۱۳۹۷ خرداد ۱۰, پنجشنبه

صلح خواهی یا درماندگی؟


اعزام هیئت به پاکستان، صلح خواهی یا درماندگی ؟
اخیرآ هیأتی از جانب افغانستان که درراس آن حنیف اتمر مشاورامنیت ریاست جمهوری واعضای آن  وزیر داخله (ویس برمک) و رئیس امنیت ملی ( معصوم ستانکزی) بودند، به اسلام آباد رفتند تا در قضیه تامین امنیت در افغانستان و مبارزه با تروریسم با مقامات پاکستانی بحث و تبادل نظر نمایند.
آنچه ثابت و مسلم است و امروز به دنیا هم پوشیده نیست که پاکستان در اخلال امنیت افغانستان دست داشته و مرکزاصلی تروریست پروری در جهان بوده و در تمام نقاط دنیا تروریست از همین کشور صادر می گردد.
نیرو های که در حال حاضر در اکثر ولایات افغانستان حضور دارند و علیه دولت ومردم افغانستان می جنگند، امنیت شهر ها را بهم میزنند، قتل و کشتار های بیرحمانه و تجاوز به مال و دارایی مردم انجام میدهند، اینهمه  راه گیری ها و بهم زدن امنیت شاهراه ها از ناحیه کسانی است که از طرف پاکستان تمویل ، رهبری و کمک میشوند.
این را باید اذعان داشت که معضل بین افغانستان و پاکستان تنها موضوع طالب پروری و بهم زدن امنیت در این کشور نمی باشد و این تنها مدرکی است که پاکستان طی سالهای طولانی دست به آن زده و تحت عنوان مبارزه با تروریسم میلیارد ها دالر پول هم دریافت نموده است. آنچه بیشتر مناسبات و روابط ایندو کشور را به چالش کشیده موضوعات دیگری مثل دیورند، حضورمهاجرین درآن کشور و از همه مهمتر بحث روابط تجارتی و اقتصادی است که از یک طرف کند شدن تجارت افغانستان از طریق بندر کراچی و رونق روز افزون بندرچاه بهار ایران و بهم خوردن رابطه تجارتی و صدورکالا های پاکستانی از طریق افغانستان به آسیای میانه میباشد.
به نظرما آنچه این پروسه را طولانی ساخته و از حل این معضل جلوگیری می نماید موارد ذیل میباشد:
1-   اجرای کمک های اقتصادی برای افغانستان بصورت مستقیم بخود این کشور. پاکستان در طول سالهای جهاد مردم افغانستان علیه روسها این شریان را بدست داشت و کمک های که از طریق کشور های عربی و کشور های غربی بخصوص امریکا برای جبهات و مهاجرین افغانستان صورت می گرفت پاکستان آنرا در اختیار گرفته و به اصطلاح از «گاوغدوت» برای افغانها میداد، و این کار برای پاکستان به یک درد تبدیل گردیده است و ازاینروست که تلاش دارد تا به نحوی از انحا بی کفایتی و بی عرضگی افغان ها را به نمایش گذشته و به کشور های کمک کننده تفهیم نمایند که این کشور توان اداره خود را ندارد و باید این کار به عهده پاکستان گذاشته شود.
2-   بحث دوم موضوع اقتصادی است ، کمرنگ شدن بندر کراچی و محدودیت صدورکالای پاکستانی به آسیای میانه که عرض شد.
3-   گسترش روابط افغانستان با دشمن دیرینه این کشور یعنی هند. باید اعتراف کرد که کشور هندوستان همانگونه که جناب مودی صدراعظم آن کشور در افتتاح ساختمان  پارلمان افغانستان، ساختمانی که خود شان برای پارلمان افغانستان آباد کرده اند ، گفت: ما کشور افغانستان را در مشکلات تنها نمی گذاریم ، ما در بازسازی این کشور سهم خودرا ادا و هرنوع کمک انسانی را که از دست ما بیاید دریغ نخواهیم کرد، ما در کنار شما هستیم اما برای آبادی نه بخاطر تخریب ، ما برای شما آبادی می آوریم ، مطمئن باشید که از جانب ما بسوی شما راکتی پرتاب نخواهد شد.  تا هنوز اعمار بندسلما و ده بند دیگر که در دست اجرااست برای پاکستان با توجه به اهداف شومی که دارد تشویش و نگرانی خلق کرده و از همین روست که امنیت این کشور را اخلال می کند.
4-   بحث چهارم که به نظر ما بحث اساسی و کلیدی هست ، بحث زمامداران افغانستان است که از صدها سال به اینطرف در باتلاق جهل و خود خواهی غرق هستند. جمعی که درگذشته با قلدری و وحشت قدرت این کشور را تصاحب کرده بودند، عده ای امروز هم با همان داعیه میخواهند قدرت بلامنازعه این کشور باشند و بجز خود و اطرافیان شان باقی همه مردم به عنوان برده و غلام از اینها فرمانبرداری نمایند . بحث دیورند که هفتاد و یک سال است مردم افغانستان تاوان ادعا های پوچ و بی اساس یک عده را می پردازند به نظر ما موضوع حل شده است وعقل هم حکم می کند که دیگر زمینه ای برای بازپس گیری آن وجود ندارد، بناء دامن زدن به این مسئله آب به هاون کوبیدن بیش نیست، و به عقیده ما این ادعا های دیورند خواهی از روی وطن دوستی و استقلال طلبی نیست بلکه فاشیستانی دست به اینکار میزنند که انسانیت ، عظمت و همه چیز را در سایه برتری خود شان یعنی همان چند فاشیست دماغ گندیده ای که انسانیت برای شان ملاک نیست، زیرا وقتی اکثریت مردم و هموطنان خود را می بینند که در گوشه گوشه ای این مملکت با عقاید مختلف ، رسوم و عنعنات مختلف ، لسان و لهجه ها و گویش های مختلف زندگی نموده و برای تامین ارتباط خود زبان فراگیر و ادبیات باقدرت فارسی را انتخاب نموده اند ، این فاشیست های نابکار بجای اینکه بیایند در کنار هموطنان خود که در واقع عزت شان همین جاست،قرارگیرند، اما بخل و حسادتی که سرتا قدم شان را فراگرفته از اینکار ابا ورزیده وفقط برای اینکه بتوانند ادعای اکثریت وبرتری جویی های قبیله ای و قومی را حفظ کرده باشند، شعار دیورندخواهی را سرمیدهند که به عقیده ما این از درماندگی  و ناچاری است نه از روی اینکه میخواهند برای برادران آنطرف خط دیورند خدمتی را انجام دهند.
بناء در گام نخست باید اصلاحات را از گردانندگان قدرت این کشور آغاز کرد.  امروز مشکلات افغانستان همه ناشی از ضعف مدیریت و بی عرضگی مدیران ناکار آمد این کشور است و الا افغانستان در حالیکه بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی دنیا(امریکا) و کمک و همیاری سازمان ناتو و دهها کشور دیگر را با خود دارد اما هرروز روبه قهقرا میرود . اردویی که هم از لحاظ نیروی انسانی و هم از لحاظ تجهیزات نظامی دهها برابر از نیروهای مخالف ارجحیت دارد، هرروز در شهری و در سنگری شکست خود را تجربه می نماید.
کشور های کمک کننده مخصوصآ امریکا هم بداند که در تجهیز و به قدرت رساندن عده ای که آنرا به عنوان اکثریت این کشور پذیرفته بودید و حالا هم به همان اعتقاد هستید، دقیقا به اشتباه رفتید و میروید. بقول معروف « این ره که تو میروی به ترکستان است»
افغانستان قبل از همه بیک استراتیژی متین ، استوار و دقیق و فراگیر نیاز دارد و اینکار نه از توان درماندگان به قدرت رسانده امریکا ست و نه از توان استراتیژست های خارجی . استراتیژی برای افغانستان را باید نخبگان خود افغانستان تهیه و تدوین نماید . و تازمانیکه وضعیت موجود ادامه داشته باشد و مردم گروگان گونه در سایه حکومت چند نفر دست نشانده بی عرضه زندگی نمایند بی امنیتی ، خونریزی ، فقر و دربدری همچنان ادامه یافته و روزی فرارسد که از سنگ سنگ این کشور همانگونه که به انگلیسها  و روسها لعن و نفرین نثار می گردد به امریکا هم که صدها میلیارد دالررا ازپول جیب و تکس مردم خوددر این کشور هزینه کرده، نثار نمایند . باد این سخن بگوشت ، ما مرده و توزنده .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر