۱۳۹۶ مهر ۲۰, پنجشنبه

مقدمه ای براتخاذ استراتیژی صحیح در افغانستان «2»



طرح استراتیژی آسان نیست 
غلام علی صارم 

«لیدل هارت» استراتیژیست معروف دنیا می گوید:  در تاریخ معاصر کسی کتابی در مقوله استراتیژی تالیف  نکرده است که به اندازه جنرال آندره بوفر در این زمینه از تجربیات علمی برخوردار باشد . او این مطلب را در پیشگفتار کتاب « مقدمه ای بر استراتیژی » نوشته جنرال آندره بوفر نوشته است . و آقای بوفر در مقدمه این کتاب خود می گوید: هرکس که امروز ( 1963) دست اندر کار تهیه و تالیف کتابی در زمینه استراتیژی باشد، می باید تا حد تهور و بی باک ، جسور و گستاخ بوده باشد .  زیرا امروز کسی درزمینه استراتیژی به نبوغ اعتقاد ندارد.
استراتیژیستهای بزرگ در نتیجه ء مصیبت ها و اثرات مرگبار و دهشتناک دوجنگ جهانی و جبر و فشار حوادث روزانه از صحنه اندیشه های این مقوله زدوده شده اند، آنها با سادگی بی تکلف و خام  یک تمدن کهنه که در فراگشت فساد و تلاشی است همچون تصاویر پر نقش و نگار و رنگ های درخشان که رفته رفته در حال زوالند ، از صحنه خاطره ها محو می گردند.
گرچه ما به آن حدی که آقای بوفر برای یک استراتیژیست می گویند نیستیم و همین مطلب فوق را هم دقیقأ میدانیم ، و از قدیم خود نیز ضرب المثل معروفی داریم که می گویند« راست گفتی از قریه بیرونت می کنند» و اینرا نیز میدانیم که بحث روی مسئله استراتیژی در افغانستان مخصوصأ در این عصر که سی و هفت کشور دنیا دراین جا با تیرو تفنگ و تعداد دیگری با پول و یا  افراد غیر مسلح ، دنبال منافع خود سرگردان هستند، کاریست بس دشوار . 
آقای بوفر می گویند: نویسنده استراتیژی گستاخ ، بی باک و حسور باشد.  اما اوضاع افغانستاذن قسمی است که نویسنده استراتیژی قبل از طرح استراتیژی باید وصیت نامه خود را بنویسد.
ولی ما نه عالم علوم سیاسی هستیم و نه یک استراتیژیست ، اما هدف و آرزویی را در دل می پرورانیم که همانا اصلاحات در کشور است و دراین راستا مسایل زیادی را تاهنوز گفتیم و باز هم خواهیم گفت.
مجله اعتصام  موضع اصلی و اساسی اش  اصلاحات است و مطالبش کاملأ در راستای اصلاحات می باشد، کتابی تحت عنوان «اصلاحات ضرورتی برای افغانستان » با همین قلم برشته تحریر درآمده ، چاپ و بدسترس دوستان قرار گرفته است . و اینک این بحث را که روی مسئله استراتیژی آغاز نموده ایم  با همان هدف( اصلاحات) است که قبل از همه همان جمله همیشگی را تکرار می کنیم که ما موضوعاتی را که تحت هرعنوانی در راستای اصلاحات ارائه نمودیم و می نماییم آنراصددرصد کامل و خالی از عیب و نقص نمی دانیم بلکه می گوییم که: قابل بحث است .
قبل از بحث روی استراتیژی لازم میدانیم که ابتداء این کلمه را از لحاظ لغوی تفسیر و بعدأ معاریفی که از آن به عمل آمده ذکر نماییم و باشناخت دقیق این کلمه جنجالی ، موضوعاتی که در افغانستان ما نیاز مندش هستیم به بحث روی آنها بپردازیم.
ریشه لغوی :
ریشه لغوی استراتیژی به کلمه استراتژوسstrategus یا strategos یونانی بر می گردد . استراتیژوس که در جمع به صورت strategi یا strategio  در می آید ، در واقع لقب رهبران ارتش باستان و بخصوص رهبران ارتش باستان آتنی بود. این لقب استراتژوس در زمان حکومت کلیسن در سال 508 یا 507 ق م متداول شد. کلیسن پس از اینکه حکومت الگارشی تحت حمایت اسپارت ها را بارهبری انقلابی مردم از بین برد ، اقدام به تشکیل ساختار سیاسی اجتماعی نوینی نمود.  وی ده بخش قبیله ای را به عنوان واحد های فرعی دهگانه یک استراتژوس ( سردار، جنرال، فرمانده، رهبر) انتخابی قرارداشت . این ده فرمانده نظامی اعضای شورای جنگ آتنی ها را تشکیل میدادند . این شورای جنگ و اعضای آن بر سیاست های غیر نظامی نیز نظارت داشتند.  اگر چه واژه strategos مشتق شده از استراتوسstratos  یعنی ارتش است.
پیدایش واژه استراتژوس strategos  همزمان با افزایش میزان اهمیت و پیچیدگی بیشتر تصمیم گیری های نظامی بود ، جنگیدن به نقطه عطفی رسیده بود، زیرا طرفین جنگ دیگر قادر نبودند که صرفأ به فداکاری ها و از خود گذشتگی های فردی جنگجویان شان برای دستیابی به پیروزی متکی باشند، بلکه مجبور بودند که فعالیت های جنگی واحد های بیشماری متشکل از سپاهیان خود را هماهنگ کنند.  در ضمن با اهمیت تر شدن نیرو های دریایی در این دوران بر تعداد متغیر های که باید یک فرمانده نظامی در طرح ریزی عملیات جنگی در نظر بگیرد ، افزود. در نتیجه چگونگی هماهنگی و آمیختگی یگان های مختلف در نیرو های نظامی از حیاتی ترین مسایل تصمیم گیری بر فرماندهان موفق به شما آورده شد. (1)
این بود ریشه لغوی کلمه استراتیژی و اینک می پردازیم به تعاریفی که از این کلمه به عمل آمده است، و قبل از آن جمله ای را به عرض می رسانیم که : قبلأ از این کلمه صرف در بعد نظامی استفاده بعمل می آمد و هرجا کلمه استراتیژی به چشم میخورد ، موضوع آرایش نظامی ، طرح نقشه های عملیات جنگی  ، پیشروی و عقب نشینی ، به شکست وادار کردن ، به اسارت گرفتن و کارهای دیگری که در حالات جنگ پیش می آید در ذهن انسان تداعی می کرد. ولی امروز این کلمه مربوط و منوط به بخش های نظامی نبوده و از این محدودیت خارج گردیده است ، و قلمرو کاری و کاربرد آن نهایت وسیع شده .  ما روزانه بارها کلماتی چون استراتیژی فرهنگی ، استراتیژی اقتصادی ، استراتیژی سیاسی ، استراتیژی تعلیم و تربیه و... را می شنویم ، و در این نوشته هم هدف ما از بررسی استراتیژی همچنان بصورت عام است نه صرف استراتیژی نظامی .
تعاریف:
امروز تعریف های صرفا نظامی عملا از استراتیژی وجود ندارد ، زیرا این تعریف ها قادر به القای خصوصیات و یا وسعت قلمرو موضوعی که طیف وسیعی از جنگ تا صلح را می پوشاند نبوده ، بویژه که استراتیژی همان قدر با دولتمردی سرو کاردارد که با نظامیگری .  با وجود استراتیژی بیشتر در باره صلح است تاجنگ.
این حقیقت مقبولیت تمام دارد که اگر صلح شکست خورد باید مسئله بقا در جنگ بطور جدی مورد تعمق قرار گیرد.
جان گارنتjohn garnett   می گوید« امروز بجز صلح راه دیگری باقی نمانده است و همانطوریکه لیدل هارت گفته است ، توسعه سلاح های هسته ای نه تنها مقاهیم و تعریف های قدیمی از استراتیژی را منسوخ کرده ، بلکه آنها را بصورتبی معنی در آورده است . جنگ با آرمان پیروزی و به عنوان یک هدف با جنون و حماقت برابر است .
با توجه به قدرت سلااح های جدید ، عمده ترین وظیفه دکترین های استراتیژی نه بر پایی جنگ بلکه خلق راه های است که نتایج مصیبت بار کمتری از یک همه سوزی ناشی از جنگ با سلاحهای گرما هسته ای داشته باش. (2)
همچنان دانشمند دیگری بنام «برنارد ام باروچ» در سخنرانی خود در چهار دهم ژوئن 1946 در سازمان ملل گفت:  وقت آن رسیده است که بین مردگان و زندگان یکی را انتخاب کنیم ، این وظیفهء ماست.  در پس پرده دوران جدید هسته ای امیدی است که اگر از زوایای ایمان با آن برخورد کنیم ، رستگار می شویم . اگر در این راه ناکام شویم ، انسانیت را محکوم کرده ایم تا برده وحشت باشد،  بیایید خود را فریب ندهیم ، یا صلح جهانی را نتخاب کنیم و یا نا بودی جهان را. (3)
و آقای کسینجر هم می گوید که استراتیژی اسلوب بقای جامعه است. و همینطور اگر نظریات علما و دانشمندان علوم سیاسی و استراتیژیست های بعد از سال های 1946 را به مطالعه بگیریم تقریبأ بلا استثناء به صلح تاکید داشته وقدرت های که متکی به زور و سلاح های مخرب باشند آنها را قدرت های وحشی می خوانند.
و بالاخره این مطلب بدست می آید  که استراتیژی یک رشته مستقل علمی نیست و این را هم نمی توان انکار کرد که موضوعی است که تمرکز اصلی آن برنقش قدرت نظامی است، ولی حدو مرز مشخصی ندارد، و ایده ها و مفاهیمی که استراتیژیستها بکار برده و بسط داده اند از سایر شاخه های دانش بشری چون هنر ، و علوم اجتماعی به عاریت گرفته شده است .
شاید ذکر این نکته مهم باشد که هرمان کان herman kahn در اصل فیزیکدان ،
توماس شلینگthomas shlling   اقتصاد دان ،
البرت ولستیتر albert wohlstetter  ریاضی دان و هنری کسینجر مورخ بوده است .
تعریف های که تا به حال از استراتیژی ارائه شده است، همگی  بر این نکته تاکید دارند که اساسأ استراتیژی در باره «وسایل» است تا «اهداف»  فرض بر این بوده است که تعیین اهداف سیاسی وظیفه اصلی سیاستمداران است و توجه طراحان استراتیژیک تنها به این معطوف است که چگونه میتوان به نحو موثری از منابع نظامی مشخص برای تحصیل آن اهداف سیاسی استفاده کرد.
عقیده براین بوده است که وظیفه آنها تطبیق قدرت نظامی با منافع ملی است ، ولی تشخیص اینکه در وضعیت خاص منافع ملی کدام است ، از حوزه اختیار آنها خارج می باشد امروز تبعیت استراتیژی از سیاست که در این تجزیه و تحلیل نیز رعایت شده ، مورد قبول همگان است ، اگر جنگ قراراست یک عمل اساسی باشد ، نه یک خشونت بی هدف ، پس باید سیاستمداران آنرا کنترول کنند، توصیه معروف «کلاوزوسویتس » که در جنگ ها می بایست ادامه ارتباط سیاسی ولی با وسایل دیگر تلقی شود ، در واقع معروفترین گفته حکمت آمیز در استراتیژی است.
بالاخره به این نتیجه می رسیم که هر تعریف رضایت بخش از استراتیژی می بایست کار برد تفکرات استراتیژیک در زمان صلح را مد نظر داشته باشد و جای مناسب استفاده از قوای قهریه را در عرصه کلی سیاست گذاری خارجی مشخص کند. « رابردآزگود» می گوید که « در حال حاضر باید استراتیژی نظامی را به عنوان یک طرح کلی برای استفاده از ظرفیت قهر مسلحانه و در ارتباط با ابزار اقتصادی ، دیپلماتیک وروانی قدرت تعریف کرد که به بهترین نحو ممکن سیاست خارجی را با وسایل آشکار ، پنهان و ضمنی حمایت می کند.
آندره بوفر نیز از احتیاج غرب به تعبیه استراتیژی کلی که ابزار سیاسی ، اقتصادی و نظامی سیاست را ترکیب و هماهنگ می کند، سخن می گوید بهر حال در ذیل تعاریفی که از استراتیژی شده بعضی از آنها را به شما نقل می کنیم :
-استراتیژِ روش بقای یک جامعه است .
- استراتیژی عبارت است از تدابیری که جامعه برای بسیج و کاربرد کلیه منابع موجود و یا قابل حصول به منظور حفظ و تعمیم ارزشهای متعلق به خود اتخاذ می کند. (4)
- استراتیژی برنامه فراگیر و عمومی است که یک موسسه یا دولت قصد دارد توسط آنها در یک محیط پویا به هدفهای بلند مدت خود دست پیدا کند.
- استراتیژی عبارت است از برنامه جامع ، واحد و کاملی که بر مبنای آن نیل به اهداف اساسی سازمان تضمین می شود.
- استراتیژِی نقشه عملیاتی که برای دستیابی به یک نتیجه نهایی طراحی شده است : نیتی خاص که تدابیری برای آجرای آن اندیشیده اند.(5)
- استراتیژی یک دکترین مجرد بعریف شده نیست ، استراتیژی شیوه تفکری است که هدف آن دسته بندی کردن و نظم بخشیدن به وقایع بر حسب اولویتها و سپس انتخاب موثر ترین راه کار ها است . برای هروضعیتی استراتیژی خاص که منطبق با آن وضعیت است  وجود خواهد داشت .
هراستراتیژی ممکن است برای یک وضعیت ویژه عملی ترین و بهترین باشد و برای سائر وضعیت ها بد ترین .(6)
و به این ترتیب تعاریفی که از استراتیژی به عمل آمده بحدی زیاد است که اگر بخواهیم همه را متذکر شویم برای خوانندگان ملال آور خواهد بود. پس بنا بر این ذکر این جمله که L صحنه اصلی نبرد در مغز انسانهاست و برای هرکشوری واجب است که قبل از دشمن به قله تفکر و تعقل صعود کند) این بحث را خاتمه بخشیده و بحث بعدی را در ارتباط اینکه طرح استراتیژی یک ضرورت است پی می گیریم.
منابع:
1-استراتیژی و روشهای برنامه ریزی استراتیژیک –سعیده لطفیان دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی ص2 تهران 1376
2- استراتیژی معاصر –جان بلیس-کن لوث- جان گارنت- فیل ویلیامز ترجمه هوشمند میر فخرایی تهران 1369ص5
3- استراتیژی بزرگ – جام ام کالذیز ترجمه کورش تهران 1370 ص161
4- استراتیژی و تحولات ژئوپلتیک ناصر ثقفی عامری
5- استراتیژی نظامی اثر دریا دار ارجی سی وایلی چاپ تهران 1370
6- مقدمه  براستراتیژی اثر جنرال آندری بوفر  ترجمه مسعود کشاورز تهران 1369


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر