۱۳۹۶ آبان ۲۲, دوشنبه

مقدمه ای بر اتخاذ استراتیژی صحیح در افغانستان 7



استراتیژی در افغانستان
غلام علی صارم 

بحث استراتیژی در همه جا مشکل و بحثی پرمخاطره است ، اما در افغانستان به عقیده ما یک بحث کاملأ مرگ آوراست.
در اولین بحث خود نقل قول از دانشمندی راآوردیم که گفته بود:  آنهائیکه دست به تهیه و تدوین استراتیژی می زنند باید آدم متهور، جسور و نترس باشد.  و ماهم به عرض رسانیدیم که هرکه در افغانستان میخواهد استراتیژی تهیه و تدوین نماید و در باره استراتیژی در این مملکت چیزی بگوید و بنویسد باید از اول و قبل از همه وصیت نامهء خود را بنویسد.
زیرا: اولأ در این کشور کتاب و کتابهای که در باره استراتیژی این مملکت نوشته شده باشد ، یا کم است و یا هم اصلأ وجود ندارد.
ثانیأ: بخاطر دانستن این موضوع و بررسی سیر استراتیژی که در این مملکت چگونه بوده است ، باید یک دور مکمل تاریخ سیاسی و اجتماعی این مملکت را مطالعه کنیم تا از لابلای تاریخ ، استراتیژی شاهان و سلاطین این مملکت را در مقاطع مختلف بدست بیاوریم .
ثالثا: یکی از لوازم مهم تهیه و تدوین استراتیژی عدم وابستگی در ابعاد مختلف زندگی است یعنی مستقل بودن، آزاد فکر کردن ، وابسته آب و نان کس نبودن و.... که باتاسف ما در این موقعیت نیستیم
وقتی اوراق تاریخ را زیر و رو می کنیم در دوره های محدودی از تاریخ توجه به رشد جامعه صورت گرفته است و به اقتصاد و فرهنگ مردم توجه شده ،  اما در اکثر دوره ها صفحات تاریخ سیاسی این مملکت فقط سخن از قتل و کشتار ، کشتن پدر و پسر، کشتن برادر توسط برادر ، کور کردن برادر توسط برادر ، چیز دیگری به مشاهده نمی رسد .  اما در مواقعی که کشور در معرض خطر قرار گرفته فقط مردم بوده که بپا خواسته و خطرتجاوز کشور گشایان را دفع نموده است .
بعضأ آگاهانه یا ناآگاهانه مایه های اصلی افتخار به فراموشی سپرده شده و در مقابل به کسانی افتخار می شود که ازنظر آگاهان ذکر نامش هم سنگین است . مثلأ سلطان محمود غزنوی روز ها مصروف روی و موی و کاکل بچه ء بی ریشی بنام ایاز بوده ؛ و به هند حمله کرد و دوهزار دختر خوب صورت هندی را به عنوان اسیر با خود آورد، آیا این چه جای افتخار است؟  به عقیده ما این ننگ است و ذلت.
همین طور در مراحل بعد: عبدالرحمن خان ، چه معاهدات ننگین را با انگلیس ها امضا نمود و حبیب الله خان پسرش نیز یک قلم همه را بخاطر حفظ سلطنت موروثی نامشروعش  تائید نموده و سر به آستان انگلیس گذاشت که با تاسف عده ای هنوز هم عبدالرحمن را ولی خدا و پسرش را امیر شهید می نامند...
وقتی از عصر احمد شاه بابا به بعد مطالعه کنیم فقط استقلالیت تنها پسرش تیمور شاه را میتوان مورد تائید قرار داد،  دیگران یا گرفتار جنگهای خانوادگی بودند و همدیگر را تعقیب می کردند و یا همچون عبدالرحمن ، حبیب الله خان و عده ای دیگر وابسته بودند که هیچ اراده از خود نداشتند و تنها فکرو ذکر ایشان حفظ سلطنت چند روزهء زوال پذیر بوده است.
به عنوان مثال یکی از معاهدات امیر حبیب الله خان را که بعد از مرگ پدرش با انگلیس ها امضا نمود نقل می کنیم :  معاهده ای که در 21 مارچ 1905 به امضا رسید،  این معاهده در نزد دیپلومات های انگلیس به معاهده خال شهرت دارد، زیرا هنگامیکه امیر میخواست نسخه انگلیسی معاهده مذکور را امضا کند، یک قطره رنگ از قلم او برکاغذ ریخت ، وی گفت که این ورق خراب شد و باید متن دیگری تهیه شود، دین(نماینده انگلیس) که به ادبیات فارسی آشنا بود جواب داد: « عیبی ندارد این قطره رنگ خالی است که بر رخ زیبای معاهده نشسته و این بیت خواجه را مثال آورد:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
سردار عبدالقدوس خان که از جمله مشاورین امیر و در جریان مذاکره از هوا خواهان عملیات علیه ترکستان روسی بود گفت:  « امیر صاحب دقت کنید که دین صاحب سمرقند و بخارا را به شما هدیه میدهد» 
اما دین با حاضر جوابی اظهار داشت: « ببخشید  خال بر روی نسخه انگلیسی نشسته ، لهذا این ا میر صاحب هستند که سمرقند و بخارا را به ما بخشیدند.(1)
این معاهده ننگین با این مسخره گی به امضا رسید و تمام معاهدات ننگین و شرم آوری را که پدر خونخوارش بیست سال قبل امضا کرده بود ، او هم یک قلم همه را تائید و افغانستان را در جایی که بیست سال قبل قرار داشت قرار داد.
ارتباطات را در دوره های ما بعد هم با قدرت های بزرگ استعماری میشود از این دست حساب کرد. 
حال شما( خوانندگان محترم) قضاوت کنید ، در کشوریکه سیاستمداران ، آنهائیکه قدرت اجرایی مملکت را در اختیار دارند با این وضعیت میتوانند که برای مملکت خود اهداف عالی و بخاطر رسیدن به آن اهداف استراتیژی تدوین نمایند؟  هرگز!!!
با آغاز دوره کمونیست ها معاهده ننگین پنج دسمبر به امضا رسید و ورود عساکر روس و اشغال نظامی این مملکت را به دشمنانش صلاحیت داد. تا این تجاوز دفع شد جمعی دیگر به میان آمد که حکومتش با ریختن خون هزاران انسان بیگناه آغاز گردید و آنرا خائنانه توجیهات شرعی و اسلامی هم نمودند . تااینکه عده ای بنام طالب ظهور کرد، حکومت موجود (حکومت استاد ربانی) آنرا تا رسیدن به دروازه های کابل کبوتران صلح خواند،  وقتی دید که این کبوتران خودش را هم ماندنی نیست ، آنگاه آنها را نیرو های اجانب و بیگانه خوانده و علیه ایشان اعلان جهاد کرد.
باز این هم بوسیله مردم دفع شد  اما دفاع این مرحله خیلی گران تمام شد،  شخصیت های ممتاز و دلسوزی را از این کشور گرفت،  به مجرد دفع این تجاوز معاهده شرم آور دیگر ی  همانند معاهده پنج دسمبر بنام معاهده بن ( البته این هم در پنج دسمبر)  به امضا رسید ، بلکه بدتر از معاهده پنج دسمبر(1978) ، زیرا معاهده پنج دسمبر 1978  تنها آمدن روسها را به افغانستان قانونیت میداد، اما این معاهده(پنج دسمبر 2001) افغانستان را میدان بزکشی تمام قدرتهای دنیا ساخت؛ به اصطلاح همه را اشر کرد، ایکاش از این اشر استفاده ای به نفع افغانستان میشد ، متاسفانه می بینیم که بازهم همان عده ای خاص است که به آب و نانی رسیده و مردم همان هستند که بودند، بلکه بدتر از آن ، زیرا در طول بحران های که این مملکت در این سه دهه پشت سر گذاشته ، کا ر تا به اینجا که مردم از گرسنگی  فرزندان شان را در معرض فروش قرار بدهند ، نرسیده بود که امروز عملا دیدیم ، آیا به اینگونه حرکات ننگین و شرم آور میتوان استراتیژی گفت؟
امروز هم کشور افغانستان به مظلومیت مضاعف گرفتار است .
درست است که کشور های زیادی با نیروی نظامی در این مملکت آمده و ظاهرأ با پدیده  شومی بنام تروریزم میخواهند مبارزه نمایند.
باید اذعان داشت که : سالها بود که مردم افغانستان از این تجاوز بی رحمانه شکایت می کردند، فریاد مظلومانه ایشان بلند بود، افغانستان به تل خاکستر ی تبدیل شده بود ، هر چه این ملت دادو فریاد کرد که سوختیم ، هیچ کس بداد شان نرسید ، زمانی دنیا به کمک این کشور رو آورد که آتش تباه کن این خانه ، خانه های ایشان را فراگرفت، البته ظاهر قضیه همین است. بهر صورت از موضوع خارج نشویم ، افغانها این گلایه را از جامعه جهانی برای همیشه خواهند داشت .
اگر اوضاع امنیتی افغانستان را بعد از شکست طالبان یا از سال 1380 تا حال بررسی کنیم می بینیم که آنها روز بروز تقویه می شوند، حملات ایشان روز بروز گسترش پیدا می کند و شهر های کوچک و ولسوالی ها مخصوصأ در مناطق جنوب یکی بعد دیگری  به نفع آنها سقوط می کنند.
در حالیکه دنیا از افغانستان پشتیبانی سیاسی ، نظامی ، اقتصادی و.... می نماید ، اما برخلاف آنهائیکه دشمن خوانده می شوند، تقویه می گردند و به تعداد نیرو های شان افزوده گردیده و دامنه حملات نظامی و عملیات های انتحاری گسترش می یابد.
به نظر ما یکی از عواملی که آنها را تقویه نموده ضعف مدیریتی و ناکار آمدی دولت موجود است که در مقدمه هم اشاراتی به آن شد
 بیکاری و بیکار سازی که از جانب دولت صورت می گیرد با عث شده که لشکر مخالف تقویت گردد.
ضعف دولت و بیکاره گی مسوولین بجای رسیده که میتوان هزاران مورد را یاد آور شد، و یکی از آن موارد بلند رفتن نرخ ها است که مردم را بداد آورده است . و تلفاتی که مردم از ناحیه سرما و فصل زمستان متحمل می شوند ،و...
حتی رئیس جمهور خود هم بداد آمده و میگویند که خانه های مجلل و بلند منزل ها همه از کسانی است که یا اعضای بلند پایه حکومت هستند و یا در پارلمان نشسته اند.
یکی هم نیست که از ایشان بپرسد ، آقای کرزی ! آیا این بلند پایه گان دولت ، دست نشانده های خود شما نیستند؟  و آیا این بلند منزل های که طبق نقشه زمین های آنها اکثرأ مربوط ساحه سبز می شود ، بدستور جناب عالی آباد نشده ؟  از این پیشتر نمی رویم ( تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)  زیرا اگر بگوییم که اینها اکثرأ به کی ها تعلق دارند در خانه ولوله بپا خواهد شد.
از طرفی یک نکته را به دوستان خارجی که ظاهرأ به کمک افغانستان آمده اند ، متذکر می شویم و آن اینکه :  اگر ملل متحد ، ناتو و در راس همه امریکا میخواهند مردم افغانستان برای همیشه از ایشان تقدیر و تشکر نمایند که در بدترین شرایط آمدند ودست ایشان را گرفتند. در این کشور فقط امنیت تامین نمایند ، صرف تامین امنیت را به عهده بگیرند و در این کشور سیاست نکنند. و همچنان باید بدانند که افغانستان ، افغانستان سی سال قبل نیست ، آنهائیکه در این سی سال صرف اخبار افغانستان را شنیدند و از این کشور بدور بودند نمی توانند در این کشور سیاست نمایند. با توجه به اینکه بعضی از ایشان منفور جامعه افغانی هم هستند، که به یدک کشیدن آنها نیز این کمک ها را زیر سوال خواهد برد.
امروز دوستان خارجی افغانستان همه در گیر جنگ خطر ناک پارتیزانی یا جنگ های به اصطلاح گوریلایی هستند ، همان شیوه  جنگی که افغانها سه بار قدرت عظیم نظامی انگلیس را بزانو در آورد و یک بار هم در این سه دهه اخیر قدرت استعماری روسها را در میان ناباوری های جهانی چنان به زانو در آوردند که دنیا از این عمل افغانها انگشت با دندان می گزیدند.
امروز امریکا باید بپذیر که استراتیژی این جنگ باید توسط متخصصین این نوع جنگ طرح ریزی گردد و متخصصین آن هم کسانی هستند که در برابر دید همه جهانیان قدرت به اصطلاح شکست ناپذیر استعمار سرخ رامتلاشی کرده و باعث آزادی شانزده جمهورت مستعمره گردیدند.
پس بنا براین استرتیژی افغانستان باید توسط کسانی طرح و تدوین شود که آشنائی به درد افغانستان ، به کلتور افغانستان ، به عنعنات افغانستان و به جغرافیای سیاسی و نظامی افغانستان  داشته باشند.
استراتیژی های کاپی شده و آدم های مسخ شده که طبق آن ضرب المثل معروف نوکر خان هستند بدرد این مملکت نمی خورند.
-----------------------------------------------  
منابع :
1-     افغانستا ن در پنج قرن اخیر -  مرحوم صدیق فرهنگ- ج2 ص455

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر