پیامدهای مسدود شدن مرزها و نقش مسیرهای جایگزین برای افغانستان
غلام علی صارم
سه شنبه 11 قوس 1404
مقدمه
مسدود شدن گذرگاههای میان افغانستان و پاکستان بار دیگر موضوع روابط شکننده
و پرتنش دو کشور را در محور توجه قرار داده است. این رخداد که همزمان با فصل برداشت
و صادرات میوههای تازه افغانستان و پاکستان اتفاق افتاده، خسارتهای گستردهای بر
تجار، کشاورزان و مصرفکنندگان هر دو سوی مرز وارد کرده است. با آنکه مسدودسازی گذرگاهها
در ظاهر یک اقدام مقطعی و امنیتی معرفی میشود، اما در عمل هر سال بهویژه در فصل صادرات
میوه افغانستان تکرار شده و بسیاری آن را ابزاری سیاسی ـ اقتصادی میدانند.
در چنین شرایطی، افزایش قیمت برخی کالاهای پاکستانی در بازار افغانستان،
نگرانیهایی را درباره تورم و کمبود کالا ایجاد کرده است. با این حال، رشد فعالیت بندر
چابهار و تلاش برای استفاده از مسیرهای جدید نشان میدهد که افغانستان در پی کاهش وابستگی
یکجانبه به پاکستان است. این مقاله با نگاهی بیطرفانه به بررسی دلایل تاریخی و اقتصادی
تنشها، پیامدهای مسدود شدن گذرگاهها، نقش مسیرهای جایگزین، و گزینههای ممکن برای
آینده میپردازد.
1. پیشینه
تنشهای تجاری افغانستان و پاکستان
روابط میان افغانستان و پاکستان همواره تحت تأثیر دو عامل بوده است:
۱ -ملاحظات امنیتی و سیاسی،
-۲ وابستگی تاریخی اقتصادی.
از دههها پیش، افغانستان بخش مهمی از تجارت وارداتی و صادراتی خود را
از طریق بنادر کراچی و گذرگاههای مرزی تورخم و چمن وندرتا غلام خان انجام میداد.
این وابستگی سبب شد که پاکستان در بزنگاههای سیاسی و اقتصادی از «فشار مرزی» بهعنوان
ابزار بهره ببرد. مسدود کردن گذرگاهها در زمان برداشت انار، انگور یا جلغوزه افغانستان
تقریباً به یک الگوی تکراری تبدیل شده است.
در مقابل، کشاورزان پاکستانی نیز در فصل برداشت محصولات خود – بهویژه
کیله، نیازمند بازار افغانستاناند و مسدود
شدن گذرگاهها به آنها نیز لطمه جدی وارد میکند. اختلافات سیاسی میان دو دولت باعث
شده که جوامع تجاری و مردم عادی قربانی اصلی این کشمکشها باشند.
2. پیامدهای اقتصادی
مسدود شدن گذرگاهها
۲.۱. آسیب به میوهها
و محصولاتی که سریع فاسد میشوند.
میوههای تازه افغانستان مانند انار، انگور و سیب معمولاً تحمل بیشتری
نسبت به کیله و محصولات پاکستانی دارند، اما با این حال توقف طولانیمدت در مرز کیفیت
آنها را پایین میآورد و خسارت سنگین به باغداران میزند. در پاکستان نیز کیله و دیگر
محصولات استوایی از بین میروند و هزاران تُن آن فاسد شده است.
۲.۲. افزایش قیمت کالاهای وارداتی
برنج، آرد، روغن و برخی کالاهای پاکستانی در بازار افغانستان افزایش قیمت
داشتهاند. اما تجربه نشان میدهد که این افزایش معمولاً موقتی است و بهمحض فعال شدن
مسیرهای جایگزین، بازار دوباره متعادل میشود.
این وضعیت در سالهای گذشته بارها تکرار شده و نشان داده که بازار افغانستان
قابلیت سازگاری سریع دارد.
۲.۳. فشار بر تاجران دو کشور
برخی تحلیلگران میگویند که این بار فشار از داخل پاکستان بیشتر شده است،
زیرا رکود اقتصاد این کشور، مشکلات تورمی و وابستگی به صادرات به افغانستان باعث شده
است که تجار پاکستانی از دولت خود بخواهند هر چه زودتر گذرگاهها را باز کند. این وضعیت
نشان میدهد که استفاده از مرز به عنوان ابزار فشار اکنون برای خود پاکستان نیز هزینهساز
شده است.
۳. نقش فزاینده مسیرهای
جایگزین؛ چابهار در کانون توجه
یکی از رخدادهای مهم این دوره، افزایش تردد و فعالیت بندر چابهار است.
این بندر که از سوی هند تقویت و توسعه یافته، میتواند جایگزین مهمی برای بنادر پاکستان
باشد. مزایای چابهار عبارتاند از:
1- کاهش وابستگی افغانستان به یک مسیر واحد؛
2- امکان رقابت میان
بنادر منطقه به نفع تاجران افغانستان؛
3- افزایش امنیت و
ثبات تجاری؛
4-نزدیک بودن نسبت به بندر کراچی؛
5-گسترش روابط اقتصادی افغانستان با ایران، هند و آسیای مرکزی.
رونق چابهار در روزهایی که گذرگاههای پاکستان بسته بود نشان داد که افغانستان
میتواند با برنامهریزی، از حلقه وابستگی محدود به پاکستان خارج شود و سبد مسیرهای
تجاری خود را متنوع سازد و اینک که بازهم یک بار دیگر این چرخه تکرار شده یقینا
رونق بیشتر یافته و به نفع تاجران افغانستانی خواهد بود.
۴. آیا مسدودسازی طولانیمدت گذرگاهها میتواند بحران را
حل کند؟
برخی دیدگاهها بر این باورند که «مسدود نگهداشتن راه ها برای مدت نامحدود»
میتواند فشار لازم را بر پاکستان ایجاد کند و این چرخه باطل هر سال پایان یابد. این
دیدگاه دلایلی دارد:
1. تجربه گذشته نشان داده که پاکستان در زمان فصل میوه افغانستان از
مرز بهعنوان ابزار فشار استفاده میکند؛
2. وابستگی پاکستان به صادرات به افغانستان زیاد است و بستن گذرگاهها
میتواند به اقتصاد آن آسیب بزند؛
3. وجود مسیرهای جایگزین برای افغانستان اکنون بیشتر از هر زمان دیگر
است و این میتواند وابستگی تاریخی را کاهش دهد.
اما برای یک تحلیل جامع، باید پیامدهای احتمالی این اقدام نیز بررسی شود:
نخست نگاهی می اندازیم به آثار مثبت چنین فشار بلندمدتی:
-افزایش انگیزه پاکستان برای ثبات روابط؛
-تقویت بنادر جایگزین مانند چابهار یا مسیرهای آسیای مرکزی؛
-رشد صنایع داخلی افغانستان به دلیل کاهش واردات خارجی؛
-حذف ابزار «فشار مرزی» از سیاست خارجی پاکستان.
خطرات و پیامدهای منفی:
- افزایش هزینههای
واردات برای مردم افغانستان؛
- آسیب به اقشار کمدرآمد
بهدلیل رشد قیمت مواد غذایی؛
-ایجاد بازار سیاه و قاچاق؛
-فشار اقتصادی بر تاجران و افزایش بیکاری در برخی تجارتهای وابسته؛
-احتمال واکنشهای متقابل سیاسی.
برای سیاستگذاری موفق، باید میان فشار اقتصادی هدفمند وآسیب به مردم عادی
تمایز گذاشت. مسدودسازی کامل و طولانیمدت میتواند از یک سو فشار ایجاد کند، اما از
سوی دیگر ممکن است به خود افغانستان نیز ضربه بزند.
راهکارهای جایگزین برای خروج از بنبست، بدون تشدید آسیبهای اقتصادی:
بهجای تمرکز بر قطع کامل رابطه، تقویت مسیرهای چندگانه میتواند افغانستان
را از حالت وابستگی بیرون کند. زمانی که یک کشور به یک مسیر وابسته نباشد، طرف مقابل
توانایی بهرهبرداری سیاسی از آن را نیز از دست میدهد.
بازار منطقهای برای افغانستان بسیار مهم است. گفتگوی اقتصادی با کشورهای
آسیای مرکزی، ایران، هند و حتی چین میتواند نقش پاکستان را کاهش دهد بدون آنکه تقابل
مستقیم ایجاد شود.
یکی از ضعفهای بزرگ افغانستان در صادرات میوه نبود سردخانههای گسترده
و سیستم حملونقل یخچالدار است. اگر این بخش تقویت شود، خسارت محصولات تازه در زمان
تنشهای مرزی به حداقل میرسد. که ما امیدواریم تاجران کشور خود به این کار
توجه جدی بفرمایند.
موضوع مهم دیگر طرح یک استراتیژی دقیق و ارزیابی شده اقتصادی واصلاح سیاستهای
تجاری دو طرف است.
وجود مکانیزمهای نظارتی دوجانبه و توافقهای الزامآور میتواند مانع
استفاده از مرز بهعنوان ابزار فشار شود.
و بازهم میرسیم به همان نقطه که ما در طرحی که قبلا ارائه شده یکبار دیگر تاکید
نمایم .
در یک جمع بندی کوتاه از آنچه گفته آمدیم میتوانیم به عرض برسانیم که:
تردیدی نیست که مسدود شدن گذرگاههای افغانستان و پاکستان یک چرخه تکراری
و فرسایشی است که هرساله زیانهای اقتصادی فراوانی به مردم هر دو کشور وارد میکند.
هرچند فشارهای ناشی از این انسدادها میتواند پاکستان را وادار به بازنگری در رفتار
خود کند، اما قطع کامل رابطه یا مسدودسازی طولانیمدت گذرگاهها راهحلی پایدار و کمهزینه
نیست.
راهحل واقعی در متنوعسازی مسیرها، کاهش وابستگی، تقویت زیرساختهای داخلی
و پیگیری دیپلماسی اقتصادی نهفته است.
چابهار، آسیای مرکزی و مسیرهای ایران اکنون ظرفیتهای بسیار مهمی برای
تبدیل شدن به مسیرهای اصلی تجارت افغانستان دارند. هرچه وابستگی افغانستان کمتر شود،
نقش فشار مرزی در سیاست پاکستان نیز کمرنگتر خواهد شد.
در نهایت، تقابل سخت و مسدودسازی مطلق شاید در کوتاهمدت فشار سیاسی ایجاد
کند، اما تنها رویکردی که میتواند امنیت اقتصادی بلندمدت افغانستان را تضمین کند،
ایجاد شبکههای جایگزین و پایدار تجاری و افزایش قدرت چانهزنی اقتصادی کشور است.
به امید روزی که غایله ها در سراسر جهان خاتمه یافته و زندگی همه
برپایه انسانیت و عقلانیت استوار گردد.والسلام

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر