افغانستان و پاکستان، هفتاد و هشت سال بیاعتمادی و راههای گمشدهی
همسایگی
غلام علی صارم 
دوشنبه 3 سنبله 1404
در تاریخ روابط بینالملل، کمتر همسایگانی را میتوان یافت که روابطی
پرتنشتر از افغانستان و پاکستان داشته باشند. این تنشها نهتنها پس از تأسیس
پاکستان در سال ۱۹۴۷ آغاز شد، بلکه حتی روزها و هفتههایی قبل از اعلام رسمی این
کشور نیز نشانههای آن آشکار گردید. افغانستان تنها کشوری بود که استقلال پاکستان
را در آغاز به رسمیت نشناخت و عضویت آن در سازمان ملل متحد را نیز با مخالفت جدی
همراه ساخت. از همان ابتدا نیز روابط رهبران دو کشور هیچگاه بر پایهی اعتماد و
همکاری صادقانه استوار نبوده است.
ریشههای تاریخی تنشها
اختلاف بر سر خط دیورند، نگرانیهای ژئوپولیتیک، و رقابتهای منطقهای
از جمله عواملی بودند که سبب شدند اسلامآباد و کابل هیچگاه نتوانند روابطی
پایدار و دوستانه داشته باشند. در طول دههها، بسیاری از مخالفان سیاسی و نظامی
افغانستان به پاکستان پناه بردند و اسلامآباد نیز به جای رویکرد همکاریجویانه،
آنان را به شکل مستقیم یا غیرمستقیم تقویت کرد. این تقویت نهتنها اقتصادی، بلکه
در حوزهی نظامی و سازماندهی سیاسی نیز صورت میگرفت. چنین سیاستی به جای ایجاد
امنیت برای پاکستان، بارها نتیجهی معکوس به همراه داشته و نشان داده که تقویت
گروههای نیابتی نه تنها دوستی نمیآفریند، بلکه دشمنیها را ژرفتر میسازد.
تجربههای ناکام پاکستان
نخستین تجربهی بزرگ پاکستان در زمان تجاوز ارتش شوروی به افغانستان
رقم خورد. اسلامآباد انتظار داشت که مجاهدینِ مخالف شوروی پس از پیروزی، در کنار
پاکستان قرار گیرند و شاید حتی در حل مناقشهی دیورند یا مقابله با هند یار و یاور
باشند. اما نتیجه برخلاف انتظارشان رقم خورد، افغانستان پس از خروج شوروی، به جای
نزدیکی به پاکستان، روابط دوستانهی بیشتری با هند برقرار کرد و به یک مخالف سیاسی
جدی برای اسلامآباد تبدیل شد.
پس از آن، پاکستان تصمیم گرفت تا روی
طالبان سرمایهگذاری سنگین نماید و بازهم همان رؤیاهای پیشین را در ذهن پروراند.
اما تجربهی بیش از دو دهه نشان داد که این راه نیز بیثمر بوده و طالبان نه
توانستند ثبات پایدار برای پاکستان به ارمغان بیاورند و نه منافع استراتژیک اسلامآباد
را تضمین کنند.
وابستگی به گروههای سیاسی و پیامدهای آن
اسلامآباد همواره به جای تعامل مستقیم با دولتهای رسمی افغانستان،
به حمایت از گروهها و جناحهای مختلف پرداخته است. این گروهها غالباً پس از مدتی
به مهرههای سوختهی سیاسی تبدیل شدهاند. چهرههایی که بیشتر به دنبال منافع
شخصی، ثروتاندوزی و حفظ داراییهای تاراجشده از افغانستان بودهاند تا خدمت به
مردم و کشور. نمونهی اخیر آن نشستی بود که قرار بود با حضور مخالفان طالبان در
پاکستان برگزار شود، اما به تعویق افتاد. این تعویق – یا
شاید لغو خاموش – نشان میدهد که
یا اختلافات درونی این گروهها مانع کار شده است، یا خود پاکستان پس از مرور شکستهای
گذشته، دریافته که این مسیر، جز بنبست، سرانجامی ندارد.
راهی که پیش روست
با گذشت بیش از هفتاد و هشت سال تجربهی تلخ، اکنون زمان آن رسیده که
اسلامآباد مسیر تازهای را برگزیند. تکیه بر جنگ نیابتی، توزیع اسلحه و دامنزدن
به اختلافات قومی و مذهبی نهتنها بیثمر بوده، بلکه پیامدهای سنگین امنیتی،
اقتصادی و اجتماعی برای هر دو کشور به همراه آورده است. اگر پاکستان واقعاً به
دنبال ثبات منطقه و رفاه مردم خود و همسایگانش است، باید به جای توزیع اسلحه، به
توزیع قلم و کتاب بیندیشد. به جای دامنزدن به شکافها، باید به سازندگی پلهای
همکاری روی آورد.
ضرورت دیپلماسی بر پایهی صداقت
افغانستان و پاکستان دارای اشتراکات عمیق تاریخی، فرهنگی، مذهبی و
اجتماعی هستند. این اشتراکات میتواند زیربنای روابطی نوین بر پایهی برادری و حسن
نیت باشد. تنها راه واقعی برای رسیدن به ثبات پایدار، تکیه بر دیپلماسی شفاف و
صادقانه است. اگر دو کشور بپذیرند که در یک جغرافیای مشترک سرنوشتشان به هم گره
خورده است، میتوانند بهجای تکرار اشتباهات گذشته، آیندهای متفاوت بسازند.
پاکستان در طول بیش از هفت دهه بارها و بارها سیاستهای مشابهی را
آزموده و هر بار با شکست مواجه شده است. تکرار خطا نهتنها بیفایده است، بلکه
گناهی نابخشودنی در برابر نسلهای آینده محسوب میشود. بهترین و شاید تنها راه،
عبور از سیاستهای کهنه و انتخاب رویکردی نو بر اساس برادری، همزیستی مسالمتآمیز
و همگرایی منطقهای است. تنها از این مسیر است که میتوان امید داشت روابطی
پایدار میان افغانستان و پاکستان شکل بگیرد و دشمنیهای دیرینه جای خود را به
همکاریهای سازنده بسپارد.
 
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر