۱۴۰۴ اردیبهشت ۷, یکشنبه

چهره پنهان نزاع هند و پاکستان: دروغ‌های دیروز، واقعیت‌های امروز

 

 چهره پنهان نزاع هند و پاکستان: دروغ‌های دیروز، واقعیت‌های امروز

غلام علی صارم

یکشنبه 7ثور1404

اقدامات تروریستی و قتل انسان‌های بی‌گناه از سوی هر فرد، گروه یا کشوری، در هر نقطه‌ای از جهان، از دیدگاه ما محکوم و عملی غیرانسانی است.
نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند، خود یک تروریست و حامی تروریسم است. تخریب مسجد بابری و کشتار ده‌ها مسلمان در پی آن، همچنین حملات گسترده به مسلمانان در طول دوران حکومت وی، از شواهد بارز این امر می‌باشند. رشد حزب بهاراتیا جاناتا در میان هندوها نیز عمدتاً به دلیل تحریک احساسات ضد اسلامی و حمایت از این اقدامات ضد انسانی بوده است، تا جایی که اعضای این حزب بارها به مقدسات مسلمانان بی‌ادبانه تعرض کرده‌اند.

در سوی دیگر، در خصوص حمایت نظامیان و حکومت پاکستان از تروریسم، سخنان اخیر خواجه آصف، وزیر دفاع پاکستان، کافی است تا آنان را نیز حامیان تروریسم بدانیم. وی اذعان کرد که پاکستان طی سه دهه، به دستور آمریکا، انگلیس و غرب، کار «کثیف» حمایت از تروریسم را برعهده داشته است.
این دو کشور سال‌ها در این مسیر ضدانسانی پیش رفتند و با اعمال خود، صدها هزار انسان را به خاک و خون کشیدند، خانه‌ها را ویران کردند و کودکان بسیاری را یتیم ساختند. اکنون همان شرارتی که برای دیگران کاشته بودند، دامن خودشان را گرفته است.

برخی می‌گویند که تنش میان این دو کشورِ دارای سلاح‌های هسته‌ای خطرناک است. و یا همان کودکانه‌گویی‌های "بچه‌گک یتیم بی‌نظیر بوتو" که گفته بود اگر هند آب پاکستان را قطع کند، کانال‌ها را از خون پر خواهیم کرد. اینها شعارهایی کودکانه است. تهدید به سلاح هسته‌ای نیز تنها یک «پف سیاسی» است؛ زیرا هیچ‌یک از آنان جرات یا توان استفاده از این سلاح‌ها را ندارند.

از زمان استقلال هند و تشکیل پاکستان، تاریخ شاهد بیش از ده مورد درگیری کوچک و بزرگ بین این دو کشور بوده که هرکدام با خسارات و تلفات همراه بوده‌اند.
ما سال‌هاست که می‌گوییم و باور داریم که شرارت‌های پاکستان در کشمیر، که به ظاهر دفاع از مسلمانان نامیده می‌شود، دروغی بیش نیست. جنگ، جنگ بر سر آب و منافع اقتصادی است. اکنون این حقیقت آشکار شده و همه دریافته‌اند که موضوع اصلی، سهم پاکستان از آب رودخانه‌های سند، جهلم، چناب و ایندوس است، نه اسلام‌خواهی و دفاع از مسلمانان.

این پرسش نیز مطرح است: اگر پاکستان در کشمیر به بهانه حمایت از مسلمانان این همه شرارت کرده، چرا در طول سی سال در افغانستان، علیه مسلمانان افغانستان تروریسم را ترویج کرده است؟ مردمان افغانستان که همه مسلمان‌اند، نه هندو!

عده‌ای دلسوزانه اظهار نظر کرده‌اند که باید از وقوع جنگ جلوگیری شود و ایران، به دلیل داشتن روابط حسنه با هر دو کشور، در این زمینه میانجی‌گری کند.
اما ما بر این باوریم که پس از سال‌ها حمایت این دو کشور از تروریسم (که خود وزیر دفاع پاکستان به آن اعتراف کرد)، اکنون باید مدتی در آتشی که برای دیگران افروخته‌اند، بسوزند؛ تا طعم تلخ بی‌خانمانی و جنگ را بچشند و درد مردم بی‌گناهی را که سال‌ها سوختند، درک کنند.

ما با اینکه همواره مخالف جنگ و خونریزی بوده‌ایم و به همین دلیل کار فرهنگی و نوشتن را برگزیده‌ایم و همیشه راهکارهای دیپلماتیک را پیشنهاد داده‌ایم، اما این سخنان را از سر درد می‌نویسیم.
بیش از چهار دهه است که ما در آتش جنگ سوخته‌ایم؛ جنگی که سه دهه‌ی آن، به اعتراف وزیر دفاع پاکستان، نتیجه دخالت‌های مستقیم آنان بوده است.

بگذارید زورآزمایی کنند، تا هم طعم تلخ جنگ را بچشند، و هم جهانیان بدانند که نزاع این دو کشور نه بر سر انسانیت و اسلام، بلکه بر سر آب و منافع اقتصادی است. شعارهای انسانیت و اسلامیت فقط پوششی برای فریب اذهان عمومی است.
بگذارید بجنگند و نگران استفاده از سلاح‌های هسته‌ای هم نباشید؛ زیرا هیچ‌یک مرد آن میدان نیستند. وقوع این جنگ، در حقیقت به نفع اکثریت کشورهای جنوب آسیا، به‌ویژه افغانستان، خواهد بود.

 

۱۴۰۴ اردیبهشت ۳, چهارشنبه

افغانستان و پاکستان 4

 

دیگربودن مهاجرین افغانستانی به پاکستان ضرورنیست!

میراث خور را خواب می برد، آموخته خور را نه!

«ضرب المثل مشهورافغانستانی»

غلام علی صارم

8عقرب1402-30اکتبر2023

پاکستان نیز از مدتی به این طرف جملات مهاجرقانونی و غیر قانونی را نشخوار میکند به نظر میرسد که ایشان نه دساتیر اسلام در مورد مهاجرین را قبول دارند و نه از کنوانسیون های بین المللی و مقرراتی که در مورد مهاجرین درسطح بین الملل است تبعیت می نمایند. زیرا هیچ کسی خانه و جای و خانواده خود را تا فشاری در کار نباشد رها نمیکند، خوب میدانند که در کشور ما با توجه به مشکلات عدیده ای که وجود دارد میزان بیکاری و فقرروز بروز افزایش یافته واکثریت نفوس کشور ما را به سرحد قحطی رسانده است، تنها در دوولایت ارزگان و هلمند ما، بالای صد هزار کودک سوء تغذی وجود دارد، بازهم سخنانی را زمزمه میکنند که نه با مقررات اسلامی و نه با مقررات بین المللی سازگاراست.

سوال اینجاست که با توجه به وضعیت ناگوار موجود و پخش گزارش های تلخ و تخریش آور از طرف نهاد های بین المللی در ارتباط زندگی مردم با آنهم همه کشور ها مخصوصا کشور های اسلامی و همسایه ها، مخصوصا در این اواخر پاکستان از برخورد های که خیلی زشت و واضح تر بگویم غیر انسانی است کار می گیرند. درشرایطی که فصل زمستان پیشرو است و خانه و مواد خوراکه و سوختی هم نیست واقعا اخراج اجباری مهاجرین عمل ظالمانه و غیر انسانی است. چرا چنین می کنند؟

به باور ما اخراج مهاجرین افغانستان که در حال حاضر از پاکستان، از شدت بی نهایت زیاد برخوردار است چند موضوع میتواند درآن دخیل باشد:

الف: برای مهاجرین افغانستانی کشور های خارجی کمک نمی کنندتا پاکستان آنرا به جیب زده و بخود شهرک سازی نموده و مناطقی چون حیات آباد و امثال آنرا در شهر های مختلف پاکستان بسازند. ما دقیقا بیاد داریم که در شهر پشاور ازقسمت بورد ببالا همه بیابان بود که حتی قابل کشت و زراعت هم نبود اما اینک کارخانو یکی از مراکز بزرگ تجارتی و حیات آباد بزرگترین مرکز رهایشی آنهم خیلی لوکس میباشد البته به اضافه هزارن تاسیسات دیگر درهمین ساحهء که زمانی کویری بیش نبود میباشد.

ازطرفی هم وضعیت مخصوصا پولیس پاکستان قسمی بود که ایشان توان خرید یک پتلون را نداشتند و خورد و کلان از نیکر های که تا پشت زانوی شان بود استفاده میکردند و یا بقول افغانهای ما که در تمام نیروی پولیس پاکستان یک نفر ایزار دار را نمی دیدید، اما امروز بهترین لباس و بهترین خانه از اینها میباشد و به همین اساس مهاجرینی که کشوری و یا نهادی از خارج به ایشان کمک نمی کند تا مورد استفاده اینها قرار گیرد، دیگر به صلاح ایشان نیست، باید اخراج شوند چون عوایدی از این طریق بدست نمی آید.!

تاریخ مهاجرت مردم افغانستان به پاکستان معلوم است، کمکی که دنیا به مهاجرین و مجاهدینی که علیه شوروی وقت می جنگیدند می نمود،  همه بدست پاکستان سپرده میشد وازطریق پاکستان به اصطلاح از گاو غدود به مستحق و کسانی که به ایشان کمک شده بود و کمک مال ایشان بود داده میشد. هیچ وقت مجاهدین و مهاجرین کمکی را بصورت مستقیم در یافت نکرده بلکه همه از طریق پاکستان صورت گرفته است که یک مطالعه تطبیقی از پاکستان پیشا مهاجرین و پسا مهاجرین این ادعا را بخوبی ثایت میکند که پاکستان بیش ازهشتاد فیصد کمک های که به مهاجرین صورت گرفته بخود اختصاص داده بود. سرمایه های میلیاردی جنرالان فوج و مخصوصا شبکه آی اس آی بی مبالغه از کمک های است که به مهاجرین افغانستان صورت گرفته بود. اما اینک این کمک ها از دست ایشان رفته و اشرافی برآن ندارند. و طبق آن ضرب المثل معروف ما که « میراث خور را خواب می برد اما آموخته خور را نه ». بدون اضافه گویی اینهمه تند خویی ها و  این همه درد سر آفرینی به مردم مظلوم افغانستان، دردش از آنجاست.

آخراج مهاجرین و عنوان کردن مهاجرقانونی و غیرقانونی، برخورد های کاملا عقده ای است، زیرا از همین ها می پرسیم زمانیکه با آغاز تجاوز شوروی وقت سه میلیون مهاجر در پاکستان وجود داشت، چند نفر شان با پاسپورت و ویزه به پاکستان آمده بودند؟ همه از دشت ها و بیابانها رفته و هیچکدام هیچ مدرکی حتی مدرکی که افغانستانی بودن شان را ثابت کند نداشتند، چون در یک شرایط کاملا اضطراری خانه های خود را ترک کرده بودند.

واما مهاجرت در حال حاضر، درست است که امنیت نسبی است واز این لحاظ مجبوریتی در کار نیست اما از لحاظ وضعیت بیکاری و گرانی مواد اولیه و فقر حاکم در جامعه، در شرایط فعلی هم مهاجرت فوق العاده  صبغه شرعی و اسلامی دارد و از لحاظ کنوانسیون های بین المللی صبغه قانونی. اما در قسمت برخورد های آنعده از کشور ها که مهاجرین را به قانونی و غیر قانونی تقسیم میکنند جز موضوع اقتصادی بحث دیگری مطرح نیست.

موضوع دیگری که امروز پاکستان را از وجود مهاجرین بی نیاز ساخته و میگویند که اخراج مهاجرین افغانستانی از پاکستان به مصلحت پاکستان است و موضوع بی امنیتی پاکستان را عنوان میکنند دقیقا ناشی از ضعف مدیریت و عدم لیاقت و کارآیی خود شان در تامین امنیت است و الا همه میدانند که دربی امنیتی های پاکستان نه مردم و مهاجرین و نه هم حکومت افغانستان دخیل نبوده و نیست و اصلا این توانایی به ایشان وجود ندارد تا در کشور همسایه به عملیات های بی هدف و بی فایده و حتی غیر انسانی دست بزند. افغانستان خود عملا با یک رشته بی امنیتی های که دقیقا از بیرون سازماندهی میشود درگیراست که یک نمونه انفجار هفته قبل در یک کلپ ورزشی در غرب کابل شاهد این مدعا میباشد.

باید با صراحت بگوییم که بی امنیتی و سلسله حملات و انفجاراتی که در پاکستان رخ میدهند دقیقا حاصل کشت خود نظامیان پاکستانی است که زمانی به قصد نا آرامی دیگران ساخته بودند که امروز گریبان گیرخود شان شده است، با این همه افغانستان و افغانستانی ها با سعه صدری که دارند از این وضع ناراضی و از کشته شدن و زخمی شدن مردم بیگناه پاکستان ناراض بوده و همیشه اظهار همدردی نموده اند.

بحث دیگر بحث سیاسی نظامی است. مرحوم ضیاالحق در آغاز رسیدن کاروان های اولیه مهاجرین افغانستان به پاکستان در یک سخنرانی خود گفته بود که به مهاجرین افغانستانی مهاجرنگویید پاکستان خانه و وطن خود شان است و پاکستانی ها هم بدانند که جهاد مردم افغانستان تنها دفاع از افغانستان نه بلکه دفاع از اسلام و سرزمین های اسلامی و مخصوصا پاکستان است. بلی! منظور از این سخن هرچه بوده بوده و اما واقعیت اینست که از سالها قبل مخصوصا ملی گرا های روس می گفتند که مرز ما کراچی و آبهای گرم بحر هند است. همانگونه که زمانی به غلام اسحق خان رئیس جمهور پاکستان گفته بودند که مجاهدین سمت شمال افغانستان خط دیورند را قبول ندارند، غلام اسحق خان در جوابش گفته بود که خط دیورند را ماهم قبول نداریم، مرز ما دریای آمو است.

این خطر عملا محرز و مشهود بود که تجاوز شوروی وقت درافغانستان به پاکستان خطر سازاست اما امروز این خطر هم وجود ندارد و دیگر شوروی سابق نیست که رسیدن به آبهای گرم و تحت تسلط درآوردن پاکستان به ایشان تارگیت سیاسی نظامی باشد.

بنابراین برداشت ما از اخراج مهاجرین افغانستانی در این فصلی که علاوه بر فقر و بیکاری و بی سرپناهی با خشم طبیعت همراه است اینست که میخواهند کشور ما را به نحوی تحت فشار قرار داده و به اهداف ظالمانه ایشان که همانا تسلط برذخایر و اراده و ازادی این کشور و بدست آوردن منافع اقتصادی است و بس، برسند. اما بیخبر از اینکه مردم افغانستان هیچ چیزی را به آزادی و خود ارادیت خویش برابر نمی کند. و این حرکات دشمنانه کشور همسایه (پاکستان) را بی اثر دانسته و آینده ناگوار را دربین هردوکشور پیش بینی می نماییم، زیرا زندگی توآم با صلح و روابط حسنه در ابعاد مختلف بین افغانستان و پاکستان یک ضرورت است که باید از طریق تفاهم حل گردد، و ما این ضرورت را بارها به تفصیل بیان کرده ایم.

رفتار های توآم با خشونت جز اینکه به تیرگی روابط افزوده و ما را به سوی آینده تاریک و مبهم سوق دهد کار دیگر ی از پیش نخواهد برد به امید روزی که این مشکلات با منطق حل گردد نه با چوب و چماق. والسلام