شانگهای، تلاش شرق برای رهایی از سلطه اقتصادی و امنیتی غرب 
غلام علی صارم 
سه شنبه 4سنبله 1404
پس از فروپاشی اتحاد شوروی (۱۹۹۱)، پنج کشور چین، روسیه، قزاقستان،
قرقیزستان و تاجیکستان در سال ۱۹۹۶ گروهی به نام «شانگهای پنج» را ایجاد کردند. هدف اصلی آن، حل اختلافات مرزی و
ایجاد اعتماد متقابل در نواحی مرزی بود.
با پیوستن ازبکستان در سال ۲۰۰۱، این گروه رسماً به سازمان همکاری
شانگهای (SCO) تغییر نام داد.
اساسنامه آن در ۲۰۰۲ تدوین و در ۲۰۰۳ اجرایی شد.
گسترش اعضا:
هند و پاکستان در سال ۲۰۱۷ عضو کامل شدند.
ایران نیز در سال ۲۰۲۳ رسماً به عنوان عضو دائم پذیرفته شد.
کشورهای دیگری مانند ترکیه، بلاروس، مغولستان و برخی دولتهای آسیای
جنوبی و غربی بهعنوان ناظر یا شریک گفتوگو در این سازمان حضور دارند.
اگربصورت مختصر به بیان این بخش بپردازیم اعضای این سازمان از این
قراراست : 
اعضا دائم (Full Members): چین، روسیه،
قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، هند، پاکستان، ایران، بلاروس.
شرکای گفتوگو (Dialogue Partners): آذربایجان،
ارمنستان، بحرین، کامبوج، مصر، کویت، مالدیو، میانمار، نیپال، قطر، عربستان سعودی،
سریلانکا، ترکیه، امارات.
انگیزههای ایجاد
سازمان همکاری شانگهای با چندین هدف کلیدی شکل گرفت:
امنیتی و سیاسی:
مقابله با تهدیدهای مشترک مانند تروریسم، افراطگرایی و جداییطلبی.
ایجاد تعادل در برابر نفوذ ناتو و امریکا در منطقه، بهویژه بعد از
جنگوتجاوزامریکا به افغانستان (۲۰۰۱)
تقویت چندقطبیگرایی و همکاری منطقهای.
مبارزه با "سه شر:
سازمان از آغاز تمرکز ویژهای بر مقابله با:
تروریسم، جداییطلبی، افراطگرایی داشته است.
ایجاد ساختار ضدتروریسم:
در سال ۲۰۰۴ نهادی به نام ساختار منطقهای ضدتروریسم (RATS) در تاشکند (پایتخت ازبکستان) تأسیس شد.
این نهاد هماهنگکننده اطلاعات امنیتی و عملیاتی میان اعضاست.
از جانبی هم چنانکه دیده میشود کشورهای عضو بهطور منظم رزمایشهای
بزرگ نظامی برگزار میکنند (مثل "ماموریت صلح") که هم پیام بازدارندگی
دارد و هم هماهنگی میان ارتشها را افزایش میدهند.
موازنه در برابر امریکا و ناتو:
با حضور امریکا در افغانستان پس از ۲۰۰۱، اعضای شانگهای بهویژه چین و
روسیه خواستند وزنهای منطقهای برای جلوگیری از سلطه نظامی غرب در آسیای مرکزی
ایجاد کنند.
اقتصادی:
توسعه همکاریهای تجاری، سرمایهگذاری و انرژی (نفت و گاز آسیای میانه)
ایجاد مسیرهای حملونقل و اتصال منطقهای (جاده ابریشم نوین چین و
پروژههای ترانزیتی روسیه)
همچنان سازمان تلاش دارد موانع تجاری میان اعضا را کاهش دهد و سرمایهگذاری
مشترک بهویژه در بخش انرژی و زیرساخت را گسترش دهد.
فرهنگی و اجتماعی:
تبادل فرهنگی، آموزشی و علمی بین اعضا.
تقویت پیوندهای تاریخی و تمدنی در اوراسیا.
ژئوپلیتیک:
چین و روسیه انگیزه داشتند تا با همکاری مشترک، نفوذ امریکا را در
آسیای مرکزی و اوراسیا متوازن کنند.
کشورهای آسیای میانه نیز میخواستند بین قدرتهای بزرگ (چین، روسیه،
امریکا) موازنه ایجاد کنند و از حاشیهنشینی سیاسی و اقتصادی جلوگیری کنند.
سازمان همکاری شانگهای ابتدا برای امنیت مرزی ایجاد شد، اما بهتدریج
به یک پیمان منطقهای چندبُعدی (امنیتی، اقتصادی، فرهنگی، ژئوپلیتیک) تبدیل گردید که امروز بهعنوان یکی از مهمترین
سازمانهای منطقهای اورآسیاشناخته می شود. 
انرژی و منابع طبیعی:
آسیای مرکزی منابع غنی نفت و گاز دارد، روسیه و چین بزرگترین مصرفکنندگان
و انتقالدهندگان این منابعاند.
بنابراین SCO بستری برای
هماهنگی انرژی منطقهای شده است.
طرح "کمربند و جاده" چین:
بسیاری از اعضا بخش کلیدی این طرح هستند.
SCO به چین کمک میکند با کشورهای مسیر جاده ابریشم هماهنگی
داشته باشد و پروژههای راهآهن، جاده و کریدورهای اقتصادی را توسعه دهد.
همکاری مالی:
هرچند بانک توسعه SCO هنوز شکل
نگرفته، اما اعضا روی استفاده از ارزهای ملی به جای دالر در مبادلات کار میکنند.
بصورت خلاصه میتوان گفت: 
امنیتی: ایجاد هماهنگی
برای مقابله با تهدیدهای مشترک، کاهش نفوذ غرب در منطقه.
اقتصادی: توسعه تجارت و
انرژی، حمایت از پروژههای اتصال منطقهای مانند
.
در کل، SCO بهتدریج از یک
پیمان صرفاً امنیتی به یک سازمان چندبُعدی تبدیل شده که هم در سیاست و هم در
اقتصاد اوراسیا اهمیت زیادی یافته است.
آنچه را میتوان بصورت خلاصه متذکر شد اینست که این سازمان با انگیزه
مقابله با غرب و ناتو و یا حد اقل تضعیف قدرت غرب و مهار دست درازی های شان ایجاد
شده است. 
موقعیت افغانستان دراین سازمان: 
افغانستان چند بار در نشست های سازمان همکاری شانگهای (SCO) حضور داشته است، اما عضو دائم نیست. وضعیت افغانستان در این سازمان به شرح زیر است:
سال ۲۰۱۲: افغانستان بهعنوان کشور ناظر (Observer State) به سازمان پذیرفته شد.
از آن زمان تاکنون، به دلیل شرایط داخلی و سیاسی (بهویژه پس از تغییر
حکومت در ۲۰۲۱)، عضویت افغانستان بهعنوان ناظر حفظ شده، اما هنوز به جمع اعضای
دائم اضافه نشده است.
حضور هیأتهای افغانستان در نشستها بسته به شرایط سیاسی و تصمیم
اعضای SCO متفاوت بوده
است.
افغانستان اگرچه از سال ۲۰۱۲ به عنوان ناظر
(Observer) در سازمان همکاری شانگهای
(SCO) حضور دارد، اما این وضعیت عملاً تأثیر مستقیم و جدی بر
بهبود اقتصاد این کشور نداشته است، دلایل و
محدودیتهای آن به شرح زیر است:
فرصتهای بالقوه افغانستان در SCO
اگر افغانستان میتوانست فعالانه و پایدار در این سازمان نقش ایفا
کند، مزایای احتمالیاش چنین بود:
دسترسی به بازار بزرگ منطقهای
کشورهای عضو SCO نزدیک به ۳ میلیارد نفر جمعیت و بخش بزرگی از اقتصاد آسیا را
دربرمیگیرند. افغانستان میتوانست از این مسیر تجارت، ترانزیت و صادرات کالا (بهویژه
معادن و محصولات کشاورزی) را گسترش دهد.
سرمایهگذاری و پروژههای زیربنایی
ازبکستان، چین و روسیه علاقهمند به استفاده از موقعیت ترانزیتی
افغانستان هستند (مثلاً پروژه راهآهن، کریدورهای انرژی و اتصال آسیای مرکزی به
جنوب آسیا)
کمکهای امنیتی و مبارزه با مواد مخدر و تروریسم:
امنیت پایدار یکی از شروط جذب سرمایه و توسعه اقتصادی است. SCO میتوانست هماهنگی بیشتری برای ثبات
منطقه فراهم کند.
محدودیتهای واقعی
اما در عمل، وضعیت افغانستان چنین است:
تحریمهای بینالمللی علیه حکومت کنونی و عدم شناسایی رسمی آن توسط
اکثر کشورها باعث شده که حتی در چارچوب SCO همکاری اقتصادی
گسترده صورت نگیرد.
بیثباتی امنیتی و سیاسی مانع اصلی جذب سرمایهگذاری خارجی است.
نبود نظام بانکی پایدار و محدودیتهای انتقال پول، مانع پیوستن
افغانستان به پروژههای اقتصادی بزرگ منطقهای شده است.
کشورهای عضو SCO (مثل چین،
روسیه، ایران و آسیای مرکزی) در حال حاضر بیشتر نگاه امنیتی به افغانستان دارند تا
اقتصادی.
با توجه به این موارد حضور افغانستان در SCO
به عنوان ناظر بیشتر جنبه سیاسی و نمادین دارد تا اقتصادی.
در شرایط فعلی، تا زمانی که مشکلات شناسایی بینالمللی حکومت، امنیت
داخلی و تحریمها حل نشود، این سازمان نمیتواند تأثیر چشمگیر و مستقیمی بر وضعیت
اقتصادی افغانستان بگذارد.
با این حال، اگر در آینده ثبات نسبی ایجاد شود، افغانستان میتواند از
موقعیت جغرافیاییاش برای تبدیلشدن به پل تجاری و ترانزیتی در SCO استفاده کند.
در کل آنچه ما را به نظر میرسد 
و به آنچه به عنوان دستاورد های این سازمان میتوان اشاره کرد اینست:
واقعیت این است که سازمان همکاری شانگهای
(SCO) از بدو تأسیس (۲۰۰۱) بیشتر یک نهاد امنیتی ـ منطقهای
بود، اما بهمرور به سمت همکاریهای اقتصادی، مالی و حتی سیاسی گستردهتر حرکت
کرده است. یکی از اهداف کلان آن ایجاد وزنهای در برابر سلطه غرب، ناتو و دالر
آمریکا است. اینکه این سازمان تا چه اندازه به اهدافش خواهد رسید، بستگی به چند
عامل کلیدی دارد:
دستاوردهای کنونی SCO در مسیر
استقلال از غرب
وزن ژئوپلیتیک و اقتصادی
اعضای دائم (چین، روسیه، هند، ایران، آسیای مرکزی) بیش از نیمی از
جمعیت جهان و بخش بزرگی از منابع انرژی (نفت، گاز، اورانیوم) را در اختیار دارند.
چین و روسیه بهطور مستقیم روی کاهش وابستگی به دالر کار میکنند
(مبادلات یوآن ـ روبل، استفاده از ارزهای محلی)
سیستمهای پرداخت و مالی مستقل
چین سامانه پرداخت CIPS را بهعنوان
جایگزین SWIFT توسعه داده.
روسیه سامانه SPFS را ساخته.
درون SCO صحبت از ایجاد
یک واحد پولی منطقهای یا مکانیزم مالی مشترک برای مبادلات مطرح است.
همکاری امنیتی و نظامی
مانورهای مشترک نظامی SCO پیام آشکاری به
ناتو میفرستد که شرق میتواند جبهه دفاعی مشترک داشته باشد.
و اما محدودیتها و چالشها
رسیدن به یک بلوک مستقل و یکپارچه به این آسانی نیست:
اختلافات درون اعضا
هند روابط نزدیکی با آمریکا دارد و همیشه با سیاستهای چین و پاکستان
در تضاد است.
برخی کشورها (مثل آسیای مرکزی) هنوز از نظر اقتصادی به غرب و نهادهایی
مثل بانک جهانی نیاز دارند.
وابستگی به دالر همچنان بالاست.
بیشتر تجارت خارجی اعضا هنوز با دالر انجام میشود.
حتی چین که پیشرو در بینالمللی کردن یوآن است، هنوز بخش کوچکی از
مبادلات جهانی را به یوآن انجام میدهد.
مشکلات سیاسی داخلی:
تحریمهای سنگین علیه ایران و روسیه مانع از همکاری آزاد آنها با همه
اعضا شده است.
بیثباتی افغانستان و رقابتهای قومی و سیاسی در منطقه نیز سد راه
پروژههای بزرگ ترانزیتی است.
چشمانداز آینده:
در بعد امنیتی: SCO تاکنون موفق شده
یک بستر همکاری پایدار برای مهار افراطگرایی، تروریسم و حضور ناتو در منطقه فراهم
کند.
در بعد اقتصادی: احتمالاً طی دهه آینده نقش یوآن چین در مبادلات منطقهای
بیشتر خواهد شد و بخشی از تجارت اعضا بدون دالر انجام میشود، اما جایگزینی کامل دالر
بعید است.
در بعد ژئوپلیتیک: SCO همراه با بریکس (BRICS) بهنوعی قطب "جهان چندقطبی"را
در برابر سلطه سنتی غرب نمایندگی خواهد کرد.
بالاخره باید به عرض برسانیم که: سازمان همکاری شانگهای توانسته پایههای
یک بلوک شرقی مستقل را بنا بگذارد، اما رسیدن به سطحی که کاملاً اقتصاد و امنیت
منطقه را از غرب و دالر بینیاز کند، نیازمند زمان طولانی، کاهش اختلافات داخلی و
یکپارچگی واقعی میان اعضا است. در کوتاهمدت این سازمان بیشتر نقش موازنهگر در
برابر ناتو و غرب را بازی میکند، اما در بلندمدت میتواند یکی از ارکان اصلی جهان
چندقطبی آینده باشد.

 
