند با عث برائت نجیب و همکاران خونخوارش گردد. هرکدام جوابگوی کردار خود هستند .

۱۳۹۵ شهریور ۲۳, سه‌شنبه

25سنبله 1358 روزسیاه و ننگین در تاریخ افغانستان



25 سنبله 1358 صفحه سیاهی در تاریخ افغانستان

 25سنبله 1358 سالروز به قدرت رسیدن حفیظ الله امین ،  روزیکه حفیظ الله امین تره کی معلم و رهبر خود را از صحنه سیاسی کشور کنار زده و خود در صف اول نوکران روس قرار گرفت.
آن چه ما را وادار ساخت بر این که باز هم در سالگرد این روز یکبار دیگرآنرا خاطر نشان کنیم این استکه امین سردمدار جنایت هفت ثور که با قدرت طلبی توام با هرزگی در چنین روز صفحه ای سیاه و ننگین را به تاریخ کسور ما گشود. این روز و این جنایت نباید فراموش شود و مردم چهره این چنین افراد خود فروخته را بشناسند و از یاد نبرند، تا امثال این ها نتوانند به سرنوشت شان حاکمیت پیدا کنند.
در قسمت امین آن چه بیشتر جلب توجه می کند این است که در برابر رسیدن به قدرت از هیچ جنایتی دست بردار نبودو او تره کی را استاد خود خطاب میکرد و می گفت: معلم برزگ، پدر ملت. و یک بار هم در براه او گفته که ما ( من و تره کی) مانند ناخن و انگشت می مانیم یعنی این اندازه نزدیکیم که نمی توان ما را از هم جدا کرد.
اگر بخواهیم چهره واقعی این خونریز را به طور کامل بشناسیم، نیاز به یک بحث طولانی و بررسی مفصل دارد. ولی آن چه در این مقاله مختصر در نظر داریم به خوانندگان عزیز ارائه کنیم، این است که امین در طول دوره زمامداری اش مردم و کشور ما را به تباهی کشاند، که البته این هم ولو به صورت مختصر و اجمالی در دو مرحله باید برسی شود یکی در حیات تره کی و دیگر دوره صد روزه ای که خود مستقیما در راس قدرت بود.
الف: امین در دوره تره کی
چنان که متذکر شدیم امین با کلمات زیبا و فریبنده ای که در برابر تره کی استعمال میکرد او رابه این باور رسانیده بود که همه مطیع و فرمان بردار او هستند و ابلهانه  امین را در بیانه هایش شاگرد صدیق و وفادار خود خطاب مینمود. امین با تردستی از این موقعیت استفاده نموده نخست حریفان پرچمی خود را از صحنه کنار زد و کم کم بی اطاعتی در برابر استاد توانا و پدر معنوی ملت شروع نمود تا این که او را از بین برد.
دردوره حکومت ترکه کی هز قراردادی که با روس ها به امضا رسید در کنار امضای تره کی امضای امین هم بود.در واقع امین بود که مسایل و روابط خارجی را تنظیم می کرد و مهم ترین قراردادی که در 5 دسمبر 1978 با روس ها به امضا رسید و روس ها با دستاویز قرار دادن آن در افغانستان مداخله نطامی نمودند. او با رهبر خود آن را امضا نموده بود.
صدور فرامین احمقانه، کشتارهای دسته جمعی که در دوران حیات تره کی صورت گرفته مسؤول همه امین است. زیرا او از یک طرف همه کاره ی تره کی بود و از طرف دیگر این نظریه را دنبال می کرد که در افغانستان فقط دومیلیون نفر بماند کافیست و همچنان هیچ گاهی دیده نشد که تره کی امری را بدون مشوره و نظر او انجام داده باشد. در این نوشته بنابر این نیست که ظلم و چنایاتی که در این دوره صورت گرفه، به رشته تحریر در آوریم چون اکثریت مردم ما شاهدان زنده آن هستند و همه دیدند که در آن مدت چه بلایی بر سر مردم ما آمد. پس با صراحت گفته می توان که در جنایاتی که در دروه تره کی صورت گرفته امی عامل اصلی و بازوی اجاریی او بوده است.
ب: امین در صد روز حاکمیت مستقیم
آن چه از گفتار و کردار او پیدا بود این بود که امین به فرد دوم بودن راضی نمیشد. گرچه او آن طوری که دلش میخواست تره کی را استحمار نموده بود. با آن هم وجود او را در کنار خود نتوانست تحمل کند. او را مدتی مریض ساخته و بعد به حیاتش خاتمه بخشید و به خاطر این که بتواند حساسیت های ایجاد شده را کاهش دهد نخست آن چه ظلم و جنایتی که در گذشته صورت گرفته بود همه را متعلق به تره کی داسته و خود را برائت می داد و با سر دادن شعار مصونیت، قانونیت، عدالت اعتراف نمود که در گذذشته نسبت عدم توجه به این سه موضوع،‌ قتل و قتال بی رحمانه صورت گرفته و زندان ها مملو از انسانهای بی گناه گردیده است.
در نخستین روزهای به قدرت رسیدنش دستور داد تا لیست افرادی که کشته شده اند ترتیب و در دیوارهای وزارت داخله نسب نمایند و این کار را خیلی باعجله انجام دادند. بعدها فهمیده شده که این لیست خیلی ناشینه ترتیب شده بوده زیرا یک عده کسانی ه نام شان در این لیست بوند زنده از محبس بیرون شدند و برعکس... این کار عکس العمل عجیبی داشت، زن ها و مردهایی که عزیزانشان مفقود بود می آمدند و این لیست ها را می خواندند و به مجرد خواندن نام بستگان خود در آن سرو صدا راه می انداختند و شروع می کردند به گریه و زاری و نصار فحش و ناسزا به اعضای حزب دموکراتیک که قدرت را به دست داشتند. الته طولی نکشید که این اوراق را از آنجا پس کردند.
تظاهر دیگر او این بود که اعلان کدر در یک روز هفته شخصا به عرایض مردم رسیدگی نماید. او این کار را با هرزگی میکرد مثلا زنانی که عریضه خود را به او میدادند و از مفقود الاثر بودن شوهر خود شاکایت داشتند، به آن ها میگفت که شوهرتان پاکستان رفته و به ایشان پیشنهاد میکرد که شوهری دیگری اختیار کنند.
هم چنان امین اداره فساد و بدنام اگسا( دافغانستان دگتو دساتلو اداره) را که رئیس آن اسدالله سروری یود. ظاهرا به بهانه تعرض به حقوق مردم لغو اعلان نمود اما در واقع او این اداره را با نام کام( کارگری اسخبارتتی مؤسسه) حیات ازه بخشید و فعال تر از گذشته ساخت و در این اداره عزیز اکبری خواهر زاده سروری را به عنوان مسؤول تعیین نمود ولی به زودترین وقت او را کنار زده و برادر زاده و دامادش اسدالله امین را مسؤول این اداره تعیین نمود.
امین در این دوره به خاطر فریب دادن مردم تظاهر به مسلمانی هم نمود عدادی از مساجد را با پول دولتی رنگ و ترمیم نمود و در شروع بیانه های خود بسم الله الرحمن الرحیم می گفت.
اما مردم که چهره واقعی او و حزبش را کاملا شناسایی کرده بودن فریب این ترفندها را نخورده و به مبارزات خود هن چنان ادامه داده و هر روز ساحه حکومت او را محدودتر می ساختند.
مبارزات حق طلبانه ملت مجاهد ما باعث شد که روز به روز صحنه به امین تنگ تر شود. روس ها باز هم تنفر از نوکران بی عرضه و مبارزه آزادی خواهانه مردم افغانستان را نادیده گرفته با مارک زدن او به نام نوکر امپریالیسم غرب این برا افراد نظامی که امین پروتوکول آمدن شان را امضا  نمئوده بود توسط ببرک و کشتمند یدک شده وارد سرزمین افغانستان شدند و به حیات ننگینش خاتمه دادند.
دوره حکومت او گرچه از نظر زمانی کوتاه بود ولی به آنهایی که در بند و اسارت او بودند، هر روزش چون سالی سپری می شد زیرا او با وجود تغییراتی که ظاهرا به روش خود داده بود افرادی را که از زنده بودن شان احساس خطر می کرد شبانه اعدام می نمود تعداد زندانیان در اواخر روزهای حیاتش بیش از روز به قدرت رسیدنش بود.
این بود شمه ای از جنایت امین در چند روز قدرتش که چهره خونریز او را به نمایش می گذارد و پوچ بودن شعارهای مصونیت، قانویت و عدالت او را و این که شعارهای به خاطر به دام انداختن بوده نه عمل ثابت می نماید.