۱۳۹۵ خرداد ۲۸, جمعه

افغانستان --- پاکستان



بنام خدا«ج»


دیدگاه تاریخی و عوامل موثر بر روابط افغانستان و پاکستان
غلام علی صارم 

طرح مسئله:
1947 سال تأسیس پاکستان است، مستندات تاریخی به وضوح نشاندهنده این امر است که حکومت انگلیس همواره در تلاش تسلط بر امور کشور های این منطقه بوده و به همین دلیل تلاش نموده است تا موارد خاصی را برای پراکندگی در منطقه حاکم نماید. کشمیر را نقطه اتصال پاکستان و هند قرار داده و مسئله اختلاف همیشگی این دو کشور را تصریح نموده و دیورند را نیز به عنوان نقطه اختلاف افغانستان و پاکستان ایجاد کرد. خط دیورند و مسائل پستونستان از جمله چالشهایی بوده  که همواره به تیرگی روابط افغانستان و پاکستان منجر  گردیده است.
مسئله دیگر روابط بین افغانستان، پاکستان و هند است. هند و پاکستان از سالهای جدایی همدیگر را به عنوان رقیب تلقی نموده و بار ها شاهد تنش ها و حساسیت هایی در راستای مسئله کشمیر میان این دو کشور بوده ایم. افغانستان نیز از زمانی دور داعیه دیورند داشته و بار ها این مسئله را مطرح نموده است. زمان حکومت جمهوری داوود را می توان به عنوان یکی از دوره های حساس در مسئله خط دیورند تلقی نمود. داوود خان در دوران جمهوریت خویش همواره تلاش نمود تا پشتونستان را احیا نموده و خط دیورند که اکنون خط مرزی میان افغانستان و پاکستان است را متعلق به افغانستان سازد.
اما دیده می شود که دخالت کشور های بزرگ به خصوص انگلیس و امریکا هیچگاهی توان باز ستانی خط دیورند از پاکستان را برای افغانسان مهیا نساخت.
بحث دیگر روابط افغانستان و هند است. مقوله سیاسی «دوست دوست و دشمن دوست» همواره در این مسئله صدق داشته است. هر گاه افغانستان در راستای استحکام روابط خویش با هند تلاش نموده است، از جانب پاکستان با محدودیت ها و فشار های سیاسی روبرو گردیده است. این فشار ها به انواع مختلف بر افغانستان تحمیل گردیده، نمونه های آن را می توان در ممنوعیت واردات اقلام تجارتی به افغانستان و ایجاد نا امنی در مرزها و شهر های مختلف مشاهده نمود.
در این اوخر نیز به دلیل نزدیکی روابط افغانستان و هند، مسئله افتتاح بند سلما با بودجه هند، و همچنان قرار داد ده بند اب دیگر بر روی رود خانه های افغانستان توسط هند باز هم تحولی را در روابط افغانستان و پاکستان ایجاد نمود. اینبار مسئله شدید تر است تا حدی که به گونه رسمی جنگ میان ارتش افغانستان و ارتش پاکستان در مرز تورخم آغاز شده و از اثر این جنگ ها تعداد زیادی کشته و زخمی شدند.
ما در این تحقیق پیشنه ای از روابط افغانستان  و پاکستان را مورد بررسی قرار داده و متحول روابط هند و افغانستان در این مسئله را پیگیری خواهیم نمود. باید گفت در طول تاریخ مسائل مختلفی اتفاق افتاده است که در روابط افغانستان و پاکستان تأثیر گذار بوده و تحقیق حاضر  به برخی از نمونه های این اختلافات می پرازد.
اهمیت و ضرورت تحقیق:
بار ها گفته شده است که روابط افغانستان و پاکستان به گونه مستقیم در تأمین امنیت در کشور موثراست. همواره دیده شده است که با تشدید روابط میان این دو کشور نا امنی در افغانستان درنقاط مختلف پدیده آمده و اکثریت این نا امنی ها نیز از عوامل پاکستان در افغانستان می باشد. اهمیت تحقیق حاضر براین است که ریشه های اختلافات افغانستان و پاکستان مورد بررسی قرار گیرد. تا شاید از این طریق بتوان راهکار مناسبی جهت استحکام و تجدید روابط با پاکستان را ارائه نمود. از طرف دیگر باید مشخص گردد که افغانستان به عنوان قلب آسیا و یکی از کشور های حساس در منطقه تا چه حد دوستی خویش با هند را استحکام بخشد. آیا دوستی با هند ارزش از دست دادن همسایه نزدیک پاکستان را دارد یا خیر؟



سوالات اصلی و سوالات فرعی تحقیق:
سوال اصلی: عوامل موثر بر روابط افغانستان و پاکستان کدام ها اند؟ 
سوالات فرعی:
1.     افغانستان و پاکستان در طول تاریخ با کدام جزر و مد ها در عرصه روابط روبرو بوده اند؟
2.     حادثه جنگ میان ارتش افغانستان و پاکستان چه تأثیری بر روابط افغانستان با هند خواهد داشت؟

فرضیه تحقیق:
نزدیکی روابط افغانستان با هند، به دلیل مخالفت همیشگی هند و پاکستان می تواند روابط افغانستان و پاکستان را به تیرگی و حتی به جنگ بکشاند.
روش تحقیق:
در این تحقیق بیشتر از روش کتابخانه ای استفاده شده و در برخی از موارد نیز از چشم دیدهای نگارنده یاد آوری گردیده است. همچنان در رابطه به مسئله اخیر (جنگ در مرز تورخم) نیز از رسانه های صوتی و تصویری استفاده گردیده است.
سازماندهی تحقیق:
این تحقیق شامل دو فصل می باشد، در فصل اول به پیشنه روابط تاریخی افغانستان و پاکستان و نقاط اختلاف میان دو کشور خواهیم پرداخت. در واقع در این فصل عوامل موثر بر روابط افغانستان و پاکستان در طول تاریخ را مورد مطالعه قرار خواهیم داد. در فصل دوم بر بررسی و تحلیل تحولات اخیر که شامل روابط افغانستان و هند و تشدید اختلافات در مرز تورخم می باشد خواهیم پرداخت.

واما سخن نخست :

تا سال 1947 ميلادي كشوري بنام پاكستان در نقشه سياسي دنيا وجود نداشت، اين سرزمين جز شبه قاره هند تحت استعمار انگليس قرار داشت و در اثر معاهدات 1838 لاهور، 1879 گندمك، 1893 ديورند ،1919 راولپندي و 1921 كابل كه بر افغانستان از جانب انگليس ها تحميل شد ، قسمت هاي از سرحدات افغانستان نيز جزآن گرديده بود.
در شروع جنگ دوم جهاني انگليس ها آزادي هند را مورد بررسي قرار دادند و طرح آزادي اين سرزمين را بدو كشور هندوستان  و پاكستان ريختند.
در سال 1947 لاردلوي مونت بيتن طرح تقسيم هند را بدو كشور هندو پاكستان اعلان نمود.
تا اين زمان افغانستان عكس العملي در اين موضوع از خود نشان ندادولي اعتراضات جمعي از روشنفكران افغانستان مبني بر ضايع شدن حق اين كشور ، باعث شد تاحكومت افغانستان ياداشت اعتراضيه خود را بتاريخ 13جون 1947 به سفارت انگليس در كابل تحويل بدهد.
در قسمت پشتون هاي سرحدي انگليس ها از آنها طي راي گيري خواسته بودند كه با  هند يكجا مي شوند و يابا پاكستان ، ولي اينكه آزاد و مستقل مي مانند و يا به افغانستان مي پيوندند ، سوالي به عمل نيامد. بالاخره اين مناطق جدا از افغانستان باقي ماند و قدرت سياسي هند هم بتاريخ 15 اگست همان سال (1947) بدو كشور هند و پاكستان تحويل داده شد.

مسئله پشتونستان و آغاز روابط خصمانه:
مناطق پشتون نشين سرحد كه طبق معاهدات انگليسي با عمال افغانستانی شان از پيكر افغانستان جدا شده بود، بعد از آزادي هندو تقسيم آن بدو كشور هند و پاكستان به پاكستان تعلق گرفت.
افغانستان ادعاهاي را در اين مورد براه انداخت و در تمام اين مدت تنها كسي كه به اختلاف دامن مي زد سردار محمد داود بود، چه در مدت ده سال صدارت خود و چه در دوران رياست جمهوري خودش بعداز سال 1973 .
پاكستان از دوقسمت بنگال  و پنجاب تشكيل مي شد كه بنگال با داشتن نفوس زياد از ايالت پنجاب به فاصله دور واقع شده بود، ولي بزرگان پنجاب خود ها را بنيان گذاران اصلي پاكستان ميدانستند ، و روي اين حساب تلاش داشتند تا با الحاق اين قسمت از مناطق پشتون نشين و بلوچ تعادل را حفظ كنند.  از همان رو به حكام افغاني جواب رد دادند، و حكومت افغانستان هم در سپتامبر 1947 با شركت پاكستان در ملل متحد مخالفت كرد. به اين صورت تهداب روابط اين دو كشور مسلمان كه هرگونه تحولات و اختلافات سياسي برروابط مردمش نميتواند اثرسوء داشته باشد ، ازهمان ابتداء با سنگ اختلاف گذاشته شد.
آنچه اين اختلافات را تشديد بخشيد ، اين بود كه: در اخير سال مذكور حكومت افغانستان هيأتي را به سرپرستي نجيب الله خان وزير معارف به پاكستان فرستاد او با مقامات پاكستاني ازجمله محمد علي جناح رهبرو بنيان گذار پاكستان ديدار و ملاقات نمود.  جناح به او وعده داد كه در وضع نيمه آزاد قبايل سرحد تغييري پيش نخواهد آمد، ولي در ماه مارچ 1949 پاكستان اين مناظق را جز لايتجزاي خود خواند.  و «در پي آن درماه جون همان سال (1949) طيارات پاكستاني برقريه مغلگي در ولايت سمت جنوبي بمبارد نمود كه در نتيجه 23 نفر به قتل رسيدند».(1 )
اين اقدامات باعث شد تا اختلافات تشديد يافته و شوراي ملي افغانستان در 26 جولاي همان سال نقض كليه معاهدات قبلي را اعلان نمايد.
به اين ترتيب روابط اين دو كشور كه در نخستين روز هاي آغاز آن مي شد كه با تفاهم حل مي كردند كه به نفع هردو كشور بود، متاسفانه نكردند.
البته حل نشدن آن با تفاهم عوامل زياد داشت كه مهم تراز همه وجود دودیكتاتور در اين دو كشور بود كه تشديد اختلاف را در ارتباط اين مسئله لازمه بقاي سلطه خود ميدانستند، سردار داود در افغانستان و جنرال ايوب خان در پاكستان .

سقوط افغانستان و پاكستان به سمت قدرتهاي شرق و غرب:
پاكستان بعد از آنكه در سال 1947 ايجاد شد، تقريبا تا يازده سال نتوانست سيستم درست حكومتي را دراين كشور بوجود بياورد ، بعد از آنكه در سال 1958 توانستند قانون اساسي را تصويب و انتخابات بوجود آوردند، اين كشور در زمينه هاي سياست خارجي گام بگام با انگليس و امريكا نزديك ميشد ، و در اتحاديه كشور هاي جنوب شرق آسيا معروف به ( سياتو) و اتحاديه كشور هاي مركزي معروف به سنتو شركت نمود.
اين كشور كه به اثر تلاش و مبارزه خستگي ناپذير محمد علي جناح عليه استعمار انگليس بوجود آمد، ولي متاسفانه او اندكي بعد از تشكيل و آزاد سازي پاكستان وفات يافت. انگليس هم بعد از آنكه اين سرزمين را ترك گفت ، پاكستان و افغانستان را گرفتار چنان مصيبتي كردكه هيچگاهي نتوانند از زير بار اين مصيبت قامت راست كنند و آن عبارت از مسئله كشمير و پشتونستان .  اين دو نقطه همانطوريكه انگليس به عنوان نقطه هاي بحران ناتمام ايجاد كرده بود تاهنوز باقي است و هيچگاهي هم افراد دلسوزي در رأس اين دو كشور قرار نگرفت تا به حل منطقي اين مشكلات مي پرداخت.
پاكستان كشوري است كه نه تنها در حال حاضر بلكه بعد از فوت محمد علي جناج با يك الترناتيف قوي بدامن غرب سقوط كرد. هم از لحاظ اقتصادي و هم از لحاظ نظامي .
بينظير بوتو در كنفرانس دو روزه اسلام و غرب كه با شركت تعداد زياد ي از پژوهشگران و متفكران از گوشه و كنار جهان در هوتل هيلتون نيكوزيا (مركز جمهوري قبرس ) گشايش يافت طي صحبتي گفت: «ما درپاكستان به تنهايي(2/4 ) بيليون دالر كمك هاي نظامي و اقتصادي از غرب دريافت كرديم كه باعث تقويت بنيه اقتصادي ما گرديد.» (2)
جدا شدن بنگلاديش در 1972 و دوام اختلاف برسر مسئله كشمير و پشتونستان بيشتر اين كشور را به وابستگي سياسي و نظامي به جانب غرب كشاند. از جانب ديگر افغانستان كه 28 سال قبل استقلال سياسي خود را بدست آورده بود نيز نتوانست آنرا در عمل حفظ نمايد، زيرا نفوذ انگليس روي تعدادي از سياستمد اران اين كشور باعث شده بود كه عملا اين كشور مثل پاكستان وابسته بماند.
با تشديد اختلاف بر سر مسئله پشتوانستان ، حكومت افغانستان از امريكا تقاضاي كمك نظامي نمود تا بتواند در مقابل پاكستان آمادگي نظامي داشته باشد، امريكا دوستي با پاكستان را ترجيح داده و از كمك نظامي ابا ورزيد.  اين باعث شد تا حكومت افغانستان دست به جانب استعمار سرخ روس ، همسايه شمالي خود دراز كند ، و در اين كار نقش اساسي را سردار داود به عهده داشت.
روسها كه از زمان پطر كبير خواب اتصال به آبهاي گرم بحر هند را ميديدند در ين دوره كه ديگر قدرت رقيبش انگليس هم در آنطرف مرزهاي افغانستان وجود نداشت، اين تقاضاي افغانستان را گامي بسوي نقطه مراد دانسته لبيك گفتند، و با ارسال تجهيزات نظامي و اعزام جواسيس خود بنام كارشناس و تخنيكر نظامي در اردوي اين كشور رخنه نمودند.
روسها در همين حال كه سياستمداران افغانستان سراپاگوش از ايشان حرف شنوي داشتند با آنهم در قسمت اينها نظر نيك نداشتند . اين موضوع را از اسناد و نوشته هاي شان به صراحت ميتوان دريافت كرد، آنها در دائره المعارف شوروي سال 1950 نوشتند: « دولت افغانستان كه يك دولت مالك و بورژوا و ملت گرا مي باشد در شرايطي كه براي مردم غير افغاني كه در افغانستان سكونت دارندحق خود مختاري و آزادي قايل نيست، مدعي طرفداري از نهضت افغانها در شبه قاره هندوستان بوده، مايل است آن قسمت را از پاكستان جدا كرده ناحيه اي بنام پشتونستان درست كند
طبقه حاكم افغان در حاليكه به وحدت ملي تكيه مي كنند و ميخواهند افغانها ( پشتونها) كه در دو طرف مرز ساكن هستند متحد شوند، به مردم داخل افغانستان ستم روا ميدارند و آنها را از برپا كردن يك نهضت ملي مانع مي شوند و هر گونه گامي را در راه سركوبي افغانها ي تبعيدي و طرفدار انقلاب هاي ضد فيودالي و ضد امپرياليستي برميدارند.» (3)
همينطور اگر به روابط روس با افغانستان چه قبل از 1919 ( سال آزادي افغانستان ) و چه بعد از آن ، نگاه كنيم هميشه با مكر ، خدعه و نيرنگ همراه بوده كه دراين زمينه شواهد تاريخي زيادي هم وجود دارد.
باوجود تجارب تاريخي فقط همينقدر كه روسها از داعيه حكام افغاني در ارتباط پشتونستان در زبان حمايت كردند توانستند اين كشور را بدام خود كشيده و سلاح هاي فاسد شده و باقي مانده از جنگ دوم جهاني خود را در بدل سرمايه هاي گزاف به افغانستان بفروشند.
به اين ترتيب كشور افغانستان نيز قدم به قدم در دامن استعمار سرخ روس سقوط نمود كه نتايج تاسف بار آن يكي همين كودتاي سرخ و ننگين هفت ثور بود كه قسمتي از پيامد هاي شوم آن شهادت بيش از يك ونيم ميليون انسان ، بيش از پنج ميليون مهاجر و آواره و صدها هزار معلول و معيوب و خرابي به وسعت يك كشور ، از بين رفتن كليه تاسيسات اقتصادي ، فرهنگي و... ميباشد. و بدتر از همه زنده شدن عصبيت هاي قومي ، منطقه يي ، سمتي ، نژادي و مذهبي كه متاسفانه هنوز هم به اوج خود باقي است .
البته اين اختلاف و بي نظمي محدود به افغانستان نيست ، متاسفانه برادران مسلمان ما در كشور پاكستان نيز هر روز از ين آتش افروخته شده متضرر ميگردند ، كه به عقيده ما همه حاصل نفاق، تدبيرخام  و مديريت ضعيف و كوته نظري حكام هردوكشور میباشد.
صراحتأ بايد به عرض برسانيم كه وضع موجود به نفع هيچكدام نبوده و حاصل آن جز ايجاد كينه و عداوت و تلف شدن سرمايه هاي ملي دوكشور چيزي نخواهدبود.
از تبصره دراين مورد كه بگذريم ، بخاطر جلوگيري ازارائه مطالب پراكنده روابط اين دو كشور را در عصر هريك از حكام افغانستان بصورت جداجدا مورد بحث قرار ميدهيم.

صدارت شاه محمود خان:
تقسيم شبه قاره هند بدو كشور هند و پاكستان و آغاز روابط افغانستان با كشور جديدالتاسيس در همسايگي اش آنهم توأم با خصومت ،  گرچه در زمان صدارت شاه محمود خان صورت گرفت كه چنانچه قبلأ به اعزام هيأت و ديدار با محمد علي جناح و بمبارد منطقه اي از افغانستان بواسطه طيارات پاكستاني اشاره كرديم با آنهم از اينكه شاه محمود خان آدم خوشگذاران و راحت طلب بود كوشش مي كرد تا خود را از فضاي جنجال برانگيز دور نگهدارد و باهمه كشور ها و همسايه اش پاكستان هم روابط خوب داشته باشد.
حتي زمانيكه محمد علي جناح فوت كرد و بعد از او نواب زاده لياقت علي خان به قدرت رسيد، او در 1951 بدست يك نفر افغاني مهاجر ازقبيله جدران به قتل رسيد ، گرچه بعد از تحقيقات معلوم شد كه موضوع به ناراضيان خود پاكستان برمي گردد و ارتباطي به حكام افغانستان ندارد، ولي عجالتأ هيچ تاثير برروابط ايندو كشور نگذاشت . اما با رويكار آمدن داود خان و استعفاي شاه محمودخان از مقام صدارت صفحه جديد برروابط افغانستان و پاكستان گشوده شد كه مطالعه مي كنيم:

فصل جديد روابط در عصر صدارت داود خان :
همانگونه که  متذكر شديم  مسئله پشتونستان بيشتر از جانب داود خان علم ميشد.  تشكيل مجموعه اي بنام كلوب ملي و اتحاديه پشتون ها جز تحكيم ديكتاتوري شخصي او و حركت در راستاي هدف همسايه شمالي ( شوروي) چيز ديگري نبود.
با متهم نمودن شاه محمود خان به كم كاري و رفتار بيش از حد ملايم ، بالاخره شاه را نيز با خود هم نظر ساختند و شاه محمود خان را با دليل عنعنوي خرابي صحت مستعفي ساختند.
داود خان به تاريخ 6 سپتامبر 1953 مامور تشكيل كابينه شد و در كابينه هم بيشتر كساني را جذب كرد كه قبلأ در كلوب ملي با او هماهنگ بودند.
با استقرار داود خان در پست صدارت در روابط افغانستان و پاكستان فصل جديدي آغاز شد. زيرا اودر نخستين روز هاي احراز اين مقام طي بيانيه اي خط مشي حكومت خود را اعلان نمود و در آن بدو نكته تاكيد نمود:  يكي مسئله پشتونستان و ديگري انكشاف امور اقتصادي براساس پلان و اقتصاد رهبري شده. اينكار را داود با يك پلتيك خاص دنبال مي نمود و آن اينكه ميخواست از طريق ايجاد رقابت بين قدرت هاي بزرگ در جهت رشد اقتصاد كشور و تجهيز قواي نظامي عليه پاكستان به نفع كشور استفاده نمايد، گرچه در كوتاه مدت با ايجاد رقابت توانست كمك هاي بدست آورد، ولي همين سياست چنانچه مشاهده ميشود افغانستان را گرفتار مسايل و مشكلات پيچيده و دشوار نمود.
در دسمبر 1953 امريكا كمك خود را به پاكستان اعلان نمود، داود اين كمك را به افغانستان خطر آفرين توصيف نموده و خود نيز از امريكا تقاضاي كمك كرد، و لي امريكا به اين تقاضا وقعي نگذاشت و كمك هاي خود را در افغانستان محدود به امور اقتصادي نمود ، از جانب ديگر شوروي آنزمان موقع را غنيمت دانسته با حكومت سردار گرم گرفت و از طرفي داود هم كه جهت شركت در مراسم تدفين استالين ديكتاتور روسيه به نمايندگي از شاه به شوروي رفته بود شيفته نظام آنجا شده بود،  گرچه شوروي ميدانست كه داود تمايل به كمونيسم ندارد ولي اينرا ميدانست و يقين داشت كه اوبخاطر حفظ قدرت حاضر به هر گونه معامله است، همين بود كه قرباني شدن افغانستان و پاكستان در پاي اهداف شرق وغرب آغاز گرديد.




مسئله بيرق و ميانجيگر كشور هاي اسلامي :
در سال 1957باز هم تلاش هاي ديپلوماتيك جهت حل قضيه پشتونستان صورت گرفت و به همين منظور سردار محمد نعيم برادر داود خان به عنوان وزير خارجه به پاكستان مسافرت نمود.
تقاضاي افغانستان در اين دور ازمذاكرات اين بود كه به مناطق قبائيلي آزاد ي داخلي داده شود ، و پاكستان هم در اين قسمت بي ميل نبود، چون ايشان از طرف ديگر بخاطر مسئله كشمير تحت فشار قرار داشتند.
اما مشكلات داخلي پاكستان روي مسئله بنگال كه قبلأ متذكر شديم سياستمداران پاكستان را از موافقه با اينكار باز ميداشت ، آنها در عوض طرح تشكيل يونيت پاكستان غربي را اعلان كردند.
حكومت افغانستان ضمن اقدام از طريق ديپلماتيك با تظاهرات دستوري به سفارت پاكستان در كابل و قونسلگري آن در جلال آباد حمله نموده و بيرق پاكستان را به زير آوردند.
در پاكستان عمل به مثل صورت گرفت، عده اي از پاكستاني ها با خشم و غضب به قونسلگري افغانستان در پشاور حمله نموده عين عمل را تكرار كردند.
ديپلومات هاي افغاني اهميت موضوع را ندانسته آثار تعرض به قونسلگري را بزود ترين وقت محو نمودند، ولي پاكستاني ها كليه آثار تعرض به سفارت و قونسلگري خود در جلال آباد و بي احترامي به بيرق آن كشور را به جهانيان وانمود كرده و از آن استفاده سياسي بزرگي نمودند.
در ارتباط با حل اين مسئله از جانب كشور هاي مختلف از جمله عربستان، مصر و عراق تلاش هاي صورت گرفت و براي اعاده حيثيت جانبين ابتدا در افغانستان و بعد در پاكستان بيرق هاي هر كشور با تشريفات خاص بر فراز سفارت ها و قونسلگري هاي شان بر افراشته شد.
درين مرحله باز هم پاكستان دست بالا داشت، زيرا ثابت شد كه حمله اول به سفارت و بي احترامي به بيرق ملي از جانب افغانستان صورت گرفته و از جانب ديگر مسئله اساسي كه مسئله پشتونستان بود تحت الشعاع اين مسئله قرار گفت.

روسهاي در كمين:
بدنبال حل مسئله بيرق لويه جرگه تشكيل و فيصله نمودند كه جهت تجهيز قوا از هر طريق ممكن اسلحه تهيه شود.
خروشچف رهبر حزب كمونيسم و بولگانين رئيس آن دولت خود را به كابل رسانيده و جهت انكشاف اقتصاد افغانستان اعتبار يكصد ميليون دالري را اعلان كرده و يكبار ديگر پشتيباني خود را از داعيه افغانستان در قبال مسئله پشتونستان اعلان نمودند. و كمك هاي نظامي كه حتي اكثر اعضاي حكومت هم از كميت و كيفيت آن اطلاع نداشتند از جانب شوروي به افغانستان صورت گرفت.

آرامش نسبي و بهم خوردن مجدد روابط:‌
در سال 1957 اتحاديه سياتو كه امريكا هم عضو آن بود خط ديورند را بعنوان سر حد بين المللي اعلان نموده و به اين ترتيب پشتيباني خود را رسما از پاكستان اعلام داشت. با آنهم بين سالهاي 1955 و 1958 زمينه هاي براي ايجاد تفاهم در پي حل مسئله بيرق توسط كشور هاي اسلامي ياد شده بوجود آمده بود.
(دو تن از زمامداران پاكستاني بنام هاي سكندر ميرزا و سهروردي در سالهاي 1956 و 1957در فضاي مساعد تري به كابل مسافرت كردند و محمد داود خان نيز در سال 1956 به كراچي مسافرت نمود)(4)
متاسفانه هر دو طرف باز هم اين موقعيت را از دست دادند، زيرا نه پاكستان و نه افغانستان هر دو تصميم گيرنده نبودند، بلكه هند و روسيه از موضع افغانستان و امريكا از موضع پاكستان حمايت مي كردند.
اين فضاي نيمه آرام و مساعد به مذاكره هم در سال 1961 توسط بر خورد دو خان محلي به هم خورد. خان جندول و خان شار كه اولي توسط افغانستان، و دومي توسط پاكستان حمايت مي شدند. مرحوم مير محمد صديق فرهنگ در قسمت اين جنگ چنين مي نگارد: «مراحل اولي اين بحران در پرده ابهام مستور است، اما در ماه مي سال مذكور حكومت پاكستان از مداخله افراد اردوي افغانستان كه مدعي بود با لباس ملكي به طرفداري از خان جندول به آن كشور داخل شده اند، شكايت كرد و بر مسافرت كوچيان افغانستان در پاكستان قيد پاسپورت وضع نمود.
هر چند حكومت افغانستان از ارسال افراد نظامي به ما وراي خط ديورند انكار ورزيد، ليكن در ماه اكتوبر زد و خورد هاي جديد در منطقه سر حد واقع بين كنر و با جور رخ داد. در يكي ازين  بر خورد ها افراد  بظاهر ملكي اما مسلح افغانستان كه بعنوان شركت در جرگه قومي از سر حد گذشته و به باجور رفته بودند، مورد حمله قبائيليان طرفدار پاكستان قرار گرفته بادادن تلفاتي كه تعداد آن پنجصد نفر تخمين شده است، به افغانستان باز گشتند. قبائيليان پاكستاني به تعقيب آنان به خاك افغانستان داخل شده و كنار رود خانه كنر در برابر اسمار پيش آمدند. حكومت كه ازين پيش آمد سخت سراسيمه شده بود، با عجله و شتاب غلام فاروق خان عثمان نائب الحكومه مشرقي را به عنوان مسول حادثه از وظيفه اش بر طرف ساخته، به جاي او خان محمد خان معاون رئيس اركان حرب را به آن ولايت فرستاد و وي موفق شد كه با وارد نمودن فشار همه جانبه اما بدون خونريزي مزيد، پاكستاني ها را از خاك افغانستان خارج سازد و دفع الوقت بحران پايان يافت. حكومت پاكستان نمايندگان رسانه هاي بين المللي را در منطقه اي كه زدو خورد در آن رخ داده بود، برده و اسلحه اي را كه افغانان به جاي گذاشته بودند با افراد اردوي افغانستان كه گفته مي شد قبائيليان اسير كرده اند به ايشان ارائه كرد.»(5)
به اين ترتيب حكومت هاي پاكستان و افغانستان يكبار ديگر وارد مرحله جديدي از بحران و خصومت گرديدند.
قطع روابط سياسي:
بعد از ختم غايله با جور تبليغات و اعلاميه ها عليه همديگر همچنان ادامه داشت، پاكستان در ماه اگست همان سال امر بسته شدن قونسلگري ها و وكالت تجاري هاي افغانستان را صادر نموده و افراد آنرا متهم به مداخله در امور داخلي پاكستان نمود.
حكومت داود خان بدون اينكه تحليلي ازين كار داشته باشد پاكستان را تهديد به قطع روابط سياسي نموده و بدنبال آن در 3 سپتامبر سر حد را بست، مال التجاره افغانستان كه طبق معمول از بندر كراچي به كشور وارد مي شد، داود آنرا بدون اينكه منفعتي داشته باشد از دست داده و مشكلات زيادي را براي مردم ايجاد كرد.
شايد داود خان فكر مي كرد كه غرب قطع رابطه افغانستان را تحمل نكند، ولي اگر بفرض اينكه چنين بوده باشد، يك فكر احمقانه بوده، زيرا آنطوريكه او فكر مي كرد ديگران برايش اهميتي قايل نبودند. داود خان داوطلبانه راه را بروي مردم افغانستان مسدود نمود و هزاران تاجر و اهل كسبه افغان را ازين ناحيه متضرر نمود، به پاكستان نيز تاثيري نداشت. فقط تنها ازين امر اتحاد شوروي وقت استفاده اقتصادي و سياسي نموده و با يك كاروان نمايشي هوايي ميوه تازه افغانستان را از قندهار خريداري نموده، انتقال داد، و با اينكار روي افكار يكعده تاثير گذاشت و اين ذهنيت را براي يكعده بوجود آورد كه افغانستان ميتواند با اتكا به شوروي مشكلات خود را حل نمايد.

روابط در دوره صدارت افراد غير خانواده شاهي:
بعد از آنكه داود خان مجبور به استعفا از پست صدارت گرديد، بر خلاف دوره هاي قبل درين مقام فرد ديگري از خانواده شاهي تعيين نگرديد. درين ده سال اخير سلطنت ظاهر شاه پنج نفر به ترتيب داكتر يوسف، محمد هاشم ميوندوال، نور احمد اعتمادي، داكتر ظاهر و محمد موسي شفيق وظيفه صدارت را پيش بردند.
گرچه عده اي آنرا مشروطيت، عده اي گامي بسوي مشروطيت و عده اي هم خوشبينانه آنرا دهه قانون اساسي و دهه دموكراسي گفتند، در حاليكه همان آش بود و همان كاسه.
گرچه داود خان ظاهراً‌از كار بر كنار شده بود، ولي در كار هاي اساسي دولت با دوستان كمونيست خود بي تاثير نبودند. ايشان در جريان حل مسئله آب هلمند با ايران نيز مشكلاتي ايجاد كردند كه مطالعه خواهيم كرد.
در نخستين روز هاي انتصاب داكتر يوسف اولين صدر اعظم بيرون از خانواده، حكميت ايران در مورد حل معضل با پاكستان پذيرفته و هيأت به سرپرستي سيد قاسم رشتيا فرستاده شد. (6)
از جانب پاكستان ذوالفقار علي بوتو وزير خارجه پاكستان درين هيأتي حضور بهم رسانيده و در باره حل مشكل مذاكراتي را انجام دادند. طرفين توافق كردند كه مناسبات سياسي بين كشور هاي شان آغاز و تجارت و ترانزيت از سر گرفته شود، درين رابطه اعلاميه از جانب وزارت در بار ايران نيز منتشر گرديد.
اما مسئله پشتونستان همچنان لاينحل باقي ماند.
در 1964 (21/3/1343) مارشال ايوب خان رئيس نظامي حكومت پاكستان وارد كابل گرديده و با ظاهر شاه ملاقات نمود و در پايان طي بيانيه اي دو طرف خواستار ادامه اينگونه ملاقاتها گرديدند.(7)
در جنگي كه در زمان صدارت داكتر يوسف بين هند و پاكستان واقع شد، افغانستان بيطرفي خود را حفظ كرده و از هر اقدامي كه موضع پاكستان را تضعيف مي كرد كاملاً خود داري نمود.
در زمان ميوند وال روابط ايند كشور بيشتر بهبود يافت و مارشال ايوب خان در راه باز گشتش از مسكو در 14/10/1344 به كابل آمده باشاه و صدر اعظم ملاقاتهاي را انجام  داد.
به همين ترتيب تا سال 1973 كه ظاهر شاه با كودتاي 26 سرطان به همكاري عده اي از صاحب منصبان جوان تربيت يافته شوروي، در  رأس  داود خان سر نگون شد و رژيم شاهي به جمهوري تبديل گرديد، روابط افغانستان با پاكستان بشكل تقريباً نور مال پيش رفته و اميد واري انكشافات جديدي نيز كم كم ظاهر مي شد.
ولي با رويكار آمدن مجدد داود خان باز هم صفحه عوض و خصومت ها از نو آغاز گرديد.
جمهوري داود خان و آغاز روابط خصمانه:
در سال 1973 (26 سرطان 1352 هـ ش) يكبار ديگر داود خان با كودتاي كه توسط افراد كمونيست همراهي مي شد زمام امور را بدست گرفت و در نخستين اعلاميه كه خود آنرا از طريق راديو قرائت كرد، بر چيده شدن نظام فرتود شاهي را به مردم تبريك گفته و وعده دموكراسي، از بين رفتن ظلم و بي عدالتي و ... را نويد داد.
داود خان كار حكومت داري خود را درست از همان نقطه اي آغاز كرد كه ده سال قبل آنرا در زمان صدارت خود آغاز نموده بود يعني دوستي با شوروي و دشمني با پاكستان بر سر مسئله پشتونستان. با اين تفاوت كه اينبار در حكومت او جناح پرچم حزب كمونيست عملاً شريك بود و به مسئله خود مختاري پشتون ها جدا از مطرح شدن مسئله بلوچ ها الحاق مناطق از دست رفته به افغانستان مطرح گرديده و موضوع را پيچيده تر از گذشته ها ساخت.
دهه هفتاد براي پاكستان نيز دهه پر آشوب بود و نخستين روز هاي آنرا با يك سلسله كشمكش هاي داخلي آغاز كردند. گرچه حكومت پاكستان با از دست دادن قسمت هاي شرقي پاكستان بدو كشور مستقل پاكستان و بنگله ديش تجزيه شد و در قسمت غرب موفقيت هاي را بدست آورد، چون با تائيد قانون اساسي 1973 از جانب حزب عوامي ليك سرحد و سهم دادن آنها در حكومت ايالتي ادعا هاي سردار داود خان را تا حدي نقش بر آب كرد.
تبليغات و اقدامات عملي:
جنگ تبليغاتي بشدت از طريق راديو ها و جرايد هر دو كشور جريان پيدا كرد، راديوي افغانستان بر نامه هاي جدا گانه براي پشتون هاي سرحدي و بلوچ ها داشت و آنها را عليه حكومت پاكستان تحريك نموده و هميشه سرود (دا پشتونستان زمونژ) را پخش مي نمود، در مقابل پاكستان نيز از طريق راديو و جرايد تبليغات وسيع حكومت افغانستان را تقبيح نموده و آنرا مداخله در امور پاكستان مي گفت.
«در رسانه هاي خبري شخص ذوالفقار علي بوتو هم طلاقت لسانش را عليه حكومت افغانستان بويژه شخص محمد داود خان متوجه ساخته او را به عنوان ديكتاتور خود كامه و تبعيض گرا محكوم مي نمود و مردم افغانستان را به قيام عليه او تشويق مي كرد.» (8)
اقدامات خصمانه عليه همديگر به تبليغات خلاصه نمي شد، حكومت سر دار محمد داود در افغانستان از يك سو شورشيان بلوچ را با پول و سلاح امداد مي كرد و از ديگر سو توسط نشرات راديو افغانستان مردم ولايت سر حد و بلوچستان را به قيام مسلحانه در برابر پاكستان تشويق مي نمود. اعضاي پرچمي دولت درين زمينه پيشقدم بوده به گفته صمد غوث سعي داشتند تا ادعاي افغانستان را از مطالبه حق تعيين سر نوشت مردم پشتونستان به مطالبه الحاق خاكهاي از دست رفته افغانستان تبديل كنند، اما رئيس دولت با ايشان درين باره موافقت نكرد.
چنانچه مشاهده مي فرمائيد درين اقدامات داود چه در دوران صدارت و چه در دوران رياست جمهوري اش،  نقش عمده و اساسی  بدست كمونستها بود. در دوران رياست جمهوري داود خان كمونيست ها دست به اقدامات زيادي زدند كه يكي همين تحريكات عليه پاكستان و ديگر دستگيري مخالفان خودشان توسط دولت بود. آنها ميخواستند جدا از ساير اعمال اقدام به يك تصفيه داخلي هم نمايند تا آنهائيكه از نظر ايده و مفكوره مخالف شان بودند از صحنه كنار زنند. تا در صورت كنار زدن داود هم مخالفي نداشته باشند. و به همين منظور عده اي را دستگير و زنداني نمودند و عده اي هم فرار نموده خود را به پاكستان رساندند.
از جمله كسانيكه توانستند خود را به پاكستان برسانند، استاد برهان الدين رباني و گلب الدين حكمتيار بود. اينها هسته مقاومت عليه داود خان را به كمك بوتو در خارج از كشور ايجاد كردند، و بوتو ازين موقعيت بزرگترين استفاده را به نفع كشور خود نمود.

داود تن به مذاكره ميدهد:
بالاخره داود خان تن به مذاكره داده و حاضر شد تا مشكلات را از مجراي ديپلماتيك حل و فصل نمايند كه علت اين تن دادن به مذاكره را ميتوان ناشي از مسايل زير دانست:
1-                 بوتو  با اتخاذ پاليسي جديد اقدام به تقويه مخالفين داود كه به كشورش پناه آورده بودند، نمود. آنها نيز با استفاده ازين موقعيت اقدام به يك سلسله عمليات نمودند، از جمله قيام اول اسد 1354 .
2-                 كنفرانس سران كشور هاي اسلامي در لاهور دائر شد، داود خان خود درين كنفرانس شركت نكرده، عبدالرحمن پژواك را به نمايندگي از خود در آن مجلس فرستاد، آجنداي بحث درين مجلس موضوع اشغال بيت المقدس توسط اسرائيل بود، ولي پژواك در صحبت خود مسئله پشتونستان را مطرح كرد. حاضرين در جلسه سخنان او را با كراهت گوش نموده و در اخير برايش توصيه نمودند كه خارج از موضوع صحبت ننمايد.
«درين ضمن معمر القذافي رئيس دولت ليبيا در نيمه شب به محمد داود در كابل تيلفون كشيده او را از خواب بيدار نمود و پيشنهاد كرد كه شخصاً‌به لاهور آمده و در موضوع اصلي كنفرانس  همكاري كند و از مطرح ساختن مسايل ناچيز خود داري نمايد.»(9)
داود خان گرچه اين تقاضا را نپذيرفت ولي اينقدر متوجه شدكه ديگر اين ادعا هايش در صحنه هاي بين المللي خريدار ندارد، بالاخره ناچار تن به مذاكره داد و اينبار مذاكره زماني صورت مي گرفت كه او اعضاي حزب پرچم را از صحنه كنار زده بود.




آغاز روابط دوستانه:
اولين گام را درين مرتبه سر دار محمد نعيم خان برادر داود خان بر داشت، (در آغاز سال 1975 محمد نعيم بعنوان نماينده خاص رئيس جمهور در مراسم جنازه پادشاه نيپال در كتمندو شركت كرد و بدعوت سناتور امريكائي چارلز پرسي با عزيز احمد نماينده پاكستان ملاقات و در باره مناسبات دو كشور مذاكره نمودند.)(10)
در پي اين مذاكرات اولين گامي كه بر داشته شد، قطع تبليغات خصمانه بود. مدتي ازين توافق نگذشته بود كه حيات الله شير پاو، يكتن از همكاران بوتو در يك حادثه انفجار جان خود را از دست داد، پاكستان حزب عوامي ملي را مسئول اين حادثه دانسته، خان عبدالغفار خان رهبر آنرا دستيگر و حزبش را منحل اعلان كرد، جنگ تبليغاتي از طريق مطبوعات و رسانه هاي خبري از سر گرفته شد، ولي متعاقباً بعد از چند ماه مذاكرات از طريق نمايندگي هاي سياسي آغاز شد، باز هم آرامش و خويشتن داري از طريق مطبوعات آغاز گرديد و به دنبال آن بوتو كمك پاكستان را به آسيب ديدگان زلزله در افغانستان پيشنهاد كرد.
داود نه تنها اين پيشنهاد را رد نكرد بلكه از بوتو دعوت به عمل آورد تا به افغانستان سفر نمايد. بوتو هم به اساس دعوت سر دار محمد داود بتاريخ هفت جون 1976 به كابل آمد، او منباب حسن نيت يك روز قبل از آمدن خود رهبر حزب عوامي ملي را نيز از زندان رها كرد.
مذاكراتي صورت گرفت كه مبناي آن اصل همزيستي مسالمت آميز و تاكيد بر فيصله هاي كنفرانس باندونك بود، و ضمناً تاكيد شد تا مذاكرات دوام پيدا كند.
دو ماه بعد داود خان به پاكستان مسافرت نمود، بوتو كه روحيه داود خان را كاملاً‌درك نموده بود، از او باتر تيبات و تشريفات خاص پذيرايي كرد، داود خان هم با گرمي ازين احساسات تشكر نمود.
در پايان سياست تشنج زدايي با عبارت تقويت روحيه كابل ثبت شد.
چنانچه از جريان مذاكرات و بر خورد ها مشاهده مي شود، بوتو و سر دار داود شايد مصمم بودند كه اين مشكل پيچيده را با تفاهم حل كنند، منتها آنرا با يك سياست گام بگام دنبال مي كردند.
«بروايت صمد غوث فرمول حل مسئله، اين بود كه پاكستان رهبران حزب عوامي ملي را از زندان رها نموده، حقوق فدرال و لايت هاي سرحد شمال مغرب و بلوچستان را تصديق نمايد و در مقابل حكومت افغانستان پايان يافتن ادعايش را در باره پشتونستان از طريق لويه جرگه اعلان نموده و خط ديورند را به رسميت بشناسند.»(11)
اما حوادث هر دو را مجال نداد در شب 5 جولاي 1977 با كودتاي جنرال ضيا الحق، حكومت بوتو سر نگون و خودش دستگير و زنداني شد، و در 27 اپريل 1978 (7ثور 1357) حكومت داود نيز با كودتاي نظاميان دست پرورده روسها سر نگون و خودش رهسپار ديار عدم گرديد.
سقوط بوتو يك مسئله داخلي بود و نتوانست تغييرات را به آنصورت در سياست پاكستان وارد كند، و سياستمداران تازه وارد در صحنه خود مي توانستند تصميم بگيرند. ولي در افغانستان سياست از ريشه تغيير خورد، ديگر تصميم گيرنده اي در افغانستان باقي نماند، سياست و تصميم در روابط و معادلات داخلي و خارجي در مسكو و كرملين بايد اتخاذ مي گرديد، آنهائيكه ظاهراً در رأس قرار گرفته بودند عروسكي بيش نبودند و كار شان فقط و فقط ثنا و ستايش بقول خودشان از كشور شورا ها بود و بس. اين وضعيت در كليه روابط داخلي و خارجي افغانستان اثرات نا مطلوب بجا گذاشت، مخصوصاً بالاي روابط با پاكستان كه تحولات خوب و بدي را پشت سر گذاشته و اينك رو به بهبودي گذاشته و پيش مي رفت.

روابط بعد از كودتاي هفت ثور:
كودتاي سرخ و ننگين هفت ثور 1357 باعث شد تا در سطح رهبري كشور افغانستان تغير و دگرگوني بي سابقه رخ دهد، آنهائيكه در رأس اين جنايت قرار داشتند، افغانستان را در اختيار قواي اشغالگر روس قرار دادند. باز هم چون دوران شاه شجاع سياست افغانستان از بيرون تنظيم مي شد.
پاكستان هم چندي قبل ازين كودتا دچار بحران گرديده بود كه منجر به سرنگوني حكومت بوتو و استقرار يك حكومت نظامي برهبري جنرال ضيا الحق گرديده بود.
بحران پاكستان هر چه بود، يك موضوع داخلي بود، درست، شايد بر يك سلسله مراودات پاكستان اثرات خوب يابد بجا گذاشته باشد، ولي باز هم تصميم گيرنده خود شان بودند. اما مقامات رويكار آمده افغاني اين صلاحيت را نداشتند.
روسها كه از اشغال كشور هاي اسلامي آسياي ميانه تجربه داشتند، و اينكه مردم افغانستان در مقابل شان قيام خواهند كرد،پيش بين شده بودند، و براي سر كوبي اينها نيز همان خيال سر كوبي كشور هاي آسياي ميانه را بسر مي پرورانيدند. با فشار روسها و عمال شان، هجرت مردم سيل آسا بطرف كشور هاي همسايه مخصوصاً پاكستان آغاز شد.
در حاليكه پاكستان ظاهراً با مهاجرين افغاني رفتار بد نكرده است و براي تحصيل، كار و رفت و آمد مردم مشكل ايجاد نكرد، ولي با آنهم در صدد بهبود روابط خود با حكومت دست نشانده روسها هم گرديده و مذاكراتي را با آنها نيز آغاز كردند كه به گوشه هاي از آن اشاره مي كنيم.

اقدامات پاكستان در مراحل اول كودتا:
در اولين سال بدست گرفتن قدرت توسط كمونيست ها (1357) تعداد مهاجرين به ستوه آمده طبق آمار هاي اعلان شده سي وپنج هزار نفر بودند.
پاكستان به اين مهاجرين آجازه هيچ نوع فعاليت سياسي را نداده بود.  جدا از اينكه مهاجرين افغاني را از لحاظ فعاليت هاي شان عليه كمونيست هاي اشغالگر در مضيقه قرار داده بود؛ خود تماس ها و مذاكراتي را با آنها دنبال مي نمود.
ضياالحق بعد از آنكه از كنفرانس كشور هاي غير متعهد در هاوانا بازگشت راجع بملاقاتش باتره كي چنين اظهار نظر كرد: « ضياالحق گفت ملاقاتش با تره كي رئيس جمهور افغانستان در هاوانا با ملاقات قريب الوقوع آقا شاهي مشاور خارجي دنبال خواهدشد ، تا گفتگو بين همسايگان را ادامه دهد، ضيا گفت:  او براي تره كي روشن ساخت كه  نمي تواند و نمي خواهد آوارگان افغاني را وادار به باز گشت به سرزمين شان كند، در عوض بايد افغانستان شرايط بازگشت آنها را ايجاد كند، سرانجام او گفت از تره كي در خواست كرد كه پشت به اسلام نكندو برادري مسلمانها را ترك نگويد.» (12)
با اظهار تمايلات پاكستان به ايجاد روابط حسنه با حكومت دست نشانده روسها در افغانستان ، ادعا هاي از سوي رژيم ماركسيستي كابل مبني بر مداخله پاكستان در امور داخلي افغانستان صورت مي گرفت، روسيه كه تنظيم كننده سياست اصلي بود حكومت كابل را در اين تبليغات تنها نگذاشته به دفاع از آن برخواست . روز نامه پراودا ارگان نشراتی رسمي حزب كمونست روسيه نوشت: «از شاه راه قراقوروم با اجازه دولت پاكستان براي مخالفان تبعيدي دولت افغانستان كمك ارسال مي شود و نيز از ايستگاه راديويي مستقر در خاك پاكستان عليه افغانستان پروپاگند ميشود.» (13)
به هر اندازه اي كه حملات مجاهدين برپايگاه ها و ادارات رژيم ماركسيستي در گوشه گوشه اي سرزمين اسلامي افغانستان گسترده تر مي شد به همان مقياس اتهامات و برچسپ كمونيست ها بر اين جنبش عادلانه و حق طلبانه اضافه گرديده و پاكستان را متهم به مداخله در امور داخلي افغانستان مي كردند.
اين اتهامات در روابط روس و پاكستان و موضعگيري هاي سياسي دو طرف بي تاثير نبوده با واكنش هاي دولت پاكستان مواجه مي گرديد. جنگ سرد و مبارزه الفاظ هر روز داغتر مي شد. حكومت روسيه ، پاكستان را به بهانه پناه دادن به مهاجرين افغاني به شدد تهديد كردو روزنامه پراودا نوشت: «عليرغم اخطار ها و تكذيب هاي رسمي دولت پاكستان درزمينه پناه دادن به مهاجرين ، هنوز مرز هاي پاكستان بروي شورشيان افغاني گشوده است و اين شورشيان در خاك پاكستان عمليات خرابكارانه خود را عليه حكومت نورمحمد تره كي به مورد اجرا در مي آورد.
پراودا تهديد كنان مي گويد: به اين ترتيب پاكستان به بازي خطرناكي كشانده شده است ، كه نتايج و عواقب فاجعه باري براي اين كشور در پي خواهد داشت.»(14)
بدنبال اين بهانه جويي ها حاكمان كرملين يكبارديگر پاكستان را به شدت تهديد كردند و به اين دولت اخطار دادند كه به پشتيباني خود از مجاهدين افغانستان خاتمه دهد . روزنامه پراودا ضمن اينكه شخص ضياالحق را به دست داشتن ودخالت مستقيم در قيام هاي مردمي افغانستان عليه رژيم ماركسيستي متهم نموده تاكيد كرد كه شوروي در برابر تجاوز به حاكميت افغانستان و حمله افراد مسلح از پاكستان و تلاش هاي كه براي ايجاد بحران در آن كشور به عمل مي آيد ساكت نخواهد نشست.
در حاليكه اينچنين تبليغات داغ و تند و اتهام بستن ها عليه همديگر و اخطار دادن ها جريان داشت ، جريان سري و غير علني مفاهمه و دوستي نيز به پيش برده مي شد.
در اوج شعار هاي داغ دوطرف عليه يكديگر در 8 سرطان 1358 از سوي حكومت كابل اعلاميه اي منتشر گرديد و در آن گفته شد كه از سوي حكومت پاكستان يك هيئتي به غرض آشتي و پايان دادن به مخاصمات دو كشور و همچنان براي فراهم كردن مقدمات كنفرانس سران كابل و اسلام آباد به پاكستان اعزام ميشود. و به اين اساس شاه محمددوست به سمت معاون وزارت خارجه افغانستان به تاريخ 10/4/1358 رهسپار اسلام آباد گرديد.  شاه محمد دوست در اقامت دو روز خود در پاكستان با وزير خارجه پاكستان و همچنان با ضياالحق رئيس جمهوري اين كشور ديدار و ملاقات نمود،  جزئيات اين مذاكرات فاش نشد؛  اما خاطر نشان گرديد كه محور عمده بحث توافق روي خروج پناهندگان افغاني از خاك پاكستان كه در آن تاريخ به يكصد هزار نفر ميرسيد، بوده است.  از قراين بدست مي آيد كه اين ديدار براي جانبين رضايت بخش و مفيد بوده است ، زيرا در ختم آن از تره كي دعوت شد به پاكستان سفر كند و نيز شاه محمد دوست از مشاور امور خارجي ضياالحق خواست كه از افغانستان بازديد به عمل آورد.(15)
بدنبال درخواست حكومت كابل ، آقاشاهي در ماه اسد 1358 در مصاحبه مطبوعاتي خاطر نشان نمود كه در ماه آينده ( سنبله ) از افغانستان باز ديد مي كند، و نيز ياد آور گرديد كه گفتگو هاي آغاز شده در ماه جوزا كه با ديدار با شاه محمد دوست شروع گرديده است، دنبال خواهد شد تا زمينه را براي ديدار سران پاكستان و افغانستان فراهم نمايند.   طرح اين مذاكرات و گفتگو ها از سوي سران كرملين براي دستيابي به مقاصد شوم خود كه بدون يافتن بهانه براي مداخله مستقيم در خاك افغانستان و اشغال نظامي اين كشور و همچنان اعتراف گرفتن از دولت پاكستان به مداخله در امور افغانستان بود، پي ريزي مي گرديد؛  زيرا اساسأ آشتي و گفتگو براي پايان مخاصمات بين كابل و اسلام آباد در چنين تاريخي بي اساس و بي معني بود، زيرا حكومت هاي پاكستان و افغانستان هيچگونه دعوا و مخاصمتي نداشتند تا نياز به آشتي و مذاكره داشته باشند .  از جانب ديگر در همين موقعيت جنرال ضياالحق به كاسيگن نامه مي فرستد و در آن ميل دولت خود براي داشتن روابط دوستانه با روسيه و حكومت افغانستان را تبارز ميدهد. و براي جلوگيري از وردو مهاجرين افغاني به پاكستان ايجاد يك ديوار بين افغانستان و پاكستان در داخل خاك افغانستان را پيشنهاد مي نمايد(16).
همچنان زمانيكه در آستانه برگزاري دور چهارم مذاكرات غير مستقيم ژينو كه در گيري هاي مرزي بين پاكستان و افغانستان مجددأ آغاز گرديده بود. دولت كابل به منظور وارد آوردن فشار به دولت پاكستان و تحميل سياست هاي اسلام آباد بر مجاهدين و مهاجرين بمباران هاي مرزي پاكستان را ادامه داد ، در نتيجه ضياالحق رئيس جمهور پاكستان اعلام نمود كه هيچ كدام از گروه هاي مجاهدين افغاني را برسميت نمي شناسد؛ بلكه كليه آنها به عنوان آوارگان افغاني در پاكستان به حساب مي آيند.  سخنگوي دولت پاكستان در جريان اين درگيري ها اعلام داشت كه اين حملات مانع شركت پاكستان در مذاكرات صلح تحت نظارت سازمان ملل متحد نخواهد شد.(17)
(  هدف از مذاكرات صلح همان مذاكرات ژينو است كه شرح مفصلی لازم دارد و از موضوع بحث ما جدا میباشد.)
در هرحال طرف دعوا با حكومت ماركسيستي كابل مردم افغانستان بودند كه از اجحاف و تجاوز افراد مزدور استعمار به مقدسات ديني و ملي شان به تنگ آمده و با گلوله هاي آتشنين به سراغ آنها مي رفتند، نه دولت هاي ديگر.
اين شايد اشتباه سياسي بود كه حكومت پاكستان با برداشتن اين گام ، شايد ديكته شده از جانب روسها به جانبداري از طرحهاي حركت كرد كه نه تنها به ضرر جهاد افغانستان بلكه به استقلال و آينده پاكستان نيز لطمه وارد كرد.
اينكه مي گوئيم چنين مذاكرات بخواست روسها بوده ، به اين دليل است كه روسيه دست نشاندگان خودرا براي برپايي اين مذاكرات و به اصطلاح آشتي دادن بين افغانستان و پاكستان ماموريت ميدهد ، چنانچه فيدل كاسترو در حاليكه سيل نيرو هاي كماندوئي كشور خود را براي سركوبي مردم بپاخواسته افغانستان به اين كشور اعزام ميدارد ، براي اين گفتگو ها به ميانجيگري برگزيده ميشود. 
جريان تصنعي اين ماموريت چنين بود كه ابتدا رژيم كمونيستي كابل از فيدل كاسترو خواست تا در مذاكرات آشتي پاكستان  و افغانستان ميانجي شود و او هم بلادرنگ پذيرفت.
ماموريت فيدل كاستروبصورت آشكار جامه عمل نپوشيد ، اما قراريكه واضح گرديد رئيس جمهور كوبا در كنفرانس غير متعهد ها ، منعقده هاوانا كه وي رئيس جلسه بود با تره كي و ضياالحق دور يك ميز نشسته و ميانجيگرانه دو طرف را به آشتي و نرمش در برابر يكديگر خوانده است .
به همين لحاظ ضياالحق در نخستين نطق خويش پس از نشست هاوانا در اسلام آباد بدولت افغانستان پيشنهاد كرد كه با پاكستان روابط دوستانه و صلح آميز داشته باشد، ضياالحق اضافه مي كند: «پاكستان هيچگونه نفعي را براي خود در گرفتاري هاي داخلي افغانستان جستجو نمي كند و از همين رو پاكستان نخستين كشوري در جهان اسلام بود كه حكومت كودتايي ماركسيست هاي گماشته شوروي را به رسميت شنا خت ، همانطور يكه امان الله خان شاه افغانستان به عنوان اولين پادشاه يك كشور اسلامي، حكومت شوروي را بعد انقلاب اكتوبركه تهدابش بالاي خون ميليون ها انسان گذاشته شده بود به رسميت شناخت و اين لكه ننگ را در تاريخ كشور ثبت نمود.
و هم اكنون هزينه 170 هزار آواره افغاني را تامين مي كند و در پايان با تاكيد از دولت كابل ميخواهد كه به حالت معارضه با پاكستان پايان دهد.»(18)
در اينگونه صحبت ها ، پاكستاني ها تنها نبودند ، بلكه مقامات كمونيست افغاني نيز اقداماتي را انجام دادند .  در ملاقاتي كه شاه ولي وزير خارجه دولت كابل با نيو سام معاون وزير خارجه امريكا در نيو يارك داشت ، شاه ولي داشتن روابط خوب با پاكستان را تائيد كرد ولي در مورد آموزش فراريان در آنجا گله نمود.
شاه ولي در اين ملاقات موضوع مهاجرين را ميخواست با ذكر اينكه جمعي از فيودال هاي كه منافع شان اينك در افغانستان به خطر افتاده و موضوع وجود 5/2 ميليون پشتون توجيه نمايد و گفت كه پاكستان اين مجموعه از چادر نشينان افغان را زنداني كرده .(19)
اما موضوع بگونه اي بود كه ديگر كار از پوشانيدن با حرف و توجيهات سياسي گذشته بود. چنانچه متذكر شديم كه روسها دستور اين مذاكرات را به كمونيست هاي كابل ميدادند، اينرا هم نمي توان از نظر دور داشت كه گرچه در مقابل پاكستان بود ، اما نقش قوي امريكا را در قضيه و به اصطلاح پشت سر پاكستان نمي توان از نظر دور داشت .
كتاب«اسناد لانه جاسوسي» اسنادي است كه ظاهرأ ايراني ها از سفارت امريكا در تهران ، در موقع گروگان گيري آن سفارت بدست آورده و آنرا تحت عنوان فوق بداخل چندين كتاب بچاپ رسانيدند.
كه ما بعنوان اثبات موضوع نكاتي را اينجا از آن مي آوريم: ( ما همچنان نگران اين مسئله كه روابط افغانستان با پاكستان و ايران حالت رضايت بخشي ندارد، هستيم . ما به اين موضوع توجه داشته ايم كه بار ها امين رئيس جمهور اشاره كرده است كه سرزمين افغانستان از رود آمو تا سند ادامه دارد؛ همچنين ما نسبت به پاكستان يك تعهد امنيت دراز مدت داريم و در نگراني عميق دولت پاكستان در قبال مداخلات افغانستان سهيم ميباشيم . بهبود روابط بين دولت هاي افغانستان و پاكستان قويأ مورد حمايت ماست و اميدواريم كه گفتگو هاي سياسي بين اين دو كشور به كاهش ميزان تشنج كمك كند و زمينه هاي همكاري را بين دو كشور بوجود بياورد.(20)
پس از يك وقفه كه به احتمال قوي مذاكرات همچنان ادامه داشته جنرال ضياالحق وعده ميدهد كه در ماه عقرب براي گفتگو با رئيس جمهور افغانستان براي پايان دادن به مخاصمات دو كشور به كابل ميرود.
سرنگوني تره كي با كودتاي امين در بيست وپنجم سنبله 1358 به اين ديدار ها وقفه ايجاد كرد. اما دولت افغانستان و يا به عبارت واضحتر دولت روسيه كه از برگزاري اين ديدار نفع مي برد همچنان پافشاري ورزيد و ضياالحق هم در يك مصاحبه فاش كرد كه دولت جديد افغانستان ( حكومت امين) از آقا شاهي مشاور خارجي او دعوت كرده است كه براي آغاز مذاكرات دو جانبه اي پاكستان و افغانستان از افغانستان ديدن ميكند.
ضياالحق ضمن اينكه از روابط دوستانه و تاريخي كشورش با افغانستان سخن مي گفت ؛ ياد آور شد كه ما سرگرم تعيين زمان اين سفر هستيم ،  ا ما اميدواريم آقاشاهي بزودي رهسپار كابل شود.(21)
بالاخره در اول جدي 1358 آغا شاهي در راس هيأتي از ديپلمات هاي كشورش براي مذاكره با سران رژيم ماركسيستي وارد كابل شده و پس از انجام مذاكرات دو روزه به كشورش بازگشت.(22)
در پايان اين ديدار كه روسها مي پنداشتند به بهانه دلخواه دست يافته اند به افغانستان تجاوز مسلحانه را آغاز نموده و به اين ترتيب در پرونده گفتگو هاي كابل و اسلام‌ آباد جهت حل مخاصمات نقطه پايان را گذاشتند.
برخورد اخیر در تورخم :
بتاریخ   /  / 1395 برخوردی که در تورخم بین نیروی های مرزی افغانستان و پاکستان صورت گرفت و در نهایت مرز بسته و رفت و آمد مردم قطع شد، کاری نیست  جدید، و یا اولین باری که چنین اقدامی صورت می گیرد، و مردم دوطرف مرز و در مجموع مردم هردوکشور را متضرر می سازد . بلکه باربار چنانچه مطالعه فرمودید صورت گرفته ، مرزها را بستند ، به نمایندگی های سیاسی همدیگر حمله کردند ، بیرق های ملی همدیگر را به آتش کشیدند و از اینگونه اقدامات .
اما جنگی که این مرتبه صورت گرفت و در پی آن مرز بسته شدو اینک روز هاست که رفت و آمد مردم قطع و کاروان های تجارتی در دوطرف مرز متوقف هستند ، با دفعات قبل فرق می کند .     
ما را عقیده براین است که اینبار اقدام پاکستان به جنگ و انسداد راه مواصلاتی  ناشی از یک اقدام عجولانه و یک حرکت عکس العملی است . زیرا پاکستان و هند از ابتدای جدایی گرفتار کشمکش ها و تصادمات خورد و بزرگی بوده است ،  باوجود یکه  دنیا پایان جنگ سرد و مسابقه تسلیحاتی را شعار میدهند، ایندوکشور در یک وضعیت کاملا متخاصم و در میدان مسابقه تسلیحاتی قرار دارند که ما قسمتی از آن را در مقاله تحت عنوان « هندو پاکستان » بررسی نمودیم .
کشمیر که برای هند  هویت سیاسی و برای پاکستان شریان حیاتی است ، بدلیل موضوع آب جهلوم و چناب و سهمیه آب ایندوس، در حال حاضر میدان رقابت این دوکشور است که طبعات منفی این رقابت ها را مردم مسلمان کشمیر متحمل می گردند.
همینگونه امروز افغانستان هم به میدان رقابت این دوکشور تبدیل شده است، و هردو کشور در صدد راه اندازی و ادامه یک جنگ نیابتی در این کشور می باشند .
آنچه  در این اواخر پاکستان را برافروخته ساخت و دست به یک اقدام عکس العملی زد و حادثه تورخم را خلق کرد دو موضوع بود: یکی  افتتاح بند سلما در هرات که بوسیله هندی ها صورت گرفت و شخص صدر اعظم هند در مراسم افتتاح آن شرکت ورزید، و یکی دیگر هم موضوع بندرچاه بهار ایران که برای تجار افغانستان امتیاز های بزرگی را قایل گردیدند که البته این هم با میانجیگری هند صورت پذیرفت . 
موضوع اول نزدیک شدن هند به افغانستان و کسب نفوذ بیشتردر این کشور و موضوع دوم ضربه اقتصادی به پاکستان که افتتاح بندر چاه بهار و قطع رابطه تجار افغانستان از بندر کراچی میباشد، که برافروختگی پاکستان را چند برابر نمود .
اگرچه در حال حاض  همانگونه که مشاهده می شود رقبای پاکستان و در رأس کشور هندوستان از این جنگ پشتیبانی خواهند کرد، اما به نظر ما در هر صورت مشکل افغانستان و پاکستان باید از طریق گفتگو حل گردد و الا هردوکشور مسلمان همچنان در گردابی از بد بختی بسر خواهند برد،  با توجه به اینکه هردو کشور در یک خط طولانی مرزی بهم وصل و در نقطه نقطه آن از جانب همدیگر آسیب پذیر هستند، حل قضیه یک ضرورت پنداشته می شود، زیرا اضرار اختلاف و تبعات شوم جنگ و بی امنیتی را بصورت کل مردم افغانستان و پاکستان متحمل خواهند شد و در حمل رنج و بد بختی، حرکات و اقدامات خصمانه و تبعات شوم آن هندوستان و ایران  وسایر کشورها هرگز سهم نخواهند گرفت و این مردم افغانستان و پاکستان هستند  که در این آتش خواهند سوخت.


منابع:

1-    فرهنگ  میرمحمد صدیق  افغانستان در پنج قرن اخیر ج2 ص 668
2-    به غرب نمیتوان اعتماد کرد- روزنامه نامه جمهوری اسلامی «ایران» 22/1/1377 مقاله بی نظیربوتو.
3-     هیومن آنتونی - افغانستان زیر سلطه شوروی ص 63
4-    فرهنگ  میرمحمد صدیق -افغانسان درپنج قرن اخیر ج 2 ص691
5-    همان صفحه 692
6-    همان صفحه 715
7-    روز نامه جمهوری اسلامی ایران –افغانستان در بستر تاریخ - جوازای 1376 قسمت پانزدهم
8-    فرهنگ  میرمحمد صدیق -افغانستان در پنج قرن اخیر ج 3 ص36
9-    همان ص  32 و 36
10-                       همان   ص 37
11-                       همان ص 38 بنقل از صمد غوث ص 134
12-                       اسناد لانه جاسوسی چاب ایران ج 5 ص 188
13-                       روزنامه اطلاعات ایرانی 6/1/1358
14-                       روزنامه اطلاات ایران 3/3/1358
15-                       روز نامه اطلاعات ایرانی 11/4/1358
16-                       اسنادلانه جاسوسی « بخش پاکستان» ص 45
17-                       صابری - حل سیاسی قضیه افغانستان ص 45
18-                       روز نامه اطلاعات (ایرانی) 11/6/1358
19-                       اسناد لانه جاسوسی ج  5ص 101 و 104
20-                       اسناد لانه جاسوسی ج 5 ص 121
21-                       روزنامه اطلاعات (ایرانی) 6/8/1358
22-                       روزنامه اطلاعات ایرانی 1 و3/10/1358






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر