۱۳۹۴ اسفند ۶, پنجشنبه

نقد نظریه اوشو در مورد ازدواج



نقدي بر نظريات اشو در مورد ازدواج
مقدمه:
اوشو را بشناسيم:
"اشو" در يازدهم دسامبر 1931 در شهر "كوچ وادا" واقع در ايالت "مادياپر ادش" هندوستان چشم به جهان گشود. او از همان كودكي، روحيه اي سركش و مستقل داشت و بر اين امر پافشاري مي كرد كه به جاي دريافت دانش و باور از ديگران، خودش حقيقت را بياموزد.
نام پدري اشو، "راجنيش" است. كنيه ي "باگوان" به معناي "آقا" و "سرور" را به ابتداي نام وي افزوده بودند و در كتابها و نوشته ها از او با نام "باگوان شري را جنيش" ياد مي كردند (شري، كنيه اي احترام آميز به معناي مقدس و بزرگ است). در ژانويه ي سال 1989، اشو به دليل سوء برداشت هاي به وجود آمده، كنيه ي "باگوان" را از نام خويش برداشت و گفت:
"ديگر مسخره بازي بس است."
از آن پس، او را "اشو راجنيش" ناميدند. نام "اشو" (Osho) از واژه ي oceanic”" برگرفته از "ويليام جيمز"، فيلسوف و روانشناس آمريكايي به معناي "حل شده در اقيانوس" است؛ واژه ي "oceanic" در حقيقت به بيان اين تجربه مي پردازد و "اشو" به معناي كسي است كه اين پديده را تجربه مي كند.واژه ي "اشو" همچنين در فرهنگ كهن "خاور دور" كاربرد داشته و به معناي "شخص متبرك و ملكوتي، كسي كه آسمان بر او باران گل مي بارد" است. البته اشو در سپتامبر همان سال، "راجنيش" را نيز از نام خود برداشت، زيرا راجنيش نامي برگرفته از مذهب هندو است و اشو نمي خواست كه نمايانگر فرقه يا آيين ويژه اي باشد.
اشو به هيچ سنتي دلبستگي ندارد. همان گونه كه خود در اين باره مي گويد:
"من سر آغاز يك آگاهي سراسر تازه هستم. خواهشمندم مرا به گذشته مرتبط نسازيد؛ گذشته حتي ارزش ياد آوري هم ندارد. " اگر چه اشو در تمام طول عمرش خود را به هيچ دين و فرقه مذهبي وابسته نمي دانست، در تاريخ 21 مارس سال 1953 و در سن 21 سالگي به "سامادهي" رسيدن به روشن بيني كه در آن روح انسان با روح هستي يگانه مي گردد رسيد.
اشو پس از اينكه در سن بيست و يك سالگي به روشني رسيد، با كسب درجه ي فوق ليسانس در رشته ي فلسفه از دانشگاه "سوگار"، تحصيلات خود را به پايان رساند و چندين سال در دانشگاه "جبل پور " به تدريس فلسفه پرداخت. در همين سالها با سفر به سراسر هندوستان و برگزاري جلسه هاي سخنراني و بحث و گفتگو در شهر هاي گوناگون، رهبران مذهبي سنت "زوربا" شخصيتي زميني و اهل خوشگذراني هاي دنيوي است، در حالي كه حالي كه "بودا" نمايانگر روش معنوي است.
اشو از سال 1963 به سخنراني در دور ترين نقاط هند پرداخت و همچنين روشهايي عملي براي مراقبه جهت دگرگوني و پيشرفت معنوي انسانها به وجود آورد.
در نخستين سالهاي دهه ي 1970، آوازه ي اشو به گوش غربيها رسيد. تا سال 1974، مركزي در شهر "پونا" تاسيس شد و ديري نپاييد كه سيلي از دوستداران او از غرب به نزد وي در اين مركز رفتند. اشو در طول برنامه هاي كاري خود ز تمام جنبه هاي توسعه ي آگاهي انسان سخن گفت. او عصاره ي { چكيده و برگزيده} هر آنچه را كه در راه جست و جوي معنوي انسان امروزي داراي اهميت است برگرفت و آنها را نه بر پايه ي درك ذهني، بلكه بر پايه ي آزمايش و تجربه ي هستي گرايانه بنا نهاد.
به مدت بيش از 35 سال، اشو به آموزش و همكاري با كساني كه نزد او مي آمدند، پرداخت. وي بر اين باور بودكه زمندگي انسان امروز بايستي بر پايه ي مراقبه بنا شده باشد، منتها مراقبه اي كه با نياز ها و حقايق زندگي انسان امروزي هماهنگ است. او شيوه هاي گوناگون نويني براي مراقبه پديد آورد تا هركس بسته به نياز و روحيه ي خويش، آن را برگزيده و با آن كار كند. او همچنين طي همكاري با درمانگران، روشهاي جديد درماني را بر پايه ي مراقبه به وجود آورد.
در سال 1980 و در يكي از سخنرانيهاي صبحگاهي اشو، يك هندوي بنيادگرا او را با چاقو هدف حمله قرار داد كه به دليل بي كفايتي پليس اين تروريست، از هر گونه شبهه اي مبرا شد.
يكي از رويداد هاي مهم زندگي اشو، مهاجرت وي به آمريكا در سال 1981 بود. دليل او براي سفر به آمريكا، درمان بود، اما به علت وجود پيروان بسيار در آمريكا، تصميم گرفت كه آنجا بماند. مريدان اشو يا به عبارتي "سانياسين" ها (Sannyasins) بدين منظور در نقطه اي دور افتاده در ايالت "اوريگون"، زمينهايي را خريداري كرده و طي مدت 4 ماه شهري به نام "راجنيش پورام" (Rajneeshpuram) در آنجا بنا نهادند.
بسياري از مردم محلي از ايجاد چنين مركزي در بين خودشان به دليل تفاوتهاي ديني و فرهنگي خشنود نبودند. بازتاب اين ناخرسندي به صورت ندادن احداث ساختمان به جانبداران اشو نمود پيدا كرد. ساختمان هايي بدون كس مجوز در مزرعه برپا شد و هنگامي كه مقامات رسمي، از اين ساخت و سازها جلوگيري كردند، اداره ي آنها بوسيله ي افراد ناشناسي به آتش كشيده شد.
محبوبيت اشو به طور روز افزون در آمريكا افزايش يافت و سيل افراد از دورترين نقاط اين كشور به سوي "راجنيش پورام" كه به عنوان يك مركز معنوي شهرت يافته بود، سرازير شد.
اما اين امر به مذاق دولتمردان آمريكا خوش نيامد. آنها از افزايش محبوبيت اشو نگران بودند. زيرا اشو كليه ي ارزشهاي
جامعه ي آمريكا را زير سوال برده و راهي جديد پيش روي انسانهاي قرار داده بود. از اين رو دولت آمريكا بر آن شد تا به هر ترتيب از شر اشو رهايي يابد. اين مساله تا بدانجا پيش رفت كه وزير دادگستري وقت آمريكا، نابودي كمون "باگوان" را مهمترين اولويت خود قرار داد.
آنها در نهايت در سال 1986 اشو را به دروغ، متهم به شكستن قانون مهاجرت كرده و او را دستگير نموده و به دادگاه كشاندند. در پي اين رخداد ها، اشو مجبور به ترك خاك آمريكا و بازگشت به هند شد.
اشو يك نويسنده به معناي رايج كلمه نيست. او تاكنون خود هيچ كتابي ننوشته است. كتابهاي نشر شده به نام اشو كه شمار آنها به بيش از 600 عنوان مي رسد، در حقيقت، نسخه برداري از سخنراني هاي وي هستند. حدود هفت هزار سخنراني از اشو بر روي نوار كاست و هزار و هفتصد سخنراني بر روي نوار ويدئو ضبط شده است. اشو پر فروش ترين نويسنده در هند به شمار مي آيد. سالانه بيش از يك ميليون نسخه از كتابهاي و نوار هاي اشو در هند به فروش مي رسد. كتابهاي او به نوزده زبان زنده ي دنيا ترجمه شده است.
روزنامه ي "Sunday Times"  چاپ انگلستان از اشو به عنوان يكي از هزار شخصيت تاريخ ساز قرن بيستم ميلادي ياد كردهاست. روزنامه ي "Sunday Midday" چاپ هند نيز او را در زمره ي ده شخصيتي كه سرنوشت هند را تغيير داده اند (در كنار شخصيتهايي همچون گاندي، نهرو و بودا) قرار داده است.
او در مورد آموزه هاي خويش مي گفت:
"پيام و رسالت من، ترويج آيين و مكتب و فلسفه ي ويژه اي نيست. پيام من گونه اي كيميا و راه و روشي جهت دگرگوني معنوي آدمي است."
"ژان لايل" در مجله "Vogue" درباره ي اشو مي نويسد:
"او مردي است مهربان و شفيق، در نهايت راستي... يكي از باهوش ترين، اديب ترين، پر مغزترين و آگاهترين سخنوراني  است كه تاكنون ديده ام."
با وجود اين، اشو هميشه از خويش به عنوان انساني عادي ياد مي كرد و بر اين نكته تاكيد داشت كه آنچه كه او بدان دست يافته، براي همه دست يافتني است.
اشو در دوران زندگي خويش، در تمام زمينه هاي ممكن مربوط به پيشرفت خود آگاهي آدمي، سهن رانده است: مرابه، عشق، زندگي و مرگ، دانش هاي گوناگون ، فلسفه روانشناسي، آموزش و پرورش، خلاقيت و روابط بين آدمها. سخنان اشو، تازگي، شوخ طبعي و بينش و آگاهي استثنايي وي را به نايش مي گذرد.
اشو عارفي است كه خرد و حكمت ابدي مشرق زمين را به دشواري ها و پرسش هاي مبرمي كه انسان امروزي با آن روبرو است پيوند مي دهد. او از هماهنگي و كليتي كه در هسته و ذات همه ي مذاهب و آيين هاي سنتي نهفته است سخن مي گويد و حقيقت فراگير نهفته در جوهر مذاهب را براي آذدمي روشن مي سازد.
اشو در نوزدهم ژانويه ي 1990 كالبد خاكي خود را ترك گفت. مركز او در "هندوستان"، همچنان بزرگترين مركز رشد روحي در دنيا است. همه ساله هزاران نفر از سراسر دنيا براي شركت در دوره هاي آموزشي مراقبه، درمان حركتهاي بدني، برنامه هاي خلاقيت آفرين و يا تنها براي ديدار از اين مركز روحاني به آنجا سفر مي كنند.

نظر اوشو در مورد ازدواج
ازدواج پيوند مقدسي است كه در همه اديان مورد احترام قرار دارد و در هر يك آنها با شيوه هاي خاصي انجام مي پذيرد.
هدف ازدواج جدا ارضاي شهوت جنسي طرفين تشكيل خانواده و بقاي نسل انسانهاست. و يقيناً اگر اين رسم وجود نمي داشت جامعه بشري و دچار بي نظمي و نسل انسان نيز در خطر مي افتاد.
اما اشو عارف و صوفي هند كه شما مختصري از زندگي نامه او را مطالعه كرديد در مورد ازدواج نظر ديگري دارد. او ازدواج را اسارت زن معرفي مي كند آنهم اسارتي به طول تاريخ و خود را مبارزه با مردان متعصب تاريخ معرفي مي كند، ولي گويد كه ميخواهد زنان را از اسارت مردان نجات دهد البته منظور اوشو از اسارت اين نيست كه مردان به زنان ظلم مي كنند، بلكه منظورش اين است كه با انجام ازدواج مردان زنان را مجبور مي كنند كه با فقط با يك مرد عمل زناشويي انجام دهد و اين يعني اسارت زن در دست مرد. او مي گويد: ازدواج مصنوعي است و ساخته انسان.
2 بقول اشو تعهد و ازدواج با هم انس گرفته است و اين در حالي است كهحتي افراد را كه حاضر نيستند در يك جامعه تن به ازدواج بدهند انسان هاي بي تعهد قلمداد مي كنند.
او مي گويد: تعهد را نمي توان تحميل كرد، اين يكي از مشكلات ريشه اي در روابط انسانهاست. مرد ها بيشتر نياز به آزادي دارند و زنها. بيشتر به عشق نياز دارندت، تا آزادي. اين مشكلات در روابط تمام زوج ها در سراسر دنيا وجود دارد.
3 براي اوشو مهمترين مسله عشق است، و بايد همه چيز فداي عشق شود، او مي گويد ازدواج عشق را ازبين مي برد.
ازدواج وسيله اي است براي فرار از ترس تغيرات ازدواج وسيله اي است تا پيوند را تثبيت كند، اما عشق چنان پديده اي است كه به محض تلاش براي تثبيت آن خواهد مرد. ايستايي در عشق همان و نابودي عشق همان.
4 در واقع اشو طرفدار يك نوع زندگي آزاد و بدون تعهد است و اين را دليل شهامت مي داند. او خود مي گويد: رابطه داشتن و در عين حال مستقل بودن اين همان شهامت است.
5 اوشو مي گويداگر ازدواجي نباشد ديگر مشكل و درگيري هم نخواهد بود و اينگونه مثال مي زند: آيا شما يك شتر زن ذليل ديده ايد؟ و براي پايان دادن به مشكل و درگيري ها، بايد ازدواج برداشته شود. و اين روش پاك كردن صورت مسلهْ بجاي حل كردن آن است. او معتقد است كه در باب مسايل زناشويي همه انسانها بايد مث حيوانات زندگي كنندت و محدوديتي در باب روابط جنسي نداشته باشند.
اوشو خودش با توجه به مخالف شديد با ازدواج و خانواده هيچگاه ازدواج نكرد. در مدل كمون (لغت فرانسوي بمعناي مشترك و عمومي9 خانواده جاي ندارد، مفهوم ضمني اين نكته روشن است در كمون از ازدواج خبري نيست. اوشو از دوست دختر هاي متعدد خود ياد مي كند وي در جواني دوست دختري به نام ((يوك)) داشت ولي گفت: ((شاشي)) به عنوان ((يوك)) باز آمده است.
6 اوشو از ازوانج و تشكيل خانواده دوري مي جويد و در عين حال يكي از اصول اساسي خود را اشباع تالم غريزه جنسي بر مي شمرد نتيجه آن همان مي شود كه خودش عمل مي كند، يعني ارتباط سكسي ميان مردم، بي بند و باري و روابط نامحدود جنسي ميان دختر ها و پسر ها. اختيار دوست دختر هاي متعدد توسط اوشو نيز به خاطر همين اعتقادات است. به نظر مي رسد ازواج و مسووليت آن چيزي است كه اوشو از آن فرار مي كند، او لذت آزاد را بدون دغدغه و مسئوليتي مي خواهد و اين همان چيزي است كه حيوانات در آن هم داستانند.
اين بود گوشه هاي از نظريات اوشو عارف هندي در مورد ازدواج قبل از اينكه ما مطالبي را در رد اين گفته ها بنويسسم بايد بگوئيم كه اوشو خود نيز مخالف اين نظريات نظر داده. كه معلوم نيست از نظريات خود پشيمان شده و يا آنچه را قبلاً در مورد ازدواج گفته بوده فراموش كرده بود. ما اين مطالب را جمع آوري كرديم و اينرا ما هم نميدانيم كه ارائه اين نظريات در كدام مقطع زماني بوده و در مقدم و مؤخر بودنش نميتوانيم ارائه نظر نمائيم ، بهر صورت اين هم نظر اوشو است: ((ازدواج نهادي است كه نظم، قناعت، خويشتن داري، گذشت و بسياري فضيلت هاي با شكوه ديگر را به آدم مي آموزد كه اگر مجرد مي ماند به انها احتياجي نداشت.
7 در جاي ديگر از پايدار بودن ازدواج اينگونه مي گويد:
ازدواج گل پلاستيكي است و عشق گل سرخ واقعي، اما گل سرخ واقعي در صبحدم زيباست در شامگاه از بين رفته هيچ كس نمي تواند بگويد چه وقت نابود مي شود، چه وقت گلبرگهايش شروع مي كنند به فرو افتادن.  يك باد شديد و ديگر اثري از آن نيست، يك آفتاب شديد و ديگر اثري از آن نيست. اما گل پلاستيكي آنجا خواهد بود، باران بيايد، آفتاب بيايد، گل پلاستيكي آنجا خواهد بود.
8  و اما سخن ما در مورد نظريات اوشو:
اولاً: سوال اينجا كه آيا واقعاً ارتباط جنسي در ميان حيوانات آزاد است و يا اينكه آزادي را كهايشان در مورد آن صحبت مي كنندحتي در جهان حيوانات هم وجود ندارد. و به نظر ما اوشو ميخواهد با اين نظر انسانها را در جايگاه پست تر از حيوانات قرار دهد. انساني كه خدا او را اشرف مخلوقاتش قرار داده است.
ما عملاٌ مي بينيم كه در بين پرندگان پيدا كردن جفت مناسب و ساختن خانه و كمك در نگهداري از تخمها براي به دنيا آمدن جوجه ها و در واقع تشكيل خانواده و پاي بندي به تعهدات و مسئوليت هاي كه بر عهده هر يك از پرنده نر و ماده مي باشد دليل محكمي در آزاد نبودن روابط جنسي در بين حيوانات است.
حتي در بين حيوانات كه در جنگل بصورت دسته جمعي زندگي مي كنند. كه با توجه به اين نكته به اين نتيجه مي رسيم كه سخن او در مورد جهان حيوانات و آزادي مطلق روابط جنسي كاملاً سطحي وبدون تحقيق بوده است.
و اما در بين انسانها،
آنچه را اوشو مي گويد ظاهر در خيلي از كشور هاي غربي عملاً به مشاهده مي رسد، بدون اينكه معتقد به نظريات او باشند، حتي ازدواج با خر، سگ، ميمون و... هم در بسياري از كشور ها ديده مي شود. همين بي احترامي و سطحي نگري به پيوند مقدس ازدواج در كشور هاي غربي باعق گرديده تا ميزان فحشا و فساد بالا رفته و از طرفي باعث رشد انواع امراض مقاربتي و بخصوص مرض مهلك ايدز گرديده است .
تجربه نشان داده كه فرزند تربيت شده در دامن يك خانواده مخصوصاً صميمي و فرزندي كه در كودكستان و پرورش گاها رشد يافته از نظر اخلاق،  كركتر و اخلاق و صميميت چقدر فرق دارند.
صرف نظر از همه اينها اگر نظر اوشو را در پيوند يا مساله ازدواج در ترازوي مقايسه بانظر اديان و مكاتب اعتقادي مختلف بگذاريم نسبت به همه سبك و غير منطقي خواهد بود.
ما با وجوديكه به خيلي از نظريات و گفته او به ديده احترام و قدر مي نگريم ، اين مورد (ازدواج) نظر ايشان كاملاً سطحي و غير منطقي مي دانيم و جامعه را كه از نظر ايشان پيروي نمايد آنرا جامعه مبتذل و گرفتار بي هويتي ميداينم.
نوت:
نظر اوشو در پيوند با ازدواج و اينكه خودش تا اخير مر ازدواج نكرد بدين معني نيست كه اصلاً با وجود زن مخالف باشد، او شعارش اين بود كه زن را از اسارت ميخواهد نجات بدهد، در حاليكه با نظرياتش در مورد ازدواج انسان را در جايگاه پائين تر از حيوانات قرار داده و مخصوصاً زن به يك ابزار ارضأ شهوت تبديل مي نمايد. در قمت نظريات اوشو در مورد زن با ارائه مطلب مستقلي ان شاالله در خدمت خواهم بود
در قسمت فوايد ازدواج كه امروز علما و دانشمند آنرا تثبيت كرده اند نمي پيچيم زيرا اين نوشتار ظرف آنرا ندارد اما صرف اشراتي را درين مورد بيجا نمي دانيم: ازدواج داري يك سلسله فوايد اجتماعي، جسماني، روحي و رواني و ديني ميباشد كه ذيلاً به آن اشاره مي شود فوايد اجتماعي ازدواج:
1 تداوم نسل با هويت پاك و ثابت
2 تشكيل خانواده و ايجاد فضاي محبت، و بالاخره جامعه مملو از محبت و روابط نيك.
3 حفظ عفت و حياي فردي
فوايد جسماني:
1.    بهبود حس بويايي
2.    كاهش بيماري قلبي
3.    كاهش وزن و تناسب اندام
4.    استحكام عضلات
5.    بالا رفتن مقاومت بدن در مقابل درد
6.    سلامت پروستات
7.    افزايش جريان خون
فوايد روحي رواني:
1.    ايجاد آرمش
2.    دوستي و محبت و عشق
3.    مسوليت پذيري
4.    تكامل در ابعاد مختلف
فوايد ديني:
ازدواج علاوه بر فوايد ذكر شده داراي يك سلسله ارزش هاي ديني نيز مي باشد:
1.    تكميل دين فرد
2.    افزايش دين
3.    تعاون در اطاعت
4.    جلب رضايت و بهره مندي از پاداش
5.    زياد شدن روزي بهبود وضع اقتصادي.
اينها نيز مسايلي است كه همه ثابت شده ولي جناب اوشو با ناديده گرفتن اين همه با نظريات واهي خويش در قسمت ازدواج ميخواهد جامعه انساني از نظر اخلاقي در جايگاهي قرار بگيرد كه حتي از حيوانات وحشي هم پست تر.
منابع:
1.    اشو- پرواز در تنهايي – ترجمه مجيد پزشكي
2.    اشو – راز – ج 1 78
3.    اشو – در هواي اشراق  364
4.    پيوند 72
5.    آفتاب در سايه 140
6.    آينده طلايي 350
7.    الماسها  141
8.    الماسها 133

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر