۱۳۹۷ آذر ۲۹, پنجشنبه

نقد:


ما را زسربریده میترساند:
نقدی بر «مذاکرات صلح با طالبان و سردرگمی در حکومت افغانستان» (نوشته جاوید لودین – BBC)
مختصرتبصره ء که در ذیل مطالعه میفرمایید در ارتباط با مقاله ای است تحت عنوان « مذاکرات صلح با طالبان و سردرگمی در حکومت افغانستان » که در سایت بی بی سی منتشر شده است . این مطلب به قلم آقای جاوید لودین معین پیشین وزارت خارجه  کشور میباشد .  خوب است که در نخست قسمت های از این مقاله را از نظر گذرانده و در اخیر گفتنی های خود را در مورد بنگاریم .
«به دلیل همین انفعال و سردرگمی در نظام سیاسی کشور است که امروز مردم ما به جای آن‌که روند فعلی را با امیدواری برای برقراری صلح استقبال کنند٬ بیشتر با دلهره و عدم اطمینان می‌بینند. به عوض ایجاد چشم‌انداز روشن برای روند صلح، سوالات بیشتر در اذهان مردم خلق شده و کسی نیست که به این پرسش‌ها، پاسخ ارایه کند. آیا روند فعلی به صلح واقعی خواهد انجامید؟‌ قیمت و برآیند مذاکرات صلح با طالبان چه خواهد بود؟ در نتیجۀ توافق صلح با طالبان، خواستار چگونه افغانستانی هستیم؟ آیا صلح منتج به احیای امارت اسلامی خواهد شد و یا به تداوم جمهوری اسلامی افغانستان می‌انجامد؟ آیا صلح با طالبان به عنوان یک گروه نظامی که از پروسۀ سیاسی هفده ساله دور مانده بود، به این معنا خواهد بود که آنان به نظام سیاسی مبتنی بر قانون اساسی مدغم می‌شوند و خلای روند هفده ساله پر می‌گردد؟ یا این‌‌که مجموع پروسه از جمله دست‌آوردهای هفده ساله، زیر پای طالبان ریخته خواهد شد؟ و بالاخره آیا روند فعلی صلح روند دموکراتیک در کشور و انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده را منتفی می‌سازد؟‌ و یا می‌شود این دو پروسه بزرگ ملی را باهم تلفیق کرد؟
این سوالاتی است که نه ایالات متحده و نه پاکستان می‌توانند به آن پاسخ بدهند. نقش سازنده و کلیدی واشنگتن برای کشانیدن طالبان به مذاکرات صلح و متقاعدسازی پاکستان، قابل تحسین است اما به نظر می رسد تصمیم‌گیری دربارۀ سرنوشت مردم و آیندۀ سیاسی کشور، مربوط به خود افغان‌ها است. می توان به عنوان اولین قدم٬ به منظور دست‌یابی به یک صلح پایدار و عادلانه و پاسخ دهی به سوالات و نگرانی‌های مشروع در جامعه، تیمی از قاطبۀ مردم که از صلاحیت و مشروعیت لازم برای مذاکره برخوردار باشد تشکیل شود.
نگرانی این است که اگر این وضعیت سردرگمی و انفعال در نظام سیاسی افغانستان ادامه بیابد، نه تنها چالش بزرگی را در روند موجود صلح به میان خواهد آورد؛ بلکه حتی خطر آن نیز میورد که در صورت عدم آماده‌گی جانب افغانستان سه بازیگر دیگر (طالبان٬ امریکا و پاکستان) به توافقاتی دست یابند که در آن منافع نظام سیاسی موجود در کشور کاملاً نادیده گرفته شود. بدیهی است که چنین توافقی٬ اگر به دست هم بیاید، نامتعادل، یک‌جانبه و ناپایدار خواهد بود.»
واما!
اینکه ایشان از این پروسه و عملکرد امریکا مبنی به مذاکره کشاندن طالبان تحسین میکنند سخنی است دقیق و لیکن به نظر ما این یک صحنه سازیی بیش تر نیست زیرا این موضوع را زمانی بینظیر بوتو در سخنرانی خود افشا کرد که طالبان را ما نه بوجود آوردیم و نه حمایت می کنیم ،  طرح از امریکا و انگلیس بوده و پول از عربستان سعودی و در این میان پاکستان صرف مجری طرح بوده و بس .  روی این حساب امریکاوانگلیس سالها قبل این توانایی را داشت که طالبان را به مذاکره وادار نماید و پاکستان هم کشوری است که امریکا هیچگاهی دوستی این کشور را با دوستی  هرکشور دیگر معاوضه نکرده و نمی کند . تاحدی که باربار خود این کشور را متهم به حمایت از تروریسم نموده و مرکز پرورش تروریسم در منطقه خوانده اما این صحبت ها هنوز تمام نشده که مجددأ مورد نوازش قرار گرفته و کمک های سرشار مالی برایش فرستاده است. با آنهم افغانستان کشوریست که بار بار در همچو موقعیت قرار گرفته ولی نجات یافته است و نجاتش نه اینکه از درایت و هوشیاری سیاستمدارانش بلکه به اعتقاد ما از صداقت و پاکدلی شهدا و مردم مظلوم آن بوده است .
کنفرانس معروف ژنیو که در ارتباط حل قضیه افغانستان و خروج نیروهای شوروی وقت از افغانستان صورت گرفت ، پاکستان ظاهرابه عنوان اختیار دار این کشور اخذ موقعیت میکرد و چیزی نمانده بود که خون یک و نیم میلیون شهید این کشور در معرض معامله قرار گیرد؛  اما افغانستان نجات پیدا کرد.  اینک یکبار دیگر افغانستان در پرتگاه سقوط و تجزیه قرار گرفته است .  پلان های ناعادلانه ای  که مناطق تحت تصرف طالبان به آنها واگذار شود ، این سخن دستور به تجزیه کشور ما میباشد، صحبت و نشست با حکومت نه بلکه با امریکا ، این سخن دیگریست که افغانستان را به عنوان یک کشور بی درو پیگر معرفی کردن است . یکطرف به ذلت کشاندن مردم و کشور و از طرف دیگر توطئه و وحشت آفرینی های ریزه خواران خوان اجانب که بقول معروف «ماراز سر بریده می ترسانند » و میگویند «در صورت عدم آماده‌گی جانب افغانستان سه بازیگر دیگر (طالبان٬ امریکا و پاکستان) به توافقاتی دست یابند که در آن منافع نظام سیاسی موجود در کشور کاملاً نادیده گرفته شود.»
این سخن حکایت از فکر و قلم کرایی دارد ، درواقع نوعی سم پاشی و هراس آفرینی است که در راستای سخنان اخطار آمیز جناب خلیلزاد صاحب میباشد .
همه میدانند که تروریسم و بازی های قدرتهای بزرگ روزانه از مردم افغانستان  دهها قربانی میگیرد ،  منازل و کشتزار های خود را از دست میدهند،  مهاجرین شان روزبه روز افزایش می یابد، دهها و صد ها مشکل دیگر که گریبانگیر این مردم است ، کشوری مثل امریکا که خود را حامی دموکراسی در دنیا میداند و شعار تامین عدالت سرمیدهد اما در افغانستان آمده نیرویی که خود تروریسم میخواند و خود عملا با آن درگیر است ، همان نیروهای را که دنیا جزوحشت و بربریت چیزی از آن ندیده، در افغانستان حاکمیت ببخشد، ما این را خیلی بعید میدانیم ، و یا اینکار را با همراهی کشور پاکستان که به عنوان لانه اصلی تروریسم در جهان ثابت گردیده ، همراه و همدست شده و پا روی جنازه های دهها هزار شهید این وطن که در مبارزه با تروریسم جانهای خود را از دست داده اند بگذارد .
ماضمن اینکه تحلیل آقای لودین را یک تحلیل مغرضانه میخوانیم در مورد استراتیژی امریکا همانگونه که در مورد جنگ با تروریسم گفته بودیم که یک استراتیژی شکست خورده است ، اینک استراتیژی اش را در ارتباط صلح با طالبان هم ناکارآ و بدرد نخور و نهایتا محکوم به شکست میدانیم .  اگر چه سفیر امریکا در کابل تاحدی سخنان اخطار آمیز آقای خلیلزاد را ترمیم کرد اما اینرا باید اذعان داشت که صلح در افغانستان با اینگونه حرکات تشریفاتی که در واقع بدور از واقعیت های عینی جامعه افغانستان است نخواهد آمد ،  صلح را باید مردم افغانستان خود بیاورند اما کشور های خارجی هم کمک نمایند و به اعتقاد ما کمک کشور های خارجی باید این باشد که در پروسه صلح مداخله نکرده و کوشش نکنند که هرطرف خود را قیم این کشور معرفی کرده و به نحوی از انحا قدرت نمایی کرده و به طرف وانمود کنند که گویا بدون حضور شان در ان کشور صلح نخواهد آمد. البته در این صورت صلح در افغانستان همچنان رویایی بیش نخواهد بود و سخن اخیر اینکه از عدم امنیت و نا آرامی افغانستان تنها خود این کشور نیست که متضرر خواهد شد بلکه این آتشی که اینجا مشتعل نگاه داشته اند روزی خانه های دیگران را نیز فرا خواهد گرفت و این سخنی است که زمانی که طالبان به قولی به 90% خاک افغانستان تسلط داشتند ما گفته بودیم که دست مردم افغانستان را بگیرید و الا این آتش دامن همه را خواهد گرفت و همان بود که حادثه خونین یازدهم سپتمبر را شاهدش بودیم و اینک بازهم همان زمان رسیده که باید دنیا  به کمک مردم افغانستان بشتابد و الا اوراق سیاه تاریخ تروریسم و دهشت تکرار خواهد شد.  و باید بصراحت گفت که راه مبارزه با تروریسم تقویت و در راس حرم قدرت قرار دادن آن نمی باشد. چنانچه اگر امریکا با همدستی پاکستان این نیروهای وحشی را در افغانستان به قدرت برساند ضرور خواهد بود که در قسمت انتظاراتی که در راستای تامین امنیت و عدالت از امریکا میرود باید تجدید نظرکرد.  

===================================

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر