بدوستی روسها نباید اعتماد کرد!
غلام علی صارم
دوشنبه 20 اسد 1404
تاریخ روابط خارجی روسیه نشان میدهند که این کشور در دوستی
های خارجی خود بی وفا ترین کشور بوده و هیچگاهی در روزهای که ضرورت بوده در کنار
آن کشوری که پیمان دوستی داشته است نه ایستاده و بی شرمانه رهایش نموده و همیشه به
دوستی های خود خیانت نموده است.
مدتها قبل وقتی از دوستی های تنگاتنگ این کشور با ایران
صحبت میشد ما در جایی نوشته بودیم که این دوستی های قابل اعتبار و اعتماد نیستند
وهرکسی که با روسها دوستی می کند نباید بصورت کامل وابسته به این ها باشد. نمونه
های از خیانت به دوستی با ایران از جانب این کشور همین روز های به مشاهده میرسد که
اینک پهباد های شاهد ایران که نوعی پهباد پیشرفته است در داخل خاک خود بدون آگاهی
به ایران دست به تولید آن زده و اینک بصورت انبوه تولید نموده و می نماید. حتما در
آینده شاهد مسایل زیادی از این دست که میتواند این رابطه دوستی را بهم بزند خواهیم
بود.
ما در این نوشته در پی تحقیق روابط روسها با سایر کشور
نیستیم و صرف از خلاصه تجارب دوستی این کشور با قدرتمندان افغانستان یاد می کنیم
که چگونه با این ها پیمان بستند و در روزیکه افغانستان با خطر مواجه شد رهایش
کردند:
1- دوراول پادشاهی امیر دوست محمد خان
:
دراین دوره که روابط افغانستان با انگلیس ها به تیرگی
گرائیده بود نماینده روسها شخصی بنام ویتکویج از طریق ایران وارد افغانستان گردیده
و در قندهار با برادران قندهاری نیز صحبت های داشته و با دادن وعده های که همه پوچ
از آب درآمد از طریق غزنی وارد کابل شد. و با دوست محمد خان صحبت های نمود و نامه
پطر کبیر را به او تقدیم کرد.
قبلا هیات انگلیسی هم به کابل آمده بود و دوست محمد خان در
مذاکرات و نامه های که رد و بدل میشد تاکید براسترداد پشاور داشت که همه بی نتیجه
ماند و از همین رو دوستی با روسها را ترجیح داده و از نماینده روسها به گرمی
استقبال نمود، گرچه نامه پطر کبیر ظاهرا به گسترش تجارت تاکید داشت اما در اساس
دوستی دوستی سیاسی بود و رسیدن به آبهای گرم هند، رویایی که ایشان سالها آنرا در
کله پرورانیده بودند.
بعد از رفتن ویتکویج به ایران و از آنجا به کشورش انگلیس ها
که افغانستان را دروازه هند می گفتند و داشتن تسلط به این کشور را بخاطر حفظ
مستعمرات خویش در شبه قاره هند ضرورت میدانستند برای اولین بار از چند طرف حمله به
افغانستان را آغاز کردند. در قندهار وقتی لشکر انگلیس هنوز نرسیده بود برادران
قندهاری با روسها تماس گرفتند اما هیچگونه جوابی دریافت نکردند و مجبور شدندتا
فرار را بر قرار ترجیح داده و بسوی ایران بروند.
دوست محمد خان در کابل وقتی حملات انگلیسها را از چند محاذ
دید که با قوت بطرف کابل می آیند و شورش های نیز در تکاب و نجرات از جانب مردم
علیه او صورت گرفته بود، او جنگ را در چند جناح بخود مقدور ندیده و بطرف بخارا
فرار نمود. وقتی به بخاررسید با مذاکراتی همراه روسها کمکی را که توقع داشت بدست
آورده نتوانست، ناامیدانه بطرف کابل حرکت کرده و به انگلیس ها تسلیم شد و انگلیس
ها هم اورا با خانواده و بستگانش به هند منتقل نمودند. « این یک مورد دوستی با
روسها که نهایتا با بی وفایی به آن خیانت کردند»
2- مورد دوم پادشاهی امیر شیرعلی خان
است که در این دوره نیز اینها به پیمان خود خیانت کردند.
وقتی کنفرانس
پشاور بین سید نور محمد شاه و سرلوئیس پیلی بدون نتیجه پایان یافت، هیأتی از جانب
روس بنام ستولیتوف از راه مزار وارد کابل شد.
«ستولیتوف از
اواخر جولای تا اواخر اگست در کابل اقامت داشت وی چند بار با امیر ملاقات نمود،
اما نه هیچ گونه اعتماد نامه ای ارائه کرد و نه معاهده ای بین جانبین به امضاء
رسید. به موجب یک روایت، سفیر مسوده عهد نامه ای را از طرف جنرال کافمن به امیر
ارائه نمود که هدف آن تأسیس روابط دوستانه بین دو کشور، امداد روسیه به افغانستان
در برابر نیروی ثالث و بالاخره شناسایی عبدالله جان به عنوان ولیعهد بود. یقیناً
امیر که اکنون رابطه اش با انگلیس بکلی قطع شده بود، بی میل نبود تا معاهده ای را
بر اساس فوق با روسیه عقد نماید، اما سفیر روس که حالا صلاحیت این کار از او سلب
شده بود با فریب او را قانع ساخت تا درین مرحله به نوشتن نامه ای به عنوان جنرال
کافمن و طرح نمودن نظریاتش اکتفا نماید و بعد از بدست آوردن نامه مذکور که تاریخ
آن 23 اگوست 1879 بود اعضای هیأت را در کابل گذاشته خود با شتاب به تاشکند مراجعت
کرد. » ( تاریخ معاصر افغانستان ص110 از قلم نویسنده)
این ارتباطات
بازهم به انگلیس ها حساسیت برانگیزی گردیده و یک بار دیگر تدارک حمله به افغانستان
را دیدند و از چند طرف با سازو برگ نظامی پیشرفته به کشور ما حمله کردند.
امیرشیرعلی خان
پسرش امیر محمد یعقوب خان را که در زندان بالاحصار بود رها و کفالت پادشاهی را
برایش سپرد و خود رفت به مزارشریف تا از آنجا که نزدیکتر به مراکز روسها است در
تماس گردیده و کمک بدست آورد. اینکه امیر محمد یعقوب پسرش بعد از رفتن پدر به مزار
شریف چکار کرد و چگونه معاهده ننگین گندمک را با انگلیس ها امضا نمود از بحث ما
خارج است اما امیر شیرعلی خان در حسرت بدست آوردن کمک روسها به عمر 58سالگی در
مزارشریف جان داد.
3-در عصر پادشاهی
امان الله خان: این پادشاه افغانستان که برخلاف پدر و جدش در آغاز پادشاهی خودش با
انگلیس ها سرمخالفت برداشته و در نخستین روزهای سلطنتش استقلال افغانستان را اعلان
کرد و همین حرکت ضد انگلیسی باعث گردید تا روابطی با روسها برقرار نماید. امان
الله خان نخستین پادشاه یک کشور اسلامی است که انقلاب 1919 کمونیستی را که تا
پیروزی، جان میلیون ها انسان اعم از مسلمان و غیر مسلمان را گرفته بود، به رسمیت
شناخت، ولایت مرو نیز از دست افغانستان رفت. اما روزیکه امان الله خان در مضیقه
قرار داشت و ارگ پادشاهی و شهرکابل در محاصره امیرحبیب الله کلکانی قرار گرفت،
روسها یک حرکت امداد گرانه انجام دادند و با همراهی غلام حیدر خان چرخی سفیر
افغانستان در روسیه لشکری بسوی افغانستان اعزام کردند اما این لشکر بدون جنگ و
برخوردی از تاشقرغان برگشته و به سرزمین خود رفتند و امان الله خان را مثل
گذشتگانش رهاکردند و اوهم مجبور به ترک پادشاهی و کابل گردید.
4-مورد چهارم
سردار داود است، اوکسی بود که در عصر صدارت خودش قرارداد های نظامی با روسها انجام
داده و در واقع تمام اسرار نظامی کشور را در اختیار روسها قرار داد. دوستی اش با
روسها تا سرحدی رسید که با کمک مستقیم و عمال داخلی خود شان حکومت ظاهر شاه را سرنگون
و اورا به ریاست جمهوری رساندند و در سال 1357خودش را نیز با عمال مزدور و دست
پروردگان خویش و کمک هوایی مستقیم از بین برده و کمونیست های را که تحت نام یک حزب
بنام حزب دیموکراتیک خلق افغانستان تربیه کرده بودند به قدرت رسانده و نورمحمد تره
کی بزرگ شان را در راس قدرت قرار دادند.
5-کودتای خونین هفت ثور 1357 با حمایت مستقیم روسها توسط عمال
ایشان براه افتاد و در پی آن نورمحمد تره کی منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک
خلق افغانستان در راس قدرت قرار گرفت. القاب نورمحمد تره کی بی نهایت طولانی بود
بعنوان نمونه « نورمحمد تره کی خلاق توانا منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک
خلق افغانستان ، رئس شورای انقلابی ، رئیس جمهور و صدراعظم افغانستان و پیوند های
دیگر » . زمانی رادیو بی بی سی با رعایت اختصار گفته بود: «رئیس جمهور سه متره
القابه افغانستان.
بهرصورت پیامد های
این تجاوز برای افغانستان بی نهایت سنگین بود. بیش از یک و نیم میلیون انسان شهید
و بیش از شش میلیون آواره کشور های دیگر و صدها هزار انسان معلول و معیوب گردیدند،
زیرساخت های اقتصادی کشور کاملا از بین رفت و در یک کلام خرابی های پیش آمده در
این دوره را میتوان به وسعت یک کشور گفت. البته برای خود شوروی وقت که فکر کرده
بودند افغانستان را در یک روز تسخیر و جز قلمرو خود می سازند نیز سنگین بود. شوروی
که طی هفتاد سال روی آن سرمایه گذاری شده بود فروپاشید، دیوار برلین فروریخت،
شانزده جمهوریتی که از اکتوبر1919وپیروزی انقلاب کمونیستی ببعد بعنوان مستعمره تحت
عنوان اتحاد جماهیر شوروی زندگی می کردند همه به آزادای رسیدند.
و اما سر نوشت
دوستان کودتاچی هفت ثور: روسها ( اینکه در آن زمان عنوان اصلی شوروی بود اما همه
کاره روسها بودند و ما نیز به همان نسبت روسها می نویسیم ) که در افغانستان حلقه
های را که پرورش داده بودند، گرچه ظاهرآ سخن شان از دموکراسی و برابری حقوق مردم و
نفی هرگونه ستم ملی و تفرقه های قومی بود اما در عمل روحیه فاشیزم عملا به مشاهده
میرسید، تره کی و امین سردمداران جناح پرقدرت حزب دموکراتیک خلق بقول مرحوم
میرمحمد صدیق فرهنگ فاشیست تر از هرفاشیستی بودند. اینها کسانی نبودند که اداره و
مدیریت یک کشور از توان شان باشد. گرچه روسها در این راه مصارف هنگفتی را انجام
دادند مصارفی که کمر خود شان را هم شکست اما مدیریت ضعیف و ناکارآیی مهره های شان
باعث شد که همه به هدر رود. روسها اقدام به تعویض مهره ها کرد، همین های که سالها
به منظور تسخیر افغانستان تربیه کرده بودند همه را نابود کردند، تره کی را بوسیله
امین، امین را بوسیله ببرک ، ببرک را بوسیله نجیب از بین بردند و راهی دیار عدم
نمودند و نجیب را هم بی سرنوشت رها کردند تا اینکه او هم در سالی که طالبان در
کابل حاکم گردیدند (5میزان 1376) او را در چهار راهی آریا نا حلق آویز نمودند.
در دور اول حاکمیت
طالبان که پنج سال دوام کرد در بعضی از نقاط مثل پنجشیر، تخار و بدخشان و نقاط
خوردو ریز دیگر که استاد برهان الدین ربانی حکومت میگرد او نیز باوجود رهبری یک
بخش جهاد علیه روسها درگذشته چهارده سال جنگ علیه روسها، به روسها متکی گردیده بود
که او نیز نهایتا بی همه چیز رهسپار دیار عدم شد.
این تجربه تاریخی
از دوستی روسها با حکام افغانستان بود که خلاصه آن خدمت خوانندگان عزیز تقدیم شد
واگر وارد جزئیات موضوع می شدیم و گوشه های از خیانت به پیمان و دوستی های این
کشور را با همپیمانانش می نوشتیم دقیقا همان مثل معروف مثنوی و هفتاد من کاغذ بود.
بناء به همین مقدار تجربه از تاریخ معاصر افغانستان اکتفا نموده و به همه کشور های
که میخواهند با روسها روابط نیک و حسنه داشته باشند باید مواظب خود و کشور خود
باشند زیرا این ها بیوفا ترین انسان های روی زمین در دوستی و آشنایی خود با دیگران
هستند. والسلام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر