۱۴۰۴ فروردین ۳, یکشنبه

بی ثباتی اقتصادی و سیاسی و اوجگیری تظاهرات مردمی درترکیه :

 

بی ثباتی اقتصادی و سیاسی و اوجگیری تظاهرات مردمی درترکیه :

غلام علی صارم

4/1/1404

نخست این سوال را باید مطرح نمودکه اردوغان و حزب عدالت و توسعه اش که تا مدتی پیشتر از جایگاه خوبی در ترکیه برخوردار بودند و تغییرات زیادی را در این کشورآوردند و از لحاظ اقتصادی و سیاسی این کشور را در جایگاه مهمی در سطح منطقه و جهان قرار دادند. اما گرفتاری های اخیر عملا مشاهده میشود که ترکیه در وضعیت بحرانی قرار گرفته و بسوی آینده نامعلومی که ممکن یک دور آشفتگی اقتصادی و سیاسی را با خود داشته باشد، روان است.

در این مطلب کوتاه میخواهم اولا اشاره به وضعیت بحرانی و عواملی که در آن نقش آفرینی داشته اشاراتی داشته و سپس بپردازم به اینکه با این وضعیت آینده چه گونه رقم خواهد خورد.

عوامل بحران موجود را میتوان اینگونه حساب کرد:

1.     بحران اقتصادی: تورم بالا، کاهش ارزش لیر و افزایش هزینه‌های زندگی باعث نارضایتی شدید مردم شده است. سیاست‌های اقتصادی اردوغان، به‌ویژه در حوزه‌ی نرخ بهره و مدیریت بانک مرکزی، به این بحران دامن زده است.

2.     زلزله‌ی ۲۰۲۳ و مدیریت بحران: انتقادهای گسترده از عملکرد دولت در رسیدگی به فاجعه‌ی زلزله، به بی‌اعتمادی عمومی دامن زد. فراموش نکرده ایم که آقای اردوغان وعده های عجیب وغریبی به زلزله زدگان مظلوم میداد که متاسفانه هیچ کدام جامه عمل نپوشید. وعده های دروغ و قرین نشدن آنها به واقعیت پایه های لرزان اعتماد بدولت او را فرو ریختاند.

3.     فرسایش دموکراسی و اقتدارگرایی: سرکوب  نهاد های دموکراتیک و همه مخالفان، کنترل رسانه‌ها و کاهش آزادی‌های سیاسی، بخشی از جامعه را علیه اردوغان تحریک کرده است. معمولا کسانی که در قدرت بیشتر باقی بمانند، تبدیل به دکتاتور می شوند. دوام اردوغان در راس حکومت و عملکردش نسبت به اوایل به قدرت رسیدنش، دیدیم که به یک چرخش صدو هشتاد درجه یی به یک دیکتاتور مبدل گشت، اوزمانی آذان می گفت و قرآن میخواند اما حالا وحشیانه مردم را سرکوب می نماید. و این طبیعت قدرت هست.

4.     نارضایتی از سیاست‌های مهاجرتی: حضور گسترده‌ی پناهجویان سوری و دیگر مهاجران، باعث تنش‌های اجتماعی و افزایش فشار بر دولت شده است. ساخت و ساز خانه های رهایشی و تجاری توسط دزدان خارجی و افزایش بی رویه مهاجرین، طبیعی است که میتواند باعث ایجاد بحران اجتماعی و اقتصادی گردد.

5.     رقابت و اتحاد مخالفان: مخالفان در انتخابات اخیر توانستند وحدت بیشتری پیدا کنند و پایگاه اجتماعی اردوغان را به چالش بکشند و این وحدت عملی احزاب مخالف چنانچه عملا مشاهده شد که در انتخابات شهر داری ها نه تنها اردوغان و حزب عدالت و توسعه اش را به چالش کشیدند، بلکه عملا او را شکست داده و بیشترین قدرتی که در حیطه صلاحیت و کارکرد شهرداری ها است آنرا بدست آوردند. مثل استانبول که بزرگترین شهر ترکیه است و انقره که مرکز این کشور است و دهها شهر مهم دیگر که همه در وحدت و هماهنگی خود هم چنانچه مشاهده شدپایدار و استوار هستند. و گسترش دامنه تظاهرات هم نشان یک پارچگی این ها میباشد.

6.     تمایل بیش از حد به افراط گرایی: اخیرا اردوغان و حزبش بی نهایت تمایل به افراط گرایی که میتوان آنرا از نوع سلفی گری و وهابیت دانست، را پیشه نموده  بودند و هدف این شمشیر افراطیت هم شیعیان ترکیه و علوی ها قرار داشتند که امروز در ترکیه از جمعیت چشمگیری برخوردار هستند و این تمایل غیر مسئولانه و دیکتاتور مآبانه هم باعث رنجش جمعی از ساکنین ترکیه، البته به علاوه شیعیان و علوی ها و هم باعث موضعیگری احزاب مخالف گردیده است.

7.     عملکردهای برخلاف عقاید  عامه مردم : اردوغان نخستین حاکم یک کشور مسلمان است که اسرائیل را با آن همه جنایاتش علیه مسلمانان مخصوصا فلسطین برسمیت شناخته اعتبار نامه سفیرش را با همان تشریفات دیپلوماتیک گرفته و به ایشان سفارت داد و در جنگ یک سال و چند ماه اخیر علاوه برفرستادن اسلحه، ده هزار سرباز ترکی را به کمک اسرائیل فرستاد که تعدادی از آنها در جنگ با غزه کشته شدند.

خبرکمک اردوغان به اسرائیل به رسانه های بین المللی درز کرد و مردم ترکیه با احساسات زیاد علیه این عمل اردو غان دست به تظاهرات زدند.

اگر اردوغان و حزبش نتوانند اصلاحات اقتصادی مؤثری انجام دهند، احتمال افزایش نارضایتی عمومی و تضعیف بیشتر قدرت آن‌ها وجود دارد. در عین حال، اپوزیسیون اگر بتواند راهکارهای مؤثری ارائه دهد، ممکن است در آینده به قدرت بیشتری دست یابد. انتخابات آینده تعیین‌کننده بوده، اما ترکیه احتمالاً با یک دوره‌ی بی‌ثباتی اقتصادی و سیاسی مواجه خواهد بود.

همین اکنون بحران در حال گسترش بوده و عملا حکومت را چالش کشیده است.

طبق آمار خبرگزاری فرانسه، در ۵۵ ولایت از ۸۱ ولایت ترکیه تجمعاتی برگزار شده؛ یعنی بیش از دو سوم کشور صحنه اعتراضات بوده‌اند.

خبرگزاری فرانسه گزارش داد شامگاه شنبه دوم حمل به‌دلیل ازدحام شدید حامیان امام‌اوغلو که پرچم‌ها و پلاکاردهایی با شعارهای اعتراضی در دست داشتند، خبرنگاران این رسانه نتوانستند به ساختمان شهرداری استانبول نزدیک شوند.

روی برخی از پلاکاردها نوشته شده بود: «دیکتاتورها ترسو هستند» و «حزب حاکم عدالت و توسعه نمی‌تواند ما را ساکت کند»

اردوغان و حکومتش اگر به آنچه گفتیم از مشکلات و عوامل بحران وقعی می گذاشت و با ارائه طرح اقتصادی خوب که به کمک آن از مشکلات اقتصادی مردم می کاست شاید برای آینده چانسی در ادامه قدرت میداشت،اما او اینکار را نکرد. او به وعده هایش به مردم پابندی نکرده و برخلاف آنچه توقع میرفت عمل کرد. از جمله در ایامی که زلزله تخریبات زیادی را به بار آورد او با مردمان زلزله زده و آسیب دیده وعده های فراونی نمود که در نتیجه خلف وعده در همه زمینه ها مشاهده شد. شاید در آن زمان که مردم سخت گرفتار بودند به این امر چندان توجه نکردند، اما تراکم مشکلات دیده شد که اینک ترکیه را گرفتار بحران بزرگ اجتماعی نموده است.

به نظر میرسد که انتخابات بتواند به این بحران نقطه پایان بگذارد آنهم در صورتیکه مخالفین اردوغان بتوانند برای آینده ترکیه طرح های قابل قبول و برنامه های دقیق و قابل اجرا ارائه نمایند. ولیکن در مقابل جناب اردوغان که اینک به یک دیکتاتور تبدیل گردیده است و با تدویر انتخابات هیچگونه چانس برنده شدن هم ندارد، یقینا در برابر این تظاهرات و خواست های مردم تا آنجا که توان دارد مقاومت خواهد کرد، که در این صورت بازهم دامنه بحران گسترش خواهد یافت و از طرفی هم پیشرفتهای سریع ترکیه در امور اقتصادی که برای غول های اقتصادی دنیا نگران کننده هست، آنها نیز سهم خود را در اوج گیری بحران ترکیه اداخواهند کرد. و اینجاست که میتوان با صراحت گفت که در هر صورت ترکیه را بحران بزرگ اقتصادی و سیاسی تهدید می نماید و تنها راه بیرون رفت از این بحران همدیگر پذیری و اتخاذ یک استراتیژی منصفانه برای ترکیه می باشد و بس.

۱۴۰۳ اسفند ۳۰, پنجشنبه

خانه پر خاتو، بدنام سر پیرخاتو

 

خانه پر خاتو، بدنام سر پیرخاتو

«ضرب المثل وطنی به لهجه هزارگی »

ریش داران غم فردای قیامت نخورید

که گناه همه را کوسه به گردن دارد

«....................................»

غلام علی صارم

بحث بحث مهاجرت است و مهاجرت یکی از پدیده‌های مهم و پیچیده دنیای معاصر است که میلیون‌ها نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داده است. هر ساله، شمار زیادی از افراد به دلایل مختلفی همچون جنگ، بحران‌های اقتصادی، تغییرات اقلیمی و نابرابری‌های اجتماعی، زادگاه خود را ترک کرده و به کشورهای دیگر پناه می‌برند. بر اساس آمار کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان (UNHCR)، تعداد مهاجران و پناهجویان در دهه‌های اخیر به طرز چشمگیری افزایش یافته است، به گونه‌ای که برخی کشورها میزبان جمعیت‌های بزرگی از مهاجران شده‌اند. این پدیده نه‌تنها چالش‌هایی برای کشورهای میزبان و مهاجران به همراه دارد، بلکه فرصت‌هایی را نیز برای توسعه اقتصادی و فرهنگی ایجاد می‌کند.

زمانی در تاریخ افغانستان می نوشتند که این کشور مرکز تلاقی فرهنگ هاست و آنچه عملا به مشاهده میرسید این بود که کابل شهری در مسیر تاجران مختلف کشور های مثل هند و چین وکشور های آسیای میانه وآسیای جنوبی قرار داشت. در حال حاضر نیز افغانستان کشوری است که از لحاظ جغرافیایی نقطه اتصال و یا پل ارتباطی بین کشور های آسیای میانه و آسیای جنوبی میباشد. این مهاجرت ها عملا بر فرهنگ و روابط سیاسی و اقتصادی کشور ما و سایر کشورها تاثیراتی را بجا گذاشته است.

بحث ما در این نوشته موضوع مهاجرت است، پدیده ای که میلیون ها نفر در سراسرجهان به آن گرفتار هستند.

آمار های سازمان ملل و سایر منابع معتبر تاسال 2023 تعداد مهاجران را در سراسر جهان 281 میلیون نفر تخمین کرده بود. که این همه مردم به دلایل مختلف مثل کار، تحصیل، جنگ، شرایط نامناسب اقتصادی، اوضاع نا بسامان سیاسی و... کشور خود را ترک و به کشوری دیگر پناه برده اند.

در آغاز سال 2024 اندکی تغییر در آمار متذکره آمد اما بعد از آن کدام احصائیه دقیق منتشر نگردیده است.

آنچه بیشتر به ما انگیزه نوشتن این مطلب کوتاه و تهیه ارقام و اعداد را بخشید این بود که امروز در کمترکشوری در جهان مهاجر از کشور دیگر وجود ندارد، اما کشور های هم هستند که مهاجر ندارند ویکی از این کشور ها کشور چین است که از دیگر کشور ها مهاجر ندارد اما در مقابل خود ده میلیون مهاجر در خارج دارند و حتی زمانی می گفتند که به احتمال قوی در کانادا لسان چینایی هم جز لسان های رسمی آن کشور گردد که البته این بدلیل کثرت نفوس مهاجرین چینایی ها در آن کشور بود. اما در مقابل هرچه جرم و جنایت و اعمال ضد بشری و قانونی در هر گوشه ای از دنیا که رخ میدهد و میداد مربوط به مهاجرین افغانستان میدانستندو همین اکنون هم میدانند، در حالیکه اکثرآ دروغ و تهمتی بیش نیست. با تهیه ارقامی که در ذیل میخوانید ثابت نمودیم که افغانستان کشوری است که نسبت به تعداد کثیری از کشور ها کمترین مهاجر را دارد و هرآنکه از افغانستان مهاجر شده بدلیل اکثرآ اقتصادی و همه دنبال کار و تهیه مخارج خانواده های شان هستند، نه خلاف ورزی های که اکثرآ بناحق به این مردم برچسپ زده می شود.

کشور های به اصطلاح مهاجر پذیر و یا کشور های که بیشترین مهاجر را پذیرفته و تاحدی امکانات زندگی حداقلی را نیز به ایشان فراهم نموده اند عبارت اند از :

1-امریکا 50 میلیون نفر  2-آلمان 16میلیون نفر 3-عربستان سعودی 13 میلیون نفر 4- روسیه 12میلیون نفر 5- بریتانیا 9 میلیون نفر  6- امارات متحده عربی 9 میلیون نفر 7- فرانسه 8 میلیون نفر 9- استرالیا  7 میلیون نفر  10- ایتالیا 6 میلیون نفر.

اینها ارقامی است از کشور های که رقم درشت مهاجر را دارند ارائه گردید که البته کشور های دیگر اروپایی و امریکایی هم وجود دارد که در مجموع مهاجرین آنها نیز به میلیون ها نفر می رسد.  مثلا ترکیه، هالند، بلجیم، سویس، سویدن و.... که با روحیه انسان دوستی هرکدام تعداد زیادی از مهاجرین را پذیرفته اند.

اما کشور های که در سایر کشور ها مهاجر دارند یعنی عده ای از ساکنین شان به نسبت عواملی که قبلا متذکر شدیم سرزمین آبایی و زادگاه خود را ترک نموده اند و ما تعدادی را که نسبتا برجستگی دارند ذیلا می نگاریم:

1-هند 18 میلیون نفر 2- مکزیک 11 میلیون نفر 3- روسیه 8/10 میلیون نفر 4- چین 10 میلیون نفر  5-سوریه 5/8 میلیون نفر 6- بنگلادیش 8/7 میلیون نفر  7- پاکستان 3/6 میلیون نفر 8- اوکراین 1/6 میلیون نفر 9- فلیپین 6 میلیون نفر 10 ایران 6میلیون نفر ( مهاجرین ایران در سایر کشور ها بالای شش میلیون نفر است که در امریکا و کانادا و آلمان و.... زندگی می کنند و به نسبت مهاجرت های زیاد غیر قانونی تعداد کثیری از آنها به ثبت نرسیده است )  11- افغانستان 9/5 میلیون نفر.

چنانچه مطالعه می فرمایید افغانستان در بین کشور های که تعداد زیاد مهاجر دارند، کمترین مهاجر را دارد.

سوال ما اینست که در مجموع طبق آمار های بین المللی 281 میلیون نفر مهاجر هستند، حدود 9 برابر کل نفوس افغانستان ولیکن در همه سخن از مذمت مهاجر افغانستانی است و هر جرم و جنایتی که صورت می گیرد به مهاجرین افغانستان نسبت می دهند.  به عنوان نمونه یک وقتی جنایت کاری را در ایران به اسم خفاش شب دستگیر نمودند که تعدادی از زنها را به قتل رسانده بود، وقتی این جنایت کار دستگیرشد شخصی بنام تمسار فتح اللهی قبل از اینکه تحقیقی به عمل آید در مصاحبه ای که با دو روزنامه (ایران و سلام) انجام داد وگفت که این مرد افغانی است و همین بود که افغانها در همه جای ایران مورد ضرب و شتم و توهین و اهانت قرار گرفتند، جنایت هم قسمی بود که حدود 9 زن بصورت خیلی فجیع به قتل رسیده بود و اینکار احساسات هر انسانی را جریحه دار می سازد. ولی چند روز بعد ثابت شد که او علی رضا خوشرو و از قوچان مشهد بوده است. همین وضعیت در سراسر جهان همین اکنون جریان دارد. چند روز قبل ما شاهد اخراج سه مهاجر کشور مان از سویس بودیم، وقتی تعدادی انتقاد کردند که اینکار برخلاف قوانین بین المللی مهاجرت است، در جواب گفتند که اینها مجرم بودند.

دربیست سال حکومت مزدوران فراری ملامتی کشت، تولید و تورید مواد مخدر همه دنیا به دوش افغانستان بودو همه می گفتند که مواد مخدر همه دنیا در افغانستان تولید می شود ویا هفتاد فیصد مواد مخدر دنیای غرب از افغانستان است.

این یک تهمت آشکار بودکه با یک محاسبه ابتدایی میتوانیم ثابت کنیم که این همه تهمت است بالای افغانستان. زیرا اولا این مقدار تریاک در افغانستان تولید نمی شد و ثانیا افغانستان کشوری بود که امنیت نداشت و پولیس و نگهبانان مرزی افراد غیر مسلکی بودند و بقول اینها که نمیتوانستند مرز های کشور را به کنترول خود داشته باشند، اما خودشان که از امکانات بالا برخوردار بودند و مرز های شان در کنترول شان بود، چرا از ورود مواد مخدر جلوگیری نمی کردند؟

همینطور اگر مصارف تریاک را در کشور های مختلف بررسی کنیم باآنهم همان مقدار دروغی را که راجع به تولید تریاک در افغانستان می گفتند، مصرف یکی دو کشور را هم نمیتوانست تامین کند.

اما از افغانستان کسی دم در نمی آورد، وقتی گفته می شد که تریاک همه دنیا در افغانستان تولید می شود، از مسئولین این کشور حتی یک نفر هم پیدا نمی شد که از عزت و آبروی این کشور دفاع نماید.

ظاهرآ وزارتی ساخته بودند بنام مبارزه بامواد مخدر و هم یک معینیت دیگر در وزارت داخله به همین منظور وجود داشت و اینها همه پولی را تحت عنوان مبارزه با مواد مخدر از منابع خارجی دریافت می کردند که این پول به نظر ما حق السکوت بود در برابر تبلیغات زهرآگین علیه افغانستان، این همه تبلیغات و سکوت بیشرمانه مسئولین باعث گردیده بود که افغانستان در سراسر جهان بنام کشور مواد مخدر، کشور وحشت و ترور شناخته شود. و آنچه امروز در سراسر جهان وقتی سخنان دروغ و توطئه های علیه مهاجرین افغانستان را می بینیم حاصل تبلیغات سوء و در واقع حساب شده قاچاقبران و مافیایی های بزرگ مواد مخدر است که مردم افغانستان را به بد نامی کشانده است و الا مردم این سرزمین در هر کجای دنیا مصروف کار و تهیه آب و نان خانواده های شان هستند و اگر دهقانی دست به کشت تریاک می زد دقیقا او را همین اراکین دولتی مجبور کرده بودند تا تریاک بکارد که این موضوع را ما در زمانش گفتیم و شرح دادیم و مورد تهدید هم قرار گرفتیم.

ما نمی گوییم که در بین مردم ما اعم از مهاجر و غیر مهاجر آدم زشت و خلاف کار اصلا وجود ندارد، دارد اما نه به پیمانه ای که گناه همه مجرمین دنیا را به دوش این مردم بار نمایند.

ما کشور های را سراغ داریم که تعداد متخلفین شان که همین اکنون در زندان ها بسر می برند بیش از نفوس افغانستان است، مجرم مجرم است، مهم نیست در کجا و از کجا. مجرم باید به سزای اعمالش برسد، اما نه اینکه بخاطر یک نفر که جرمی را مرتکب شده همه ساکنین کشور او را مجرم خطاب کرده و به درد سر اندازیم، زیرا این خود یک حرکت غیر انسانی است.

مردم کشور افغانستان طی چهار دهه و اندی بی نهایت رنج دیدند، این کشور مشت رقابت های قدرت های بزرگ را خورده، سالها میدان تمرین بازی های سیاسی بوده، سرزمینی که محل آزمایش مخرب ترین سلاح های قاتل بشریت قرار گرفته، همین اکنون  دراین کشوردهها میلیون انسان زیر خط فقر زندگی می کنند و از هر لحاظ گرفتار رنج و درد و مصیبت هستند. با این همه سزاوار نیست که هرجرمی و هر خلافی بدون اینکه تحقیقی به عمل آید به این مردم نسبت داده می شود.

همین حالا تنها مهاجر هند و پاکستان و چین در سایر کشور ها بیشتر از نفوس همه افغانستان است، مگر این همه مهاجر انسانها پاک و منزه و یا به اصطلاح ما فرشته و ملائکه هستند و هیچ مجرمی در بین اینها نیست؟

ما از جامعه جهانی میخواهیم که بعد از این پندار های واهی شانرا در قسمت مردم و مهاجرین افغانستان واقعیت فکر نکرده و بی جا و بی مورد، بدون تحقیق و تعمق این مردمی را که بخاطر تهیه یک لقمه نان حلال برای خانواده های شد هزاران خطر را بجان خریده اند، مورد تهمت و اهانت های ناروا قرار ندهند و هیچگاهی بدون تحقیق، حکم به محکومیت این مردم رنج دیده ننمایند و در عوض به نکاتی که اکثرآ مثبت هست و عواملی که باعث مهاجرت این مردم گردیده بپردازند. والسلام

 

۱۴۰۳ اسفند ۲۸, سه‌شنبه

ضرورت بهبود روابط افغانستان و پاکستان:

 

ضرورت بهبود روابط افغانستان و پاکستان

حل مشکلات افغانستان و پاکستان یک ضرورت است، هیچ گزینه ای بجز تفاهم صادقانه، این مشکل را حل نخواهد توانست. دقیقا ادامه این وضع هردو کشور را متضرر می سازد.

غلام علی صارم

24/8/1403

از 1947میلادی که کشوری درپی استقلال شبه قاره هند بنام پاکستان ظهور کرد روابطش هیچ وقت با افغانستان نور مال نبوده است.

شاید در سطح جهان و دقیقا در سطح کشور های منطقه  پر چالش و پرتنش ترین روابط بین افغانستان و پاکستان بوده است.

بارها منازعات بصورت خیلی جدی رخ داده و مدتها دوام داشته است، گاه گاهی کشیدگی ها بحدی جدی گردیده که منجر به حمله های فزیکی در سفارت خانه ها و قونسلگری های همدیگر گردیده که به آتش کشیدن بیرق های همدیگر هم شامل این برخورد ها میباشد.

البته گاهی هم روابط بصورت نیمه نورمال هم جریان داشته، مثلا در زمان حمله شوروی سابق به افغانستان مردم این کشور که در مناطق و محلات آسیب پذیر بودند اقدام به هجرت نمودند و اکثریت مهاجرین ما به کشور پاکستان پناه بردند که البته مهاجرین افغانستان از شرایط آن زمان خاطرات خوشی هم از مردم پاکستان دارند.

در حالیکه مردم پاکستان خود از لحاظ اقتصادی در سطح خیلی پایین قرار داشتند با آنهم برخورد شان بامهاجرین با چهره های گشاده و مهربانی همراه بود.

ازطرفی هم همین آمدن سیل آسای مهاجرین از افغانستان باعث شد تا کمک های بین المللی در این کشور سرازیر گردد و از برکت همین کمک ها منفعت های بیشماری برای مردم پاکستان هم رسید.

چندی قبل یک نفر سیاستمدار خام پاکستانی ادعا کرده بود که ما سه میلیون مهاجر افغانستان را پنجاه سال نان دادیم، این ادعا پوچ و دروغ است، مردم پاکستان میدانند که وجود مهاجرین افغانستان چگونه برایشان منبع خیر و درآمد بوده است. یکی دیگر گفته بود که تمام افغانستان و مردمش را فدای یک پاکستانی می کند. ما این چرندیات را فدای مردمان نیک نیت و انسان دوست پاکستان نمی کنیم، و گویندگان این ادعا های مزخرف را انسان های دور از عقل میدانیم. ازطرفی هم سیاست پاکستان که برمبنای نظامی گری است و همیشه این گونه سخنان را تلاش میکنند تا از دهان کسانی بگویند که اختلاف مردمان دوکشور مخصوصا آنهاییکه روابط نزدیک قومی و فامیلی دارند؛ را تشدید ببخشند.

اخراج یک تعداد مهاجرین افغانستانی که برمبنای امتیاز گیری صورت گرفت، درست در زمانی که حکومت موقت و در راس آن یک پشتون(انوارالحق کاکر) قرار داشت و سخنگوی هم یک خانم بلوچ ( زهرابلوچ) زیرا در افغانستان مخصوصا در دو طرف سرحد بین افغانستان و پاکستان اقوام پشتون و بلوچ زندگی میکند که با همدیگر روابط نزدیک و در موارد زیاد ارتباطات خانوادگی هم دارند.

با یقین میتوان گفت که سیاستمداران پاکستان در طول این همه مدتی که از عمرش سپری گردیده هیچگاهی با افغانستان برخورد صادقانه نداشته است، و من اینرا که می نویسم نه به بخاطر اینکه من افغانستانی هستم بلکه این یک واقعیت تاریخی است و ما میتوانیم بصورت مفصل و تطبیقی در ارتباط این مطلب به بحث بنشینیم و برای اثبات ادعای خود صدها دلیل ارانه نماییم. بطور مثال از سال 1947میلادی که کشوری بنام پاکستان در نقشه سیاسی دنیا اضافه گردید، این کشور تا بحال که هفتاد و هفت سال از آن می گذرد، با کدام حکومت افغانستان روابط حسنه داشته است؟

از تبلیغات سوء تا حمله به نمایندگی های سیاسی که اسناد آن در آرشیف ها موجود است.

با وجود این همه به نظر میرسد که این روابط به هر شکلی که در گذشته بوده آنها را سرجایش بگذاریم و در پی اصلاح و استقرار روابط حسنه باید باشیم و یقین داشته باشیم که اتهام وارد کردن و ادعا های بی اساس جزاینکه به تیرگی روابط بیفزاید دردی را دوا نخواهد کرد. حتی اگر این تبلیغات و لفاظی ها از روی سیاست های شیطانی هم باشد یقینا کینه و عداوت را در افکار عامه ایجاد می کند.

گرچه اخیرآ وضعیت پاکستان قسمی است که ما هر روز شاهد بی امنیتی ها و انفجار و ترور های بی سابقه هستیم که این همه حاصل کار نظامیان خود شان میباشد. زمانی این گروه ها را ایجاد کرده بودند تا دیگران را بوسیله اینها تخریب نمایند اما امروز همان نیت بد دامنگیر خود شان گردیده است.

اینکه پاکستان آنرا گاه گاهی به افغانستان نسبت میدهند به اعتقاد ما توجیه ضعف مدیریتی خود شان است که میخواهند بقول معروف « برف بام خود را بالای افغانستان بیاندازند» و فکر نمی کنم که این موضوع به کسی پوشیده مانده باشد.

با وجود این همه ما بار ها به این موضوع اشاره کرده ایم که روابط این دوکشور  به هر شکلی که میشود باید بهبود یابد، در حالیکه افغانستان خود گرفتار هزاران مشکل است؛ ادعای پاکستان مبنی بردخالت این کشور در امور امنیتی آن واقعا یک ادعای پوچ و بی معنی است. انسداد بنادر تجارتی و برای تاجران افغانستان مشکل خلق نمودن ومرز ها را بستن واز عبور و مرو جلو گیری کردن و به تاجران دوطرف خسارت وارد کردن اینها دردی را دوا نمی کند. البته دراین صورت تاجران پاکستانی خسارت مالی بیشتر را متحمل می گردند.

ما تامین روابط حسنه را بین این دوکشور یک ضرورت میدانیم و از لحاظ مختلف به آن تاکید می نماییم :

1-   داشتن فرهنگ دینی و مذهبی مشترک.

2-   داشتن روابط قومی و خانوادگی بصورت خیلی وسیع و گسترده.

3-   داشتن مرز طولانی دوهزارو دوصد کیلومتر و بقولی بیشتر که در دو طرف این مرز خانواده های زندگی میکنند که روابط خیلی نزدیک قومی و فامیلی دارند.

4-   قابلیت عبور و مرور از تمام نقاط مرز مشترک.

5-   داشتن روابط تجارتی که ریشه های آن برمیگردد به قبل از تولد پاکستان .

و دهها مورد دیگر...

قابل ذکر میدانم که در صورت عدم امنیت هردو کشور در طول این مرز  نقاط زیاد آسیب پذیر دارند. و در صورت عدم روابط دوستانه مشکلاتی که ایجاد می شود محدود به یک سمت و جناح نیست.

همانگونه که از بسته شدن مرز ها بروی تاجران بیشترین ضرر متوجه مردم و تاجران پاکستانی میگردد، در صورت عدم امنیت نیز بیشترین ضرر مربوط پاکستان خواهد بود.

پس بنابراین روابط دوکشور باید بصورت جدی بازنگری گردیده و دو طرف صادقانه در جهت تنش زدایی اقدام نمایند. مشخصا ایجاد یک کمیته بررسی روابط دوکشور را پیشنهاد می نمایم که اولاکلیه روابطی که توآم با تنش بوده مورد بررسی قرار دهند تا نقاط ضعف و نقاط تنش زا مشخص گردیده و به طرح یک استراتیژی منصفانه اقدام نمایند که مردم هردو کشور بتوانند به سلامتی و آسایش زندگی نمایند. در غیراین صورت مردم و مخصوصا در حال حاضر مردم پاکستان هر روز در برابر ناامنی های که وجود دارد قربانی خواهند داد.

۱۴۰۳ اسفند ۲۵, شنبه

آغاز چهارمین سال جنگ روسیه و او کراین

 

به بهانه آغاز چهارمین سال جنگ روسیه و اوکراین

تامین صلح منهای میانجیگران موجود!

غلام علی صارم 22/12/1403

جنگ تمام‌عیار روسیه و اوکراین در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ با حملات موشکی و عملیات گسترده نظامی آغاز شد. نیروهای زمینی روسیه در هفته‌های نخست بخش‌های وسیعی از اوکراین را تصرف کردند و تا حومه کی‌یف پیشروی داشتند. هم‌زمان، بمباران خارکیف آغاز شد و مناطق شرقی و جنوبی از جمله شهر خرسون و بندر ماریوپل تحت محاصره قرار گرفتند.

اوکراین با حمایت نظامی گسترده از سوی آمریکا و هم‌پیمانان اروپایی خود به مقابله پرداخت. تسلیحات پیشرفته غربی، از جمله سیستم‌های ضد تانک "انلاو"، نقش مؤثری در جلوگیری از پیشروی روسیه داشتند. کمک‌های نظامی و مالی غرب برای اوکراین حیاتی بود، زیرا بدون آن، ایستادگی در برابر حمله روسیه دشوار به نظر می‌رسید.

جنگ که اکنون وارد چهارمین سال خود شده، پیامدهای اقتصادی و انسانی شدیدی به همراه داشته است. زیرساخت‌های اوکراین به‌شدت آسیب دیده و هزینه بازسازی آن بنا بر برآورد بانک جهانی ممکن است از ۴۰۰ میلیارد دلار فراتر رود. برخی دیگر از تخمین‌ها، خسارات مستقیم به زیرساخت‌ها را ۱۷۰ میلیارد دلار و زیان کلی اقتصادی را تا اوایل ۲۰۲۴ حدود ۵۰۰ میلیارد دلار برآورد کرده‌اند. روسیه نیز با تحریم‌های گسترده اقتصادی و خساراتی که تخمین زده می‌شود به ۳۲۰ میلیارد دلار برسد، مواجه بوده است، اما همچنان بخش‌هایی از اوکراین را در کنترل خود دارد.

این جنگ، که می‌توان ریشه‌های آن را در اشغال کریمه در سال ۲۰۱۴ جست‌وجو کرد، به یک نبرد فرسایشی تبدیل شده است. تحلیلگران بر این باورند که استراتژی روسیه مبتنی بر فرسایش و تضعیف تدریجی مقاومت اوکراین است. روسیه به صورت متناوب حملات گسترده‌ای را انجام داده که نتیجه آن ادغام مناطق تصرف‌شده در خاک خود بوده است. مقامات روسیه بارها تأکید کرده‌اند که این مناطق را به اوکراین باز نخواهند گرداند.

ادامه جنگ و بی‌ثباتی، اوکراین را با چالش‌های بزرگی مواجه کرده است. بازسازی و احیای زیرساخت‌های تخریب‌شده به منابع مالی هنگفتی نیاز دارد. در این میان، تلاش‌های دیپلماتیک برای برقراری صلح نیز با موانع بسیاری روبه‌رو بوده است. بی‌اعتمادی روسیه به پیشنهادهای صلح آمریکا و اروپا از یک سو، و تمایل غرب به حمایت مداوم از اوکراین از سوی دیگر، روند مذاکرات را پیچیده کرده است. این حمایت‌ها علاوه بر ملاحظات امنیتی، دارای ابعاد ژئوپلیتیکی و اقتصادی نیز هستند.

آنچه مسلم است، ادامه جنگ زیان‌های فاجعه‌باری برای هر دو کشور به همراه دارد. در چنین شرایطی، صلح پایدار و ثبات در منطقه تنها زمانی محقق خواهد شد که طرفین درگیر، بدون وابستگی به میانجیگران دارای منافع خاص، مستقیماً برای پایان درگیری و توافق مذاکره کنند. اگر رهبران روسیه و اوکراین اراده‌ای مستقل برای پایان جنگ نداشته باشند، این بحران ادامه خواهد یافت و پیامدهای آن عمیق‌تر خواهد شد. بنابراین، مسئولیت اصلی پایان دادن به این جنگ بر عهده خود طرفین است و هرگونه تأخیر، صرفاً به افزایش ویرانی‌ها و هزینه‌های انسانی منجر خواهد شد.