۱۳۹۷ اسفند ۸, چهارشنبه

اوج گیری تنشها میان هندو پاکستان













شاخ به شاخ شدن هند وپاکستان ؛ بخاطرتروریست پروری دومی، وتا ثیرآن براوضاع افغانستان
ابراهیم ورسجی
نهم ماه حوت 1397
روزچهاردهم ماه فوریه / بیست وچهارم ماه دلو ،جیش محمد ودراصل جیش شیطان ، یا شاخه ای ریشوی ارتش پاکستان  با یک حمله تروریستی درکشمیر زیر اداره هند ، باعث کشته شدن 41 سربازهندی شد. عمل تروریستی وننگین که هند وپاکستان را باهم شاخ به شاخ کرد. درادامه ای آن، طوریکه دیده شد، سه روز قبل، نیروی هوای هند یک پا یگاه تروریستی جیش شیطان را درکشمیر زیر اداره پاکستان بمبارد وبراساس برآورد منابع هندی ده ها تروریست را روا نه ای دیار عدم کرد. خبرگزاریی پاکستان که زیر اداره ارتش می با شد، از بی تلفات بودن حمله ای هوای هند سخن گفت. اگرحمله هوا ی هند به پا یگاه لشکرشیطان یا تروریستان زیراداره ارتش پاکستان تلفات جانی داشت یا نداشت ، برای من مسئله ای  مهم نمی باشد. برخلاف ،حمله تروریستی نامبرده ارتش های هند وپاکستان را رودرروی هم قرارداده تنشی درمناسبات هردوکشور ایجاد کرده است که بزودی مهارآن آسان به نظرنمی رسد. همین که ، سخن گوی ارتش پاکستان ادعا کرده است که یک هواپیمای جنگی هند را درقلمروسرزمینی خود درکشمیر سرنگون کرده است ،نشان می دهد که مناسبات دیپلماتیک میان دهلی نو واسلام آباد، گرفتاربحران ژرف شده است. بحرانی که تا ثیرخاص خود را براوضاع افغانستان خواهد گذاشت.
با درنظرداشت بحران ژرف زاده ای بم گذاریی تروریستی لشکرشیطان ، یا شاخه ای ریشوی ارتش پاکستان درمناسبات دهلی نو واسلام آباد وتا ثیر منفی آن براوضاع منطقه ، بسیاری رهبران جهان تا کید بر خود داریی هردوطرف ازدامن زدن به تنش های بیشتر کرده اند. ازاین نگاه که ، رقابت میان هند وچین ، دو قدرت بزرگ آسیا یی ادامه دارد وپاکستان توقع حمایت دومی را برای تروریست پروریی خود دارد، موضع پکن برای نویسنده مهم می باشد. طوریکه ازرسانه های جهانی دریا فت کردم ، سخن گوی وزارت خارجه چین هردو طرف را به خود داری ازدامن زدن به تنش دعوت کرده است. یعنی پکن با دفاع ازتروریست پروریی  ارتش پاکستان ، نمی خواهد که مناسبات سیاسی وتجارتی بزرگ خود با دهلی نو را تضعیف نما ید. مسئله ای که یک نوع تو دهنی زدن به پاکستان می باشد. جالب این است که ، روز27 فوریه / هشتم ماه حوت ، گردهمایی وزیران خارجه ای هند ، چین وروسیه دریکی ازشهر های چین برگزارشد که درآن وزیرخارجه ای چین به همتای هند یی خود ازکا هش تنش سخن گفت وا اصرارکرد که  پاکستا ن علیه تروریسم مبارزه می کند. اما خانم سشما وزیر خارجه ای هند به تفاهم جهانی علیه تروریسم تا کید کرد. یعنی جهان به مبارزه پاکستان علیه تروریسم باور ندارد.
ازپیش معلوم  بود که ، هرسه کشورشرکت کننده درگردهمایی چین ، دراین موضوع توافق نظرندارند که پاکستان علیه تروریسم مبارزه می کند. ازاین نگاه که هند به پا یگاه یک گروه تروریستی درخاک پاکستان حمله کرده وپا تریک شنا هان ،سرپرست وزیردفاع امریکا ، وزیران خارجه ای روسیه وچین خواستارنرمش دوطرفه شده اند ، معلوم می شود که ، ازتنبیه پاکستان توسط هند نا راحت نیستند اما ازگسترش تنش درمنطقه نگران می باشند. نگران البته ازدونگاه:نخست،ممکن است که ازتنش میان هردوکشور ، تروریستان بهره برداری کنند. دوم، هند وپاکستان وارد جنگ نشوند. جنگی که درآن با حتمال قوی ارتش پاکستان بخاطرناتوانی درمقابله با ارتش هند ، به کاربرد سلاح اتومی متوسل وفاجعه آفرینی برای خودش ومنطقه خواهد کرد.
برپا یه ای اطلاعی که ازتوان ضعیف پاکستان دربخش های اقتصادی ودفاعی درمقا یسه با اقتصاد ونیروی دفاعی نیرومند هند دارم ، می توانم بگویم که فرماندهی ارتش پاکستان با ارتش  هند ، یا نیروی بسیارقوی ترازخود براه راست درگیر نمی شود وبه استفاده ازتروریستان مذ هبی علیه آن ادامه می دهد. البته ، دردوسنگر:نخست ،در افغانستان. دوم، درکشمیرزیر اداره هند. همین که سفیربی سواد پاکستان درکابل، گفته است که بحران درمناسبات کشورش وهند ، برپروسه ای صلح درافغانستان تا ثیرمنفی می گذارد. درحقیقت، احمقانه ابرازکرده است که تروریسم صا د را تی کشورش به افغانستان بنام مبارزه با هند ادامه پیدا می کند. نا آگاه ازاین که ، امریکا،هند، ایران، چین، روسیه وجهان متوجه تروریست پروریی پاکستان درافغانستان می باشند. یعنی تروریست پروریی پاکستان همزمان با مصیبت آفرینی برای افغانستان ، به خود آن هم ضربه زده ومی زند.
دررا بطه به تروریست پروریی پاکستان درافغانستان ، مسئله جالب این است که ، تروریسم پاکستانی به کشورما محد ود نما نده ودرهند که قبلا ادامه داشت، اکنون به ایران هم رسیده است. ازاین رو، پاکستان درمنطقه منزوی ترشده است. با وجود این که ، پاکستان بطور بی سابقه ای درمنطقه منزوی شده وکشورهای فرا منطقه ای هم دیگر به استد لال های دروغین نظامی ها وسیاسی های پاکستانی مبنی بر این که نه تنها مخالف تروریسم می باشند بلکه تروریستان تلفات زیادی به کشورشان تحمیل کرده اند، باورنمی کنند! بنا براین ،ازدو رخ داد مربوط به پاکستان بسیارخرسند شدم:نخست،بطوربی سابقه ای ، زیرفشارهند قرارگرفته وبا تروردرایران وخوش رقصی به سازعربستان که درسفراخیربن سلمان به اسلام آباد دیده شد،خشم تهران را هم تا حدی علیه خود برانگیخته است! دوم،هم امریکا دروازه های کمک وقرضه دهی به پاکستان را بسته کرده هم چین بخاطربمبارد نیروی هوای هند به یک پا یگاه تروریستان درکشمیرزیراداره پاکستان، بد فاع ازموضع پاکستان نه پرداخت وروسیه هم درزمینه موضع همسازباچین گرفت. به عبارت دیگر، پرسه زدن های پاکستان درپکن ومسکو، بی ثمرتمام شد.
بنا برآن ، سه نوع رفتارمنا فقا نه وتباه کا را نه ازپاکستان دررابطه به افغانستان قابل پیش بینی می باشد:نخست ،گسترش کمک به تروریستان برای امتیازگیری از امریکا ازطریق گفت وگو های دوحه میان خلیلزاد وطالبان. دوم ، درصورت امتیازندادن امریکا، برای جلب کمک های پکن ومسکو، با تقویت تروریستان، ضربه های بیشتری به حکومت دست نشانده آن درکابل می زند. سوم، برای ضربه زدن به هند وافغانستان ،مسیررسا نش کا لای هندی ازطریق چا بهاربه افغانستان وآسیای مرکزی را توسط تروریستان درولایت های نیمروز ، فراه وهلمند ، مختل می کند. معلوم است که این مسیر افغانستان را ازمحاط به خشکه بودن ونیازمندی به مسیر پاکستان آزاد وضربه محکم اقتصادی به آن کشوروارد می نماید. ازاین لحاظ که درمسیرچا بهار، افغانستان ، ایران وهند ، فا یده های اقتصادی واستراتژیک دارند ،مانع تراشی های پاکستان درآن زیان های به خود مانع تراش هم دارد.
بهرحال ، درجهان امروز،همه یا بسیاری کشور ها دنبال توسعه اقتصادی ازطریق رشد تولیدات درونی وتجارت بیرونی می گرد ند. پروسه ای خوشا یندی که پاکستان با تروریست پروری آن را مختل وبه خود و افغانستان  تا کنون ضربه زده است. ازاین رو، حق با احمد رشید ، تحلیل گرپاکستانی می باشد که گفته است:" پاکستان قبلا پوشاک وخوراک تولید وبه جهان صادرمی کرد؛ برخلاف، اکنون، تروریسم طالبانی را تولید وصا درمی کند." ازاین نگاه که ، منطقه وجهان به رشد اقتصادی نیازمبرم دارند وتروریسم مانع بزرگ آن می باشد. امید وارهستم که پاکستان سرعقل آمده با پا یان دادن به کمک به تروریستان علیه افغانستان وهند به خصوص اولی، کمک به توسعه تجارت ورشد اقتصاد یی خود، افغانستان ومنطقه نما ید. درغیرآن ،مسئولیت تاریخی مردم افغانستان به خصوص آگاهان آن ها می با شد که دوکارزیررا انجام دهند:نخست،درجهت ایجاد حکومت داریی خوب مبارزه نما یند. زیراکه ، با حکومت داریی خوب ،می توان حاکمیت سرزمینی را تامین وپاکستان را سرعقل آورد. دوم،مردم افغانستان به خصوص پشتو زبان ها را که درنتیجه ضعف نخبگان سیاسی- فرهنگی آن ها، منبع مواد خام تروریسم طا لبا نی پاکستان شده اند، در مبارزه علیه تروریسم ، بسیج کنند. درغیرآن ، به گفته ای شاعرنغزگوی فارسی: " اگراین مکتب است واین ملا / وضع طفلان خراب می بینم!

۱۳۹۷ بهمن ۲۳, سه‌شنبه

افغانستان و ايران


افغانستان و ايران
غلام علی صارم
«کوشش میکنم که این موضوع را در 15 قسمت خلاصه کنم »
اشاره اي به گذشته ها:
ايران در غرب افغانستان واقع بوده وداراي 900 كيلومتر يا چيزي كمتر مرز مشترك ميباشند.
پيوند ها و علايق زيادي مثل دين مشترك ، مذهب مشترك و لسان مشترك بين مردم افغانستان و ايران وجوددارد ، اين پيوند ها بحدي عميق است كه حتي در معادلات سياسي هرگونه تحولي در يكي از كشور ها برديگري بي تاثير نيست.
باوجود اينهمه پيوند و تاثيرات برمناسبات همديگرآنطوريكه در چهارسال مهاجرتم من مطالعه كردم ، كينه و حسادتي بين مردم اين دوكشور وجود دارد، البته بيشتر از جانب ايرانيان.
 افغانهاي مهاجر اكثرأ از جانب بعضي از ايرانيان توهين و تحقير مي شوند . و دراين برخورد بعضأ بزرگان اين كشور نيز سهيم هستند.
افغانها بعد از بيست سال اقامت در ايران حق ندارند، خانه شخصي ، موتر و ساير وسايل رهايشي داشته باشند. افغاني ها مغازه و دكان حتي سبزي فروشي نميتوانند داشته باشند ، كار هاي صنعتي از خياطي الي....  نمي توانند انجام دهند ، فقط عمله كاري، خشت زني ، پاك كاري سركها و چند تا شغل پست ديگركه متاسفانه اينهم از طرف مجلس آن كشور كه بانام شوراي اسلامي يادميشود به عنوان يك قانون به تصويب رسيده است.
باآنهم افغانها در ايران توانسته اند، اكثرأ زندگي نسبتأ خوبي بخود درست نمايند ، كه آنرا ميتوان حاصل زحمت و صداقت در كار خود شان حساب كرد،  زيرا باوجود فشار هاي دولت برصاحبان كارخانه ها آنها كارگرافغاني استخدام مي كنند و تنها دليل شان هم اين است كه افغاني ها كارزياد مي كنند و در كار خود هم صادق هستند.
با يك ارزيابي نسبتأ دقيق درمي يابيم كه ريشه اين بدبيني ها برمي گردد به زمانها ي قديم، زيرا در طول تاريخ باوجود مناسبات وعلايقي كه عرض شد،‌روابط سياسي خوب بين ايندو كشور وجود نداشته ولي روابط مردم عادي بوده و تاسال 1895 ميلادي رفت و آمد مردم كاملا عادي و بدون هيچگونه قيوداتي بود و از تاريخ مذكور ببعد مقيد به تذكره عبوري يا پاسپورت گرديد.
ضرورت ها ايجاب مي كرد كه روي اين موضوع دقيق و پلان شده كار مي شد ، اگر در گذشته ها ايران گرفتار حكام ظالم بوده اما در حال حاضر بقول خود شان يك فكر و يك مكتب آنهم اسلام ناب محمدي تحت نظر ولي فقيه حكومت ميكند كه متاسفانه با صراحت بايد بگوئيم كه در اين زمينه كاري صورت نگرفته در حاليكه بهترين زمان براي رفع كينه ها و كدورت ها و دشمني ها ي گذشته بود.  ذيلا به چند موردي كه باعث ايجاد يك سلسله كشمكش ها گرديده اشاره مي كنيم:
درزمان يفتلي ها 425566 ميلادي
در اين د وره كه حكومت افغانستان بدست يفتلي ها بود ، در ايران سلسله مقتدر ساساني حكومت ميكرد.  مورخ شهير افغان ميرغلام محمد غبار در قسمت برخورد اين دو حكومت چنين مي نگارد : (پادشاه نخستين يفتلي « افتايلتو» و «مهرپور» به همين نامها در تاريخ افغانستان شناخته شده اند. بادولت ساساني كه ايالات شمال مغربي و غربي افغانستان را تحت تسلط داشتند ، داخل جنگ شدند.  در جنگ اول نزديك مرو يفتلي ها از بهرام گور ساساني شكست خوردند ولي در نيمه قرن پنجم يزدگرد دو م ساسانيرادر حوزه مرغاب شكستند.
متقدرترين پادشاه يفتلي « اخشنور» است كه در حدود 460 ميلادي جلوس كرد.  اخشنور مجددأ با دولت ساساني در آويخت و در جنگ سختي سپاه ايران را تباه و شهنشاه ساساني « فيروز» كه در سال 451 م جلوس كرده بود ، اسير گرفت ، بعد از آنكه فيروز درپاي ميناره سرحد مملكتين عدم تعرض و تاديه باج سالانه را تعهد نمود، و پسرش قباد را گروگان گذاشت رها شد. فيروز ساساني كه دو سال بعد از جنگ پول باج را به دولت يفتلي پرداخته و پسرش را رها كرده بود در سال 480 ميلادي به افغانستان هجوم نمود، تصادم با يفتلي ها در اراضي صحرائي رخ داد، در نتيجه اردوي ايران شكسته و فيروز در ميدان جنگ كشته گرديد.
درايران «بلاش» برادر فيروز با حمايت روحانيون زرتشتي پادشاه شد، اخشنور قباد را كه خواهرش زن اخشنور و خودش اينك پناهنده در دربار او بود، حمايت كرد و باسپاه امدادي برتخت ايران نشاند و مقرر بود كه پول باج سالانه را ايران به سكه بپردازد كه با الفباي كوشانو يفتلي مضروب باشد.
تهيه اين باج اسباب زحمت ايران بود و براي جمع آوري آن مجبور مي شد كه اين پول را ازراه جنگ با امپراتوري روم شرقي بدست آردو اين خود به سهولت ميسر نمي گرديد.(1)
بعد ها همين دولت ساساني با ايستامي خان بيغو برادر تومن پادشاه مقتدر تركان كه بعداز فوت او به ايالات غربي قلمرو او حكومت مي كرد، متحد گرديده اكثر حكومات محلي يفتلي ها را شكستند . در سال 566 ميلادي سواحل راست جيحون را ترك و اراضي چپ جيحون (باختريان) را با ايالات شمال غربي افغانستان پادشاه ساساني (خسروانوشيروان) اشغال نمود، بعد ها اين اتحاد برسرمسئله ترانزيت راه ابرايشم با ايران بهم خورد و تركان ايالات شمالي افغانستان را ازبدخشان تا ميمنه عقب زده و خود جاي ساساني را گرفتند.(2)
همچنان برسر مسئله سيستان و هشتادان سالها تصادماتي رخ داده و حتي بعد از آنكه مشهد مقدس از افغانستان جدا شد حكومت ايران بار ها به هرات لشكر كشي و حمله نموده كه در اين ميان نيز هزاران خاطره تلخ و جود دارد كه ذكر آن ما را از بحث اصلي دور مي سازد.
سلسله صفوي هاي ايران سالها در قندهار با ظلم و استبداد و رفتار خشن حكومت كردند، مخصوصا آخرين حاكم ايراني كه گرگين نام داشت و ارمني الاصل بود، ظلم و جنايت زيادي رامرتكب شد،  تااينكه مردم به ستوه آمده به سركردگي ميرويس خان هوتكي قيام و گرگين را با بيست هزار سربازش به قتل رسانيده ، خود حكومت مستقل تشكيل دادند. (3)
زمانيكه شاه محمود پسر ميرويس خان ايران را تسخير نمود و بعد از او پسر عمويش شاه اشرف برتخت ايران نشست و بعداز آنكه نادر افشار ظهور كرد شاه اشرف فقط با دو سه صد نفر توانستند خود را بطرف افغانستان بكشند. متباقي همه بدست سربازان نادر افشار به قتل رسيدند. با وجوديكه شاه محمود بعد از تسخير اصفهان شاه حسين صفوي پادشاه ايران را نهايت احترام و او را پدر خطاب نموده برايش خانه مناسب آماده و از بيت المال برايش معاش كافي تعيين نمود و همچنان بخاطر تحكيم بيشتر روابط دوستي  با دخترش نيز ازدواج كرد، اما بعد از آنكه نادر افشار قدرت يافت با افغانها با روحيه انتقامجوئي برخورد نمود.
نادر افشار كه شخص جاني و خونريز بود ، هرات را بعد از هشت ماه محاصره به تصرف خود درآورد و حكومت قندهار هم كه از اثر اختلافات داخلي ضعيف شده بود ، او توانست آنرا تسخير نمايد.
در جريان اين تصادمات هزاران افغاني اعم از نظامي و غير نظامي بدست سربازان نادر افشار به قتل رسيدند.
روي اين  حساب باوجوديكه ايندو ملت حتي از پيوند هاي خانوادگي ابا نمي ورزند ( دختر ميدهند و مي گيرند) با آنهم عقده هاي مشاهده مي شود.
مسئله سيستان و سائر مسايل سرحدي و تعيين مرز با حكميت انگليسها صورت گرفت زيرا ايران در معاهده 1857 پاريس حكميت انگليسها را در زمينه خواسته و قبول نموده بود،  و تااواخر قرن نزده روابط تقريبأ به حالت نورمال درآمده و در زمان امير عبدالرحمن از افغانستان وكيل تجار و شخص ديگري هم بنام واقعه نگار در مشهد بودند. آنچه لاينحل باقي ماند فقط مسئله آب هلمند بود و قراردادي كه بعد ها صورت گرفت ( زمان جمهوريت داود خان) هنوز هم مورد قبول يكعده نيست ، به اين معني كه قضيه تاهنوز كه هنوز است حل ناشده باقيست .
قضيه سيستان نيز خود تاريخ مفصل دارد ولي از انجائيكه بحث ما در ارتباط قضايا و روابط سياسي در قرن بيستم است از آن صرف نظر نموده و به علاقه مندان تاريخ سفارش مي كنيم كه به جلد اول تاريخ افغانستان در پنج قرن اخير نوشته مرحوم مير محمد صديق فرهنگ صفحات 337 -341 مراجعه نمايند.