۱۴۰۴ مرداد ۱۶, پنجشنبه

تاراج نیروی جوان و مستعد افغانستان؛ بورسیه یا مهاجرت هدفمند؟

 

تاراج نیروی جوان و مستعد افغانستان؛ بورسیه یا مهاجرت هدفمند؟

مقدمه

در سال‌های اخیر، افغانستان شاهد تحولات عمیق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بوده است. یکی از مهم‌ترین پیامدهای این تحولات، افزایش روند مهاجرت نخبگان و جوانان مستعد از کشور است. در حالی که اغلب کشورهای جهان برای ورود اتباع افغان، حتی برای سفرهای کوتاه مدت تجاری یا سیاحتی، موانع متعددی ایجاد می‌کنند، در عوض برای جوانان تحصیل‌کرده و بااستعداد افغان، بورسیه‌های تحصیلی رایگان، ویزاهای تحصیلی سریع و حتی پیشنهادهای کاری پس از فراغت از تحصیل ارائه می‌شود. این رفتار ظاهراً خیرخواهانه، در واقع شکلی نوین از تاراج منابع انسانی یک کشور بحران‌زده به حساب می‌آید.

بورسیه تحصیلی یا سرمایه‌گذاری انسانی؟

بورسیه‌های تحصیلی همواره یکی از ابزارهای دیپلماسی علمی کشورها بوده‌اند. ارائه این نوع فرصت‌ها به جوانان دیگر کشورها، می‌تواند پلی برای تعاملات بین‌فرهنگی و گسترش روابط سیاسی و اقتصادی باشد. اما در مورد افغانستان، مسئله از این سطح فراتر می‌رود. کشورهای میزبان بورسیه‌ها اغلب از جوانان افغان پس از فراغت از تحصیل درخواست می‌کنند که در همان کشور باقی بمانند، کار کنند و حتی اقامت دایم دریافت نمایند. این در حالی است که:

  • بازگشت به افغانستان با مدرک خارجی اغلب به دلیل ناامنی، نبود فرصت شغلی یا فشارهای سیاسی، غیرممکن یا خطرناک است ویا حداقل جو عدم اعتماد حاکم است که مانع بازگشت میشود.
  • کشور میزبان نیازی به سرمایه‌گذاری برای پرورش نیروی انسانی بومی ندارد چون مستقیماً نخبگان کشورهایی چون افغانستان را جذب می‌کند.

در واقع، این بورسیه‌ها به نوعی سرمایه‌گذاری بلندمدت برای توسعه نیروی کار کشورهای پیشرفته محسوب می‌شوند، بدون اینکه هزینه‌های بزرگ تربیت نیروی انسانی را متقبل شوند.

رفتار دوگانه کشورهای غربی:

مسئله‌ای که در این میان اذهان عمومی را درگیر می‌کند، تناقض در رفتار کشورهایی است که از یک سو از دادن ویزای کوتاه‌مدت به افغان‌ها خودداری می‌کنند اما از سوی دیگر درهای خود را به‌روی جوانان تحصیل‌کرده و بااستعداد افغانستان باز می‌گذارند. این رفتار دوگانه نشان می‌دهد که:

  • هدف، کمک بشردوستانه یا توسعه تحصیلات در افغانستان نیست.
  • هدف اصلی، جذب هدفمند افرادی است که می‌توانند در آینده بخشی از نیروی کار آن کشورها باشند.

این نوع رویکرد را می‌توان نوعی «مهاجرت هدفمند» یا حتی استعمار نوین فکری و انسانی تعبیر کرد که برخلاف استعمار گذشته، نه با زور نظامی بلکه با ابزارهایی چون بورسیه، اقامت تحصیلی و بازار کار صورت می‌گیرد.

پیامدهای منفی برای افغانستان

خروج نخبگان و جوانان تحصیل‌کرده از کشور، یک ضربه جدی به زیرساخت‌های علمی، فکری و توسعه‌ای افغانستان است. این روند که به «فرار مغزها» معروف است، می‌تواند پیامدهای بلندمدت زیر را برای افغانستان به‌همراه داشته باشد:

1.     تضعیف سیستم آموزشی: دانشگاه‌ها و موسسات علمی کشور با کمبود استادان، پژوهشگران و متخصصان مواجه می‌شوند.

2.     ضعف مدیریتی در آینده: نبود مدیران و رهبران جوان که درک علمی و تخصصی از مسائل دارند، باعث بحران در مدیریت ملی خواهد شد.

3.     تأخیر در توسعه اقتصادی:  نبود نیروهای متخصص باعث می‌شود که برنامه‌های اقتصادی، کشاورزی، صنعتی و... به درستی اجرا نشوند.

4.     تشدید وابستگی خارجی: کشور برای حل مشکلاتش نیازمند کمک‌های فنی و تخصصی خارجی خواهد بود که خود، وابستگی ایجاد می‌کند.

دلایل مهاجرت جوانان

البته نمی‌توان فقط کشورهای میزبان را مقصر دانست. جوانان افغان نیز با چالش‌ها و مشکلات عدیده‌ای در کشور خود روبه‌رو هستند:

  • نبود فرصت‌های شغلی متناسب با تخصص
  • ناامنی، تبعیض، فشارهای سیاسی و محدودیت‌های اجتماعی
  • نبود حمایت از طرح‌های نوآورانه و کارآفرینی
  • فقدان امکانات تحقیقاتی و آموزشی پیشرفته

در چنین شرایطی، مهاجرت برای بسیاری از جوانان تنها راه برای تحقق آرزوهایشان و استفاده از توانایی‌های علمی و فکری خود است. این واقعیت تلخ نشان می‌دهد که ریشه تاراج نیروی انسانی در داخل کشور هم وجود دارد.

نقش دولت‌ها و جامعه مدنی

برای مقابله با این بحران، تنها انتقاد از کشورهای دیگر کافی نیست. باید به اصلاحات اساسی در داخل کشور نیز اندیشید:

1.     سرمایه‌گذاری در آموزش و پرورش: ایجاد امکانات پیشرفته و حمایت از استعدادهای داخلی.

2.     ایجاد فرصت‌های شغلی و کارآفرینی: تسهیل قوانین برای کسب‌وکارها، ایجاد پارک‌های فناوری و حمایت از استارتاپ‌ها.

3.     افزایش امنیت روانی و اجتماعی: کاهش فشارهای سیاسی، مذهبی و قومی بر جوانان.

4.     ایجاد انگیزه برای بازگشت نخبگان مهاجر: ارائه بسته‌های حمایتی برای بازگشت داوطلبانه و مفید آنان.

همچنین رسانه‌ها، نهادهای فرهنگی، علما و روشنفکران جامعه می‌توانند با آگاهی‌رسانی، نقش مؤثری در تبیین پیامدهای مهاجرت نخبگان و ایجاد انگیزه برای ماندن در کشور ایفا کنند.

نهایتا میتوان گفت که: در ظاهر، بورسیه‌های تحصیلی بین‌المللی برای جوانان افغان یک فرصت طلایی هستند. اما در واقعیت، این پدیده نوعی تاراج سیستماتیک نیروهای مستعد کشور است که در بلندمدت منجر به تضعیف بنیان‌های علمی، مدیریتی و توسعه‌ای افغانستان می‌شود. اگر این روند ادامه یابد، افغانستان به کشوری تبدیل خواهد شد که نه تنها سرمایه‌های اقتصادی، بلکه مغزها و فکرهای آینده‌ساز خود را نیز از دست داده است.

راهکار، در ترکیب نگاه انتقادی به سیاست‌های خارجی و اصلاحات ساختاری در داخل کشور نهفته است. آینده افغانستان را فقط زمانی می‌توان ساخت که جوانان بااستعداد آن به جای رفتن، انگیزه‌ای برای ماندن و ساختن کشور خود داشته باشند

متاسفانه سالهاست که این انگیزه ( انگیزه ماندن به وطن ) بکلی مضمحل گردیده است و مخصوصا جوانان این کشور گرفتار بحران هویتی گردیده که اگر پرسیده شود هرکشوری را ولو با امکانات ضعیف بهتراز افغانستان که کشور خودش هست بهتر می داند.

البته آنگونه که عرض شد نمیتوان بار ملامتی را بدوش یکطرف گذاشت طبق ضرب المثل معروف خود ما « چیزی آسیاب کند است و چیز هم گندم  نم دارد» که امیدواریم روزی این معضل حل شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر