۱۴۰۱ آبان ۳, سه‌شنبه

روایت 23

 

هردم از این باغ بری میرسد!

غلام علی صارم

5عقرب1401

از یک سال و دوماه وچندروزی که از فرار عده ای خود فروخته و اجیران سازمان های جاسوسی میگذرد ، با وجودیکه اینها بیست سال تمام دراین کشور منافقانه عمل کرده و همه دار و ندار این وطن را برباد دادند و دارایی های کشور را به سرقت برده و در کشور های خارجی سرمایه گذاری کردند، اسم افغانستان را درج لیست فاسد ترین کشور های دنیا آنهم بدرجه اول ثبت و امروز ذلیلانه در کشور های خارجی در کنار دارایی های که تاراج نمودند بی شرمانه خسپیدند.

در همین حال بازهم درپی نفاق و دربدری این کشور بوده و دست به ایجاد تشکل های زده اندکه اکثرآ جلسات شان از طریق فضای مجازی است ، مشغول توطئه و سنگ اندازی هستند تا بتوانند بازهم لقمه نانی بدست آورند، اینکه مردم در چه حالتی قرار دارند و چه برسر شان خواهد آمد اصلابرایشان اهمیت ندارد.

جمعی دست به ایجاد تشکلی زدند بنام مقاومت ملی ، درحالیکه اینها اولا معنی ملی بودن را نمی دانند و اگر بدانند معتقد به آن نیستند. بیست سال تمام اینها مصروف چور و چپاول و استفاده نامشروع از دارایی های عامه بودند و با کمال بی حیایی بقول آقای رومان از پول های که بنام پول «ارواح» یاد میشد که از طرف سازمان های استخباراتی دنیا به ارگ میرسید استفاده می نمودند، هرکدام بخود قصر ها ساختند و هرطرف با قطار لندکروزرهای سیاه و سفید حرکت می کردند و در بانگ های خارج بخود ذخیره کردند، با وجود این همه به کشور و مردمش با سیاست قدیم انگلیسی (تفرقه بیانداز و حکومت کن) چنان سم پاشی کردند که برای رفع این بدبختی ها حداقل یک قرن لازم است تا مبارزه جدی و خستگی ناپذیر صورت بگیرد .

جمعی دیگر تحت عنوان « حرکت ملی صلح و عدالت» چندروز قبل تحت ریاست حنیف اتمر، خادیست ناقص الاعضا و کم سواد اما در دزدی و تاراج دارایی های عامه بی نظیر، اعلان موجودیت نمودند تا شاید نان و نوایی بخود دست و پا کنندکه ما دراین مورد چند روز قبل تبصره ای داشتیم .

و اما اینک شیخ خواب برده که سالها او را سرور بی آزار می گفتند و در قضایای کشور هیچگاهی کسی ندید که موضعی اتخاذ کرده باشد با وجودیکه معاون رئیس جمهور بود. بعد از یکسال و دوماه رفع خستگی و مرارت فرار احساس آرامش کرده و بخاطر ایجاد مصروفیت دست به ایجاد تشکلی بنام « عدالت و آزادی افغانستان» زده مثلیکه با 12 تن از همراهان صدا بلند کرده اند تا مبادا لقمه نانی اگر گیر آمد ایشان هم سهم خود را داشته باشند .

حلقه های را که این طراران سیاست و دزدان حرفه ای تاسیس کرده مخصوصا حزب اتمرو دانش ، هردو کلمه معتبر وزیبای عدالت را بکار برده اند که به نظر میرسد اینها تازه به این کلمه آشنایی پیدا کرده و صدای عدالت خواهی را بلند نموده اند و الا زمانی که سرور دانش طلبه طرد شده از حوزه معاون رئیس جمهور بود و حنیف اتمر یک خورد ضابطی که سندفراغتش از صنف 12 هم محرز نیست ،درکرسی وزارت خارجه قرار داشتند، نمیدانستند که صدها داکتر و ماستر و متخصصین علوم اجتماعی در کشور وجود دارد و اشغال این کرسی ها توسط ایشان برخلاف عدالت است ؟

این مطلب را خدامیداند، خودایشان هم میدانند و مردم افغانستان هم میدانند که اینها تحت حمایه سازمان های جاسوسی دنیا بیست سال تمام برگرده های زخمی این مردم سوار شده و هست و بود شان را تاراج نمودند.

حالا هم اینها با همان دید به عدالت نگاه میکنند، عدالت یعنی اینکه دانش معاون رئیس جمهور باشد و اتمر وزیر خارجه و یا رئیس شورای امنیت.!

از نظر اینها حکومت عادلانه و حکومت همه شمول یعنی حکومتی که بازهم این دزدان دارایی های عامه در آن حکومت سهیم و صاحب صلاحیت باشند .

اینرا باید اذعان داشت که اینها گله های گرگ هستند که به خونریزی و جنایت آفرینی عادت کرده اند، اینها غیرت و توان آمدن را به این کشور ندارند و اگر ملل متحد بدستور اربابان خود بخواهد تحت عنوان ایجاد حکومت همه شمول بازهم اینها را بر مقدرات این کشور و مردم حاکم بسازند یقینا این کار یک جنایت بشری است. همچنان کشور هاویا هر مجموعهءدیگرکه از این ها حمایت می کنند از دیدافغانهای مظلوم و ستمدیده، شرکای جرم اینها میباشند. دنیا اینرا بداند که هرظلمی و هرحق تلفی و هر ستمی،  بهتر است از اینکه دزدان فراری که طی بیست سال کشور ما را به فساد خانه و مرکزعملیات های جاسوسی و محل آزمایش انواع سلاح های مخرب قرار داده بودند وهمه چیز اعم از آبرو وعزت این کشور را بباد دادند دوباره به سرونوشت این کشور حاکم شوند . والسلام

۱۴۰۱ مهر ۲۶, سه‌شنبه

روایت 22:

 

زنان و کودکان آسیب پذیرترین قشر در جامعه افغانستان

غلام علی صارم 

تاریخ معاصر افغانستان حکایت از بحران سیاسی زیادی دارد. قرنهاست که این کشور گرفتار آشوب های گوناگون بوده است .

با وجود سرمایه های هنگفت خدادادی اعم از معادن سرشار طبیعی و امکانات بیش از حد، این کشور در زمره فقیر ترین کشور های جهان قرار دارد و به حساب درجه بندی پنجمین کشور فقیر دنیا است .

آبهای سرشار آن به کشور های همسایه سرازیر می شود اما کشت و زراعتش همیشه از بی آبی از بین رفته و سالهاست که ما گرفتار خشکسالی هستیم و قسمت های زیادی از زمین های زراعتی ما به زمین های بایر و لامزروع تبدیل گردیده است .

در کنار این همه ضعف و ناتوانی، جنگ وناامنی بزرگترین فاجعه را براین کشور و ساکنینش تحمیل نموده است . بیش از چهار دهه میشود که این مملکت گرفتار جنگ و ناامنی است .

اینکه جنگ و ناامنی و شعله ور نگهداشتن این آتش متعلق به دست های بیرونی است، شکی نیست . دست های پیدا و پنهانی در اشتعال آتش جنگ وناامنی و عقب مانی از کاروان تمدن نقش اساسی داشته و دارد، اما در مقابل باید اذعان داشت که عدم مدیریت سالم ، نبود استراتیژی کارآمد ، نبود مدیریت سالم استراتیژیک ونبود آدم های مسلکی و متعهد نیز در بحران های موجود در کشورما نقش اساسی داشته است .

اینرا نیز نباید از نظر دور داشته باشیم که ما خود نیز از انسجام ، همدلی و همدیگرپذیریی درستی برخوردار نبودیم و نیستیم . درافغانستان اگر حزبی تشکیل شده و اگر مراکزی بنام جامعه مدنی فعال گردیده و دست به فعالیت های زده تا آنجا که ما دیده ایم فریبی بیش نبوده است . بقول شهید بلخی :

ریش زاهد قلم منشی و فرافسر

حلقه حزب جوانها همه دام است اینجا

همه احزاب اعم از اسلامی و غیر اسلامی و حلقه های که بنام جامعه مدنی ، حفاظت از حقوق زنها، حقوق بشر و..... در این کشور ظهور کردند، همه در پی برتری جویی بودند و هریک از اینها خود را بهتر از دیگران بحساب آورده و قویا در پی حذف دیگران بودند و هستند. ما دراین زمینه دهها شاهد مثل داریم که متاسفانه یادآور شدنش این تکه از درد دل، ما را به بحث دیگری می کشاند و ازطرفی هم شاهدان این مدعا بحدی هستند که ازکسی پوشیده نبوده و لازم به بردن اسم آنها نیست .

اگر این بحث را بصورت تاریخی مطرح و آغاز کنیم باید از حکومت های معاصر این کشور یاد آور شویم که بی نهایت طولانی خواهد شد که البته اینرا هم در نظر دارم ولیکن این نوشته مختصر گنجایش آنرا ندارد. فقط اشاره ای به همین چهار دهه می کنیم .

در این چهار دهه کشور ما در ابعاد گوناگون آسیب های دید که اصلا قابل جبران نیست. زیرساخت های اقتصادی کشور ما همه از بین رفت که آغاز گر این همه بدبختی و جنایت عاملین کودتای ننگین هفت ثور 1357بود . جنگی که در پی این روز سیاه آغاز شد کشور ما را به ویرانه مبدل کرد.

فابریکه های جنگلک ، حجاری و نجاری، زراعت و مالداری و دها و صدها مرکز تولید که تقریبا اقتصاد افغانستان را به خود کفایی نزدیک ساخته بود همه نابود وبه ویرانه تبدیل گردیدند.

دربخش فرهنگی هم ما شدیدترین ضربه را دیدیم تقریبا دو یا سه نسل جوانان این کشور فقط دود باروت را استشمام کردند و مکتب های شان آتش زده شده و یا طعمه بمب های شدکه از هوا پرتاب گردیدند .

بیش از دومیلیون انسان شهید شد و بیش پنج میلیون آواره و مهاجر گردید، صدها هزار انسان معلول و معیوب شدندو صدها هزار خانواده دارایی های شانرا از دست داده و درداخل کشور از مناطق خود بیجا  و زندگی شبانه روزی را به سختی سپری کردند که هنوز هم همین جریان ادامه دارد.

اگر بی انصافی نشود باید به عرض برسانم که در این کشور هیچ دلی بی داغ نیست و شاید خانواده ای که یکی دونفر و یا بیشتر از اعضای خود را از دست نداده ، وجود نداشته باشد .

اما در این میان بیشترین آسیب متوجه زنان و کودکان این کشور بوده است ، زیرا اینها بی دفاع ترین قشر جامعه افغانستان هستند .

داستان مظلومیت زن در افغانستان همان مثل معروف مثنوی و هفتاد من کاغذ است . حتی درروزگاری که ما اینک زندگی می کنیم و جهان قله های بزرگ علم و تمدن را در حال فتح نمودن است، اما در افغانستان این قشر مظلوم از طبیعی ترین حقش که دین و پیشوایش هم به آن تاکید دارد یعنی آموزش علم ، از همین حق خدادادی خود هم محروم هستند .

اینرا باید اذعان بدارم که این موضوع مربوط به این چند سال اخیر نه بلکه قرنهاست که زنان این کشور این مظلومیت را بدوش می کشند.

اطفال نیز قربانی دوم این حوادث هستند که ما شاهد مظلومیت بیش از حداینها بوده ایم و هستیم ، امروز ما دهها هزار زن و کودک را می بینیم که عملا یا مشغول تکدی و یا کار های شاق هستند ؛ زنان با کودکان قدو نیم قد در کنار جاده های منتظر لقمه نانی نشسته اند ، اطفال اعم از دختر و پسر مصروف فروش خریطه های پلاستیک و یا قلم خودکار هستند . وقتی منباب تحقیق و دانستن وضعیت عمومی این مردم نزد هرکدام اینها نشسته و بپرسی که چه حال داری ؟ روز و روز گار چگونه می گذرد ؟ متاسفانه قبل از اینکه دهن به سخن باز کنند، چشمت به قطرات اشک او می افتد و آه سردی از دل بیرون می دهد و بازهم میگوید: شکر است ؛ می گذرد. و اگثرا نمیگویند ، اینکه چگونه می گذرد واکثرآ نمی گویندوبه زبان نمی آورند، اما میتوان جواب سوال را از قطرات اشکی که مروارید گونه به رخسارش جاری می گردد و از آه درد آورش بخوبی گرفت. والسلام