۱۳۹۶ آبان ۱۹, جمعه

مقدمه ای براتخاذاستراتیژی صحیح در افغانستان 6



دو فکتور دیگر در طرح و تدوین استراتیژی 
غلام علی صارم 
سیاست – اجراات هماهنگ
1-سیاست :
قبلا هم اشاراتی در این زمینه صورت گرفته است که اگر چه استراتیژی یک رشته مستقل علمی نیست و امروز آنطوریکه عملا به مشاهده می رسد ، حد و مرز مشخصی هم ندارد ، ایده ها و مفاهیمی که استراتیژست ها بکاربرده و از آن استفاده نموده اند از سائر شاخه های علوم بشری به عاریت گرفته شده است .
به قول جان گارنت ، تعیین اهداف سیاسی وظیفه اصلی سیاستمداران است و توجه طراحان استراتیژیک تنها به این معطوف است که چگونه میتوان به نحو موءثری از منابع نظامی مشخص برای تحصیل آن هدف سیاسی استفاده کرد.  عقیده بر این بوده است که وظیفه ء آنها تطبیق قدرت نظامی با منافع ملی است ، ولی تشخیص اینکه در وضعیت خاص منافع ملی کدام است ، از حوزه اختیار آنها خارج می باشد .
امروز تبعیت استراتیژی از سیاست مورد قبول همگان است. اگر جنگ قرار است یک عمل اساسی باشد ، نه یک خشونت بی هدف ، پس باید سیاست مداران آن را کنترول کنند .
توصیه معروف کلاوسویتس ، که جنگ می بایست ادامه ارتباط سیاسی ولی با وسایل دیگر تلقی شود، در واقع معروفترین گفتهء حکمت آمیز در استراتیژی است.
امروز مفهوم استراتیژی کامل از خود مختاری استراتیژی صرفا نظامی کاسته است و آنرا به ادراک استراتیژیک جامع کاملا وابسته می سازد و این ادراک مستقیما از سیاست فرمان می گیرد و رجال سیاسی آنرا تدوین می نمایند .                  
در قسمت ارتباط این دو مقوله نظریات زیادی ارائه گردیده است ، اندره بوفر می گوید: باید بی احساس شرم کاذب پذیرفت که هدایت یک سیاست در قلمرو استراتیژی کامل قرار دارد. (1)
البته این نظر، نظر یک جنرال نظامی است که در ارتباط استراتیژی سخن می گوید، وقتی نظریات دیگر را مطالعه می کنیم ، در کل به این نتیجه می رسیم که استراتیژی و سیاست را باید توأم مطالعه نمود ، و این را نباید از هم جدا کرد ، زیرا جدا کردن آن ها در واقع محدود ساختن آنها است .
در ارتباط این مقوله هنری کسینجر حرف بسیار جالب و قانع کننده ای دارد ، او می گوید : ( جدا کردن استراتیژی از سیاست تنها با متضرر کردن هردو امکان پذیر است ، این جدایی باعث می شود، نیروی نظامی با استعمال قدرت مطلق یکی تلقی شود که دیپلماسی را به سمت رعایت بیش از حد ظرافت و نرمی در سیاست سوق دهد. چون مسایل دشوار در سیاست ملی در زمینه های قرار دارد که عوامل سیاسی ، اقتصادی ، روانی ، و نظامی همگی در آن دخیل هستند ، بایداین خیال باطل را رها کنیم که چیزی به عنوان توصیه خالص نظامی وجود دارد. ) (2)
کسینجر چشم به راه روزی است که در هر مرحله از تصمیم گیری ، استراتیژی ، اندیشه ای به منزلهء ترکیبی از عوامل سیاسی ، اقتصادی و نظامی مد نظر قرار گیرد و جانشین نظام عدم تجانس فعلی شود، نظامی که به دنبال هدف برقراری مصالحه بین دو ملاحظه ء  متضاد« کاملأ» نظامی و سیاسی پدید آمده است . (3)
 واقعیت امر هم همین که در هر پلان استراتیژیک باید آمیزه های از سیاست ، اقتصاد ، نظامی ، امنیت در نظر گرفته شود در غیر آن وقتی برنامه در مرحله اجرا قرار بگیرد دچار سکتگی شده و هرگز پیاده نخواهد شد.
مخصوصا سیاست که ارباب همه علوم است ، بقول رابرت دال : سیاست یکی از حقایق غیر قابل اجتناب زندگی بشر است . انسانها در هر لحظه از زمان به نوعی با مسایل سیاسی در گیر می باشند و از طرفی باید یقین داشت که تحلیل استراتیژیک بدون داشتن دانش سیاسی بی معنا است . امروز تفکرات استراتیژیک چنان رابطه بهم بافته نا گشودنی با سیاست دارند که هر اقدامی در جهت جدا کردن آنها گمراه کننده و خطر ناک خواهد بود.
واقعیت امر این است که در کل اهداف از جانب سیاست طرح ریزی گردیده و بوسیله استراتیژی راه های نیل به آن تعیین می گردد، بناء نمی شود که سیاست و استراتیژی را از هم جدا کرد.  اما اینرا باید متذکر شد که استراتیژی در خدمت سیاست قرار دارد،  چون در تعاریفی که از استراتیژی به عمل آمده ، متذکر شدیم که استراتیژی راه رسیدن به اهداف را تعیین می نماید و باید متوجه بود که اهداف همان است که سیاست آنرا تعیین نموده است .
رعایت این امر در کل یک ضرورت، و در افغانستان واجب و ضرور است . اینجا هر پلان استراتیژیک را ضرورت است که در قالب سیاست ارزیابی کرد، اما باید خاطر نشان کرد که این امر ضروری در این کشور بدست کسانی افتاده  که واقعأ آنرا به مسخره گرفته اند، مثلا در طرح استراتیژی انکشاف ملی به ولایات رفته با مردم محل میخواهند که استراتیژی انکشاف ملی را تدوین نمایند . با کسانی که زبان شان به گفتن کلمه استراتیژی مشکل دارد، که در این قسمت اگر موضوع عفت قلم مطرح نمی بود جاداشت که همان ضرب المثل محلی را می نوشتیم ....
2- اجراات هماهنگ:
در طرح و تدوین استراتیژی یک سلسله واقعیت ها را باید در نظر داشته باشیم ، مخصوصأ در بعد سیاسی قضایای که با آن درگیر هستیم ، زیرا این یک واقعیت است که واقع گرائی سیاسی زمینه فلسفی اندیشه استراتیژی معاصر را تشکیل میدهد.
با رعایت این اصل وقتی بیک نظامی دولتی نگاه می کنیم همه ارگان های یک دولت مثل حلقه های زنجیر بهم وصل هستند.
وقتی در متون قدم مراجعه کنیم ، باز هم می بینیم که در قسمت دولت داری یک حرکت زنجیره ای وجود دارد . 
به عنوان مثال : در مقدمه ابن خلدون می خوانیم : ( جهان بوستانی است که دیوار آن دولت است ، و دولت قدرتی است که بدان دستور یا سنت زنده می شود ، و دستور سیاستی است که سلطنت آنرا اجرا می کند و سلطنت آیینی است که سپاه آنرا یاری میدهد، و سپاه یارانی باشند که ثروت آنها را تضمین می کند و ثروت روزیی است که رعیت آنرا فراهم می آورد، و رعیت بندگانی باشند که «داد» آنها را نگهمیدارد و «داد» باید در میان همه مردم اجرا شود و قوام جهان بدانست و جهان بوستانی است . ) (5)
و انوشیروان معروف به انوشیروان عادل می گفت:
( کشور به سپاه ، سپاه به دارائی ، دارائی به خراج ، خراج به آبادانی و آبادانی به «داد» استوار است . )
امروز با وجودیکه علم اداره و مدیریت انکشاف یافته و بسیاری از مشکلات بشر را تکنالوژی جدید حل کرده ولی هروقتی سخن از حل مشکلات اداری ، مشکلات سیاسی و سائر مشکلات زده میشود ، ووقتی در این راستا به بن بست می رسند سخن از مشارکت اعم از مشارکت سیاسی ، اقتصادی، منطقه ای و... که همانا رعایت عدالت است ، زده می شود و یا به اصطلاح سیاسی سخن از پولورالیزم زده می شود و نظام های خود سر و توتالیتری را بباد انتقاد می گیرند و نفی می کنند .  ما در اینجا موضوع را اجراات هماهنگ عنوان نمودیم .
به عنوان مثال : وقتی یک نفر تاجر میخواهد در ارتباط احداث یک فابریکه تولیدی سرمایه گذاری نماید، این تاجر به جواز سرمایه گذاری ضرورت دارد که از طریق وزارت تجارت باید اجرا شود ، زمین ضرورت دارد که از جانب وزارت دیگر برایش داده شود، امنیت لازم دارد که مربوط وزارت دیگری است ، سامان و لوازم و مواد خام که از خارج وارد می نماید باید از چینل وزارت دیگری حرکت نماید .
در مجموع همانکه در اخلاق ناصری گفته بود که آدمی هزار کار را باید انجام میداد تا یک لقمه نان را به دهن می برد.
اینک احداث یک پروژه سرمایه گذاری در افغانستان همان مثل گذشتن از هفت خوان رستم است ، مگر به افراد خاص ! به علاوه اینکه برای انجام این همه کار جیب انسانهای معمولی ظرفیت آنرا ندارد که پول رشوت این همه ادارات در آن جا داده شود، باید سرمایه گذار بکس دستی نسبتأ بزرگتری را با خود داشته باشد تاکار های که به ادارات مختلف ارتباط می گیرد زود زود به اتمام برساند.
به یقین گفته میتوانیم که در بعد انکشاف ملی آنچه به عنوان استراتیژی در این کشور مطرح شده هرگز وزارت های دفاع ، خارجه ، داخله و ریاست امنیت در مجموع گرد یک میز ننشسته تا مثلأ پروژه ای را که این مجموعه در نظر گرفته از لحاظ نظامی ، سیاسی و امنیتی ارزیابی و تائید و یا رد نموده باشند.
به عقیده ما پروژه های که تحت عنوان استراتیژی انکشاف ملی در اطراف و اکناف مملکت به تصویب رسیده است اصلا در بسیار موارد مراکز امنیتی کشور در جریان نیستند ، و همین ناهماهنگی در اجراات باعث گردیده که اکثرأ پروژه ها که روی دست گرفته شده به  اتمام نرسیده و مورد بهره برداری قرار نمی گیرند . در نتیجه به عرض می رسانیم که ما را عقیده بر این است که هر پروژه ای که بناست در راستای انکشاف ملی و ...  تطبیق گردد، باید منابع امنیتی و سیاسی و نظامی آنرا تائید نمایند، در غیر آن سرمایه ها بدون اینکه نفعی به این کشور مظلوم داشته باشد از بین خواهد رفت .
------------------- 
منابع :
1-      استراتیژی اقدام –آندره بوفر ترجمه مسعود محمدی  ص 23
2-      استراتیژی معاصر  ص 8
3-      همان    ص 8
4-      بنیاد های علم سیاست – عبدالرحمن عالم – نشر نی ص 24
5-      مقدمه ابن خلدون ص 72

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر