۱۴۰۲ دی ۲, شنبه

روایت 41

 

بریکس خار دیگری در گلوی امریکا

غلام علی صارم

اول جدی 1402

پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جاهیر شوروی سابق انتظار آن میرفت که جهان بسوی آرامش واقعی خواهد رفت ودیگر از مسابقه تسلیحاتی و تکرار قضایای ضد بشری چون یوریشیما و ناکازاکی خبری نخواهد بود.

متاسفانه جریان حوادث نشان داد که پایان جنگ سرد و مسابقه تسلیحاتی و ختم رقابت های نظامی، خیالی بیش نبوده است.

مخصوصا طی دوسال اخیر روگشایی از هزاران سلاح مرگبار شاهد این مدعا است. امریکا طی سه دهه اخیر که ظاهرا به عنوان قدرت یکه تاز دنیا مطرح گردید، نه تنها از تولید انبوه سلاح های مخرب و کشتار جمعی دست نکشید بلکه هرروزسلاح های مخرب تر و کشنده تری را تولید نمود که یک نمونه تولید موشک های زیر دریایی « اوهایو» است که قدرت تخریب هریک آن بیشتر از بمب های است که در یوریشیما و ناکا زاکی استعمال گردید.

امریکا به عنوان تنها قطب قدرتمند جهان در این سه دهه اخیرنه تنها گامی برای صلح و آرامش بشریت برنداشت، بلکه تا توانست در گوشه گوشه ای دنیا آتش جنگ را مشتعل ساخت.

اگر گذشته ها را سرجایش بگذاریم و صرف همین سه دهه اخیر را که امریکا به عنوان قدرت برتر و بلا منازعه جهان مطرح گردید، تحت فوکس قرار بدهیم و جنگ های که صورت گرفته و میلیون ها انسان را بخاک و خون کشیده است، از کشور های اسلامی گرفته تا اوکراین و روسیه که جریان حوادث آن قلب هرانسانی را بدرد می آورد، دقیقا یک طرف هریک از این جنگها و قتل و کشتار ها امریکا است که بصورت مستقیم و یا با اسلحه و مهماتش در شعله ور ساختن آتش جنگ و قتل و کشار ها نقش فعال داشته است.

اگر تا اینجای کار کمی با پرده حرکت می کرد اما اخیرآ حمایت از اسرائیل در ارتباط قتل عام و بمباران های وحشیانه اسرائیل آنهم بصورت کاملا عریان و بیشرمانه چهره ناپاک این رژیم را بیشترنمایان ساخت.

با صراحت باید بگوییم که امروز امریکا عامل اصلی جنایات و بحران های بشری در دنیا است که بشریت را در پرتگاه سقوط قرار داده است.

شدت جنایات و دست یازیدن به شرارت های بیش از حد باعث شد تا کشور های که از اعمال جنایتکارانه امریکا آسیب دیده بودند دست بکار گردیده و این قدرتی که بعد از فروپاشی شوروی و تقسیم شدنش به جمهوریت های متعدد به عنوان قدرت هژمون مطرح گردید و عملادر این جهت و حفظ وجهه هژمونی خود خلق هزاران جنایت را وسیله گردیده،  تصمیم گرفتند تا جلو این خودسری ها را بگیرند.

اولا این نکته را یاد آور شوم که شرارت های امریکا نه تنها باعث تضعیف رقبایش در شرق نشد بلکه آنها را تقویت کرد. بطور مثال امریکا از چهار دهه به اینسوکشور ایران را از لحاظ اقتصادی و سیاسی نظامی مورد تحریم قرار داد که نتیجه این تحریم را اگر بصورت خلاصه بیان کنیم اینست که ایران درحال حاضر به یک سوپر پاور اقتصادی و نظامی تبدیل گردیده است. موشک های ایرانی و پهباد هایش برای امریکا و همپیمانانش بیک کابوس تبدیل شده است. وقتی امریکا تهدید نظامی کرد، ایران درجوابش گفت: اگر زدی ماهم میزنیم. امریکا سردار سلیمانی جنرال ورزیده ایران را زد، ایران هم پایگاه عین الاسد امریکا را چنان با موشک مورد حمله قرار داد که بعضا گفته میشود هزاران نفرتلفات داشته است.

شکست ذلیلانه امریکا در خاور میانه، در اندیجان اوزبیکستان، قزاقستان، قیرقیزستان، اوکراین و در 9 کشور اسلامی که بیش از یازده میلیون انسان را به قتل رساندند، در افغانستان بعد از بیست سال تلاش و مصارف کمر شکن و اخیرآ در جنگ اسرائیل با فلسطین که در واقع همه کاره این جنگ امریکا است، تجربه تلخی به این کشور و همپیمانانش می باشد.

ما نمی گوییم که امریکا در هیچ یک از این میادین جنگ کاری از پیش برده نتوانسته، مثلا امروز در جنگی که اسرائیل با حمایت صددرصدی اش با مردم مظلوم فلسطین دارد، در میدان جنگ موفقیت از آن اسرائیل است، اما در اذهان عامه جهان اسرائیل و حامی اش امریکا چنان شکست خورده اند که هرگز آنرا جبران نخواهند توانست. امروز اسرائیل در سطح بین المللی به عنوان یک کشور تروریست و جنایت کار مطرح است که آنهم تحت حمایت امریکا است.

مطرح شدن اسرائیل به عنوان تروریست که تنها حامی منافع امریکا در خاور میانه است، برای امریکا بی نهایت سنگین است. امروز حتی یهودیانی که در سایر کشور ها از جمله امریکا زندگی می کنند براسرائیل و امریکا لعنت فرستاده و اعمال ضد انسانی شانرا تقبیح می نمایند.

یکی دیگر از اقدامات صورت گرفته در راستای شکست دادن این کشور و برانداختنش از مسند هژمون بودن، ایجاد اتحادیه حوزه شانگهای است که ظاهرا با رویکرد اقتصادی اما در واقع رقابت با ناتو و شکستن قدرت پوشالی غرب در راس امریکا بودو هست که اینک به عنوان یک حوزه اقتصادی بزرگ دنیا مطرح است.

گرچه صحبت های متواضعانه وزیرخارجه امریکا در پی مانور نظامی چین در اطراف تایوان بیانگر این بود که امریکا با وجود تلاش در جهت حفظ قدرت هژمونی خودش، به شکست ها و ضعف های خود نیز پی برده است.

روزی بایدن رئیس جمهور امریکا با شی جین پینگ رئیس جمهور چین از طریق اسکایب صحبت نموده و با رئیس جمهور چین در ارتباط تایوان با نهایت غرور صحبت می کرد، رئیس جمهور چین برایش گفت: کسانیکه با آتش بازی می کنند به تنهایی می سوزند. روزیکه چین در اطراف جزیره تایوان مانور نظامی را آغاز کرد، وزیر خارجه امریکا با لحن متواضعانه از چین خواست که از خویشتن داری کاربگیرند.

جناج مقابل امریکا که مهم ترین آن نه تنها از لحاظ نظامی بلکه از لحاظ اقتصادی هم قدرت برتر بحساب می آید چین است که امروز روسیه و ایران را هم که از لحاظ اقتصادی و نظامی در جمع قدرت های برتر دنیا هستند، نیز در کنار خود دارد. حرکت دیگری را در 2009انجام دادند که اینکار وضعیت اقتصادی امریکا را کاملا تحت تاثیر قرار داده است و آن ایجاد گروه بریکس است که در 16 ژوئن2009 در روسیه با حضور بزرگان هند و چین و برازیل صورت گرفت و با هدف اصلاح وضعیت مالی جهان فعالیت های را آغاز کردند.

تشکیل بریکس با کشور های قدرتمند چین، روسیه، هند، برازیل و افریقای جنوبی و عضویت قدرتمندان اقتصادی دیگر(ایران، عربستان سعودی،ارژنتاین، اتیوپی و مصر) که فعالیت شان در این سازمان از اول جنوری سال جدید میلادی (2024) آغاز میگردد و اینک تقاضای عضویت 16 کشور دیگر جرقه های قدرتمندانهء است که چشم امریکا را خیره کرده.

به نظر میرسد که شکست های پی در پی امریکا چه در میادین جنگ و چه در اذهان عامه جهان حاصل شرارت های خودش میباشد. بقول حافظ: هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت.

با تاسف باید بگوییم که امروز در هرجای دنیا که جنگ است،  پای سلاح و مهمات امریکایی به چشم میخورد که عملا این کشور را به سوی پرتگاه سقوط می کشاند. اتحادیه شانگهای وبریکس اینها سازمان های اقتصادی خالص نیستند و نباید امریکا آنرا نادیده و یا دست کم بگیرد و از طرفی تضاد افکار عامه جهانی علیه امریکا و اسرائیل که بی نهایت سنگین است. چنانچه اگر امریکا به شرارت های که فعلادنبال می کند که البته همه با اهداف غیر انسانی است ادامه بدهد سقوط شرم آوری را تجربه خواهد نمود و چه بهتر که از همین حالا تصمیم بگیرند که بجای این همه مصرف در جهت قتل عام و کشتار بیگناهان، کمر همت به رفاه و آسایش بشریت ببندند. و تنها با همین تصمیم انسانی میتوانند که از سقوط ابدی که خود به پای خود بسوی آن روان هستند نجات یابند. والسلام

۱۴۰۲ آذر ۲۵, شنبه

روایت 40

 

پاکستان در سراشیب سقوط سیاسی

غلام علی صارم

24/9/1402

از مدتی به اینطرف پاکستان با افغانستان اعم از مهاجرین ساکن در کشورش ، تاجرانی که از مسیر کراچی اموال تجارتی شانرا وارد کشور می نمایند و این حق ترانزیت را بیش از شصت سال است که طی توافقاتی بدست داشتند و دارند ، با بهانه گیری های واهی هرروز مشکلی را از نو می آفرینند.

سالهاست که این کشور با روش های تروریستی افرادی را برای مختل نمودن امنیت افغانستان، هند و بعضا کشور های دور ونزدیک دیگر تربیه نمودند. در حالیکه اینها را به منظور گسترش سیاست های تروریستی و کسب عواید درست کرده بودند اینک طبق همان ضرب المثل ما افغانها (نیت بد قضای سر) گردیده و آتشی را که برای سوختن و سوختاندن دیگران خلق کرده بودند، دامن خود شان را فراگرفته است.

جای بسا تاسف است که هنوز هم پاکستان بجای اینکه فکری به وضعیت بحرانی و قتل و کشتار های کشورش نماید، در همین حال بازهم به فکر شرارت هستند و هر روز اتهامی علیه افغانستان وارد می نمایند. اخراج غیر قانونی مهاجرین افغانستان نیز بهانه و سرپوش گذاشتن به روی بی کفایتی ها و ضعف مدیریت حکام پاکستانی است که بخاطر تبرئه خود صدها هزار خانواده بی پناه افغانستانی را گرفتار مصیبت تازه نمودند.

ما در ارتباط سخن نخست وزیر موقت پاکستان که گفت بما امنیت پاکستان اولویت دارد نه افغانستان، میگوییم که این آغا پسر خیلی غیر مسئولانه اظهار نظر نموده است و اما نظر ما اینگونه نیست، بما همانگونه که امنیت افغانستان از اهمیت بالا برخوردار است، امنیت پاکستان که کشور برادر و همسایه ماست نیز از اهمیت بالا برخوردار می باشد.  بما نه تنها امنیت پاکستان بلکه امنیت همه جهان و مخصوصا همسایه های ما اولویت دارد.  زیرا آتش گرفتن خانه همسایه، همسایه را آسوده نخواهد گذاشت و این یک امر طبیعی است.

ما از اینکه اخیرآ با حملات نظامی و انفجار های پیهم که درآن تعداد کثیری از برادران پاکستانی ما قربانی شدند ناراحتیم، به کشته شدگان بهشت برین و به مجروحین شفای عاجل استدعا می نماییم. اما ناراحت کننده تر اینکه مقامات پاکستانی همین هایی را که روزی خود تجهیز و تسلیح کرده بودند اینک تروریست میخوانند و از افغانستان خواسته اند که آنها را دستگیرو به پاکستان تحویل بدهند. در حالیکه خود نیز معترف اند که این مجموعه که دست به چنین حملات می زنند همه پاکستانی و اعضای تی تی پی تحریک طالبان پاکستان هستند نه از افغانستان .

پشت پا زدن به قوانین بین المللی چه در مورد اخراج اجباری مهاجرین و چند مرتبه احضار سفیرو یا شارزدافیر افغانستان در پاکستان برخلاف توافقات وین و سرباز زدن از تمام کنوانسیون های بین المللی، روشی است که اخیرآ اسرائیل در برابر فلسطین به پیش گرفته که با عرف اسلامی ، انسانی و قوانین بین المللی و حتی همسایه داری موافقت ندارد.

سخنان حاکم بلوچستان و بعضی از بزرگان دیگر پاکستان مبنی براینکه باید گزینه های حمله نظامی مورد بررسی قرار گیرد، واقعا ناراحت کننده است.

افغانستان کشور جداگانه، مستقل و دارای حاکمیت و مردم و سرزمین آزاد میباشد و در حال حاضر در وضعیتی قرار ندارد که پاکستان برایش تصمیم بگیرد.  مردم این کشور صد ها سال است که انواع شکنجه های روحی و روانی را تحمل کرده، اما اینرا یقین داشته باشند که مردم این سرزمین حتی برای یک ساعت اسارت و بردگی را تحمل نکرده و نخواهد کرد، تاریخ کشور ما و کشور های همسایه گواه این مدعا میباشد.

پاکستان گمان نکند که امروز افغانستان به رابطه سیاسی، اقتصادی، تجارتی و.... با آن کشور و یا کشور های دیگر احتیاج دارد. در حالیکه خود نیز به اینگونه روابط محتاج است.

بلی! ما خود کفا نیستیم، به رابطه های فوق الذکر ضرورت داریم و اینرا هم تصریح میکنیم که پاکستان نیز یک کشور خود کفا نبوده و نیست و به این گونه روابط نیاز مند است.

ما با هم 2200 کیلو متر مرز مشترک داریم و همین داشتن مرزطولانی ضرورت داشتن روابط نیک وحسنه را محرز می نماید. در طول این مرز و دوطرف آن مردمی زندگی می کنند که همه ارتباطات عشیره یی و قومی و فامیلی دارند و همه نقاطش قابل عبور و مرور بوده و هیچگونه موانعی هم وجود ندارد. و از همین لحاظ است که میگوییم ما علاقمند امنیت ایشان هستیم و الا اگر کمر به بی امنیت سازی این کشور ببندیم از هر نقطه هرروز سنگی هم اگر پرتاب کنیم، آرامش را از ایشان خواهیم گرفت. اما اطمینان میدهیم که حتی برای یک لحظه نا آرامی پاکستان راضی نبودیم و نیستیم.

به نظر میرسد که پاکستان بجای این همه حرکات و گفتار های تخریش آورد که جز کینه و عداوت حاصلی ندارد از افغانستان در تامین امنیت خود با حضور در میز مذاکره طلب کمک نمایند.  مردم افغانستان پاکستان را سالها خانه دوم خود خطاب می کردند و امروز نیز بی امنیتی در پاکستان را بخود ضرر میدانند و این تقاضا را نیز دارند که بدبختی های حاصله از نیت بد خود شان را به کشور و مردم ما نسبت  ندهند.  دنیا میداند که افغانستان در حال حاضر گرفتار صدها مشکل است که با توجه به این همه مشکلات مداخله در امور کشور های دیگر را کار شایسته و معقول نمیدانند. مطمئن باشند که افغانستان درحال حاضر حتی فکر مداخله در امورداخلی دیگران و بخصوص کشور های همسایه را نخواهد کرد.

بنابر این از پاکستان خواست ما اینست که لطفا ضعف های مدیریتی و سیاسی نظامی تانرا بما نسبت ندهید و متوجه امور کشوری خود باشیدو چنانچه اگر احساس ضعف و نا توانی نمودید ما همانگونه که عرض شد حاضر به کمک شما هستیم . والسلام  

۱۴۰۲ آذر ۲۱, سه‌شنبه

روایت 39

 

جنایات اسرائیل در فلسطین و سکوت سازمان ملل متحد

غلام علی صارم

21/9/1402  

در 1945 سازمان ملل متحد به عنوان یک نهاد بین المللی ایجاد گردید. انگیزه ایجاد این سازمان جلوگیری از تصادمات فیزیکی، تامین روابط حسنه بین ملت های که در گذشته گاها در تضاد بودند و حل منازعات و پرابلم هااز طریق مسالمت آمیز بود و اینک نیز همچنان در تبلیغات از انگیزه های فوق سخن گفته می شود، سخنانی که اکثرآ جنبه عملی ندارد.

اعلامیه ها  و دستور العمل های که از جانب این نهاد و شاخه های مربوطه اش تا هنوز صادر گردیده، هیچ کدامش بدور از حقیقت نبوده همگی حاوی جنبه های انسانی میاشد اما اکثر این اعلامیه ها و بیانیه ها و مقررات وضع شده بروی کاغذ باقی مانده و جنبه عملی بخود نگرفته است و از همین رواست که این سازمان در طول عمر نامیمون خودش ناکام بوده و نه تنها با عث از بین بردن تنش ها نگردیده بلکه اعمال و کردارش در اکثر موارد تنش زا هم بوده است.

آقای آلوین تافلردانشمند و نویسنده امریکایی در کتاب"جنگ ضد جنگ" خودش که در 1993 چاپ شد و توسط شهیندخت خوارزمی ترجمه گردیده که بارچهارم چاپش به فارسی در سال 1377هجری شمسی در چاپخانه مهر است، در تحقیقی که از ابتدای ایجاد این سازمان تا سال 1990 انجام داده می نویسد:

«از زمان تحقق صلح در سال 1945 به اینسو(1990) بین 150 تا 160 جنگ و برخورد داخلی سرتاسر جهان را به ویرانی کشانده است. یا اینکه حدود هفت میلیون و دویست هزار سربازدر جریان این جنگ ها به قتل رسیده اند. این رقم فقط شامل کشته شدگان است و زخمی ها و شکنجه دیدگان یا معلولین را شامل نمی شود و شمارعظیم ترغیر نظامیانی را که قربانی شدند و یا کسانی را در اثر عواقب بعدی جنگ نابود شدند، در بر نمی گیرد.

طنز تلخ قضیه در آن است که شمار سربازانی که در سرتاسر جنگ جهانی اول کشته شدند، فقط کمی بیشتر بود یعنی حدود هشت میلیون و 400 هزار نفر. واقعا حیرت آور است یعنی آن که از نظر شمار کشته شدگان رزمنده، حتی با در نظر گرفتن حاشیه وسیع برای خطا، جهان از 1945به اینسو، مجددآ در جنگی معادل تمامی جنگ جهانی اول درگیر شده است .

با اضافه کردن کشته شدگان غیر نظامی، این جنگ به رقم نجومی 33تا 40 میلیون نفر میرسد البته بدون محاسبه زخمی شدگان، زنان تجاوزشده، آوارگان، بیماران یا کسانی که در اثر جنگ دارایی خود را از دست داده اند.

سازمان ملل متحد در حال حاضر حدود دویست(200) عضو دارد، بیش از 60 کشور عضو در گیرجنگ اند. موسسه بین المللی پژوهش صلح استکهلم، تنها در 199031  مورد برخورد مسلحانه را شناسایی کرد که در جریان بود.

در واقع در 2340 هفته ای که از 1945 تا 1990 گذشته است، در کره زمین تنها سه هفته جنگی وجود نداشت هاست. بنابراین سالهای 1945تا کنون(1990) را عصر پس از جنگ نامیدن، آمیختن تراژیدی با طنز است.»(جنگ ضد جنگ ص13)

گرچه از 1990 ببعد را ما نمی توانیم از تعداد کشته ها و زخمی ها و نابودی سرمایه ها آمار دقیق ارائه نماییم، اما اینرا با صراحت می گوییم که اگر کشته های سه دهه بعد از 1990 را تا این زمان به رقم قبلی اضافه کنیم یقینا بیشتر از تلفاتی است که در دو جنگ جهانی اول و دوم صورت گرفته است که یقینا روزی آمار دقیق آن نیز بدسترس همگان قرار خواهد گرفت.

کارنامه ملل متحد را اگر یکبار دیگر مورد ارزیابی قرار دهیم این سازمان در طول عمر نامیمون خودش ناکام بوده است که ما میتوانیم در این مورد شواهدی از دهه های اخیر ارائه نماییم مثلا:

·       سه رئیس جمهور امریکا( کلنتن، بوش پسر و اوباما) با حمله به 9 کشور اسلامی یازده میلیون انسان را کشتند، عکس العمل این سازمان چه بوده است؟

·       اسرائیل هفتاد سال است که در مقابل مردم فلسطین دست به هزاران جنایت و قتل عام ها زده و سرزمین های مردم فلسطین را اشغال و شهرک ها احداث نمودند، این سازمان در این مورد چه کار کرده است ؟

·       از دو ماه به اینطرف نوار غزه مورد حملات وحشیانه اسرائیل قرار دارد و هزاران انسان مظلوم که اکثرآ غیر نظامی هستند و بیشتر زنان و اطفال میباشند، این سازمان چه کار کرده؟

·       بیش از سه هزارزن و هزاران کودک معصوم در این حملات هوایی وحشیانه اسرائیل شهید شدند، عکس العمل این سازمان چه بوده؟

اما در مقابل:

·       وقتی امریکا به بهانه واهی که بالاخره کاملا دروغ بودنش ثابت شد و آن اینکه عراق سلاح های کشتار جمعی دارد،به عراق حملات مسلحانه را از زمین و هوا آغاز و این کشور را بخاک و خون کشید، اصلا سازمان ملل و شورای امنیت در جریان نبود، این سازمان مجوز حمله را به عراق به دنبال شان فرستاد.

·       در افغانستان نیز روز ها بعد از حمله مسلحانه از ملل متحد اجازه نامه گرفت و این سازمان زبون مجوز حمله را به ایشان بعد از یک سلسله حملا ت وحشیانه بدون اینکه چیزی بگویند ارائه داشتند.

·       در پی کشته شدن مهسا امینی یک زن ایرانی که آنهم مشکوک بوده و علت قتل و یا مرگش هم معلوم نیست این سازمان بار بار گلو پاره کرد که حقوق بشرو حق زن پامال شد. اما در برابر قتل سه هزار زن مظلوم فلسطینی توسط اسرائیل ذلیلانه مهر سکوت به دهن زد.

این سازمان آنگونه که عملکردش نشان میدهد فقط کارش توجیه جنایات امریکا و اسرائیل است.

رد پیشنهاد آتش بس بین اسرائیل و فلسطین از جانب امریکا و تجهیر و تسلیح اسرائیل از لحاظ نظامی توسط امریکا آنهم بصورت آشکار و سکوت مرگبار این سازمان پوسیده نشاندهنده نه تنها ضعف و بی عرضگی بلکه نوکری و مستخدم بودنش را ثابت می کند.

تشنج های  موجود در جهان و پامال شدن حقوق انسانی در اکثر نقاط جهان و در این اواخر فلسطین را ما ناشی از ناکار آمدی و ضعف و بی اختیاز و اراده بودن این سازمان میدانیم.

مردم دنیا اعم از مسلمان و غیرمسلمان حتی یهودی های ساکن در امریکا و سایر کشور های جهان اعلان انزجار و نفرت نموده و قضیه تجاوز غیر انسانی اسرائیل را عمل غیر انسانی گفته و خواهان توقف آن گردیدند. اما امریکا این همه را نادیده و ناشنیده گرفته اسرائیل را تجهیز می نماید و ملل متحد هم مهر سکوت بر دهان زده و قتل و کشار بیرحمانه مردم مظلوم فلسطین را نظاره می کنند در حالیکه برای امریکا به ادعا های واهی وگمانه های غلط بار بار اجازه حمله و حتی نابود کردن کشور ها را داده است.

جنایات جنگی و غیر انسانی اسرائیل با پشتیبانی امریکا طی هفتاد سال گذشته و جنایات اخیر که قلب هرانسانی را بدرد آورده است، واقعا درد آور و تکان دهنده است و سکوت مرگبار و لب فروبستن ملل متحد و بی تفاوتی کشور های اسلامی از همه درد آور تر که امید واریم این فضا تغییر نموده روزی دفاع از انسانیت برمبنای حقیقی آن صورت گیرد نه برمبنای منافع مستکبرین و قدرت های بزرگ متجاوز. والسلام   

۱۴۰۲ آذر ۱۵, چهارشنبه

روایت 38

 

ختم آتش بس و کشتار مجدد مردم بیدفاع فلسطین توسط اسرائیل

غلام علی صارم

15قوس 1402

بعد از ختم روز های تعیین شده آتش بس که تعدادی از اسراء هم تبادله گردیدند، اسرائیل مجددآ بمباران غزه را از سرگرفته و تا دیروز تعداد شهدای مردم مظلوم فلسطین به هفت صد نفر رسیده بود.

باید اذعان بداریم که قربانیان این حملات وحشیانه اسرائیل اکثرآ زنان و کودکان معصوم هستند که جمعی زندگی را از دست داده و تعدادی هم تازنده اند باید رنج ناقص الاعضا بودن را حمل نمایند.

طبق گزارش های رسانه ها و منابع معتبر تا هنوز حدود شانزده هزار نفر شهید و بیش از چهل و یک هزار نفر دیگر زخمی شده که در میان این زخمی ها هزاران نفر آن یکی از اعضای بدن خود را از دست داده اند.

جهان غرب در راس حکومت امریکا نه تنها جنایات اسرائیل را محکوم نکرده و در جهت خاموش کردن جنگ تلاش نکردند بلکه به این آتش دامن زده و رسما پشتیبانی خود را از اسرائیل اعلان و پیشرفته ترین سلاح ها و مخرب ترین بمب ها را در اختیار این رژیم جنایتکار قرار دادند.

سکوت مرگبار حکومات دنیای غرب مخصوصا کشور های مثل امریکا که خود را مدافع حقوق بشر و سردمدار دموکراسی میداند و همچنان تعدادی از هم پیمانان اروپایی این قدرت غربی را همچنانکه مشاهده گردید، در این حوادث خونین مشت بسته شانرا باز و چهره های خون آشام شانرا که پشت این شعار های دروغین قرار داده بودند  آشکار و عیان ساخت. برای اثبات این مدعا که امریکا پشت این همه جنایات بشری نه تنها در فلسطین بلکه در همه دنیا ایستاده و هر جنایتی را سپورت می کند مثل جنگ در اوکراین، ودر کشور های آسیایی که بارها متذکر شده ایم، کافیست که کشته شدن یک زن بنام مهسا امینی که معلوم نیست علت قتلش چه بوده و در مقابل کشته شدن هزاران زن و کودک فلسطینی را در حملات وحشیانه اسرائیل مقابل هم قرار داده و عکس العمل این کشور جنایتکار را مقایسه کنیم. البته آنچه مشهود است در تظاهرات و بی نظمی های که در ایران در پی مرگ مهسا بوجود آمد ظاهرآ بخاطر دفاع از حق او صدها میلیون دالر و شاید هم بیشتر مصرف کردند تا وضعیت کشور ایران را که در سیاست گذاری هایش مستقل از امریکا عمل می کند را برهم بزنند. اما در مقابل برای اسرائیل بمب های مخرب خیلی قوی میدهد تا مواضع فلسطینی ها را با آنها تخریب و زنان و کودکان و غیر نظامی ها را قتل عام نمایند. اینست دفاع امریکا از انسانیت و حقوق بشر! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

با صراحت بعرض برسانم که حادثه خونین فلسطین نقاب دروغین امریکا و متحدانش را دور انداخته و این کشور را در حالتی قرار داده که با توجه به شعار ها و اعلامیه های اخیر به نظر میرسد که در پی جبران و تلافی رسوایی های هستند که خود ببار آورده اند. اما به نظر ما این خشت از قالب برآمده و دوباره نخواهد جا افتاد و امریکا بازهم با شعار های دروغین خود نمیتواند محلی برای خودش مخصوصا در جهان شرق و آسیا ایجاد نماید.

در مقابل این همه وقتی سکوت شرم آور کشور های اسلامی مخصوصا اعراب را که می بینیم ما را به ورطه ناامیدی می برد. امروز فقط حزب الله لبنان و یمنی های قهرمان هستند که در کنار مردم فلسطین ایستاده و بدفاع از این سرزمین اسلامی  مردانه در کنار برادران خود اقدام به دفاع نمودند و کشتی های اسرائیل را به اسارت خود در آورده و در سطح تبلیغات و رسانه ها نیز مردانه موضعگیری نمودند .

حکام کشور های عربی که مثل افعی در کنار سرمایه های خدادادی حلقه زده اند گمان می کنند که اینها را امریکا در بدل مزد مزدوری شان داده اندو در واقع خدا را فراموش کرده اند. امروز سکوت در برابر جنایات اسرائیل از هرکسی که باشد اعم از مسلمان و غیر مسلمان، خود جنایت بزرگ و نا بخشودنی است. حکام اسلامی هم بپذیرند که سکوت شان در برابر جنایات اسرائیل در برابر مردم فلسطین، ننگین ترین عملی است که ثبت تاریخ حکومت و کشور شان خواهد شد.

این چند حدیث را به عنوان نمونه که گوشه ای از تاکیدات بزرگان اسلام در مورد یاری مظلومان هست، اولابرای سردمداران حکومات کشور های اسلامی که شریان های حیاتی و دارایی های بیت المال را در دست دارند و با کمال ذلت در برابر قتل عام برادران مسلمان خود در فلسطین سکوت اختیار نموده اند و ثانیا به همه مسلمین جهان به عرض میرسانم :

پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: «هرکس فریاد دادخواهی مظلومی را که از مسلمانان یاری می‌طلبد بشنود، اما به یـاری آن مظلـوم  برنخیزد، مسلمان نیست.

در منابع اسلامی، روايات متعدّدى درباره لزوم دفاع از مظلومان وجود دارد، كه به چند نمونه آن اشاره مى شود:
1.
پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) فرمودند: «مَنْ اَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ كانَ مَعى فى الجنّة مُصاحِباً»؛ (كسى كه حقّ مظلوم را از ظالم بگيرد [چه مظلوم، مسلمان باشد، و چه غير مسلمان] در بهشت با من خواهد بود). جايگاه بسيارى از انسانها در بهشت خواهد بود، ولى همه بهشتيان اين سعادت را ندارند كه در كنار پيامبر بزرگوار اسلام(صلى الله عليه وآله) باشند، امّا كمك كردن و يارى رساندن به مظلوم، و گرفتن حق او از ظالم، به قدرى مهم است كه انسان را در بهشت همنشين پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى كند.
2.
در حديث ديگرى از پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادى يا لَلْمُسْلِمينْ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم»؛ (هر كس صداى مظلومى را بشنود كه از مسلمانان كمك مى طلبد، و به كمك او نشتابد مسلمان نيست).
اين روايت نيز عام است و شامل غير مسلمانان نيز مى شود. بنابراين، طبق روايت فوق هر كس نداى مظلوميّت مظلومى را بشنود، و استغاثه اش به گوش او برسد، و توانايى يارى رساندن به او را داشته باشد، و به ياريش نشتابد مسلمان نيست. شما اين دستور عالى اسلام را با رفتار دنياپرستان و پول پرستان دنياى مدرن امروز مقايسه كنيد. آنها صريحاً مى گويند: «ما در جايى سرمايه گذارى مى كنيم كه منافعى داشته باشيم، اگر در بوسنى و هرزگوين صدها هزار نفر كشته شوند براى ما مهم نيست، زيرا منافعى در آن منطقه نداريم!».
آيا اسلام با اين معارف ارزشمندش جنگ طلب است، يا دنياپرستان و پول پرستانى كه بوى پول در هر گوشه اى از دنيا به مشام آنها برسد حاضرند براى تصاحب پول، آن منطقه را به آتش بكشند و مردمش را آواره نمايند.
3.
امام على(عليه السلام) خطاب به دو فرزند بزرگوارش امام حسن و حسين(عليهما السلام) فرمود: «كُونا لِظّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛ (دشمن ظالم و يار و كمك كار مظلوم باشيد). در اين روايت نيز سخنى از مسلمانان نيست، بنابراين، دفاع از مظلوم وظيفه هر مسلمانى است؛ هر چند مظلوم، غير مسلمان باشد.
4.
امام سجّاد(عليه السلام) در كتاب ارزشمند صحيفه سجاديّه، دعاى 38 مى فرمايد: «اَللّهُمَّ اِنّى اَعْتَذِرُ اِلَيْكَ مِنْ مَظْلُوم ظُلِمَ بِحَضْرَتى فَلَمْ اَنْصُرْهُ، وَ مِنْ مَعْرُوف اُسْدِىَ اِلَىَّ فَلَمْ اَشْكُرْهُ، وَ مَنْ مُسِىء اِعْتَذَرَ اِلَىَّ فَلَمْ اَعْذِرْهُ»؛ (پروردگارا! در پيشگاه تو از سه چيز عذرخواهى نموده، و پوزش مى طلبم:
1.
از مظلومى كه در حضور من مورد ظلم و ستم قرار گرفته، و ياريش نكردم.
2.
از كسى كه خدمتى به من كرده، و من از او قدردانى و تشكر ننمودم.
3.
و از شخص خطاكارى كه در حق من بدى كرده و عذرخواهى نمود، ولى عذر او را نپذيرفتم.
اوّلاً: امام سجاد(عليه السلام) كمك نكردن به مظلوم، قدردانى نكردن از مُنعم، و نپذيرفتن عذر خطاكار را گناه مى شمرد، و لذا به درگاه خداوند عذر تقصير مى آورد. ثانياً: با توجّه به اين كه او، امام معصوم است و گناه و خطا نمى كند، اين مطالب را براى ما بيان مى كند، كه اگر مرتكب اين خطاها شده ايم توبه كنيم. ثالثاً: همان گونه كه دوست داريم اگر مظلوم واقع شديم ديگران به فرياد ما برسند، و اگر به ديگران خدمت كرديم قدردان زحمات ما باشند، و اگر خطايى كرديم عذرمان را بپذيرند، بايد نسبت به ديگران نيز چنين باشيم. به مظلوم كمك كنيم، قدردان زحمات ديگران بوده، و عذر تقصيرشان را پذيرا باشيم.(1)

امیدوارم اینرا همه به عنوان مشت نمونه خروار پذیرفته و کمر همت به یاری همه مظلومان جهان مخصوصا مسلمان فلسطین که همین اکنون زیرحملات وحشیانه اسرائیل به کمک امریکا قرار دارند، بشتابند.

منبع:

1-   پایگاه اطلاع رسانی آیت العظمی ناصر مکارم شیرازی.

 

روایت 37

 

پنج دسمبر یاد آور دوخاطره غم انگیز در افغانستان

غلام علی صارم

سالهاست که وقتی پنجم ماه دسمبر می رسد خاطرات تلخ و غمباری را در اذهان همه کسانی که به کشور و تاریخ وطن شان افغانستان فکر می کنند، تداعی می نماید. از د یگر حوادث این ماه خونین که بگذریم و صرف پنجم این ماه را که مصادف با چهاردهم قوس و بیست و یک جمادی الاولی 1445میباشد تحت فوکس قرار داده و به توضیح مختصر آن می پردازیم. 

پنج دسمبر اولی :

5دسمبر اولی همان پنج دسمبر 1978 است که بوسیله دوتن از رهبران حزب وارداتی و خون آشام کمونیزم ( تره کی و امین ) قراردادی با روسها امضا شد، که در این قرارداد بزعم خود شان تجاوز مسلحانه روسها را در افغانستان قانونیت بخشیدند. سالی از امضای این معاهده ننگین و ذلت بار گذشت که روسها با صد هزار سرباز مسلح وبا پیشرفته ترین سلاح های جنگی خود وارد کشور ما گردیدند.

قبل از ورود به افغانستان تره کی را بوسیله امین کشته و امین را هم به مجرد ورود خود به قتل رساندند، زیرا افراد دیگری از همین قماش ( ببرک ، کشتمند و دارو دسته ایشان ) حلقه غلامی به گوش انداخته و حاضر به خدمت گذاری بیشتر از آنها گردیده بودند.

گرچه برداشت ما از تغییر مهره های مزدور روسها این است که آنها افراد بی کفایت و مزدور بودند و مردم افغانستان آنها را افراد مزدور، خود فروش و دین فروش می پنداشتند و نسبت به ایشان نه تنها اعتماد نداشتند که آنها را دشمن دین و وطن خود میدانستند و از همین سبب بود که هر روز در هرگوشه و کنار کشور قیام های مسلحانه شکل می گرفت و پشت سر هم شهر ها و مناطق سوق الجیشی را به تصرف خود در می آوردند و از همین سبب بود که  روسها به گمان اینکه  شاید فرد بعدی بتواند کاری را انجام دهد اینها  را تعویض می کردند که در نتیجه همه بی فایده بود.

بحث ما در این مقال معاهدات ننگین 5دسمبر است، پیامد های این معاهده ننگین (1978) در کشور ما نهایت سنگین بود، کشتار های دسته جمعی، به توپ بستن قریجات بیدفاع، بمباران های وحشیانه شهر ها و قصبات، شهادت بیش از یک و نیم میلیون انسان، آوارگی و مهاجرت بیش از شش میلیون انسان که تاهنوز هم تعدا د کثیری از همین ها در کشور های خارج بسر می برند، و اخیرأ افشای لست شهدای پنج هزار نفری که بوسیله این جانیان صورت گرفته بود، بیشتر چهره های کثیف اینان را به نمایش گذاشت.

30 سال از شکست آخرین مهره این فساد پیشگان می گذرد، اما هنوز دهها گور دسته جمعی که موقعیتش به کس معلوم نیست داریم، هنوز قبر تعداد کثیری از شهدای ما معلوم نیست، یتیمانی که اینک جوان شده و سراغ قبر پدر را از مادر می گیرند، مادر بیچاره جزاشک چشم جوابی ندارد.

بهر حال این معاهده ننگین باعث شد که افغانستان به خاک و خون کشیده شده و سالهای سال از کار وان تمدن عقب ماند.

5دسمبر دوم :

5 دسمبر دومی در سال 2001 است، سال 2001 سالی است که دوران جهاد و مقاومت در حال اختتام است، و معاهده که در این پنج دسمبر امضا شد، معاهدهء نیست که با روسها به امضا رسیده باشد، بلکه با جناح مقابل روس  یعنی در واقع با امریکا.

این یک واقعیت است که امریکا سالها در پی انتقام گرفتن از روسها بود، انتقام شکست در ویتنام و افغانستان برایش بهترین گزینه برای اینکار بود و همینگونه هم کرد.

قابل ذکر میدانیم که معاهده 5 دسمبر 1978 معاهدهء نبود که حکمرانان کشور افغانستان آنرا به خیر و سلاح کشور خود دیده و این ابتکار را انجام داده و قرار داد مذکور را باروسها به امضا رسانده اند، بلکه این قرار داد را روسها خود تهیه و بالای تره کی و امین که خود به قدرت رسانیده بودند امضا کردند، تا در موقعی که میخواهند آزاد انه با سپاه و حشم وارد افغانستان گردیده و از همین طریق رویا های رسیدن به آبهای گرم هند را تحقق بخشند.

اما امریکا توانست روسها را در رود خروشان افغانستان غرق نماید. و آن کینهء را که سالها در دل داشتند همین جا انتقامش را بگیرند.

ما با وجودیکه جنگ مردم افغانستان در برابر روسها را جهاد مقدس میدانیم و دقیقا با این امر هم مخالفیم که روسها را در افغانستان امریکا شکست داده، بلکه شکست روسها در افغانستان حاصل خون شهدای میلیونی اش و رشادت های جوانان مجاهد این کشور هست .

ولی این نکته را باید اعتراف کرد که تیکه داران جهاد افغانستان در آخرین روز های مقاومت مردم مجاهد کشور کاری کردند که در واقع اهداف امریکا را که همانا گرفتن انتقام ویتنام از روسها بود به واقعیت تبدیل نموده و تحقق بخشیدند.

معاهدهء را دقیقأ در پنجم دسمبر، در همان روزیکه روسها آمدن مسلحانه خود را در افغانستان قانونیت بخشیده بودند، در همان تاریخ بعد از 23 سال معاهدهء را بالای جناح مخالفش امضا و آمدن و حضور نظامی خود را در این کشور قانونیت بخشیدند.

معاهده 5 دسمبر 1978 را تره کی و امین نوکران روسها امضا کرده بودند، اما معاهده 5 دسمبر 2001 را یونس قانونی ظاهرأ به نمایندگی از مجاهدین افغانستان امضا کرد، که در واقع این هردو معاهده افغانستان را در ظاهر امر بدو گونه اما در واقع و نهایتأ در معرض تجاوز و اشغال اجانب قرار داده است.

و اما پیامد های 5 دسمبر دوم:

5 دسمبر دوم ظاهرأ شعار های برابری و حکومت مردمی و دموکراسی را به افغانستان آورد، اما آنچه گفته می شود صرف در گفتار و یا روی کاغذ است، گام عملی وجود نداشت. اگر بخاطر تعیین رئیس جمهور و وکلای پارلمان انتخاباتی صورت گرفته، دنیا شاهد است که انتخابات  در افغانستان به حدی مبتذل بوده که اصلا دموکراسی را مسخره کردند. 

درکشور های که نفوس شان چندین برابر افغانستان است انتخابات شان و شمارش آراء مردم یک روز بیشتر طول نمی کشد، اما انتخابات در این کشور ماه ها به طول می انجامد، چنانچه در دوراخیر انتخابات ریاست جمهوری ما شاهد مبتذل ترین انتخابات در این کشور بودیم .

اگر بنا باشد که پیامد های این پنج دسمبر را بررسی کنیم، افغانستان در این پنجم دسمبر تاوانی را که پرداخته کم از پنجم دسمبر 1978 نبوده،  اگر تعداد کشته شدگان کمتر از آن دوره باشد اما در مقابل میزان بدنامی افغانستان از جهات مختلف مثل فساد اداری و مواد مخدر روی همه بدنامی ها می شوید.

در آن دوره مردم افغانستان به عنوان مجاهد احترام می شدند لباس و پکول افغانی را با غرور می پوشید ند، اما امروز برای افغانستان و مردم آن مواد مخدر، فساد اداری، ترور، انفجار، انتحار، وهرچه بدنامی دیگر است پسوند گردیده.

انتحار و انفجار های پی هم، قتل و کشتار مردم بیگناه، قتل اطفال و زنان، مداخلات پی هم و بیشرمانه کشور های خارجی همه و همه از پیامد ها ی معاهده 5 دسمبر 2001  است که در پی آن حکومت فاسد گذشته بوجود آمده بود.

در این دوره مهاجرت مهاجرین نه تنها پایان نیافت بلکه تعدا کثیری از هموطنان ما مهاجر هم شدند،  هزاران هموطن ما مانند شهدای گمنام دوران حکومت  زباله های مارکسیزم در آبهای ترکیه، یونان و آسترالیا غرق و ناپدید گردیدند.

صدها میلیارد دالر که برمبنای اعتبار و آبروی  این کشور و مردمش آمده بود همه در جیب چند نفر محدود فرو رفت.  وضع اقتصاد کشور،  وضع امنیتی کشور  وضعیتی را دراین سالها بخود گرفت که ما میراث دار بی امنیتی، بی عزتی، فساد اداری، بدنامی مواد مخدر، لقب فاسد ترین کشور دنیا و....  راداشت.

ظلم، جنایت، انتحار، انفجار، تریاک، تروریست،  زن ستیز، دشمن حقوق بشر همه و همه پسوند نام ما گردید.

گفته بودیم که این وضع باید اصلاح گردد، کشور های خارجی در راس امریکا باید بدانند که اگر وضع به همین منوال ادامه یابد، روزگاری را که روسها تجربه کردند و بالاخره با دنیای از حسرت و بدنامی افغانستان را ترک کردند سرنوشت ایشان نیز همان خواهد شد مگر اینکه در طرح برنامه اصلاحات و استراتیژی به منتقدان سیزده سالی که گذشت مراجعه نمایند. و باید بپذیرند که استراتیژی ایشان در این سیزده سال محکوم به شکست بوده و دوام آن حماقتی بیش نیست .

نوت: تاریخ دقیق این نوشته را بخاطر ندارم اما از جملات اخیر آن معلوم میشود که این مقاله در سیزده سال بعد از تجاوز امریکا به افغانستان نوشته شده است که اینک به باز نشر آن اقدام شد.