۱۴۰۴ شهریور ۹, یکشنبه

شانگهای، تلاش شرق برای رهایی از سلطه اقتصادی و امنیتی غرب

 

شانگهای، تلاش شرق برای رهایی از سلطه اقتصادی و امنیتی غرب



غلام علی صارم

سه شنبه 4سنبله 1404

پس از فروپاشی اتحاد شوروی (۱۹۹۱)، پنج کشور چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان در سال ۱۹۹۶ گروهی به نام «شانگهای پنج» را ایجاد کردند. هدف اصلی آن، حل اختلافات مرزی و ایجاد اعتماد متقابل در نواحی مرزی بود.

با پیوستن ازبکستان در سال ۲۰۰۱، این گروه رسماً به سازمان همکاری شانگهای (SCO) تغییر نام داد.
اساسنامه آن در ۲۰۰۲ تدوین و در ۲۰۰۳ اجرایی شد.

گسترش اعضا:

هند و پاکستان در سال ۲۰۱۷ عضو کامل شدند.

ایران نیز در سال ۲۰۲۳ رسماً به عنوان عضو دائم پذیرفته شد.

کشورهای دیگری مانند ترکیه، بلاروس، مغولستان و برخی دولت‌های آسیای جنوبی و غربی به‌عنوان ناظر یا شریک گفت‌وگو در این سازمان حضور دارند.

اگربصورت مختصر به بیان این بخش بپردازیم اعضای این سازمان از این قراراست :

اعضا دائم (Full Members): چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، هند، پاکستان، ایران، بلاروس.

شرکای گفت‌وگو (Dialogue Partners): آذربایجان، ارمنستان، بحرین، کامبوج، مصر، کویت، مالدیو، میانمار، نیپال، قطر، عربستان سعودی، سری‌لانکا، ترکیه، امارات.

انگیزه‌های ایجاد

سازمان همکاری شانگهای با چندین هدف کلیدی شکل گرفت:

امنیتی و سیاسی:

مقابله با تهدیدهای مشترک مانند تروریسم، افراط‌گرایی و جدایی‌طلبی.

ایجاد تعادل در برابر نفوذ ناتو و امریکا در منطقه، به‌ویژه بعد از جنگوتجاوزامریکا به افغانستان (۲۰۰۱)

تقویت چندقطبی‌گرایی و همکاری منطقه‌ای.

مبارزه با "سه شر:
سازمان از آغاز تمرکز ویژه‌ای بر مقابله با:

تروریسم، جدایی‌طلبی، افراط‌گرایی داشته است.

ایجاد ساختار ضدتروریسم:
در سال ۲۰۰۴ نهادی به نام ساختار منطقه‌ای ضدتروریسم (RATS) در تاشکند (پایتخت ازبکستان) تأسیس شد.
این نهاد هماهنگ‌کننده اطلاعات امنیتی و عملیاتی میان اعضاست.

از جانبی هم چنانکه دیده میشود کشورهای عضو به‌طور منظم رزمایش‌های بزرگ نظامی برگزار می‌کنند (مثل "ماموریت صلح") که هم پیام بازدارندگی دارد و هم هماهنگی میان ارتش‌ها را افزایش می‌دهند.

موازنه در برابر امریکا و ناتو:
با حضور امریکا در افغانستان پس از ۲۰۰۱، اعضای شانگهای به‌ویژه چین و روسیه خواستند وزنه‌ای منطقه‌ای برای جلوگیری از سلطه نظامی غرب در آسیای مرکزی ایجاد کنند.

اقتصادی:

توسعه همکاری‌های تجاری، سرمایه‌گذاری و انرژی (نفت و گاز آسیای میانه)

ایجاد مسیرهای حمل‌ونقل و اتصال منطقه‌ای (جاده ابریشم نوین چین و پروژه‌های ترانزیتی روسیه)

همچنان سازمان تلاش دارد موانع تجاری میان اعضا را کاهش دهد و سرمایه‌گذاری مشترک به‌ویژه در بخش انرژی و زیرساخت را گسترش دهد.

فرهنگی و اجتماعی:

تبادل فرهنگی، آموزشی و علمی بین اعضا.

تقویت پیوندهای تاریخی و تمدنی در اوراسیا.

ژئوپلیتیک:

چین و روسیه انگیزه داشتند تا با همکاری مشترک، نفوذ امریکا را در آسیای مرکزی و اوراسیا متوازن کنند.

کشورهای آسیای میانه نیز می‌خواستند بین قدرت‌های بزرگ (چین، روسیه، امریکا) موازنه ایجاد کنند و از حاشیه‌نشینی سیاسی و اقتصادی جلوگیری کنند.

سازمان همکاری شانگهای ابتدا برای امنیت مرزی ایجاد شد، اما به‌تدریج به یک پیمان منطقه‌ای چندبُعدی (امنیتی، اقتصادی، فرهنگی، ژئوپلیتیک) تبدیل گردید که امروز به‌عنوان یکی از مهم‌ترین سازمان‌های منطقه‌ای اورآسیاشناخته می شود.

انرژی و منابع طبیعی:
آسیای مرکزی منابع غنی نفت و گاز دارد، روسیه و چین بزرگ‌ترین مصرف‌کنندگان و انتقال‌دهندگان این منابع‌اند.
بنابراین SCO بستری برای هماهنگی انرژی منطقه‌ای شده است.

طرح "کمربند و جاده" چین:
بسیاری از اعضا بخش کلیدی این طرح هستند.
SCO
به چین کمک می‌کند با کشورهای مسیر جاده ابریشم هماهنگی داشته باشد و پروژه‌های راه‌آهن، جاده و کریدورهای اقتصادی را توسعه دهد.

همکاری مالی:
هرچند بانک توسعه SCO هنوز شکل نگرفته، اما اعضا روی استفاده از ارزهای ملی به جای دالر در مبادلات کار می‌کنند.

بصورت خلاصه میتوان گفت:

امنیتی: ایجاد هماهنگی برای مقابله با تهدیدهای مشترک، کاهش نفوذ غرب در منطقه.

اقتصادی: توسعه تجارت و انرژی، حمایت از پروژه‌های اتصال منطقه‌ای مانند .

در کل، SCO به‌تدریج از یک پیمان صرفاً امنیتی به یک سازمان چندبُعدی تبدیل شده که هم در سیاست و هم در اقتصاد اوراسیا اهمیت زیادی یافته است.

آنچه را میتوان بصورت خلاصه متذکر شد اینست که این سازمان با انگیزه مقابله با غرب و ناتو و یا حد اقل تضعیف قدرت غرب و مهار دست درازی های شان ایجاد شده است.

موقعیت افغانستان دراین سازمان:

افغانستان چند بار در نشست های سازمان همکاری شانگهای (SCO) حضور داشته است، اما عضو دائم نیست. وضعیت افغانستان در این سازمان به شرح زیر است:

سال ۲۰۱۲: افغانستان به‌عنوان کشور ناظر (Observer State) به سازمان پذیرفته شد.

از آن زمان تاکنون، به دلیل شرایط داخلی و سیاسی (به‌ویژه پس از تغییر حکومت در ۲۰۲۱)، عضویت افغانستان به‌عنوان ناظر حفظ شده، اما هنوز به جمع اعضای دائم اضافه نشده است.

حضور هیأت‌های افغانستان در نشست‌ها بسته به شرایط سیاسی و تصمیم اعضای SCO متفاوت بوده است.

افغانستان اگرچه از سال ۲۰۱۲ به عنوان ناظر (Observer) در سازمان همکاری شانگهای (SCO) حضور دارد، اما این وضعیت عملاً تأثیر مستقیم و جدی بر بهبود اقتصاد این کشور نداشته است، دلایل و محدودیت‌های آن به شرح زیر است:

فرصت‌های بالقوه افغانستان در SCO

اگر افغانستان می‌توانست فعالانه و پایدار در این سازمان نقش ایفا کند، مزایای احتمالی‌اش چنین بود:

دسترسی به بازار بزرگ منطقه‌ای
کشورهای عضو SCO نزدیک به ۳ میلیارد نفر جمعیت و بخش بزرگی از اقتصاد آسیا را دربرمی‌گیرند. افغانستان می‌توانست از این مسیر تجارت، ترانزیت و صادرات کالا (به‌ویژه معادن و محصولات کشاورزی) را گسترش دهد.

سرمایه‌گذاری و پروژه‌های زیربنایی
ازبکستان، چین و روسیه علاقه‌مند به استفاده از موقعیت ترانزیتی افغانستان هستند (مثلاً پروژه راه‌آهن، کریدورهای انرژی و اتصال آسیای مرکزی به جنوب آسیا)

کمک‌های امنیتی و مبارزه با مواد مخدر و تروریسم:
امنیت پایدار یکی از شروط جذب سرمایه و توسعه اقتصادی است. SCO می‌توانست هماهنگی بیشتری برای ثبات منطقه فراهم کند.

محدودیت‌های واقعی

اما در عمل، وضعیت افغانستان چنین است:

تحریم‌های بین‌المللی علیه حکومت کنونی و عدم شناسایی رسمی آن توسط اکثر کشورها باعث شده که حتی در چارچوب SCO همکاری اقتصادی گسترده صورت نگیرد.

بی‌ثباتی امنیتی و سیاسی مانع اصلی جذب سرمایه‌گذاری خارجی است.

نبود نظام بانکی پایدار و محدودیت‌های انتقال پول، مانع پیوستن افغانستان به پروژه‌های اقتصادی بزرگ منطقه‌ای شده است.

کشورهای عضو SCO (مثل چین، روسیه، ایران و آسیای مرکزی) در حال حاضر بیشتر نگاه امنیتی به افغانستان دارند تا اقتصادی.

با توجه به این موارد حضور افغانستان در SCO به عنوان ناظر بیشتر جنبه سیاسی و نمادین دارد تا اقتصادی.

در شرایط فعلی، تا زمانی که مشکلات شناسایی بین‌المللی حکومت، امنیت داخلی و تحریم‌ها حل نشود، این سازمان نمی‌تواند تأثیر چشمگیر و مستقیمی بر وضعیت اقتصادی افغانستان بگذارد.

با این حال، اگر در آینده ثبات نسبی ایجاد شود، افغانستان می‌تواند از موقعیت جغرافیایی‌اش برای تبدیل‌شدن به پل تجاری و ترانزیتی در SCO استفاده کند.

در کل آنچه ما را به نظر میرسد  و به آنچه به عنوان دستاورد های این سازمان میتوان اشاره کرد اینست:

واقعیت این است که سازمان همکاری شانگهای (SCO) از بدو تأسیس (۲۰۰۱) بیشتر یک نهاد امنیتی ـ منطقه‌ای بود، اما به‌مرور به سمت همکاری‌های اقتصادی، مالی و حتی سیاسی گسترده‌تر حرکت کرده است. یکی از اهداف کلان آن ایجاد وزنه‌ای در برابر سلطه غرب، ناتو و دالر آمریکا است. اینکه این سازمان تا چه اندازه به اهدافش خواهد رسید، بستگی به چند عامل کلیدی دارد:

دستاوردهای کنونی SCO در مسیر استقلال از غرب

وزن ژئوپلیتیک و اقتصادی

اعضای دائم (چین، روسیه، هند، ایران، آسیای مرکزی) بیش از نیمی از جمعیت جهان و بخش بزرگی از منابع انرژی (نفت، گاز، اورانیوم) را در اختیار دارند.

چین و روسیه به‌طور مستقیم روی کاهش وابستگی به دالر کار می‌کنند (مبادلات یوآن ـ روبل، استفاده از ارزهای محلی)

سیستم‌های پرداخت و مالی مستقل

چین سامانه پرداخت CIPS را به‌عنوان جایگزین SWIFT توسعه داده.

روسیه سامانه SPFS را ساخته.

درون SCO صحبت از ایجاد یک واحد پولی منطقه‌ای یا مکانیزم مالی مشترک برای مبادلات مطرح است.

همکاری امنیتی و نظامی

مانورهای مشترک نظامی SCO پیام آشکاری به ناتو می‌فرستد که شرق می‌تواند جبهه دفاعی مشترک داشته باشد.

و اما محدودیت‌ها و چالش‌ها

رسیدن به یک بلوک مستقل و یکپارچه به این آسانی نیست:

اختلافات درون اعضا

هند روابط نزدیکی با آمریکا دارد و همیشه با سیاست‌های چین و پاکستان در تضاد است.

برخی کشورها (مثل آسیای مرکزی) هنوز از نظر اقتصادی به غرب و نهادهایی مثل بانک جهانی نیاز دارند.

وابستگی به دالر همچنان بالاست.

بیشتر تجارت خارجی اعضا هنوز با دالر انجام می‌شود.

حتی چین که پیشرو در بین‌المللی کردن یوآن است، هنوز بخش کوچکی از مبادلات جهانی را به یوآن انجام می‌دهد.

مشکلات سیاسی داخلی:

تحریم‌های سنگین علیه ایران و روسیه مانع از همکاری آزاد آنها با همه اعضا شده است.

بی‌ثباتی افغانستان و رقابت‌های قومی و سیاسی در منطقه نیز سد راه پروژه‌های بزرگ ترانزیتی است.

چشم‌انداز آینده:

در بعد امنیتی: SCO تاکنون موفق شده یک بستر همکاری پایدار برای مهار افراط‌گرایی، تروریسم و حضور ناتو در منطقه فراهم کند.

در بعد اقتصادی: احتمالاً طی دهه آینده نقش یوآن چین در مبادلات منطقه‌ای بیشتر خواهد شد و بخشی از تجارت اعضا بدون دالر انجام می‌شود، اما جایگزینی کامل دالر بعید است.

در بعد ژئوپلیتیک: SCO همراه با بریکس (BRICS) به‌نوعی قطب "جهان چندقطبی"را در برابر سلطه سنتی غرب نمایندگی خواهد کرد.

بالاخره باید به عرض برسانیم که: سازمان همکاری شانگهای توانسته پایه‌های یک بلوک شرقی مستقل را بنا بگذارد، اما رسیدن به سطحی که کاملاً اقتصاد و امنیت منطقه را از غرب و دالر بی‌نیاز کند، نیازمند زمان طولانی، کاهش اختلافات داخلی و یکپارچگی واقعی میان اعضا است. در کوتاه‌مدت این سازمان بیشتر نقش موازنه‌گر در برابر ناتو و غرب را بازی می‌کند، اما در بلندمدت می‌تواند یکی از ارکان اصلی جهان چندقطبی آینده باشد.

 

 

 

سکوت ننگین، خیانت بزرگ، خنده اسرائیل بر ریش حاکمان عرب



غلام علی صارم 

یک شنبه 9سنبله 1404

یمن، سرزمینی که روزگاری به «سعید» شهرت داشت، امروز به خاک و خون کشیده می‌شود. بمباران‌های اسرائیل علیه مردم مظلوم این سرزمین، تنها حمله به یک ملت نیست؛ بلکه ضربه‌ای است به شرافت جهان اسلام، آزمایش بزرگی برای غیرت و هویت مسلمانان، و نماد افول اخلاقی و سیاسی حاکمان عرب. اسرائیل امروز، با تمام قساوت و غرور، در سایه سکوتی مرگبار، خون کودکان یمنی را بر زمین می‌ریزد و هم‌زمان به ریش امیران و شاهزادگان عرب می‌خندد، به ریش کسانی که در ظاهر خود را «خادم‌الحرمین» می‌نامند، اما در عمل خادم منافع غرب و هم‌پیمان دشمنان امت اسلامی هستند.

سکوتی که از شمشیر خونبارتر است!

خیانت و سکوت در برابر جنایت، چیزی کمتر از مشارکت در آن نیست. امروز جهان اسلام با تلخی تمام می‌بیند که بسیاری از کشورهای اسلامی، به‌ویژه حاکمان ثروتمند خلیج فارس، در برابر بمباران‌های وحشیانه یمن لب فروبسته‌اند. سکوت آنها سکوتی ساده نیست،  بلکه صدای رسای همدستی است. این سکوت، از بمب و موشک اسرائیل نیز خطرناک‌تر است، چرا که به دشمن پیام می‌دهد: «بی‌هیچ نگرانی می‌توانید بکشید، ما تماشا می‌کنیم.»

مگر نه این است که قرآن کریم می‌فرماید: «وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ»؟ (اگر در دین یاری طلبیدند، بر شماست که یاری کنید) (سوره مبارکه الانفال آیه 72). پس کجاست این نصرت؟ کجاست غیرت عربی و اسلامی؟ کجاست وعده‌های پوچ وحدت عربی؟ آیا این همان «اتحاد»ی است که سال‌ها در مجالس رسمی جار می‌زدند؟

این سکوت از کجا می‌آید؟ پاسخ روشن است: از وابستگی و اسارت توآم با ذلت و سرافگندگی.
حاکمان عربی که امروز میلیاردها دلار از سرمایه ملت‌ها را در قمارخانه‌های غرب و خرید سلاح‌های بی‌فایده خرج می‌کنند، در حقیقت گروگان آمریکا و اسرائیل‌اند. آنها می‌دانند اگر کلامی علیه جنایات اسرائیل بر زبان آورند، تاج و تختشان به خطر می‌افتد. پس ترجیح می‌دهند خون یمنی بر زمین ریخته شود، اما کاخ‌هایشان از لرزش در امان بماند.

دین در نگاه آنان ابزاری است برای مشروعیت‌بخشی به قدرت، نه چراغی برای هدایت امت. آنها «اسلام قصرها» را جایگزین «اسلام جهاد» کرده‌اند؛ اسلامی بی‌خون، بی‌غیرت، بی‌مقاومت.

امروز یمن صحنه تکرار کربلاست. همان‌گونه که در کربلا سپاه یزید در برابر مظلومیت حسین(ع) و یارانش شمشیر کشید، امروز اسرائیل با بمب و موشک همان نقش را ایفا می‌کند. و همان‌گونه که در آن روز بسیاری از مدعیان اسلام سکوت کردند، امروز نیز مدعیان عربیت و اسلامیت، در برابر این کربلای نوین، خاموش مانده‌اند.

اما تاریخ نشان داده است که خون مظلوم همواره ماندگارتر از قدرت ظالم است. یمن امروز مظلوم است، اما فردا این مظلومیت تبدیل به پرچم پیروزی خواهد شد.

تصور کنید اسرائیل در اتاق‌های فکر و جلسات امنیتی خود، با دیدن سکوت شیوخ خلیج فارس، چه خنده‌هایی سر می‌دهد! آنها می‌بینند که بمباران یمن نه تنها اعتراض سران عرب را برنمی‌انگیزد، بلکه برخی از این حاکمان، در پنهان، به همکاری اطلاعاتی و لجستیکی با دشمن نیز مشغول‌اند. آیا این اوج خفت و ذلت نیست؟

وقتی دشمنان اسلام به خود جرئت می‌دهند که قلب ملت‌های مسلمان را هدف قرار دهند، به خاطر آن است که یقین دارند واکنش حاکمان عرب چیزی جز بیانیه‌های سرد و نشست‌های بی‌خاصیت نخواهد بود.

اما مسئولیت اصلی تنها بر دوش حاکمان نیست. ملت‌های اسلامی نیز باید از خواب غفلت بیدار شوند. تاریخ نشان داده است که هر جا ملت‌ها برخاستند، معادلات تغییر کرد. پیروزی انقلاب ها و حرکت های انسانی همه نتیجه بیداری ملت ها است، نه همت سلاطین و امیران.

امروز بر مردم مسلمان جهان لازم است که فریاد برآورند، افکار عمومی را بیدار کنند، و اجازه ندهند که سکوت دولت‌ها به سکوت ملت‌ها سرایت کند. خون کودکان یمنی، وجدان هر مسلمانی را به لرزه درمی‌آورد.

پیام به حاکمان اسلامی: هنوز فرصت هست!

خطاب به حاکمان کشورهای اسلامی: بدانید که تاریخ شما را قضاوت خواهد کرد. هیچ تاج و تختی پایدار نیست، هیچ کاخی از خشم ملت‌ها در امان نخواهد ماند. امروز اگر سکوت کنید، فردا فرزندانتان در دادگاه تاریخ سرزنش خواهند شد.

بدانید که هیچ ثروتی، هیچ ارتشی و هیچ حمایتی از سوی آمریکا و غرب، نمی‌تواند مانع سقوط شما در صورت ادامه این خیانت شود. تنها راه بقا، بازگشت به امت، ایستادن در کنار مظلومان، و مقابله با دشمنان اسلام است.

یقین داشته باشید که آینده از آنِ مقاومت است بوده و پیروز این این میدان شجاعانی هستند که مردانه ایستادگی کرده و تسلیم زرو زور نشدند.

جهان اسلام امروز در نقطه‌ای حساس قرار دارد. سکوت در برابر جنایات اسرائیل در یمن، نه تنها ننگی برای حاکمان عرب، بلکه آزمونی برای همه مسلمانان است. آینده از آنِ کسانی خواهد بود که در کنار مظلوم ایستادند، نه آنانی که پشت به امت کردند.

یمن به‌رغم تمام زخم‌ها و ویرانی‌ها، سرانجام سربلند خواهد شد. اسرائیل و هم‌پیمانانش باید بدانند که خون مظلوم هیچ‌گاه هدر نمی‌رود. و اما حاکمان عرب: اگر امروز بیدار نشوید، فردا نه تنها اسرائیل، بلکه ملت‌های خودتان نیز بر شما خواهند خندید.

ای مسلمانان جهان!
ای آزادگان امت محمدی!

امروز در حالی این کلمات را می نویسیم و فریاد می‌زنیم که یمن، سرزمین مظلومان، زیر آتش بمباران رژیم جعلی و کودک‌کش اسرائیل می‌سوزد. خون کودکان بی‌گناه بر سنگفرش‌ها جاری است، زنان و پیران در آوار خانه‌های ویران جان می‌دهند، و جهان اسلام در سکوتی شرم‌آور فرو رفته است.

اسرائیل، این غده سرطانی، امروز به ریش حاکمان عرب می‌خندد، به ریش آنان که خود را خادم‌الحرمین می‌نامند، اما در عمل خادم کاخ سفید و صهیونیسم‌اند. این سکوت نه نشانه ضعف، که نشانۀ خیانت است؛ خیانت به قرآن، خیانت به امت، خیانت به خون شهدا.

حاکمان عرب؛ شما که میلیاردها دلار ثروت ملت‌ها را خرج عیاشی و خرید اسلحه می‌کنید، امروز کجایید؟ آیا هواپیماهای پر زرق و برق‌تان تنها برای رژه است؟ آیا توپخانه‌ها و موشک‌هایتان تنها برای نمایش در برابر ملت‌های بی‌پناهتان ساخته شده‌اند؟
شما در برابر فریاد مظلومان یمن خاموش مانده‌اید، زیرا دل‌هایتان به کاخ‌های غرب و حساب‌های بانکی‌تان در آمریکا و اروپا گره خورده است.

یمن امروز، کربلای زمانه ماست. کودکان یمنی، علی‌اصغرهای این تاریخ‌اند که با تیرهای صهیونیست‌ها پرپر می‌شوند، و شما ـ ای مدعیان اسلام و عربیت ـ همان کسانید که یا در صف یزیدیانید یا با سکوتتان به خیمه حسین پشت کرده‌اید.

ای مسلمانان! نگذارید صدای ملت یمن در میان غرش هواپیماهای اسرائیل گم شود. فریاد بزنید، برخیزید، قلم‌ها و رسانه‌هایتان را به میدان بیاورید. وجدان بیدارتان را فدای تبلیغات مسموم رسانه‌های وابسته نکنید. آینده امت اسلامی نه در کاخ‌های آل‌سعود و آل‌نهیان، که در مقاومت فرزندان مظلوم یمن و فلسطین رقم خواهد خورد.

ای پادشاهان و امیران عرب!
بدانید که تاریخ با شما مدارا نخواهد کرد. سکوت امروز شما فردا چون خنجری بر قلب خودتان فرود خواهد آمد. شما اگر امروز برای رضای اسرائیل لب فروبسته‌اید، فردا ملت‌هایتان قیام خواهند کرد و بر شما نیز نخواهند بخشید.
بدانید که خون یمنی‌ها و خنده اسرائیل، داغ ننگی است که برای همیشه بر پیشانی شما باقی خواهد ماند.

آینده روشن است

اما یقین بدانید: همان‌گونه که کربلا به پیروزی خون بر شمشیر انجامید، یمن نیز سرانجام آزاد خواهد شد. اسرائیل و حامیانش رفتنی‌اند، و مقاومت ماندنی است. آینده از آنِ امت‌های بیدار و رهبران مقاوم است، نه از آن سلاطین خائن و وابسته.

من، به‌عنوان فرزند اسلام، این سکوت ننگین را محکوم می‌کنم و اعلام می‌دارم که:

هر بمبی که بر سر مردم یمن فرود می‌آید، لکه ننگی است بر جبین حاکمان عرب؛

هر قطره خون کودکان یمنی، سند رسوایی اسرائیل و همدستانش است؛

و هر فریاد مظلومی، نویدبخش بیداری و قیام ملت‌هاست.

ای حاکمان عرب! بیدار شوید، پیش از آن‌که دیر شود.
ای مسلمانان جهان! برخیزید، که فردا تاریخ از شما خواهد پرسید: در روزی که یمن زیر آتش بود، شما کجا بودید؟

اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً

۱۴۰۴ شهریور ۶, پنجشنبه

دلا دیوانه شو، دیوانگی هم عالمی دارد

 

دلا دیوانه شو، دیوانگی هم عالمی دارد

زمانی این شعر بیدل سخت بدلم می چسپید و آن :

چه دانش ها که بربادش ندادم

جنون هم کار آسانی ندارد

دقیقا بیدل را همانگونه که ابوالمعانی میگویند، همانگونه است و شکی نیست که او پدر معنی ها بوده و اشعارش هیچگاهی از سربیخیالی نبوده بلکه در همه ابیاتش از عمق معنی ها سخن گفته است.  اما اینجا بیدل که سخن از برباد دادن دانش ها گفته و دیوانگی و جنون را هم گفته که کار آسانی نیست  یعنی هرکسی این توانایی را ندارد.

البته در شعر بعضی از شعرای دیگرهم مطالبی شبیه می یابیم مثلا شهید سیداسماعیل بلخی میگوید:

عشق را مفهوم خواهی از من دیوانه پر

یعنی از این جسم بیجان جلوه جانانه پرس

مولانا میگوید :

آن چنان دیوانگی بگسست بند

که همه دیوانگان پندم دهند

فکر میکنم این هم سخن مولانا باشد:

عقل و هوش و دین نگردد جمع با دیوانگی

خانه پردازست چون سیل فنا دیوانگی

ابر را خورشید تابان زود می پاشد ز هم

کی شود پوشیده در زیر قبا دیوانگی؟

و گاهی هم از دیوانگی ها تعریف های خیلی ظریف و لطیف هم در اشعار شعرا میخوانیم و اینهم یک نمونه:

همچو ما دیوانۀ دیوانگی
نیست در افسانۀ دیوانگی
بهتر از خواب هزار و یک شب است
هر شب مستانۀ دیوانگی
واقف سرّ و رموز هست و بود
عارف فرزانۀ دیوانگی
چشمهای پُر فسون آن پری
کرده دل را خانۀ دیوانگی
می شود گلزار بر مجنون خویش
آتش ویرانۀ دیوانگی
رهبر ما رندی و آوارگی ست
منزل ما لانۀ دیوانگی
ما همه دلدادۀ مستی و حال
ما همه دردانۀ دیوانگی
می برد منصور را بر اوج دار
همّت مردانۀ دیوانگی
یا بخوان شعری ز دیوان جنون
یا بگو افسانۀ دیوانگی
مستی ما، ساز ما، آهنگ ما
بادۀ پیمانۀ دیوانگی
ما همه شوریدگان کوی دوست
ما همه دیوانۀ دیوانگی

سخن اینجا که شعرای نامداری همچون مولانا ، بیدل ، بلخی و.... همه در اشعار خود شان دیوانگی را تعریف و توصیف نموده و گاه گاهی خود را هم دیوانه خطاب کرده اند. علت چیست؟ اینها با اینگونه بیانات خویش چه میخواهند بگویند؟

بصورت خلاصه میتوان این پاسخ را ارائه کرد: دیوانگی در قاموس اهل دل، به‌معنای رهایی از قید و بند عقل حسابگر و گذر از کوچه‌های تنگ مصلحت ‌اندیشی است، جایی‌که شور، سایه بر شعور می‌افکند و جان، بال پرواز می‌یابد. آنچه بیدل، مولانا و بلخی «دیوانگی» نامیده‌اند، در حقیقت اوج خردی است که در جامۀ بی‌خردی ظاهر می‌شود، عشقی است که عقل را در خود می‌بلعد تا راهی به افق بی‌کران معنا بگشاید. این دیوانگی همان سرمستی است که آدمی را از خاک تا افلاک می‌برد، وگرنه دیوانگیِ بی‌معنی جز پریشانی و تلاطم خام چیزی نخواهد بود.