دو پنجم دسمبر_ دو امضا که مسیر تاریخ افغانستان را تغییر دادند
غلام علی صارم
جمعه14قوس1404/5دسمبر2025
طی چهل و هفت سال گذشته که بحران در کشور ما از هفتم ثور 1357هجری
شمسی با کودتای سرخ و ننگین هفت ثور وباحمایت مستقیم حزب کمونیست شوروی وقت
آغاز و تا ایندم ادامه دارد و ما شاهد شهدای میلیونی و آوارگی میلیونها انسان و
معلولیت صد هاهزار انسان بودیم. آغاز این همه از هفتم ثور و کودتای کمونیست های
تحت حمایت شوروی وقت است.
حوادثی که در پی این روز خونین برای کشور ما پیش آمد نگارش آن همان
مثل معروف «مثنوی و هفتاد من کاغذ است» ولیکن ما در این نوشته مختصر و کوتاه منباب اینکه تاریخ گذشته یادآوری گردیده و ما
توفیق عبرت گیری را پیدا کنیم به آن می پردازیم.
هدف از این نوشته ما یاد آوری خاطره سیاهی است که در پنجم دسمبر
1978رخ داد که این اولی و دومی آن توسط رقیب سیاسی و نظامی اش در همچو روزی یعنی
پنجم دسمبر اما در 2001 بوقوع پیوست. امریکا از روسها انتقام گرفت اما تاوان این
جنایات تاریخی را مردم مظلوم افغانستان پرداخت.
بیاد دارم که در ارتباط این روز ها و قبل از آنکه پنج دسمبر دومی
بوقوع بپیوند دوسه باری با فرارسیدن این روز مطالبی را برمبنای یاد آوری و عبرت
گیری از یاداشت های دوستان و بزرگان و حافظه و یاداشت های شخصی نوشته ام و همچنان
از پنج دسمبر دومی که امریکا آنرا بوسیله رقبای سیاسی کمونیست ها به امضا رساند.
نوت: معاهده پنج دسمبر1978 توسط نورمحمد ترکی و حفیظ الله امین از
رهبران حزب دست پروده روسها یعنی " حزب دموکراتیک خلق افغانستان " با
روسها به امضا رسید و پنج دسمبر 2001 توسط یونس قانونی نماینده حزب جمعیت اسلامی
افغانستان در بن و در واقع با امریکا به امضا شد.
با توجه به اینکه باربار در این ارتباط نوشته ام و اینک که بازهم پنجم
دسمبر فرارسیده می پردازم به خلاصه ای از این دو قرارداد وپیامد های آن برای مردم
افغانستان تا باشد که جوانان ما اینرا بخاطر داشته باشند که در چنین روزی مردم و
سرزمین شان چه درد ها و رنج های را از اثر رقابت قدرت های بزرگ جهانی متحمل گردیده
اند.
تاریخ معاصر افغانستان روزهای بسیاری را در حافظه جمعی مردم ثبت کرده است،
اما پنجم دسمبر جایگاهی ویژه دارد، روزی که دو بار، در دو مقطع حساس، توافقنامههایی
میان افغانستان و قدرتهای بزرگ جهان امضا شد، توافقهایی که هرچند در ظاهر با عنوان
همکاری و ثبات مطرح شدند، اما در عمل راه را برای حضور نظامی خارجی در کشور هموار ساختند
و فصلهای تازهای از بیثباتی را گشودند.
1. پنجم
دسمبر ۱۹۷۸: توافقنامهای که
سایه جنگ سرد را بر افغانستان گسترد
در پی کودتای سرخ وننگین هفت ثور و رویکارآمدن حکومت حزب دموکراتیک خلق،
افغانستان به سرعت در مدار اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت. در چنین فضایی، در۵ دسمبر ۱۹۷۸ «توافقنامه دوستی، حسن همجواری و همکاری» میان کابل و مسکو
امضا شد.
این توافقنامه، اگرچه بهطور رسمی اعزام نیروهای نظامی را ذکر نمیکرد،
اما به عنوان چارچوب حقوقی و سیاسی تعبیر شد که ورود ارتش سرخ در دسامبر ۱۹۷۹ را توجیه کرد. حکومت
وقت که وابسته به حمایت مسکو بود، این امضا را ابزاری برای تحکیم موضع خود میدید،
اما پیامدهای آن دامن سراسر کشور را گرفت.(1)
پیامدها:
الف: آغاز جنگی خونبار
که بیش از یک دهه ادامه یافته و کشتار میلیونی در پی داشت؛
ب: شکلگیری و تقویت جریانهای جهادی در برابر حضور شوروی وقت؛
ج: تخریب زیربناهای اقتصادی و اجتماعی و مهاجرت میلیونها افغان؛
د: تبدیل افغانستان به میدان تقابل دو بلوک جهانی.
بدینگونه، توافقنامه ۱۹۷۸ افغانستان
را در بطن رقابتهای جنگ سرد قرار داد و نسلهای بعدی را با هزینههای سنگین این رویارویی
درگیر ساخت.
2. پنجم دسمبر ۲۰۰۱: توافقنامه بن و آغاز فصل جدید وابستگی سیاسی:
بیش از دو دهه بعد، بار دیگر افغانستان در ۵ دسمبر شاهد امضای توافقی سرنوشت ساز بود. پس از حملات ۱۱ سپتامبر و سقوط
حکومت طالبان، نمایندگان گروههای مختلف افغان با پشتیبانی جامعه جهانی درراس
امریکا «توافقنامه بن» را امضا کردند.
گرچه هدف رسمی آن ایجاد ساختار موقت سیاسی و آغاز روند دولتسازی بود،
اما در عمل این توافق مشروعیت سیاسی و حقوقی لازم برای حضور نیروهای آمریکا و ناتو
در افغانستان را فراهم ساخت. قدرتهای خارجی به عنوان ضامن ثبات معرفی شدند و دولت
جدید برای بقا به حمایت نظامی و مالی آنان وابسته شد.
پیامدها:
الف: شکلگیری یک ساختار سیاسی نوین با حمایت
و نظارت ظاهرآجامعه جهانی و در واقع امریکا؛
ب: بازسازی نسبی برخی نهادها و توسعه محدود
زیربناها؛
پ: تداوم جنگ و ظهور مجدد طالبان بهعنوان یک نیروی مسلح قدرتمند؛
ت: گسترش فساد اداری و وابستگی اقتصادی دولت؛
ث: سقوط جمهوری در
آگست ۲۰۲۱ و بازگشت طالبان
به قدرت.
توافقنامه بن، با تمام امیدهایی که بر آن بسته شده بود، نتوانست ثبات
پایدار را تأمین کند و افغانستان دوباره در دور باطل بحران افتاد. زیرا مبنای این توافق فریب و انتقام گیری
امریکا از روسها بود نه ثبات و آینده بهتر برای افغانستان.
3.دو امضا، یک سرنوشت مشترک:
با وجود تضاد ایدئولوژیک جناحهایی که این دو توافقنامه را امضا کردند،
یکی وابسته به شوروی و دیگری مخالف آن اما نتیجه عملی هر دو شگفتآور و
مشابه است:
الف: حضور مستقیم قدرتهای
خارجی در ساختار سیاسی و امنیتی افغانستان؛
ب: کاهش استقلال تصمیمگیری
دولتها؛
پ: آغاز دورهای تازه
خشونت و جنگهای فرسایشی؛
ت: تحمیل هزینههای
سنگین انسانی، اقتصادی و روانی بر مردم.
تجربه هر دو پنجم دسمبر نشان میدهد که هیچ توافقی که از بیرون مشروعیت
گیرد و بر نیروی خارجی تکیه داشته باشد، به ثبات واقعی منتهی نمیشود. افغانستان تنها
زمانی میتواند از چرخه بحران بیرون شود که تصمیمگیریها از اراده ملی سرچشمه گیرد
و سیاست خارجی آن بر پایه توازن، استقلال و عقلانیت تنظیم گردد.
درنتیجه میتوان گفت که : پنجم دسمبر—چه در
۱۹۷۸ و چه در ۲۰۰۱—تنها
تاریخ امضای دو سند نیست، نماد دو دورهای است که افغانستان در آنها به آزمایشگاه
رقابت قدرتهای جهانی بدل شد. یادآوری این روز نه برای زنده کردن گذشته، بلکه برای
آموختن از آن ضروری است. آینده کشور تنها زمانی روشن خواهد بود که تاریخ تکرار نشود
و دولتسازی بر بنیان اراده مردم، مصالح ملی و استقلال سیاسی استوار گردد.
منبع:
1- علاقه مندان به تاریخ کشور میتوانند شرح مفصل این معاهده (1978)
رادر جلدسوم کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر نوشته مرحوم میر محمد صدیق فرهنگ
مطالعه نمایند و تفصیل پنج دسمبر دومی را از طریق گوگل بدست بیاورند.
.jpg)
.jpg)

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر