۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

پروژه توتاپ -انتقال برق ترکمنستان



علل و عوامل تغییر مسیر توتاپ از بامیان به سالنگ
 غلام علی صارم
مقدمه : 
پروژه توتاپ ، پروژه انتقال برق ترکمنستان  به کابل میباشد که قبلا از جانب شرکت فشنر المانی در مورد انتقال برق و بهترین مسیر در دراز مدت تحقیقاتی صورت گرفته بود و مسیر انتقال از طریق بامیان انتخاب شد  که موضوع از طرف رئیس جمهور وقت ( آقای کرزی ) و کابینه اش مورد تایید قرار گرفت . اما اینک شرکت برشنا و تعدادی از حامیانش میخواهند این برق از طریق سالنگ منتقل شود.
پیشینه موضوع :
بعداز آنکه انتخاب مسیر انتقال برق از بامیان تعیین و دولت وقت هم آنرا به تصویب رساند ، جمعی که در درازنای تاریخ این وطن نخواستند که انکشاف متوازن را رعایت کنند ، سنگ اندازی را در مسیر این پروژه آغاز نمودند ، درحالیکه  با انتقال این برق چندین معدن ذغال سنگ  و مهم تراز همه معدن آهن حاجی گگ تحت پوشش قرار خواهد گرفت .
گرچه قبلا هم در منطقه بامیان بخاطر تولید برق و بکار انداختن معدن حاجی گگ کارهای مقدماتی صورت گرفته بود ، اما این پروژه نیز قبل از اینکه به اتمام برسد متوقف شد .
در این دوره نیز برای انتقال برق از طریق بامیان بازهم تلاش های صورت گرفت که برق ازاین طریق انتقال نیابد و در همین راستا هیات شرکت برشنا در فبروری 2013 با یک دعوت تحمیلی در دفتر مرکزی کمپنی فشنر در اشتوتگارت آلمان ملاقاتی را انجام داده و از کمپنی مذکور خواستند که در تحقیقات خود تجدید نظر نمایند که کمپنی این درخواست را پذیرفته و مجددأ کار را آغاز کردند و نهایتا نظر دادند که تحقیقات قبلی درست وبرای انتقال برق در دراز مدت بهترین مسیر بامیان است .
هدف و ضرورت این بحث :
انتقال برق از مسیر بامیان میتواند حداقل سه معدن ذغال سنگ ( دره صوف ، ایشپشته و کرکر) و همچنان معدن آهن حاجی گگ که از بزرگترین معادن آهن دنیاست ، بهره بردار از آن صورت میگیرد و معلوم است که با استخراج این معدن و بهره برداری از آن جدا از اینکه به صدها هزار کارگر ما ایجاد شغل می شود بزرگترین تاثیر را بالای رشد اقتصاد کشور خواهد داشت .  بنأ به صراحت میتوان گفت که این پروژه نه تنها برای ساکنین مناطق مرکزی کشور که قرنهاست به یک زراعت و مالداری سنتی زندگی بخور نمیری دارند،مفید است  ،  بلکه برای همه کشور یک پروژه حیاتی است .
سوال اصلی :
با توجه به اینکه جمعی با قاطعیت تلاش دارند که برق نباید از طر یق بامیان انتقال یابد و باید از مسیر سالنگ منتقل شود. سوال این است که :
با انتقال برق از مسیر بامیان سه معدن بزرگ ذغال سنگ کشور بکار افتاده و میزان استخراج آنها به حدی بالا خواهد رفت که ما هم به برق حرارتی دست پیدا کنیم وهم در دهها مورد دیگر از ذغال سنگ استفاده نماییم . و معدن اهن حاجی گگ که از بزرگتر ین معادن آهن دنیاست  به بهره برداری خواهد رسید و برای صدها هزار هموطن ما ایجاد شغل خواهد شد .  و ازطرفی انتقال برق از هر لحاظ از این طریق مصئون تراست، چه از لحاظ امنیتی و چه از لحاظ حوادث طبیعی مثل طوفان و برف کوچ و...
پس چرا یک عده سرسختانه تلاش دارند که این برق نباید از مسیر بامیان منتقل شود و باید برای انتقال آن مسیر سالنگ انتخاب گردد، درحالیکه این مسیر مشکلات زیادی را به همراه داشته و سودی را که در مسیر بامیان وجود دارد حتی یک فیصدش هم در این مسیر متصور نیست ؟
پرداختن به پاسخ این پرسش و تحقیق در مورد آن یک ضرورت است که میتوان جواب آنرا از دو طریق بدست آورد : 1 – مطالعه تاریخ کشور . 2 – صحبت با کسانی که عملا در این کار دخیل هستند . و یا به  اصطلاح به دوصورت کتابخانه ای و میدانی .         
بحث را پی می گیریم با ادعا های به اصطلاح کارشناسانه ای که از جانب شرکت برشنا صورت گرفته و آن اینکه مسیر سالنگ مصرف کمی را لازم داشته و مسیر بامیان نسبت به این مسیر نهایت پر هزینه است.
اما این ادعا یی بیش نیست و کاملا غیر واقع بینانه میباشد زیرا رقم پولی را که از ناحیه صرفه جویی اینها بیان میدارند حدود یکصدو هفتاد میلیون دالر یا بیشتر و کمتر میباشد که این صرفه جویی هم صرف یکبار  است که ما یقین داریم این پول هم در جهت کارهای زیربنایی کشور به مصرف نخواهد رسید .
این یک نظریه باطل است زیرا : وقتی انتقال برق از مسیر بامیان صورت گیرد صرف با بهربرداری از آهن حاجی گگ ماهانه چندین برابر این پول برای افغانستان عاید خواهد شد . گمان نمی کنم که هیچ کارشناسی اینرا انگار کند که با شروع بهره برداری از آهن حاجی گگ افغانستان از لحاظ اقتصادی به یک تغییر مثبت فوق العاده خواهد رسید.
ما عوامل پافشاری برای تغییر مسیر توتاپ را اینگونه به بررسی می گیریم :
فرهنگ قبیله ای :
شکی نیست که از صد ها سال به این طرف در کشور ما فرهنگ حاکم ، فرهنگ قبیله ای بوده است ، قدرت حکومت همیشه در دست قوم خاص بوده و حضور دیگر اقوام چنانچه عملا به مشاهده میرسد ، حضور نمادین و کاملا غیر موثر بوده است .
اگر صفحات تاریخ گذشته کشور را ببندیم وهمین  یکدهه اخیررا تحت فوکس خود قرار دهیم ، می بینیم که مثلا در قندهار یک ساختمان مکتب ده بار به آتش کشیده شده و به ویرانه تبدیل گردیده ، بازهم برایش بودجه اختصاص داده شده و آباد گردیده است و جناب کرزی رئیس جمهور وقت هم شعارش همین بود که (بیا جوره وو ، بیا جوره وو)  ، اما در صفحات شمال کشور شاگردان صد ها مکتب در ساحات امن در زیرخیمه های پلاستیکی درس میخوانند  و کسی به آنها توجهی نکرده است .
فاروق اعظم یکتن از سیاست مداران برادران پشتون با کمال درد در سخنرانی خود می گوید که  اصلا بما قابل قبول نیست که از دایکندی یک ولایت درجه سه شش هزار نفر در امتحان کانکور به دانشگاه های دولتی قبول شوند و از لوی قندها ر دوهزار نفر .
همین اظهارات بیانگراین است که اینجا هنوز هم جمع کثیر ی که با تاسف  اکثرأ در راس مملکت هستند نمیخواهند که به شایسته سالاری احترام بگذارند .  درحالیکه واضح استکه جوانان دایکندی با زور لیاقت و شایستگی شان به دانشگاه راه پیدا کرده اند ،  به همه معلوم است که اینها نه پول رشوت را دارند و نه واسطه ای که همنشین ارگ نشین ها باشد .
اینجا فرهنگ قبیله ای حتی برافراد مثل رئیس جمهور ما که آدم تحصیل کرده و استاد دانشگاه است و سالهای طولانی را در کشوری سپری نموده که مهد دیموکراسی و مردم سالاری است ، در انتخابات با صراحت شعار میدهد که ( اگر زنهای پشتون رای ندهند به شوی های شان حرام است ) و یا معاون اول ایشان در شمال کشور در یک سخرانی خود می گوید : هرازبیکی که بما رای ندهد ، خاین ملی است .
این ها درمجموع حاکمیت فرهنگ فبیله ای را در کشور ما نشان میدهد که با تاسف عوارض ذیل را به وجود آورده که ما عملا مشاهده می کنیم :
1 – حذف رقیبان سیاسی در کلیه سطوح و عدم رعایت هیچ معیاری بجز قوم و قبیله .
2 – توسل به زور برای حل اختلاف که عملا اختلافات را تشدید بخشیده است .
3 – واگذاری پوست های کلید ی به افراد وابسته به قوم و طایفه بدون درنظر داشت تخصص و شایستگی.
4 – پرورش افراد چاپلوس و ستایشگر.
5 – مبارزه با رشد استعدا د ها ( این بارزترین نمونه از فرهنگ قبیلوی است که  سخن فاروق اعظم را در بالابه عنوان شاهد مثال به عرض رساندیم .
6 –بی اعتمادی
7 –قانون گریزی
8- حاکمیت دیوان سالاری برمبنای خویشاوندی .
این موارد ی هستند که میتوان به عنوان نمونه حاکمیت فرهنگ قبیله ای وموانع رشد این کشور بحساب آورد ، و بدون شک همه این موارد را میتوان در کشور ما (افغانستان ) بوضاحت مشاهده نمود.
مورد دیگر عدم رعایت عدالت توزیعی است  ،  که بررسی این موضوع در این مختصر نمی گنجد همینقدر اشاره می کنیم که  تشکیلات اداری کشور قبل از انقلاب و تخصیص بودجه های هنگفت در بعضی مناطق در همین دهه اخیر و محرومیت بعضی مناطق از ابتدایی ترین امکانات زندگی ، بی عدالتی را در توزیع امکانات به اثبات میرساند .
بحث د یگر فرهنگ اجتماعی است که روی موضوع انتقال برق پروژه توتاب تاثیر گذاشته است .
باید بپذیریم که امروز موضوع خیلی مهم در فرهنگ اجتماعی کشور ما موضوع رشوت است .  یعنی با رشوت میتوان هرکار ناشدی را انجام داد.  و در قضیه توتاپ هم شکی نیست که دست های پیدا و پنهان دشمنان افغانستان دخیل بوده و نگذارند که معادن افغانستان به بهره برداری رسیده و این کشور به ثبات و رشد اقتصادی دست یابد و دیگر احتیاجی به کشور های خارجی نداشته باشند ، این موضوع هم غیر محتمل نیست .
گمان و برداشت های غلط :
گمان و برداشت غلطی که از این موضوع صورت گرفته  به نظر ما بازهم ناشی از حاکمیت فرهنگ قبیله ای است ، زیرا یکعده گمان می کنند که بامیان یعنی مرکز هزاره و بکارگیری معادن ذغال سنگ و بهره برداری از حاجی گگ هم به نفع هزاره ، و این را نمیتوان مناقع ملی و جمعی بحساب آورد.
درحالیکه در همین ولایت بامیان  اقوام مختلف اعم از هزاره ، تاجیک ، پشتون ، و.... زندگی می کنند ، ثانیا بامیان جز افغانستان و معدن حاجی گگ هم متعلق به افغانستان است نه ولایت و قوم خاص.  اگر انکشافی در این منطقه صورت بگیرد مربوط و متعلق به همه افغانستان است .
بنابراین ما انتقال برق را از مسیر بامیان به نفع کشور و منافع ملی افغانستان دانسته و آنهاییکه  میخواهند این مسیر را تغیر دهند به عقیده ما کسانی هستند که آگاهانه یا ناآگاهانه آب به آسیاب دشمن میریزند به اضافه اینکه از پیروان منحط و دور از تمدن  فرهنگ قبیله ای هستند .
از مردم افغانستان اعم از روشنفکرانی که  دل به مظلومیت افغانستان می سوزانند جدا تقاضا می نماییم که با حضورشان در صحنه جلو این توطئه را بگیرند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر