رویدادهای انفجاری دهلی و اسلامآباد
در پرتو رقابتهای منطقهای هند و پاکستان و تأثیرات جانبی آن بر افغانستان
غلام علی صارم
پنجشنبه 22/8/1404
مقدمه
بتاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۴ هجری شمسی برابر با ۱۱ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی
انفجار نیرومندی در شهر دهلی نو، پایتخت جمهوری هند، در نزدیکی منطقه تاریخی لالقلعه
(قلعه سرخ) رخ داد. این انفجار که حوالی ساعت ۱۰:۳۰ بهوقت محلی روی داد، بر اساس گزارشهای
اولیه منجر به کشتهشدن ۲۳ نفر و زخمیشدن بیش از ۷۰ تن گردید. شدت انفجار به حدی بود
که صدای آن در شعاع چند کیلومتری شنیده شد و شیشههای منازل اطراف فرو ریخت. مقامات
هندی بلافاصله منطقه را تحت تدابیر شدید امنیتی قرار دادند و گروهی از نیروهای ویژه
را برای بررسی صحنه حادثه اعزام کردند.
یک روز پس از این رویداد، در تاریخ۲۱ آبان ۱۴۰۴ (۱۲ نوامبر
۲۰۲۵ میلادی) ، انفجار مشابهی در شهر اسلامآباد، پایتخت جمهوری اسلامی پاکستان، در
مقابل ساختمان دادگاه عالی ایالتی به وقوع پیوست. این انفجار نیز که با فاصله زمانی
تقریباً ۲۴ ساعت از حادثه دهلی اتفاق افتاد، به کشتهشدن ۱۲ نفر و زخمیشدن ۲۷ تن انجامید.
گزارشهای رسمی منتشره از سوی مقامات پاکستانی نیز با واکنشهایی محتاطانه همراه بود
و بلافاصله انگشت اتهام را بهسوی هند نشانه رفتند.
در نگاه نخست، شباهت زمانی و ساختاری این دو انفجار، اذهان عمومی
را متوجه احتمال وجود ارتباط میان آنها ساخت. هرچند تا زمان نگارش این تحلیل، هیچ
سند قطعی مبنی بر دخالت مستقیم دولتهای هند یا پاکستان در این وقایع ارائه نشده است،
اما قراین تاریخی، زمینههای سیاسی و رقابتهای دیرینه میان دو کشور، فرضیهی دخالت
استخبارات دولتی را به عنوان یکی از محتملترین سناریوها برجسته میسازد.
پیشزمینه تاریخی و سیاسی روابط هند و پاکستان
برای درک بهتر چنین رویدادهایی، لازم است به تاریخچه روابط دو
کشور هند و پاکستان پرداخته شود. از زمان تقسیم شبهقاره هند در سال ۱۹۴۷ میلادی و
تشکیل کشور مستقل پاکستان، روابط این دو همسایه همواره آمیخته با تنش، سوءظن و خصومت
بوده است. موضوع کشمیر که ریشه در همان تقسیمات اولیه دارد، هنوز هم بهعنوان مهمترین
عامل اختلاف و درگیری میان آنها مطرح است.
در طول هفت دهه گذشته، هند و پاکستان سه جنگ رسمی (در سالهای
۱۹۴۸، ۱۹۶۵ و ۱۹۷۱) و دهها درگیری مرزی و استخباراتی را تجربه کردهاند. علاوه بر
رویاروییهای نظامی، جنگ تبلیغاتی و رقابتهای اطلاعاتی این دو کشور به یکی از ابعاد
ثابت سیاست منطقهای جنوب آسیا بدل شده است. هر دو کشور در مقاطع مختلف از ابزارهای
جنگ نیابتی، تحریکات استخباراتی و عملیات پنهان برای تضعیف یکدیگر استفاده کردهاند.
پاکستان، با توجه به موقعیت جغرافیایی و وابستگیهای امنیتیاش،
همواره از نفوذ هند در افغانستان بیم داشته و آن را تهدیدی برای عمق استراتژیک خود
میداند. در مقابل، هند نیز با استفاده از روابط تاریخی، فرهنگی و اقتصادی با افغانستان،
در پی گسترش نفوذ خود در غرب پاکستان و مهار سیاستهای اسلامآباد بوده است.
بررسی رویدادهای اخیر
در بررسی دو انفجار اخیر، باید گفت که از نظرنوع مواد منفجره،
نحوه انفجار و هدفگیری، شباهتهای قابل ملاحظهای میان دو حادثه وجود دارد. هر دو
در مکانهای حساس و دارای ارزش نمادین صورت گرفتهاند: یکی در مجاورت قلعه سرخ، یادگار
امپراتوری مغول و نماد تاریخی هند و دیگری در برابر دادگاه ایالتی اسلامآباد، که از
مراکز کلیدی حاکمیت قانون در پاکستان محسوب میشود.
منابع غیررسمی در هند مدعیاند که بمب بهصورت انتحاری و توسط
فردی ناشناس منفجر شده است، در حالی که در پاکستان گزارشها از بمبگذاری از راه دور
حکایت دارند. هرچند تفاوت در شیوه اجرا میتواند ناشی از تاکتیکهای متفاوت گروههای
تروریستی باشد، اما همزمانی این دو حادثه شائبهی وجود هماهنگی پنهان یا اقدام متقابل
استخباراتی را تقویت میکند.
دولتهای هند و پاکستان هریک، طبق روال معمول، تلاش کردهاند
تا مسئولیت حادثه را به گردن طرف مقابل بیندازند. مقامات هندی با استناد به «سوابق
فعالیتهای گروههای وابسته به آیاسآی» (سازمان استخبارات نظامی پاکستان) اعلام کردهاند
که این انفجار ادامهی همان سیاست بیثباتسازی است که پاکستان در سالهای گذشته علیه
هند دنبال کرده است. در مقابل، سخنگوی وزارت خارجه پاکستان ضمن رد این ادعاها، هند
را متهم کرد که «برای منحرفکردن افکار عمومی از بحرانهای داخلی خود، به تحریکات امنیتی
در خاک پاکستان دست میزند».
سناریوهای احتمالی
در تحلیلهای امنیتی و ژئوپولیتیکی، سه سناریو در مورد منشأ
و هدف این انفجارها قابل بررسی است:
1. سناریوی عملیات متقابل استخباراتی:
با توجه به تاریخچه طولانی فعالیتهای پنهان دو کشور، این احتمال
وجود دارد که یکی از انفجارها در واکنش مستقیم به دیگری سازماندهی شده باشد. در چنین
مواردی، هدف اصلی نه تنها انتقامجویی، بلکه ارسال پیام سیاسی مبنی بر «قدرت پاسخدهی»
است.
2. سناریوی گروههای نیابتی
و مستقل:
گروههایی چون «جیشمحمد» و «لشکر طیبه» در پاکستان و نیز برخی
گروههای افراطی در کشمیر، سابقه فعالیتهای فرامرزی را دارند. از سوی دیگر، در هند
نیز سازمانهایی با گرایشهای ملیگرای افراطی وجود دارند که گاه دست به اقدامات تحریکآمیز
میزنند. در نتیجه، احتمال دخالت گروههای تندرو بدون دستور مستقیم دولتها نیز مطرح
است.
3. سناریوی فشار و انحراف افکار عمومی:
برخی تحلیلگران بر این باورند که هر دو دولت، بهویژه در شرایطی
که با بحرانهای داخلی سیاسی و اقتصادی روبهرو هستند، ممکن است از بروز چنین رویدادهایی
برای جلب همبستگی ملی و انحراف توجه از مشکلات داخلی استفاده کنند. در این دیدگاه،
عملیاتهای انفجاری بهگونهای طراحی میشوند که ضمن ایجاد احساس تهدید بیرونی، مشروعیت
اقدامات امنیتی دولت را تقویت کنند.
تأثیرات جانبی بر افغانستان
افغانستان در این میان، همواره قربانی و میدان تقاطع رقابتهای
هند و پاکستان بوده است. پاکستان از زمان تأسیس خود در سال ۱۹۴۷ میلادی، تلاش کرده
است تا با ایجاد نفوذ در ساختار سیاسی افغانستان، مانع از گسترش روابط کابل با دهلی
شود. این نگرانی ریشه درهراس اسلامآباد از محاصره ژئوپولیتیکی دارد، زیرا نزدیکی افغانستان
و هند بهمنزلهی افزایش نفوذ هند در حیاط خلوت پاکستان تلقی میشود.
در سالهای اخیر، پاکستان با استفاده از ابزارهای گوناگون از
جملهحمایت از گروههای نیابتی، فشار بر مهاجرین افغان، و تبلیغات رسانهای کوشیده است
سیاستهای کابل را با خواست خود همسو سازد. اما تجربه تاریخی نشان داده است که مردم
و حکومتهای افغانستان هرگز تسلیم این سیاستها نشدهاند.
از سوی دیگر، دولت کنونی پاکستان با مشکلات گستردهای از جمله
شورشهای داخلی در بلوچستان، حملات تحریک طالبان پاکستان (TTP) و بحران اقتصادی روبهرو است. در
چنین شرایطی، برخی محافل پاکستانی میکوشند با متهم ساختن افغانستان، ناکامیهای داخلی
خود را توجیه کنند. رسانههای پاکستانی در هفتههای اخیر، حکومت طالبان را مسئول افزایش
حملات تیتیپی در خاک پاکستان دانستهاند، در حالیکه مقامات افغان این اتهامات را
بهکلی رد کردهاند.
افزون بر این، برخی تحلیلگران بر این باورند که انفجارهای اخیر
در دهلی و اسلامآباد ممکن است پیامی غیرمستقیم برای کابل نیز باشد، پیامی که هدف آن
افزایش فشار روانی و سیاسی بر حکومت افغانستان و واداشتن آن به موضعگیری در منازعات
هند و پاکستان است. با این حال، افغانستان بهدلیل موقعیت حساس خود در منطقه، همواره
کوشیده است سیاستی بیطرفانه و محتاطانه در قبال این دو کشور اتخاذ کند. هم در گذشته و
هم در حال حاضر.
و درنتیجه
در جمعبندی نهایی میتوان گفت که انفجارهای متوالی دهلی و اسلامآباد،
فارغ از آنکه عاملان واقعی آن چه کسانی باشند، نماد روشنی از تداوم بیاعتمادی، رقابت
استخباراتی و بحران مزمن امنیتی در جنوب آسیا است. این دو حادثه نشان داد که علیرغم
گذشت دههها از استقلال هند و پاکستان، سایه دشمنی تاریخی هنوز بر روابط آنان سنگینی
میکند.
عدم شفافیت در ارائه اطلاعات، پنهانکاری نهادهای امنیتی، و
استفاده ابزاری از رسانهها برای شکلدهی افکار عمومی، از ویژگیهای مشترک هر دو نظام
سیاسی است. در چنین فضایی، تحلیلگران مستقل و نهادهای بینالمللی نیز در دستیابی به
اطلاعات دقیق دچار محدودیتاند.
از دید پژوهشی، میتوان نتیجه گرفت که هرچند احتمال دخالت مستقیم
دولتها در حد گمان باقی است، اما زمینههای سیاسی و امنیتی نشان میدهد که استخبارات
دو کشور حداقل در سطح آگاهی یا حمایت غیرمستقیم درگیر این تحولات بودهاند. استمرار
این وضعیت میتواند پیامدهای خطرناکی برای صلح منطقهای به همراه داشته باشد، بهویژه
اگر افغانستان ناخواسته در میدان این رقابتها قرار گیرد.
در نهایت، آنچه برای منطقه حیاتی است، ضرورت بازتعریف روابط
امنیتی میان هند، پاکستان و افغانستان در قالب گفتوگوهای چندجانبه و اعتمادسازی متقابل
است. تا زمانی که این کشورها به جای رقابت استخباراتی، به همکاری اقتصادی و امنیتی
روی نیاورند، چنین حوادثی تکرار خواهد شد و ملتهای منطقه همچنان قربانی سیاستهای
خصمانه خواهند بود.
باد این سخن بگوشت، ما مرده و توزنده

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر