۱۳۹۶ خرداد ۶, شنبه

مروری برروابط و تنش ها میان افغانستان و پاکستان 8



پاكستان و مهاجرين افغاني:
غلام علی صارم 


 
براساس گذارش اداره پناهندگان افغان در پاكستان ، در پي كودتاي كمونيستي تره كي در آوريل 1978 تعداد پناهندگان به 109000 و دراكتوبر1979 يعني زمان براندازي تره كي توسط امين به 190000 نفر رسيد.
برآورد ها حكايت از آن داردكه در اواسط ژانويه 1980 يعني پس از ورود نيرو هاي شوروي و بقدرت رسيدن ببرك كارمل در كابل ، شمار پناهندگان افغان در پاكستان 500000 نفر بوده است . طبق آمار هاي دولت پاكستان تعداد اين پناهندگان در پايان آوريل 1980 هفت صد هزار ، درجولاي 1980 بيش از يك ميليون ، در مه 1981 دوميليون و در ژوئن 1983 سه ميليون نفر بوده است.
گرچه پاكستان قرارداد 25 ژوئن 1951 سازمان ملل متحد را در مورد پناهندگان و نيز مقاوله نامه اصلاحي آنرا در تاريخ 31 ژانويه 1967 امضا نكرده است ، با اين حال حكومت  پاكستان به پناهندگان افغاني كه بدنبال سركوبي سياسي و اشغال  كشور شان توسط نيرو هاي بيگانه از كشور گريخته اند، پناهندگي موقت داده است.  اعطاي اين پناهندگي برپايه ملاحظات انسان دوستانه و نيز به دلايل پيوند هاي فرهنگي ، قومي و مذهبي ميان مردم دو كشور بوده است.( گزارش اداره پناهندگان افغان در پاكستان ،1: 1984 )  (30)
در سال اول پاكستان خود مسئووليت پناهندگان را به عهده داشت ، ولي بعدأ در آوريل 1979 دست كمك بطرف كميسيون عالي پناهندگان ملل متحد دراز نموده و اين كميسيون در اگوست 1979 با همكاري سازمان جهاني غذا(wfp) كمك هاي خود را به پاكستان افزايش داد و پاكستان متعهد گرديد تا تمام جمعيت پناهندگان افغان بطور متناوب احصائيه گيري شوند.  دردسامبر 1984 رقم اصلاحي پناهنگان در پاكستان به ( 2508225) نفر بالغ گرديد.  در آوريل 1987 طبق آمار ارائه شده از طرف دولت پاكستان شمار پناهندگان به اين ترتيب گزارش شده است : ايالت مرزي شما ل غرب (2139306) نفر، ايالت پنجاب «ناحيه ميان والي » (157639) نفر و در بلوچستان (618393) نفر اگر به اين ارقام تعداد (194358) نفر پناهنده ثبت نام نشده بلوچستان را بيفزائيم ، آمار كل پناهندگان افغان در پاكستان (3109696) نفر مي رسد كه از اين عدد 25 درصد را مردان ، 1/28 درصد را زنان و 9/47 در صد را كودكان تشكيل ميدهند.(31)
در قسمت توزيع كمك هاي بين المللي و سازماندهي سياسي در اردوگاه هاي پناهندگان بهتر اين خواهد بود كه به نكاتي از مقاله ع . احمد مردم شناس پاكستاني و عضو(civil service) كه به پناهندگان افغاني اختصاص داده  اشاره نمائيم :
 او ابتداء به معرفي طرف ها به اين شرح مي پردازد : ( در مرحله اول سازمان هاي بين المللي بويژه كميسارياي عالي پناهندگان و سازمان جهاني غذا (wfp) در صدر قراردارند، درمرحله دوم كشور ميزبان و بويژه ادارات پاكستاني مسئوول پناهندگان هستند، كه به نمايندگي از كميسارياي عالي پناهندگان در محل حضور دارند ، و در مرحله سوم خود پناهندگان و بزرگان آنها ، مردان ذي نفوذ و نمايندگان احزاب سياسي نهضت مقاومت افغان قرار دارند.  سازمان هاي بين المللي در روابط شان با پناهندگان افغاني بايد از طريق مقامات اداري پاكستان كه سرپرستي اردو گاه ها را برعهده دارند عمل كنند.
اولأ به دليل پرسونل بسيار كم كميسارياي عالي پناهندگان (چندين ده نفر)  در مقايسه با «9000» پاكستاني مامور اداره روستا هاي پناهندگان افغاني،  ثانيأ پاكستان خواهان آن است كه به مسئووليت هاي خود در قبال پناهندگان بطور كامل عمل كند.
دولت پاكستان در لباس كميسارياي پناهندگان افغاني خود را تنها واسطه ميان پناهندگان و سازمان هاي بين المللي ميداند، چرا كه كشور ميزبان است و نيز به اين سبب كه معتقد است تاريخ ، زمينه ژئوپولتيك و تجربه اداري سرپرستي پناهندگان افغاني اين وظيفه را به دوش آن كشور نهاده است ، مگرنه آنست كه افغانها بزور از «برادران» يا پسرعمو هاي پاتان خود در شمال غربي ايالت مرزي از طريق خط «دوران»{ديورند} جدا شده اند ، مرزي كه از عهد استعمار برجاي مانده است .  پاكستان خود را داراي تجربه اي سياسي ميداند كه در مناطق قبيله اي خود از طريق بريتانيا ييها بدست آورده است .  اين مشروعيت مورد ادعا، برآگاهي پاكستان از همسايگان و اقوام افغاني خود نهاده شده و به مسولان پاكستاني اردوگاه اين توان را ميدهد كه در مقابل سازمانهاي بين المللي و جامعه جهاني ترجمان نياز هاي پناهندگان باشند.
دولت پاكستان براي انجام وظايف دشواري كه سرپرستي روستاها ايجاب مي كند ، وظايفي همچون توزيع كمك هاي غذايي، حفظ نظم ، سازماندهي سرويس هاي بهداشتي و درماني و مدارس و هماهنگي با آژانسهاي داوطلب ، در جستجوي مخاطباني در بطن پناهندگان افغاني برآمده است. اين مخاطبان واسطه اي و سخنگويي بكار مي روند كه در واقع اينها مالك هاي جديد پناهندگان افغاني بشمار مي آيند.
«ملك» ها كه نماينده اقوام در روستا هاي پناهندگان شمرده مي شوند ، در وهله اول
مشاهده كردند كه كمك هاي غذايي ماهانه به نسبت تعداد «پس بوك» هاي (نوعي دفتر چه بسيج اقتصادي) كه در اختيار دارند، داده مي شود و بر آنهاست تا به دارنده حق برسانند. و اين تائيد و حتي تحكيم نقش سنتي آنهاست و بنا بر اين بر نفوذ آنها افزوده شد،  همچنين براي مقامات پاكستاني اين كار به منزله اقدام بر طبق عادات معمول در نواحي عشايري شمال  غربي مرز پاكستان بوده است(دوپري 1984: 233)
اما اين تقسيم دوباره كمك از سوي ملك ها كه مطابق با سنت طايفه گرايي و پيوند هاي سلسله مراتب است، بر خلاف آرمان كميسارياي عالي پناهندگان ميباشد و موجب سؤ استفاده هاي فراوان گرديد.
بطور مثال احتكار «جيره غذايي» از سوي كساني كه آنها را به نفع خود مي فروشند، يا به ميل به نزديكان و افراد مورد حمايت خود ميدهند. كميسيارياي عالي پناهندگان بنام مبارزه با فساد و پارتي بازي از مقامات پاكستاني خواسته كه كمك هاي غذايي بعد از اين بصورت مستقيم و بدون واسطه به سر پرستان خانواده ها داده شود. ملك ها و رئيس هاي جديد روستا هاي پناهندگان قادرند بخوانند و بنويسند، ليست افراد را تهيه كنند، به پيچ و خم هاي اداري اگاهي دارند، به زبان اردو تكلم مي كنند، يا دست كم آنرا مي فهمند و در موقعيت مناسب چند كلمه انگليسي هم بيان مي كنند. از سوي ديگر «تحصيلدار» رئيس اردوگاه پاكستاني و «بابو» (كارمندان) هاي او كه غالباً اهل پنجاب اند و به ندرت به زبان پشتو و فارسي آشنائي دارند، در واقع وابسته به ملكي هستند كه علاوه بر ايفاي نقش واسطه، نقش مترجم را نيز ايفا مي كنند. مهمترين آنها يعني ملك ها و رئيس هاي بزرگ، بستگيهاي دارند كه آنها را با صاحب منصبان با بزرگان پاكستاني و نيز با افراد و كساني كه در عمليات جنگي افغانستان شركت دارند. در روستا هاي پناهندگان افغاني در خير آباد واقع در بخش چترال، يك دكاندار فارسي زبان اهل قطغن در باره واژه ملك قديم و جديد با ما صحبت كرد. او مي گويد: درافغانستان ملك ها كار حكومت مي كردند، آنها بايد در مهمانخانه خود از كار مندان دولت كه در ماموريت بودند و از ژاندار مها پذيرايي كنند و به آنها حق و حساب بدهند، بنا بر اين طبيعي است كه اعضاي (قوم) سالي يكي دوبار به او چيزي بدهند: پول يا سهمي از محصول. اما درين جا چنين وضعيتي وجود ندارد. ملك هنگامي كه براي گرفتن سهميه ها مي رود از هر (پس بوك) خانوار چندروپيه مي گيرد، فقط همين.)(32)
آري وضعيت مهاجرين همين بود، نگارنده موصوف گوشه هاي از آنرا توضيح داده كه مي شود آنرا بعنوان مشت نمونه خروار قبول كرد، ولي در كمپ هاي مهاجرين وضعيت بقدر اسفبار بود و تا هنوز هم هست كه وجدان هر صاحب وجداني را جريحه دار مي ساخت.
درست است كه كمك هاي به مهاجرين صورت مي گرفت ولي اين كمك اول مقامات پاكستاني كه در ارتباط با آنها بودند و ملكان و رئيس ها و كميته ها همه وسيله تجارت بودند و براي مهاجرين بيچاره به اصطلاح «از گاو غدود» مي رسيد.
در ارتباط با مسايل رهايشي، بهداشتي و تعليم و تربيه ....
چنانچه اگر توجهي كه از جانب كميسارياي عالي پناهندگان مي شد همه و همه بايد زير نظر همان چند نفر تاجر صورت مي گرفت.
در قسمت وضعيت مهاجرين زياد نمي پيچيم زيرا صحبت درين مورد فقط نمك پاشيدن به زخم است و بس، زيرا اگر مشكلات مهاجرين را در دوران هجرت بنويسيم همان مثل مثنوي و هفتاد من كاغذ است، صرف در يك مورد ميتوان از پاكستاني ها تشكر و قدر داني كرد كه پاكستان هيچگاهي مانع كار، مانع تحصيل و مانع رفت و آمد مردم و مهاجرين در شهر ها نگرديده و هميشه با مهاجرين برخورد خوب داشتند، زخم زبان نزدند كه متاسفانه ايران در كليه موارد با مهاجرين بد ترين بر خورد را داشتند، حق كار و حق تحصيل و حق گشت و گزار، همه از مهاجرين در آن كشور سلب بود و هست. در حاليكه افغانها با وجود اختلافات سياسي و جنگهاي لفظي در رفت و آمد به پاكستان هيچ مشكلي ندارند.
اما كمپ ها براي مهاجرين مشكلات بود، امكانات ضعيف بود، كه درين ارتباط قطعه شعري از جناب آقاي سيد تقي رضواني بهسودي كه به استناد گزارش هاي رسيده از كمپ هاي مهاجرين مخصوصاً‌كمپ ناصر باغ در پشاور، سروده نقل نموده و پرونده پر از درد و رنج افغانهاي داغديده و مهاجر در پاكستان را مي بنديم:‌

باز زخم سينه ام ناسور شد
ناصح ما بلعم  باعور شد
باز مسجد شد گرفتار ريا
باز ملا آمد از برتانيا
از درخت قصه ام خون مي چكد
مثنويم خون زمضمون مي چكد
يك نيستان ناله دارد ناي ما
واي از امروزو از فرداي ما
باغبان در خواب بود و ناله سوخت
از تغافل رنج چندين ساله سوخت
حبس گشته ناله ها در سينه ها
چون شكسته جمله آئينه ها
اشك افشار است روي دامنم
من قزل آبادي ام در ماتمم
هموطن، اي آشناي درد من
اشك خونين است دست آورد من
در پشاور ديدم از نو داغ را
دوزخ سوزان ناصر باغ را
كمپ ناصر باغ يك غم خانه بود
ماتم شمع و گل و پروانه بود
خانمي درد دلش آغاز كرد
سفره اندوه خود را باز كرد
پاك كرد اشك از رخش با آستين
با تأسف زير لب گفت اينچنين
باز نامردان غرورم را شكست
طعنه ها قلب صبورم را شكست
پاسبانها حرف قانون مي زنند
خود بما هر شب شبيخون مي زنند
مار، امشب طفلك ما را گزيد
گرگ ديشب نوجواني را دريد
بعضي از گر ماي سوزان مرده اند
بعضي از شلاق كين آزرده اند
اي وطندار غيورم جنگ بس
روي دامن لكه هاي ننگ بس
كاش ما هم پشتيباني داشتيم
رهبران مهرباني داشتيم
دست ما گيريد ما افتاده ايم
ما هم آخر چون شما آزاده ايم
كمپ ناصر حاصل جنگ شما ست
ظلم در هر جا هماهنگ شماست
ولي اين مطلب را نبايد ناديده گرفت كه مردم پاكستان هيچگاهي با مهاجرين رفتار زشت نداشته و به عنوان اينكه اينها افغاني و مهاجر هستند طعنه نداده و حكومت آن نيز كسي را بزور و اجبار در اردوگاه نبرده، هر كه در هر جائي زندگي نموده مزاحمتي برايش ايجاد نگرديده است اما متاسفانه در ايران اينطور نبود كه در بخش مربوط مطالعه خواهيد كرد.

منابع :
30-افغانستان جنگ و سياست (مجموعه مقالات) ص 123 و ص 133
31-همان ص 133
23-همان ص 94 تا ص 103

۱۳۹۶ اردیبهشت ۳۱, یکشنبه

مروری برروابط و تنش ها میان افغانستان و پاکستان 7



عكس العمل مجاهدين دربرابر توافقات ژينو:
غلام علی صارم 
مجاهدين مستقر در پاكستان توافقات ژينو را توطئه اي استعمار شرق و غرب خواندند. گلب الدين حكمتيار در ديدار جمعي از سران اتحاد بتاريح 6/12/1366 در اسلام آباد امريكا و روس را متهم نموده گفت كه اينها توطئه مي نمايند تا يك حكومت غير قابل قبول را به مجاهدين افغانستان تحميل نمايند و نيز مولوي محمد يونس خالص در برابر فرستاده امريكا كه طرح هاي تحميلي داشت اعلان نمود كه مجاهدين مصمم هستند همراه يا بدون كمك امريكا به مبارزه خود ادامه دهند .
امريكا بالاي مجاهدين از طريق پاكستان و سعودي بخاطر اعلان دولت موقت فشار وارد مي نمود ، جورج شولتز وزير خارجه امريكا گفت: پناهندگان افغاني مي بايست در روند تشكيل يك دولت جديد مشاركت داشته باشند.(27)
بيانيه اي از طرف اتحاد هفت گانه برياست آقاي حكمتيار در شعبان 1408 راجع به رد توافقات ژينو نشر شد و پي آمد هاي منفي موافقت پاكستان و رژيم كابل آنرا بيان كرده است ، به چند فقره آن اشاره ميكنيم:
-   ايجاد اختلاف ميان مجاهدين.
-   خروج مجاهدين از پايگاهي مثل پاكستان و از دست دادن برخي استراتيژي هاي شان را.
-   ممكن است برخي از مجاهدين به جمهوري ايران پناهنده شوند ودر نتيجه علاقه دوستي ميان مجاهدين و مسلمين عرب كه مجاهدين را با عواطف و مال و احساسات و ارمان شان كمك مي كنند ، بريده شود.
-   مجاهدين منزوي و منعزل شوند.
-         مجاهدين پشتوانه اي سياسي و بين المللي را ازدست بدهند.
همچنين دراين بيانيه مطالبي در رابطه با مذاكرات ژينو و اينكه توطئه مذاكرات توافقي است از طرف شرق و غرب ، آمده است كه به برخي از موارد آن اشاره ميشود:
1-                جهاداسلامي در افغانستان نمونه اي زنده و الگوي نيكويي براي مسلمانان مظلوم و مستضعفين آزادي طلب در پوليند، آذربايجان و ارمنستان و... شده است.
2-                جهاد افغانستان ، مدرسه ايمان و تربيت براي مسلمين گرديده است. چنانچه يك جنرال امريكايي مي نويسد: جهاد اسلامي در افغانستان خطري است برمصالح و منافع امريكا در جهان اسلام .
3-                ترس جهان از رسيدن رهبران جهاد به خلافت اسلامي كه مايه بيدارخوابي مستكبرين است.(ترجمه ازالوحده الاسلاميه چاپ لبنان شماره 83 ) (28)
شوراي ائتلاف اسلامي افغانستان كه متشكل از هشت حزب شيعي سازمان نصر افغانستان ، حزب الله افغانستان ، پاسداران جهاد اسلامي افغانستان ، جبهه متحد انقلاب اسلامي افغانستان ، سازمان نيروي اسلامي افغانستان، و حزب دعوت اسلامي افغانستان بودند ، اينها نيز مذاكرات ژينو را در هر مرحله توطئه اي از سوي جهان استعمار دانسته ، مخالفت خودرا ابراز داشتند كه دراينجا با رعايت خلاصه نويسي صرف اعلاميه اي كه از طرف شوراي ائتلاف در رابطه با دور اخير كنفرانس ژينوبه تاريخ 19/6/1366 صادر گرديده بود قسمت هاي از آن را ازنظر مي گذرانيم:
-                                             مذاكرات ژينو بهر جايي كه برسد از نظر ما فاقد اعتبار است زيرا:
1-                چون دوطرف مذاكره دولت مزدور افغانستان و حكومت پاكستان است نه نمايندگان مردم افغانستان و روسها ، لذا اين مذاكرات فاقد طرفين اصلي قضيه و فاقد اعتبار است.
2-                طرف ما دولت روسيه است نه دست نشاندگان خلقي و پرچمي و عناصر خود فروخته روس كه در كنفرانس حضور دارند، مزدوران بي اراده اي بيش نيستند.
و در پايان اين اعلاميه مواردي را به عنوان خواسته هاي مجاهدين چنين مطرح نمودند:
1- عقب نشيني بدون قيدو شرط روسها از افغانستان .
2- تضمين بين المللي دائر برقطع مداخلات روسيه در امور داخلي افغانستان .
3- پرداخت غرامت جنگي .
4- آزاد نمودن زنداني هاي سياسي و اسيران جنگي دوران اشغال و دولتهاي كمونيستي.
5- محاكمه متجاوزين و جنايتكاران جنگي .
6- اعاده ثروتهاي غارت شده افغانستان .
7- حق تعيين سرنوشت براي مردم افغانستان.
8- بازگشت آبرومندانه مهاجرين افغانستان. (29)

منابع :

27- روزنامه رسالت «ایرانی » 19/10/1366
28- انگیزه ها و پیامد ها توافقات ژزنو ص 46
29 – اساسنامه و بیانیه های شورای ائتلاف ص 36 و