۱۴۰۴ تیر ۹, دوشنبه

محرم، انفجار نور و فریاد همیشه‌ جاوید آزادی

غلام علی صارم

9/4/ 1404 چهارم محرم 1447

محرم، تنها یک ماه از تقویم هجری نیست؛ محرم، آغاز خط سرخی است که از کربلا عبور می‌کند و تا همیشه‌ی تاریخ، وجدان‌ها را بیدار می‌سازد. این ماه، آغاز حماسه‌ای است که در دل خود جوشش خون مظلوم و رسوایی ظالم را به نمایش گذاشت. ماهی که در آن، حسین بن علی(ع) و یاران باوفایش، با فریادی عاشورایی، در برابر طاغوت زمان ایستادند و دُر گرانبهای آزادی، آزادگی و عزت را به بشریت هدیه کردند.

محرم، ماه بیداری است. ماهی است که در آن، نه تنها اشک می‌ریزیم، بلکه باید بیندیشیم و برخیزیم. این ماه، شعله‌ای در دل مؤمنان می‌افکند که آنان را به مقاومت، بصیرت و قیام دعوت می‌کند.

زیرا حسین(ع)، منادی بیداری در عصر خواب‌زدگی و عصری که آئین مقدس اسلام به انحراف کشیده می شد و بین مردم و این دین مقدس فاصله ایجاد می کردند، میباشد.

وقتی همه چیز رنگ سکوت گرفته بود و شمشیرها برای دفاع از حق، در غلاف مانده بودند، حسین بن علی(ع) قیام کرد. او نخواست در برابر ظلمِ یزید سکوت کند، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود. او فرزند کسی بود که در محراب عبادت به شهادت رسید، فرزند فاطمه‌ای بود که در راه دفاع از حق، جان داد، و نوه‌ی پیامبری بود که گفت: «أفضلُ الجهادِ، کلمةُ عدلٍ عند سلطانٍ جائر» یعنی :

« برترین جهاد، گفتن سخن حق در برابر حاکم ستمگر است.»

این حدیث شریف از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده و نشان‌دهنده‌ی جایگاه والای امر به معروف و نهی از منکر و ایستادگی در برابر ظلم و طاغوت است. همانکه امام حسین «ع» موقع خروج از مدینه به عنوان انگیزه و هدف قیام خودش بیان داشت.

او قیام کرد تا به همه‌ی تاریخ نشان دهد که حتی اگر تنها باشی، باز هم باید در برابر ظلم ایستاد.

حسین(ع) راه را برای همیشه روشن کرد؛ راهی که با خون آغاز شد و با فریاد زینب(س) و سجاد(ع) ادامه یافت.

کربلا، تجلیگاه ایثار و آزادگی، شجاعت و مردانگی است، کربلا میدان عشق و عدالت خواهی است.

کربلا، صحنه‌ای است که در آن، همه چیز معنا یافت. در آن روز دهم محرم، میان دو صف، صف باطل با تمام زرق و برق دنیا ایستاده بود و صف حق، با اندکی یار اما با ایمانی عظیم. یاران حسین(ع) مردان و حتی کودکانی بودند که به‌جای تسلیم شدن، مرگ سرخ را بر زندگی ذلیلانه ترجیح دادند.

علی‌اکبر، قاسم، عباس، حتی طفل شش‌ماهه، علی‌اصغر همه آمدند تا بگویند که راه حسین، راه عزت است؛ حتی اگر از نظر ظاهری با شهادت تمام شود، اما در باطن، جاودانه خواهد ماند.

امروز، کربلا تکرار می‌شود؛

کربلا در جغرافیا نمی‌گنجد، همانگونه که امام صادق «ع» فرمودند : « هرروز عاشورا ، هرماه محرم و هرزمینی کربلا است ». کربلا فقط در سال ۶۱ هجری رخ نداد. امروز، کربلا در غزه، در یمن، در سوریه و در هرجایی که مستضعفان در برابر مستکبران ایستاده‌اند، تکرار می‌شود. یزیدیان زمان، با چهره‌ای مدرن، با بمب‌های هوشمند و رسانه‌های مسموم، می‌خواهند دین را منزوی کنند، اما صدای حسین(ع) هنوز زنده است. دعوت امام حسین ع در رگهای تاریخ ساری و جاری است.

آن‌که در برابر ظلم ساکت باشد، نه تنها از یاران حسین(ع) نیست، بلکه خود در لشکر یزید است. و این، پیام عاشوراست: «کلّ یوم عاشورا و کلّ أرض کربلا.»

زینب(س)، پیام‌رسان حماسه‌ی عاشورا و ادامه دهنده قیام کربلا است، اگر خطبه های او در سفر کوفه و شام نبودی کربلا در کربلا می ماند. شاعری دقیقا این نکته را بیان میدارد:

خطبه زینب اگر در سفر شام نبود

از فداکاری شاه شهدا نام نبود

اگر حسین(ع) با خون خود تاریخ را نوشت، زینب(س) با خطبه‌هایش آن را ماندگار کرد. اگر شمشیرها، بدن‌های مطهر شهدا را قطعه‌قطعه کرد، کلام زینب(س) قلب دشمن را شکافت.

در مجلس ابن‌زیاد، در دربار یزید، او هراسی نداشت. گفت: «ما رأیتُ إلا جمیلاً». این جمله، عصاره‌ی ایمان و شجاعت بود. زینب(س) ثابت کرد که زن مسلمان، فقط در پشت پرده‌ی خانه نیست، بلکه در متن مبارزه و مقاومت، نقشی اساسی دارد.

عاشورا، معیار شناخت حق و باطل

در دنیای پر از دروغ، عاشورا معیار حق و باطل است. وقتی رسانه‌ها وارونه می‌نمایانند، وقتی دشمن با رنگ و لعاب حقوق بشر می‌آید، عاشورا به ما می‌گوید: حق را باید از درون شناخت، نه از ظاهر. حسین(ع) در اقلیت بود، اما بر حق بود.

امروز هم باید با عینک عاشورا، مسائل جهان اسلام را دید. وقتی فلسطین و غزه و یمن، زیر چکمه‌های صهیونیست‌ها فریاد می‌زنند، و برخی حکام مسلمان لب بسته‌اند، این‌ها در لشکر ابن‌زیادند. حسین زمان را باید شناخت و یاری کرد، وگرنه کربلا را در قیامت، باید پاسخ داد.

محرم، فرصتی برای توبه و بازگشت، محرم و عاشورا فرصتی است برای حسینی شدن و عاشورایی شدن،

محرم، فقط ماه اشک نیست؛ ماه بازگشت است. بازگشت به فطرت، بازگشت به ایمان، بازگشت به حسین(ع). هرکس، هرجا که باشد، می‌تواند به قافله‌ی عاشورا بپیوندد. هنوز صدای «هل من ناصر ینصرنی» به گوش می‌رسد.

امروز، باید با عمل، با بصیرت، با ولایت‌پذیری و با مقاومت، به این ندا پاسخ داد. اشک بر حسین(ع)، اگر ما را به حرکت نکشاند، ارزشی نخواهد داشت.

حسین(ع) شهید شد تا ما بیدار شویم. او رفت، اما راهش ماند. راهی که از عاشورا آغاز شد و در دل انقلاب های عدالت خواهانه و آزادی خواهانه، در جهاد تبیین، در مقاومت اسلامی، در خون شهدای راه حق و آزادی ، در فریاد «لبیک یا حسین» زنده است.

بیایید در این ماه محرم، اشک بریزیم، اما در عین حال بیدار شویم، تصمیم بگیریم، حرکت کنیم. حسین(ع) منتظر یاورانی از جنس بصیرت است، نه فقط گریه.

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

 


۱۴۰۴ تیر ۷, شنبه

امام حسین (ع) الگویی برای اصلاح جوامع بشری

 

امام حسین (ع) الگویی برای اصلاح جوامع بشری



ایام شهادت سروروسالارآزادگان حضرت اباعبدالله الحسین «ع» را به همه مسلمین، هموطنان عزیزو همه پویندگان راه حق و آزادی تسلیت عرض می نمایم.

غلام علی صارم

نام امام حسین (ع) استوار ترین معنی در کتاب عشق، ایثار ، خود گذری و شهادت است.

چشمه خونرنگ عاشورا، درس آموز حماسه، آزاد زیستن، جهاد و پایداری در راه حفاظت از دین حق، قرآن مبین و زندگی توأم با عزت و سربلندی است.

عاشورا دریای متلاطمی است که هرآنچه متناسب شرایط و پاسخگوی نیازهای امروزی ما میباشد، معلم گونه به جواب آن می پردازد، یعنی عاشورا نه یک حادثه بلکه عاشورا یک مکتب است، وازهمین روست که ائمه دین همیشه تاکید ورزیدند تا عاشورا زنده نگهداشته شود.

وقتی به تاریخ عاشورا با دید محققانه نگاه می کنیم، معمار عاشورا از همان آوان حرکت خود کاری کرد که تا امروز توجه دانشمندان، مصلحان سیاسی – اجتماعی را بخود معطوف داشته است.

تبیین و ترسیم هدف امام حسین (ع) از همان آغاز  حرکت از مدینه درست همان رسالتی است که قرآنکریم بیان می فرماید، از دیدگاه قرآنکریم رسالت اصلی دین همانا اصلاح فکر و عقل بشراست و پایداری و بقای جوامع انسانی در گرو اصلاح طلبی و اصلاح گرائی است (1) و سرانجام نیکو و پاداش نیک از آن اصلاح گران است. (2)

امام حسین (ع) دروصیت نامه خود که هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه به برادرش محمدحنفیه نگاشت، اهداف حرکت خود را بیان نمود، پس از بیان عقیده خود در باره توحید، نبوت، معاد، اهداف قیام خود را اینگونه تشریح می نماید:( حسین گواهی میدهد به توحید  و یگانگی خداوند(ج) و گواهی می دهد که برای خدا شریکی نیست و شهادت می دهد که محمد(ص)  بنده و فرستاده اوست، و آئین حق (اسلام) را از سوی خدا برای جهانیان آورده است. و شهادت می دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد پیوست و خداوند (ج) همه انسان ها را در چنین روزی زنده خواهد کرد.

و من نه از روی خود خواهی و یا برای خوش گذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج می گردم ، بلکه هدف من از این سفر امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از این حرکت اصلا ح مفاسد است ( احیا و زنده کردن سنت و قانون) جدم رسول خدا(ص) و پدرم علی بن ابیطالب (ع) است، پس هرکس از من این حقیقت را بپذیرد، راه خدا را پذیرفته است و هرکس رد کند من با صبرواستقامت راه خود را در پیش خواهم گرفت، تا آنکه خدا بین من و قومم حکم نماید و اوست بهترین حکم کنندگان.

برادرم این وصیت من است به تو.

توفیق از جانب خداست، براو توکل می کنم و برگشتم بسوی اوست. (3)

 و در سرزمین منی نیز در جمع عده ای از خواص فرمودند:

( پروردگارا  این حرکت ما نه بخاطر رقابت برسرحکومت و قدرت، و نه به منظور بدست آوردن مال دنیا است، بلکه بخاطرآنست که نشانه های دین تو را به مردم نشان دهم و اصلاحات را در کشوراسلامی اجرا کنم تا بندگان ستم دیده ات از چنگال ظالمان در امان باشند، و واجبات احکام و سنت های تعطیل شده تو دو باره اجراگردد.

در این سخنرانی امام (ع) بازهم چهار اصل بنیادین را که همانا، بازگشت به اصول واقعی اسلام، تحول بنیادین در وضع زندگی معیشتی واقتصادی مردم، تحول بنیادین و اساسی در روابط اجتماعی و تحول ثمر بخش و اسلامی در نظام های مدنی و اجتماعی، میباشد تشریح و نسبت به آن تاکید می نمایند.

اینجاست که میتوان باصراحت بیان داشت: قیام امام حسین(ع) یک قیام وحرکت اصلاحی بوده که از همان آوان حرکت از جانب خودایشان گام بگام توضیح و تشریح گردیده است. و عاشورا روزیست که مشت خیانت و چهره های دروغین را آشکار نموده و برای کسانی که میخواهند زندگی آزاد و انسانی داشته باشند، درس جاودانه ارائه میدارد. 

امروز کشور و جامعه ماهم چه از نظرسیاسی، اجتماعی، اخلاقی و... به اصلاحات ضرورت دارد و مکتب عاشورا هم بهترین مرجع برای آموزش این حرکت بنیادین است و ماهم این مطلب را باصراحت می گوییم که بخاطر بهبود وضعیت فعلی بیایید به مکتب امام حسین (ع) رجوع و از آن الهام بگیریم که خیر دنیا و سعادت آخرت در آن نهفته است. والسلام

منابع

1-سوره هودآیه 117

2-سوره اعراف آیه 170

3-بحارالانوار ج44 ص329

 

۱۴۰۴ تیر ۴, چهارشنبه

جنگ دوازده‌روزه ایران و اسرائیل، قدرت‌نمایی نظامی و تغییر معادلات منطقه‌ای

 

جنگ دوازده‌روزه ایران و اسرائیل، قدرت‌نمایی نظامی و تغییر معادلات منطقه‌ای

غلام علی صارم

چهارشنبه 4سرطان 1404

جنگ دوازده‌روزه میان ایران و اسرائیل یا دقیق‌تر عرض کنیم ، ایران و جهان غرب به رهبری ایالات متحده  به پایان رسید و آتش‌بس اعلام شد.

اگر بخواهیم پیامدهای این درگیری را بررسی کنیم، باید به تأثیرات آن بر هر دو طرف جنگ توجه کنیم. گرچه ظاهر ماجرا جنگ ایران و اسرائیل بود، اما واقعیت این است که این درگیری، نمایشی از تقابل ایران با کل ساختار قدرت غرب بود؛ ساختاری که سعی دارد با کوچک‌نمایی این جنگ، شکست خود را در برابر ایران توجیه کند.

در این نوشتار، به بررسی تأثیرات این جنگ بر ایران وسپس اسرائیل می‌پردازیم و نگاهی به آینده نظامی منطقه خواهیم داشت.

ایران از کمبود، تا قدرت موشکی

در سال‌های جنگ ایران و عراق، موشک‌های قدرتمند روسی توسط عراق به سمت ایران شلیک می‌شدند، درحالی‌که ایران در آن زمان فاقد امکانات دفاعی یا تهاجمی مشابه بود. حتی یکی از این موشک‌ها که منفجر نشده بود، سوژه طنزی در یکی از نشریات شد که نویسنده‌اش در کنار تصویر موشک منفجرناشده نوشته بود: «این چقدر کلفت است!»

این کمبود نظامی، ایران را بر آن داشت تا برنامه‌ی تولید موشک‌های دوربرد را آغاز کند. در جنگ اخیر، همین موشک‌ها نه‌تنها برای اسرائیل، بلکه برای همه حامیانش به کابوسی تبدیل شدند. اظهارات رئیس‌جمهور فرانسه، امانوئل مکرون، که گفت موشک‌های ایرانی حتی کشورش را تهدید می‌کنند، گواه این ترس و وحشت بود.

ایران اکنون با دستیابی به فناوری موشکی پیشرفته، قدرتی بازدارنده یافته که توانسته حتی از سامانه‌های دفاع موشکی پیشرفته اسرائیل عبور کند و به اهداف از پیش تعیین‌شده برسد. این تحول، نقطه‌عطفی در تاریخ نظامی ایران است.

پیشرفت در حوزه‌ی پهپاد و سامانه‌های دفاع هوایی

ایران با طراحی موشک‌های باور، بر پایه‌ی مشاهدات از سامانه‌های S-300، و توسعه پهپادهایی چون «شاهد»، توانسته نیروی هوایی خود را به‌روز کند. شکار جنگنده‌های F-35 و پهپادهای مدرن نیز نشانه‌ای از این پیشرفت است.

به‌علاوه، شبیه‌سازی و توسعه سامانه‌های ضد هوایی مشابه «استینگر» و استفاده از لاشه‌های هواپیماهای پیشرفته آمریکایی، نویدبخش تولید سلاح‌هایی حتی پیشرفته‌تر از F-35 در سال‌های آینده خواهد بود.

نقاط ضعف: جنگ اطلاعاتی و نفوذ دشمن

با وجود پیشرفت‌های نظامی، ضعف اطلاعاتی همچنان از چالش‌های ایران است. با آن‌که سرمایه‌گذاری گسترده‌ای در این حوزه انجام شده، دشمن موفق شده در خاک ایران پایگاه‌های پنهانی ایجاد کرده و عملیات‌هایی از جمله ترور فرماندهان نظامی و علمی را اجرا کند. این نکته نشان می‌دهد که ایران باید در حوزه‌ی امنیت داخلی و اطلاعاتی بازنگری جدی انجام دهد.

روابط منطقه‌ای و وحدت اسلامی

یکی از نتایج مثبت این جنگ، حمایت آشکار کشورهای اسلامی از مواضع ایران و محکومیت اسرائیل به عنوان متجاوز بود. ۲۲ کشور اسلامی آمادگی خود را برای دفاع از ایران اعلام کردند، اما ایران بدون اتکا به این حمایت‌ها، تنها وارد میدان شد و قدرت نظامی خود را به رخ کشید.

این حمایت‌ها، جرقه‌ای برای وحدت در جهان اسلام ایجاد کرد. اقدام یمن برای درخواست خروج نیروهای آمریکایی از کشورهای اسلامی، نشانه‌ای دیگر از این بیداری منطقه‌ای است.

اسرائیل: شکست بی‌سابقه در برابر ایران

طی هفتاد سال گذشته، اسرائیل در بسیاری از کشورها جنگ‌هایی به راه انداخته که همواره با آتش‌بس پایان یافته‌اند. اما هیچ‌یک از آن‌ها به اندازه‌ی این جنگ برایش پرهزینه نبوده است. اسرائیل، تحت شدیدترین حملات نظامی قرار گرفت و برای نخستین‌بار، به‌طور علنی ناتوانی‌اش در برابر دشمنی چون ایران آشکار شد.

ورود ایالات متحده به جنگ با حملات محدود، تنها نشان داد که بدون حمایت آمریکا، اسرائیل تاب مقاومت ندارد. ادعاهای نابودی تأسیسات هسته‌ای ایران نیز بیش از آن‌که واقعی باشند، بیشتر جنبه تبلیغاتی و روانی داشتند.

اظهارات یکی از فرماندهان ارشد اسرائیل مبنی بر این‌که «ایران پابرجاست و می‌تواند ما را هدف قرار دهد»، در کنار تظاهرات مردم اسرائیل و یهودیان آمریکا در حمایت از ایران و محکومیت صهیونیسم، شواهد دیگری از این شکست بی‌سابقه هستند.

در حالی که اسرائیل از تکنولوژی‌های آمریکایی چون F-35 استفاده می‌کرد، ایران تنها به توان داخلی خود متکی بود و همین نکته، ارزش‌مندترین دستاورد آن است.

در پایان: صلح انسانی، نه جنگ تحمیلی

با تمام آن‌چه گفته شد، من به‌صراحت می‌گویم که از هر جنگی که به ریخته شدن خون بی‌گناهان منجر شود بیزارم. جنگی که در آن زنی بی‌سرپرست، مادری داغ‌دار و کودکی یتیم شود، ضد انسانیت است.

اما در برابر تجاوز، نمی‌توان سکوت کرد. حمله‌ی بی‌سند و مدرک آمریکا و اسرائیل به ایران، زیر پا گذاشتن اصول بین‌المللی و انسانی بود. امید آن دارم که این جنگ پایان یافته باشد و مسئله‌ی غزه و دیگر مناطق آسیب‌دیده از طریق راه‌حل‌های انسانی و عادلانه حل شود.

=============================

 

 

۱۴۰۴ تیر ۲, دوشنبه

بی‌حیایی سیاسی و فریب در عرصه جهانی، تحلیلی بر سیاست‌های تجاوزگرانه آمریکا و غرب

 

بی‌حیایی سیاسی و فریب در عرصه جهانی، تحلیلی بر سیاست‌های تجاوزگرانه آمریکا و غرب

غلام علی صارم

دوشنبه 2سرطان 1404

در این روزها آنچه را سال‌ها با عنوان "بی‌حیایی سیاسی" می‌شناختیم، به‌طور آشکار و بیش از پیش به چشم می‌خورد. به تعبیر یکی از دوستان دانشمند و ادیب، می‌توان آن را «دله‌گی سیاسی» نیز نامید.

حتماً مطالعه فرموده‌اید که در تاریخ ۳۱/۳/۱۴۰۴ در مقاله‌ای کوتاه با عنوان «از غرور تا اعتراف: شکست محاسباتی آمریکا در مواجهه با ایران»، به نقل از دونالد ترامپ نوشتیم که اذعان کرده بود اطلاعات آن‌ها درباره دسترسی ایران به سلاح هسته‌ای نادرست بوده است و اعلام کرد که تا دو هفته آینده درباره این موضوع تصمیمی نخواهند گرفت. اما تنها یک روز بعد، با نهایت بی‌شرمی، به سه سایت هسته‌ای ایران حمله کردند.

آنان در عین وارد آوردن خساراتی، ادعا کردند که حملات ادامه نخواهد داشت و تأسیسات ایران نابود شده‌اند. این نیز مانند دیگر ادعا های ترامپ، دروغی آشکار بوده، باور کردن سخنان این فرد، به‌واقع ساده‌لوحی است، چرا که رابطه‌ای میان او و حقیقت وجود ندارد.

نکته جالب توجه اینجاست که ترامپ از یک‌سو با بمب حمله می‌کند، و از سوی دیگر دعوت به صلح می‌نماید؛ آن هم زمانی که هنوز طرف مقابل حتی واکنشی نشان نداده است! این موضع‌گیری، به‌روشنی نشان از بی‌منطقی دارد.

وزیر خارجه آمریکا در حالی از چین می‌خواهد ایران را متقاعد کند تا از بستن تنگه هرمز خودداری کند، در عین حال هشدار می‌دهد که اگر ایران چنین اقدامی کند، فاجعه ‌بار خواهد بود. وزیر خارجه بریتانیا نیز ضمن حمایت از حمله آمریکا، از ایران می‌خواهد خویشتنداری کند، چرا که واکنش، به گفته او، منجر به فاجعه خواهد شد.

اما آیا کسی نیست که از این حضرات بپرسد: فاجعه واقعی چیست؟ حمله به تاسیسات یک کشور یا ایستادگی در برابر چنین تجاوزاتی؟ به نظر ما، واژه «بی‌حیایی سیاسی» دقیق‌ترین تعبیر برای این عملکرد متناقض و پرمدعاست.

اما در مورد تنگه هرمز باید گفت: این منطقه در قلمرو ایران قرار دارد و مسیر اصلی انتقال نفت به غرب است؛ غربی که خود بیشترین سود را از این گذرگاه می‌برد. حال که همان‌ها با بمب و موشک به ایران حمله کرده‌اند، ایران نیز حق دارد عبورشان را از این مسیر قطع کند. بسته شدن تنگه، تأثیرات سنگینی بر بازارهای جهانی خواهد داشت، از افزایش قیمت‌ها گرفته تا تعطیلی هزاران شغل در غرب.

قضاوت قدرت‌های غربی از سر لجاجت و غرور است. در همین جنگ اخیر، که به ظاهر توسط اسرائیل آغاز شد، حال که اسرائیل شکست خورده، آمریکا مستقیماً وارد میدان شده است. اگرچه پیش‌تر نیز سلاح‌های آمریکا در صحنه جنگ حضور داشتند، ولی اکنون حضور مستقیم آمریکا گویای چند حقیقت است:

1.    شکست کامل اسرائیل در ایفای نقش حافظ منافع آمریکا در منطقه؛

2.    اثبات این‌که مفاهیمی چون حقوق بین‌الملل، دموکراسی، و حقوق بشر در نگاه ترامپ و حاکمان آمریکا، حتی به اندازه یک جو نیز ارزش ندارند؛

3.    گرچه در این حمله خساراتی به ایران وارد شده، اما هزینه‌های مالی آمریکا و اسرائیل بسیار سنگین‌تر بوده است. سقوط هواپیما های اف 35 هواپیماهای بمب‌افکن بی‌۲ و موشک‌هایی با هزینه چند میلیون دلاری برای مقابله با موشک‌هایی که هزینه‌ای اندک دارند، جز اتلاف منابع چیزی به همراه نداشته‌اند.

ما معتقدیم که آمریکا روزی به این حقیقت نیز پی خواهد برد که حمله‌ای که ظاهراً به تأسیسات هسته‌ای ایران درنطنز، فردو و اصفهان صورت گرفت، در واقع به تونل‌های خالی و نمادین بوده  و نتیجه‌ای جز بی‌آبرویی برایشان نداشته است.

این‌گونه رفتارها، همراه با خودبزرگ ‌بینی و تحقیر دیگران، نه تنها کمکی به حل بحران‌ها نمی‌کند، بلکه وضعیت را پیچیده‌تر خواهد کرد. اگر شرایط به همین منوال ادامه یابد، بدون شک بیشترین خسارات متوجه آمریکا خواهد بود. چهل تا پنجاه هزار سرباز آمریکایی که در پایگاه‌های مختلف در منطقه حضور دارند، در تیررس موشک‌های ایران‌اند. ایران با قدرت موشکی‌اش می‌تواند برای آمریکا فاجعه‌ای واقعی رقم بزند. با این‌همه، این تازه آغاز ماجراست.

ما آرزو داریم که قدرت‌های جهانی، به‌ویژه آمریکا، دست از شرارت بردارند، واقعیت‌های موجود را بپذیرند و به قوانین بین‌المللی و اصول انسانی احترام بگذارند. معضل خاورمیانه و جنگی که اکنون با ایران آغاز شده، به‌سمت پیچیدگی‌های بیشتر حرکت می‌کند. تنها راه پایان دادن به این بحران، صداقت در گفتار و رفتار، پذیرش واقعیت‌ها، و بازگشت به میز مذاکره با رویکردی دیپلماتیک است.

۱۴۰۴ تیر ۱, یکشنبه

تناقض در گفتار، تجاوز در کردار، تحلیل مختصرازحمله اخیرامریکا به ایران

 

تناقض در گفتار، تجاوز در کردار، تحلیل مختصرازحمله اخیرامریکا به ایران

غلام علی صارم

یکشنبه 1/4/1404

دیروز با توجه به گفته های ترامپ مبنی براینکه : اولا گزارشهای گروه اطلاعاتی در مورد دسترسی ایران به سلاح هسته ای غلط بوده و دوم اینکه ما تصمیم خود را در مورد ایران تا دو هفته دیگر به تعویق انداختیم. اما عملا دیده شد که این گفته های او کاملا دروغ بوده و شب گذشته به تاسیسات هسته ای ایران در سه نقطه با هواپیما های بمب افگن و موشک حمله کرد.

بازهم در پی این حمله گفت که این حمله بخاطر از بین بردن تاسیسات هسته ای ایران بود که ما اینکار را کردیم و این حمله دوام نخواهد داشت. با توجه به نقض گفتار ها میتوان گفت که جناب ترامپ بازهم دروغ می گویند و ایران باید مواظب خود باشد.  

جای بساتعجب است که کشور اسرائیل با سابقه هفتاد سال شرارت میتواند سلاح هسته ای زراد خانه داشته باشد اما ایران از حق داشتن نیروی هسته ای به منظور استفاده صلح آمیز محروم باشد.

در روزهای اخیر، جامعه جهانی شاهد تناقضات آشکاری در گفتار و کردار برخی رهبران قدرت‌طلب بوده است. در پی اظهارات اخیر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده و حملات هوایی علیه تأسیسات هسته‌ای ایران طی شب گذشته، بار دیگر نشان داد که چگونه گفتار سیاسی می‌تواند به ابزاری برای فریب افکار عمومی و زمینه‌سازی برای اقدامات نظامی تبدیل شود.

این حملات که با استفاده از بمب‌افکن‌ها و موشک‌ها علیه سه نقطه از تأسیسات هسته‌ای ایران صورت گرفت، تحت عنوان "اقدامی برای توقف تهدید هسته‌ای ایران" توجیه شد. در حالی‌که طبق گزارش‌های مکرر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، برنامه هسته‌ای ایران عمدتاً در چارچوب استفاده صلح‌آمیز تعریف شده و تحت نظارت دقیق بوده است. یکی از نکات اساسی و محل مناقشه در سطح جهانی، استانداردهای دوگانه‌ای است که در مورد برخورد با فعالیت‌های هسته‌ای کشورها اتخاذ می‌شود. اسرائیل، با سابقه چندین دهه اقدامات نظامی و امنیتی خصمانه در منطقه وشرارت و ماجرا جویی علیه کشور های منطقه، دارای زرادخانه‌ هسته‌ای است و با وجود این، هیچ‌گاه تحت فشار بین‌المللی برای پیوستن به معاهده NPT قرار نگرفته است. در حالی‌که ایران، به‌رغم عضویت در این معاهده و شفاف‌سازی‌های متعدد، همواره با تهدید، تحریم و حمله مواجه بوده است. این برخورد تبعیض‌آمیز ناقض اصل «برابری حاکمیت‌ها» و عدالت در نظام بین‌الملل است.

رفتارهای یک‌جانبه و تهاجمی قدرت‌های بزرگ، به‌ویژه ایالات متحده، نه تنها با اصول حقوق بین‌الملل بلکه با مفاد منشور سازمان ملل متحد در تضاد است. منشور ملل متحد بر اصل عدم مداخله در امور داخلی دولت‌ها، احترام به حاکمیت کشورها و حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات تأکید دارد. تهدید به "تسلیم بدون قید و شرط" یا "تغییر رژیم" عملاً تجاوز به حق ملت‌ها در تعیین سرنوشت خویش محسوب می‌شود.

ایالات متحده و برخی هم‌پیمانان آن، همواره در گفتار، از ارزش‌هایی نظیر دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان و عدالت حمایت می‌کنند. اما در عمل، آنچه مشاهده می‌شود، بهره‌برداری ابزاری از این مفاهیم برای پیشبرد منافع ژئوپلیتیکی است. تحریم‌های اقتصادی گسترده، حملات نظامی، و فشارهای سیاسی، نه تنها امنیت را در منطقه تضعیف می‌کند بلکه حقوق ابتدایی انسان‌ها را نیز به مخاطره می‌اندازد.

در جهانی که باید بر پایه عدالت، احترام متقابل و قانون‌مداری استوار باشد، اقدامات یک‌جانبه و معیارهای دوگانه نمی‌توانند آینده‌ای امن و عادلانه را رقم بزنند. ملت‌ها حق دارند مسیر توسعه، استقلال و امنیت خود را انتخاب کنند، بی‌آنکه مجبور به تسلیم در برابر اراده سلطه‌طلبان شوند.
اکنون زمان آن است که جامعه جهانی، نهادهای بین‌المللی، و ملت‌های آزاده، در برابر این رفتارهای ناعادلانه ایستادگی کنند و صدای حقیقت و انسانیت را بلندتر از هیاهوی قدرت بشنوند.

 

۱۴۰۴ خرداد ۳۱, شنبه

از غرور تا اعتراف، شکست محاسباتی آمریکا در مواجهه با ایران

 

از غرور تا اعتراف، شکست محاسباتی آمریکا در مواجهه با ایران

غلام علی صارم

شنبه 31/3/1404

هشت روز از جنگ ایران و اسرائیل گذشت، اگر چه من با این تعبیر مخالفم و اینکه گفته میشود جنگ ایران با اسرائیل از دیدمن یک کوچک نمایی کردن است که در آینده ها بتوانند شکست خود را توجیه نمایند و ما این موضوع را قبلا در یک مقاله کوتاه شرح دادیم. در این چند روز موضع گیری های آقای ترامپ خیلی غیر دیپلماتیک و کودکانه بود و چنان صحبت میکرد که گویا این خودش هست که با ایران می جنگد، البته واقعیت هم همین است اسرائیل بدون امریکا هیچ کار را نه می کند و نه میتواند. روزی آقای ترامپ با غرور می گفت که ایران فقط بدون قیدو شرط تسلیم شود. زیرا محاسباتی که ایشان توسط نیروهای اطلاعاتی خود انجام داده بودند همه عملا غلط برآمد و حالا جناب شان می گویند که گزارشهای ماموران اطلاعاتی در مورد ایران غلط بوده است. در حالیکه تسلیمی میخواست. حالا تصمیمش را هم برای دوهفته معطل کرد. به چند موضوع میخواهم بصورت مختصر اشاره نمایم: یک : خواستن از ایران که بدون قید و شریط تسلیم شود، منطق این سخن در کجاست آیا امریکا این حق را دارد؟ دو: اسرائیل از امریکا خواسته که یا وارد جنگ شود و یا آتش بس را برقرار کند. این خواست بیانگرچیست؟ آیا اسرائیل به ضعف خود پی برده و این تقاضا را کرده و یا چیزی دیگری هست ؟

بخاطر جلوگیری از اطاله کلام می پردازیم به پاسخ سوال های مطرح شده البته با در نظر داشت ظرفیت مقاله کوتاهی که در نظر داریم:

اول:  منطق خواستن تسلیم بی‌قید و شرط از ایران توسط ترامپ،  آیا آمریکا چنین حقی دارد؟

در حقوق بین‌الملل، هیچ کشوری حق ندارد از کشور دیگر بخواهد که بدون قید و شرط تسلیم شود، مگر در چارچوب جنگ رسمی و شکست کامل نظامی که در اینجا چنین چیزی وجود ندارد.
در واقع:

  • درخواست تسلیم بدون قید و شرط (مثل آنچه در جنگ جهانی دوم با جاپان اتفاق افتاد) فقط در مواردی دیده شده که یک کشور کاملاً شکست خورده و ساختار دفاعی‌اش فروپاشیده باشد. که این امردر اینجا یک امر کاملا ناشیانه است زیرا ایران در این هشت روز جنگ حتی ده فیصد از توانایی نظامی خود را بکار نبسته است.
  • سخنان ترامپ بیشتر نشان‌دهنده نوعی رویکرد سلطه‌جویانه و ایدئولوژیک است، نه یک موضع دیپلماتیک یا حقوقی. او می‌خواست ایران را به پای میز مذاکره بکشاند با فشار حداکثری، اما هم محاسباتش غلط بود و هم مقاومت ایران، چه در داخل و چه از سوی متحدان منطقه‌ای‌اش، فراتر از انتظار آنها بود.

بنابراین، از لحاظ حقوقی و منطق دیپلماتیک، چنین خواسته‌ای از ایران نه مشروعیت دارد و نه واقع‌بینانه است. این بیشتر یک نمایش قدرت بود تا موضعی قابل اجرا. البته نمایش هم نمایشی که به اصطلاح ما افغانها دیگر بازار ندارد.

دوم: درخواست اسرائیل از آمریکا برای دخالت مستقیم یا برقرار کردن آتش‌بس، نشانگر چیست؟

این درخواست اسرائیل حاوی چند پیام مهم است:

الف. تأیید بر نیاز اسرائیل به حمایت امریکا

اسرائیل هرچند از لحاظ نظامی پیشرفته است، اما در عمل:

  • بدون حمایت لوژستیکی، اطلاعاتی و مالی آمریکا، توانایی ادامه جنگ گسترده و طولانی را ندارد.
  • در جنگ اخیر با ایران، با حجم گسترده‌ای از موشک‌ها، پهپادها و پاسخ‌های مستقیم مواجه شد که نشان داد حتی سامانه‌های دفاعی پیشرفته نیز در برابر آن آسیب‌پذیرند.

ب. نشان‌دهنده تزلزل و ترس از گسترش جنگ است

  • این درخواست به معنای آن است که اسرائیل به حد نهایی تحمل و توان عملیاتی خود نزدیک شده.
  • اگر از آمریکا می‌خواهد که یا مستقیماً وارد جنگ شود یا آتش‌بس برقرار کند، یعنی خودش به نقطه‌ای رسیده که دیگر نمی‌تواند تصمیم‌گیری نهایی را مستقل انجام دهد.

ج. نوعی بازی دوگانه برای اعمال فشار دیپلماتیک

  • ممکن است اسرائیل از این درخواست برای فشار بیشتر بر ایران از طریق دیپلماسی بین‌المللی یا سازمان ملل استفاده کند.
  • یعنی بگوید «ما آماده پایان جنگ هستیم ولی ایران نیست»، در حالی که خودشان هم از ادامه جنگ نگران‌اند. جنگی که با یک برآورد و محاسبه غلط و خود بزرگ بینی آغاز کرده اند.

درنتیجه میتوان پاسخ به سوالات مطرح شده را چنین خلاصه کرد:

  • آمریکا حقی برای تحمیل تسلیم به ایران ندارد، نه از منظر حقوق بین‌الملل، نه از لحاظ اخلاقی.
  • سخنان ترامپ غیرواقع‌بینانه و ناشی از محاسبات اشتباه اطلاعاتی بود که در بیانات اخیر خود باربار به آن اعتراف نموده است.
  • درخواست اسرائیل از آمریکا، حاکی از ترس از ادامه جنگ و اعتراف تلویحی به وابستگی است.
  • جنگ ایران و اسرائیل یک رویارویی محدود نیست، بلکه اگر گسترده شود، ابعاد جهانی پیدا خواهد کرد. به همین دلیل همه بازیگران، از جمله آمریکا، محتاطانه برخورد می‌کنند. اگرچه عملا ابعاد جهانی قضیه از همان ابتدا معلوم و هویدا بود و هست اما ظاهراستتار موضوع حفظ شده که در صورت عملی شدن خواست اسرائیل همان هم از بین خواهد رفت.

اگر بخواهیم نتیجه این تقابل را بررسی کنیم باید از چند نگاه به موضوع نگاه نماییم:

۱. از بُعد نظامی

  • ایران توانایی نظامی قابل‌توجهی دارد، چه به‌صورت مستقیم، چه از طریق نیروهای نیابتی در منطقه (حزب‌الله، حشد الشعبی، انصارالله و غیره.)
  • اسرائیل هم اگرچه پیشرفته و تکنولوژیک است، اما از لحاظ وسعت، عمق استراتژیک، و پایداری بلندمدت، آسیب‌پذیرتر است.
  • ورود آمریکا به‌طور مستقیم به جنگ بسیار خطرناک و پرهزینه خواهد بود، حتی برای خودش. در نتیجه، غرب ترجیح می‌دهد جنگ محدود و قابل‌کنترل باقی بماند. که از نظر ما این هم برای غرب تکرار اشتباهی است که در افغانستان مرتکب شدند.

جمع‌بندی نظامی:
احتمال جنگ فراگیر با مشارکت مستقیم آمریکا پایین است، اما درگیری‌های موشکی، سایبری و نیابتی ادامه‌دار خواهد بود. ممکن است موقتاً آتش‌بس اعلام شود، اما تنش ریشه‌ای حل نخواهد شد.

۲. از بُعد سیاسی:

  • قدرت‌های بزرگ (چین، روسیه، حتی برخی کشورهای اروپایی) خواهان کاهش تنش‌اند، چون جنگ بر بازارهای جهانی، انرژی و امنیت تأثیر منفی می‌گذارد.
  • اسرائیل هم متوجه شده که ادامه این درگیری بدون حمایت مستقیم آمریکا غیرممکن است.
  • ایران به‌دنبال نشان دادن قدرت بازدارندگی است، نه ورود به جنگی فرسایشی و طولانی مدت.

در نهایت، مذاکره یا توافقی پشت پرده برای توقف نسبی جنگ انجام خواهد شد، اما هیچ صلح پایداری حاصل نخواهد شد تا زمانی که مسئله فلسطین و سلطه‌طلبی اسرائیل حل نشود.

۳. از بُعد روانی و تبلیغاتی:

  • این جنگ، تصویر "شکست‌ناپذیر بودن اسرائیل" را زیر سؤال برده و این طلسم را شکستانده است.
  • قدرت روانی ایران در بین ملت‌های منطقه به‌طور قابل‌توجهی افزایش یافته.
  • اسرائیل برای حفظ وجهه، نیاز به حمایت رسانه‌ای و غربی دارد؛ ولی افکار عمومی حتی در غرب هم علیه جنگ و حمایت کورکورانه از اسرائیل در حال تغییر است. بعنوان شاهد مثال میتوان از تظاهرات مردم فرانسه علیه اسرائیل یاد کرد، درحالیکه فرانسه از متحدین پرقدرت امریکا و اسرائیل میباشد.

و نهایتا نتیجه این خواهد بود: یک پیروزی نرم‌افزاری و رسانه‌ای برای ایران، و یک شکست تبلیغاتی برای اسرائیل و آمریکا در افکار عمومی جهانی، مخصوصاً در جهان اسلام.

۴. پیش‌بینی نهایی این خواهد بود که نهایتا:

  • آتش‌بس برقرار خواهد شد، اما جنگ تمام نخواهد شد.
  • صحنه نبرد به میدان‌های نیابتی، عملیات سایبری، ترورها، و فشارهای اقتصادی و اطلاعاتی منتقل خواهد شد.
  • این تقابل، بخشی از تحول نظم جهانی است که در آن قدرت آمریکا رو به افول است و کشورهایی مانند ایران دیگر حاضر نیستند که نه تنها تسلیم زورگویی های آن نشده بلکه چون کوهی در برابرش بایستند.

اگر بخواهم فقط در یک جمله پیش‌بینی کنم:

جنگ مستقیم پایان می‌یابد، اما دوره‌ای جدید از تقابل‌های هوشمند، نیابتی و استراتژیک آغاز خواهد شد که ایران در آن بازیگر اصلی باقی می‌ماند. بازهم بقول معروف « باد این سخن بگوشت، ما مرده و توزنده »