ارزیابی میزان موفقیت سازمان جهانی کار (ILO) در سطح جهانی و افغانستان
غلام علی صارم
مقدمه
سازمان
جهانی کار (ILO) که در سال ۱۹۱۹ و در چارچوب معاهده ورسای تأسیس شد، یکی از
قدیمیترین و مهمترین نهادهای تخصصی وابسته به سازمان ملل متحد است. این
سازمان بیش از ۱۸۰ کشور
عضو دارد و مقر آن در ژنو سوئیس است. مأموریت اصلی ILO
ارتقای عدالت اجتماعی، حمایت از حقوق بنیادین کار و ترویج «کار
شایسته» برای همه است. ویژگی
مهم این سازمان ساختار سهجانبه آن است؛ جایی که نمایندگان دولتها، کارفرمایان و
کارگران بهطور مشترک در تصمیمگیریها حضور دارند.
با این
حال، پس از یک قرن فعالیت، این پرسش مطرح است که ILO تا
چه اندازه در تحقق اهداف خود موفق بوده است؟ بررسیها نشان میدهد که هرچند این
نهاد دستاوردهایی مهم در سطح جهانی داشته، اما در عمل فاصلهای چشمگیر میان شعارها
و واقعیتها وجود دارد. افغانستان بهعنوان نمونهای بارز، گواه
محدودیتها و ناکامیهای این سازمان است.
۱. دستاوردهای
جهانی ILO
یکی از
مهمترین موفقیتهای ILO تصویب کنوانسیونها و توصیهنامههای متعدد
در حوزه حقوق کار است. از جمله، کنوانسیون مربوط به «بدترین
اشکال کار کودکان» که اکنون توسط تمامی کشورهای عضو به تصویب
رسیده است[1]. این امر بیانگر اجماع جهانی بر منع بهرهکشی
شدید از کودکان است. همچنین در حوزه منع کار اجباری، آزادی تشکیل
اتحادیهها، تعیین ساعات کار منصفانه و بهداشت شغلی، استانداردهای مهمی تدوین شده
است.
گزارشهای
رسمی ILO و
یونیسف حاکی از کاهش کار کودکان در سطح جهان طی دو دهه اخیر است؛ آمارها نشان میدهد
تعداد کودکان کار از حدود ۲۴۶ میلیون
به ۱۳۸ میلیون نفر کاهش یافته است[2]. هرچند
این پیشرفت قابل توجه است، اما همچنان بیش از ۱۳۰ میلیون کودک در شرایط کار اجباری یا پرخطر به
سر میبرند.
ILO
همچنین با راهاندازی برنامههای متعدد در ۱۴۰ کشور،
در زمینه ارتقای حمایت اجتماعی، ایجاد فرصتهای شغلی و تقویت سیاستهای عدالت
اجتماعی فعال بوده است[3]. ایجاد شبکههای جهانی برای عدالت اجتماعی و
فعالیتهای آموزشی و پژوهشی درباره تبعیض جنسیتی و حقوق کارگران نیز بخشی از
کارنامه این سازمان است.
با وجود
این دستاوردها، بسیاری از اقدامات ILO بیش از آنکه اثر عملی عمیق داشته باشد، در
سطح مقررات و گزارشها باقی مانده است. منتقدان معتقدند این سازمان بیشتر در عرصه «تولید
اسناد» موفق بوده تا تغییر واقعی در زندگی کارگران.
۲. وضعیت
افغانستان؛ زمینه و واقعیتها
افغانستان
طی دهههای اخیر یکی از چالشبرانگیزترین محیطها برای اجرای برنامههای ILO
بوده است. جنگهای طولانی، ضعف زیرساختها، فساد اداری و
وابستگی شدید اقتصادی، شرایط کار و اشتغال را بهشدت آسیبپذیر ساخته است.
پس از
بازگشت طالبان به قدرت در اوت ۲۰۲۱، بحران
اقتصادی ابعاد تازهای یافت. تخمینها نشان میدهد بیش از ۵۰۰ هزار شغل در همان سالهای نخست از دست رفت و
احتمال از بین رفتن صدها هزار فرصت دیگر نیز وجود دارد[4]. کاهش
کمکهای خارجی، مسدود شدن داراییهای افغانستان در بانکهای بینالمللی و توقف
سرمایهگذاری خارجی، اقتصاد کشور را به مرز فروپاشی کشاند.
کار
کودکان در این دوره افزایش چشمگیری یافته است. کاهش
درآمد خانوارها و نبود حمایت اجتماعی موجب شده هزاران کودک به کارهای شاقه روی
آورند، از جمعآوری پلاستیک و زباله گرفته تا کار در کارگاههای غیرایمن. در سطحی
دیگر، محدودیتهای طالبان علیه آموزش و اشتغال زنان، نیمی از جمعیت کشور را از
مشارکت رسمی در بازار کار محروم ساخته است. این
شرایط نه تنها عدالت اجتماعی را تهدید میکند، بلکه چشمانداز توسعه پایدار را نیز
تیرهتر میسازد.
۳. ناکامیها
و محدودیتهای ILO در
افغانستان
اگرچه ILO در
افغانستان فعالیتهایی مانند تهیه گزارشهای بازار کار، اجرای برنامههای مهارتآموزی
و بازسازی پس از بلایا داشته است، اما این اقدامات محدود و مقطعی بودهاند. در حوزههای
کلیدی مانند اشتغال پایدار، ایجاد شغل رسمی، حمایت از زنان و کاهش فقر، دستاورد
چشمگیری مشاهده نمیشود.
چند
عامل کلیدی ناکامی را توضیح میدهد:
نخست،
شرایط سیاسی و محدودیتهای جنسیتی؛ ممنوعیت اشتغال زنان در بسیاری از بخشها ظرفیت
نیروی انسانی را بهشدت کاهش داده است. دوم، کاهش شدید کمکهای بینالمللی و بحران
نقدینگی، امکان اجرای پروژههای توسعهای را محدود کرده است. سوم،
ضعف زیرساختهای آموزشی و فنی بهویژه در مناطق روستایی، مانع از پرورش نیروی کار
ماهر شده است. چهارم، فقر گسترده و بلایای طبیعی، خانوارها را
به سمت کار کودکان و مشاغل غیررسمی سوق داده است.
فراتر
از این عوامل، یکی از نقدهای اصلی مردم افغانستان این است که ILO در
عمل نتوانسته تغییری محسوس در زندگی روزمره ایجاد کند. حضور
کودکان کار در خیابانها، مهاجرت پرخطر جوانان به کشورهای همسایه و اروپا، و
اشتغال غیررسمی زنان نمونههایی از واقعیتهای تلخاند که هنوز پاسخی عملی از سوی
این سازمان نیافتهاند.
۴. فاصله
میان شعار و واقعیت
ILO در
گزارشهای رسمی خود بر حمایت از عدالت اجتماعی، ارتقای کار شایسته و مبارزه با کار
کودکان تأکید میکند. اما در افغانستان، آنچه مردم مشاهده کردهاند
بیشتر بیانیهها و آمارهای روی کاغذ بوده است تا تغییر واقعی. بسیاری
از افغانها معتقدند این نهاد، همچون برخی دیگر از سازمانهای وابسته به ملل متحد،
منابع کلان را صرف هزینههای اداری، معاشهای بلند کارمندان خارجی و برگزاری
کنفرانسها میکند، در حالی که نتایج عملی ناچیز باقی مانده است[5].
۵. پیامدهای
ناکامیها
ناکامی ILO در
افغانستان پیامدهای چندلایه داشته است. نخست، بیاعتمادی عمومی نسبت به نهادهای بینالمللی
افزایش یافته و مردم کمکهای جهانی را بیشتر به چشم ابزار سیاسی و اقتصادی مینگرند. دوم،
گروههای مخالف از این ناکامیها برای تقویت روایتهای خود مبنی بر بیفایده بودن
کمکهای بینالمللی بهره بردهاند. سوم، فقدان فرصتهای شغلی پایدار سبب مهاجرت
گسترده جوانان و گسترش اقتصاد غیررسمی شده است. این
روند نه تنها خانوادهها را در فقر عمیقتر فرو برده، بلکه به بحران انسانی وسیعتری
دامن زده است.
۶. راهکارها
و چشمانداز آینده
برای آنکه
ILO
بتواند نقش واقعی خود را در افغانستان ایفا کند، نیاز به اصلاحات و تغییر رویکرد
وجود دارد. نخست، این سازمان باید بر پروژههای پایدار
تمرکز کند؛ سرمایهگذاری در آموزش فنی و حرفهای، مهارتآموزی عملی و حمایت از
صنایع کوچک میتواند به ایجاد اشتغال درازمدت کمک کند. دوم،
توجه ویژه به وضعیت کار کودکان ضروری است؛ بدون برنامههای مشخص برای کاهش فشار
اقتصادی بر خانوادهها و حمایت از آموزش کودکان، بحران کار کودک همچنان ادامه
خواهد داشت.
سوم، ILO
باید با نهادهای جامعه مدنی افغانستان همکاری نزدیکتری داشته باشد و برنامهها را
بر اساس نیازهای واقعی محلی طراحی کند. چهارم، شفافیت مالی و پاسخگویی در اجرای پروژهها
باید تقویت شود تا اعتماد عمومی بازسازی گردد. و
نهایتاً، حمایت هدفمند از زنان، حتی در شرایط محدودکننده کنونی، باید از طریق
ایجاد فرصتهای کاری خانگی، دسترسی به وامهای کوچک و برنامههای آموزش آنلاین
دنبال شود.
چشمانداز
آینده هرچند دشوار است، اما اگر ILO از رویکرد «گزارشمحور» به سمت
اقدامات عملی و پایدار حرکت کند، همچنان میتواند در کاهش فقر و بهبود شرایط کار
در افغانستان نقشآفرین باشد.
جمعبندی
سازمان
جهانی کار طی یک قرن فعالیت توانسته چارچوبی جهانی برای حقوق بنیادین کار تدوین
کند و در سطح بینالمللی دستاوردهایی در زمینه کاهش کار کودکان و ارتقای عدالت
اجتماعی داشته باشد. اما در افغانستان، دستاوردهای آن محدود و
عمدتاً نمادین بوده است. میلیونها افغان همچنان در فقر، بیکاری و
ناامنی معیشتی به سر میبرند و ILO در عمل نتوانسته تغییری اساسی در زندگی آنان
ایجاد کند.
بدون
اصلاحات بنیادین، شفافیت مالی و تمرکز بر پروژههای پایدار، ILO
نیز مانند دیگر نهادهای وابسته به سازمان ملل بیش از آنکه بخشی از راهحل باشد،
به بخشی از مشکل بدل خواهد شد.
برای
مطالعه بیشتر:
1. ILO, Conventions and
Recommendations Database.
2. UNICEF & ILO, Child Labour
Global Estimates 2020.
3. ILO, Programme and Budget
2022–2023 Report.
4. UNDP, Afghanistan
Socio-Economic Outlook 2022.
5. Human Rights Watch,
Afghanistan: Workers and Labour Rights, 2023.

.jpg)