۱۴۰۴ تیر ۲۱, شنبه

در محاصره قضاوت‌ها: حکایت انسان آزاد در دنیای پرایراد

 

در محاصره قضاوت‌ها: حکایت انسان آزاد در دنیای پرایراد

غلام علی صارم

21/4/1404

در روزگاری زندگی می‌کنیم که قضاوت، پیش‌داوری، بدبینی و برچسب‌زنی به عادتی روزمره بدل شده است. هر حرکتی، هر سکوتی، هر نگاهی، هر نوشتاری و حتی هر ننوشتنی، بهانه‌ای است برای انتقاد، تمسخر یا تهمت. جامعه‌ای که باید بر مدار همدلی و هم‌فهمی بچرخد، امروز اسیر سیلاب برداشت‌های سطحی و سخنان بی‌پایه شده است.

این حقیقت تلخ، در ابیات زیبای شاعری از دیار تاجیکستان، به‌طرزی هنرمندانه بازتاب یافته است:

از این زمانه بیداد جای فریاد است
هرآنچه هرکی کند در محل ایراد است
اگر سلام کنی گویدت که طامع شد
چو بی‌روی گویدت که شیاد است
اگر نماز کنی گویدت که صوفی شد
وگر قمار کنی گویدت که نراد است

این چند بیت، عصاره‌ی زندگی اجتماعی ماست؛ زندگی‌ای که در آن، نه «بودن» آرامش دارد، نه «نبودن» مصون از نقد است. اگر کسی سلامی بگوید، متهم به طمع می‌شود، اگر سلام ندهد، فریبکار است. اگر دین‌ورز باشد، ریاکار است؛ اگر بی‌اعتنا به مناسک باشد، لامذهب است. اگر بکوشد بالا بنشیند، متکبر است؛ اگر پایین بنشیند، بی‌عرضه. اگر اندکی بیشتر غذا بخورد، پرخور است؛ اگر کم بخورد، بیمار و بی‌اشتها.

در فرهنگ شفاهی ما نیز این اصطلاحات به کرّات شنیده می‌شود:

  • فلانی همیشه می‌خواهد در صدر بنشیند، کلانکار شده.
  • دیدی چه بی‌نوا نشست، انگار هیچ‌چیز ندارد.
  • این‌همه خورد، معلوم نیست چه گرسنگی کشیده!
  • اینم هیچی نخورد، لابد مشکل معده دارد.
  • زن گرفت؟ معلومه که نمی‌توانست صبر کند.
  • نه، هنوز ازدواج نکرده؟ لابد مشکل دارد یا عقیده ندارد.

 

واینک جهان سیاست نیز میدان قضاوت‌های تندتر

این ذهنیت قضاوت‌گر فقط به روابط فردی محدود نمی‌ماند. به‌ویژه در فضای سیاسی، شرایط بسیار حساس‌تر است. اگر کسی درباره روابط ایران و آمریکا سخنی بگوید، بی‌شک به طعنه‌ای از طرف‌داران یا مخالفان یکی از این کشورها گرفتار می‌شود. اگر تحلیل‌گر به بمباران‌های غیرانسانی آمریکا علیه برخی کشورها اشاره کند، فوراً متهم به جانبداری از ایران یا روسیه می‌شود. اگر درباره عربستان چیزی بنویسد، دشمن ایران خطاب می‌شود. اگر جنگ اوکراین و روسیه را نقد کند، یا جنگ هند و پاکستان را مورد توجه قرار دهد، باز هم برچسبی به او زده خواهد شد: نوکر، جاسوس، یا طرفدار این یا آن جناح.

آزادی اندیشه، که باید فضیلت باشد، به جرم بدل شده است. تحلیل‌گری، که باید حاصل تحقیق، مطالعه و ژرف‌اندیشی باشد، با رنگ و بوی توطئه و وابستگی آمیخته می‌شود. هیچ‌کس فرصت نمی‌یابد تا بدون ترس از برچسب‌خوردن، آزادانه بنویسد، نقد کند و افق فکری خود را گسترش دهد.

اینر با صراحت بگویم که :موضع من: نه شرقی، نه غربی است.

در این میان، لازم می‌دانم یک موضع اساسی و روشن را بیان کنم: آنچه می‌نویسم، نه بر مبنای وابستگی حزبی است، نه تحت تأثیر کشوری یا قدرتی. نه از جناحی خط می‌گیرم، نه از دولتی بودجه. نوشته‌هایم حاصل تحقیق، تفکر، مطالعه، و تجربه‌ی زیسته‌ی خودم است.

ما هنوز هم به شعار پرمعنای «لا شرقیه و لا غربیه» باور داریم. نه در غرب، آرمان را می‌جوییم و نه در شرق، عدالت را یافته‌ایم. آنچه می‌خواهیم، آزادی اندیشه، صداقت در گفتار، و انصاف در قضاوت است. مخاطبان گرامی بدانند که نویسنده‌ی این سطور، همان‌گونه که خداوند متعال آزادش آفریده، آزادم می‌اندیشد، آزاد می‌نویسد و آزاد سخن می‌گوید.

بیایید پیش از قضاوت، اندکی مکث کنیم. پیش از آن‌که به کسی برچسبی بزنیم، کمی از دریچه‌ی انصاف و انسانیت به او بنگریم. اگر کسی نوشت، بگذاریم بنویسد. اگر کسی تحلیل کرد، گوش دهیم و سپس اگر لازم بود، نقدی مستدل ارائه کنیم، نه تهمتی بی‌دلیل.

جامعه‌ای که در آن آزادی اندیشه بمباران شود، رشد نخواهد کرد. و مردمی که فقط برای خود حق اندیشیدن قائل‌اند، دیری نمی‌پاید که خود نیز در زندان تنگ فکری خویش محبوس خواهند شد.

ما نیازی به تأیید این یا آن قدرت جهانی نداریم. نیازی نیست که در میدان جنگ رسانه‌ای شرق و غرب، سنگ کسی را به سینه بزنیم. تنها کافی‌ست در جبهه‌ی حقیقت و عدالت بایستیم؛ هرچند این ایستادن، پرهزینه، دردناک و حتی پر از تنهایی باشد.

اما چه باک! آنکه آزادی را فهمیده باشد، دیگر به رضایت این و آن نمی‌اندیشد. برای او، راست‌نویسی و حقیقت‌جویی، خود بهترین پاداش است. والسلام

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر