سلاحهای آخرالزمان: رقابت ابرقدرتها و سرنوشت آینده بشریت
غلام علی صارم
15اسد 1404
در دنیای امروز که به ظاهر در مسیر پیشرفت علمی، فناوری و
توسعه انسانی قرار دارد، یکی از تاریکترین و ترسناکترین ابعاد تمدن مدرن، توسعه
تسلیحات هستهای و کشتار جمعی است. رقابتی که دههها میان ایالات متحده آمریکا،
روسیه، و برخی قدرتهای دیگر ادامه داشته، اکنون وارد مرحلهای شده که در آن
توانایی نابودسازی
کامل تمدن انسانی تنها با فشردن یک دکمه در چند دقیقه ممکن است.
زیردریاییهای اوهایو: غولهای مرگبار در اعماق اقیانوس
در دهههای پایانی قرن بیستم، نیروی دریایی ایالات متحده از
زیردریاییهای کلاس اوهایو (Ohio-class) پرده برداشت. این
زیردریاییها برای حمل و پرتاب موشکهای بالستیک قارهپیما طراحی شدهاند و میتوانند
تا ۲۴ فروند موشک ترایدنت (Trident II D5) را
حمل کنند. هر کدام از این موشکها قادر به حمل چند کلاهک هستهای مستقل است که میتوانند
اهداف مختلفی را بهطور همزمان مورد هدف قرار دهند.
قدرت تخریبی هر کلاهک، دهها برابر بمب اتمی است که در پایان
جنگ جهانی دوم بر شهرهای هیروشیما و ناکازاکی انداخته شد. به بیان ساده، یک
زیردریایی کلاس اوهایو به تنهایی توانایی نابودسازی چندین شهر بزرگ را دارد و
عملاً میتواند فاجعهای در سطح انقراض انسانی رقم بزند.
اهداف استراتژیک این تسلیحات در دوران جنگ سرد عمدتاً بر علیه
شوروی سابق و اکنون روسیه، و همچنین چین متمرکز شدهاند. این زیردریاییها به دلیل
مخفیکاری بالا و توان عملیاتی طولانیمدت در دریا، یکی از عناصر کلیدی در دکترین
«بازدارندگی هستهای» آمریکا محسوب میشوند.
ظهور زیردریایی کازان: پاسخ روسیه با تکنولوژی مرگبارتر
در پاسخ به توسعه تسلیحات پیشرفته غربی، روسیه نیز سرمایهگذاری
گستردهای روی نوسازی و تقویت نیروی دریایی خود انجام داده است. یکی از نمونههای
برجسته این تلاشها، زیردریایی جدید کلاس «یاسنام» با نام کازان
(Kazan) است.
زیردریایی کازان قادر به پرتاب موشکهای تسیرکون
(Zircon) با سرعتی بیش از ۹ برابر سرعت صوت است.
این موشکهای هایپرسونیک، نه تنها به دلیل سرعت بسیار بالا، بلکه به خاطر قابلیت
مانوردهی در میانه مسیر، تقریباً غیرقابل رهگیری هستند. در نتیجه، توان تخریبی و
عنصر غافلگیری آنها، تهدیدی بیسابقه برای هر کشوری محسوب میشود.
گزارشهای رسمی و غیررسمی حاکی از آن است که این تسلیحات نیز
قابلیت حمل کلاهک هستهای دارند. یعنی جهان اکنون با نسل جدیدی از تسلیحات روبهروست
که در آن، سرعت، قدرت و دقت با هم ترکیب شدهاند تا در کوتاهترین زمان، بیشترین
ویرانی را ممکن سازند.
نقض حقوق بشر از زبان متهمان اصلی؟
یکی از تناقضهای آشکار در نظم جهانی معاصر، ادعاهای کشورهای
ابرقدرت درباره دفاع از حقوق بشر، در حالی است که خود آنها پیشتاز در تولید،
توسعه و ذخیرهسازی مرگبارترین سلاحهای تاریخ بشریت هستند. کشورهای غربی به رهبری
آمریکا، بارها کشورهایی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین را به نقض حقوق بشر متهم
کردهاند. اما در همان حال، میلیاردها دلار صرف تقویت زرادخانههای هستهای و ساخت
جنگافزارهای نوین میکنند.
چگونه میتوان ادعای دفاع از حقوق بشر داشت، در حالی که همزمان
ابزار نابودی میلیونها انسان را در زرادخانهها نگه میدارند؟ آیا میتوان این
اقدامات را توجیه کرد با این توجیه که "بازدارندگی" ایجاد میشود؟ آیا
ذخیره هزاران کلاهک هستهای که قابلیت نابودسازی چندینباره کره زمین را دارند،
نشانهای از احترام به حق حیات انسانهاست؟
این نوع رفتار دوگانه باعث شده اعتماد به گفتار قدرتهای بزرگ
در جهان تضعیف شود. نه تنها در میان کشورهای در حال توسعه، بلکه حتی در میان مردم
خود این کشورها نیز تردید و بیاعتمادی نسبت به نیت واقعی رهبرانشان افزایش یافته
است.
به کجا میرویم؟ آینده بشریت زیر سایه سلاحهای آخرالزمانی
اگر نگاهی واقعگرایانه به وضعیت موجود بیندازیم، خطر درگیریهای
هستهای هرگز به اندازه امروز بالا نبوده است. با ظهور بحرانهای ژئوپلیتیکی جدید
مانند جنگ اوکراین، تنش در دریای چین جنوبی، مناقشات میان ناتو و روسیه و رقابت
اقتصادی و نظامی فزاینده میان چین و آمریکا، احتمال بروز تصادفی یا عمدی یک درگیری
هستهای واقعی، دیگر تنها یک فرضیه علمی نیست.
از سوی دیگر، توسعه تسلیحات هوشمند، هوش مصنوعی نظامی، و
سامانههای شلیک خودکار، کنترل انسانی بر تصمیمگیریهای حیاتی را کمتر و احتمال
خطا را بیشتر میکند. در جهانی که سرنوشت نوع بشر ممکن است به چند خط کد یا تحلیل
اشتباه یک الگوریتم وابسته شود، امنیت واقعی هرگز تضمینشده نیست.
در عین حال، هزینههای سنگینی که صرف این تسلیحات میشود، میتوانست
به حل بحرانهای واقعی بشریت مانند فقر، تغییرات اقلیمی، بیماریهای واگیردار و
آموزش اختصاص یابد. اما گویا تصمیمگیرندگان در سطح جهانی، اولویت را نه به نجات
جان انسانها بلکه به ساخت ابزارهای نابودی آنها دادهاند.
نیاز به بیداری جهانی و بازنگری در مسیر تمدن
در چنین شرایطی، تنها راه برونرفت از این چرخه خطرناک، افزایش
آگاهی عمومی، فشار اجتماعی و نهادینهسازی ارزشهای انسانی در سیاست جهانی است.
سازمانهای بینالمللی، رسانهها، نخبگان، و مردم عادی باید با صدای بلند خواستار
توقف رقابت تسلیحاتی و تمرکز بر حل مشکلات مشترک بشریت شوند.
تمدن انسانی به جایی رسیده که میتواند انتخاب کند: یا به مسیر
رقابتهای مرگبار ادامه دهد و خود را به سوی فاجعهای بزرگ بکشاند، یا با درایت و
همبستگی، سلاحها را کنار بگذارد و بهسوی صلح پایدار حرکت کند و ما این موضوع را
در مقاله جدا گانه تحت عنوان « بشر در پرتگاه سقوط "یاصلح و یا نابودی"
» بصورت مفصل نوشته ایم که دوستان میتوان آنرا در وبلاک متعلق بمن سرچ نمایند.
https://saremetesam1.blogspot.com/
در نهایت میتوان به این مطلب اشاره کرد: زیردریاییهای هستهای
مانند اوهایو و کازان، نمادهایی از نبوغ فنی انسان هستند، اما در عین حال، نمادی
از سقوط اخلاقی نیز به شمار میآیند. هیچ شکوهی در نابود کردن میلیونها انسان
نیست. شکوه واقعی در توانایی ساختن جهانی بدون جنگ، بدون ترس و بدون سلاحهای
کشتار جمعی است.
زمان آن فرارسیده که پرسش بزرگ تاریخ را با صدایی بلند تکرار
کنیم:
آیا تمدن ما شایسته ادامه حیات است، اگر
خود به دست خود، بذر نابودیاش را بکارد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر