ناکارآمدی سازمان بهداشت جهانی (WHO) و چالشهای سلامت در افغانستان
«بیش از پنچ میلیون کودک زیر پنج سال گرفتار سوء تغذیه هستند»
مقدمه
سلامت یکی از بنیادیترین
حقوق انسانی و نیاز حیاتی هر جامعه است. در فرهنگ عامیانه افغانستان نیز گفتهاند:
«جان جوری پادشاهی است». در جهان امروز که فناوریهای طبی پیشرفته و منابع مالی
گستردهای در دسترس قرار دارد، انتظار میرود نهادهای بینالمللی، بهویژه سازمان
بهداشت جهانی (WHO)، نقشی مؤثر در کاهش مرگومیر، پیشگیری از بیماریها و مدیریت
بحرانهای سلامت ایفا کنند. با این حال، تجربهی چند دهه اخیر و رویدادهایی چون
همهگیری کووید–۱۹ و فجایع طبیعی افغانستان نشان دادهاند که این سازمان، با
وجود منابع عظیم، از شفافیت و کارایی لازم برخوردار نبوده است. افغانستان بهعنوان
یک مطالعه موردی بارز، گواه ناکامیهای جدی WHO در عرصه عمل
است.
۱. همهگیری
کووید–۱۹؛ آزمونی برای اعتبار WHO
همهگیری کووید–۱۹ یکی از بزرگترین چالشهای تاریخ معاصر سلامت جهانی بود.
WHO بهعنوان مرجع
بینالمللی مدیریت بحرانهای صحی، در این آزمون با انتقادات فراوان روبهرو شد.
تأخیر در اعلام وضعیت اضطراری جهانی، ارائه رهنمودهای متناقض به کشورها و ناتوانی
در تضمین دسترسی عادلانه کشورهای فقیر به واکسین از جمله کاستیهای مهم بودند[1].
این موارد نشان داد که تصمیمگیریهای این سازمان بیش از آنکه بر اساس ضرورتهای
صحی باشد، تحت تأثیر فشارهای سیاسی و اقتصادی کشورهای ثروتمند شکل میگیرد. و همین
ضعف ها باعث شد تا میلیون ها انسان جان خود را از دست بدهند. 
۲. بیماریهای
مزمن؛ غفلت از سرطان در افغانستان
امروزه سرطان یکی از
مرگبارترین بیماریهای مزمن است و میلیونها انسان سالانه بر اثر آن جان میبازند.
در افغانستان، که سیستم صحی بسیار ضعیف و منابع محدود است، انتظار میرفت WHO برنامهای
هدفمند برای مبارزه با سرطان تدوین کند. با این حال، نه تنها برنامهای جامع دیده
نمیشود، بلکه حتی مراکز ابتدایی تشخیص و درمان نیز بسیار محدودند. این در حالی
است که بودجههای کلانی در سطح جهانی به نام مبارزه با سرطان مصرف میشود، اما
افغانها همچنان در خاموشی و بیپناهی با این بیماری دست و پنجه نرم میکنند[2].
۳. وضعیت سلامت
در افغانستان، کودکان و زنان قربانیان اصلی
کودکان افغان بیشترین
آسیب را از ضعف نظام سلامت کشور متحمل شدهاند. سوءتغذیه، واکسیناسیون ناقص، کمبود
دوا و مراکز درمانی سبب شده است بیماریهای ساده اما کشندهای مانند اسهال، ذاتالریه،
سرخکان و پولیو جان هزاران کودک را بگیرد. با وجود دههها حضور رسمی WHO، نرخ مرگومیر
کودکان افغانستان همچنان از بالاترینهای جهان است و گزارشهای سالانه نشان میدهد
که این بحران نهتنها مهار نشده بلکه رو به افزایش است[3].
وضعیت زنان نیز بهمراتب
بحرانیتر است. نبود داکتر زن یا قابله در بسیاری از مناطق سبب میشود زنان باردار
جان خود و نوزادشان را در لحظات زایمان از دست بدهند. گزارشها نشان دادهاند که
تنها در مناطق زلزلهزده اخیر، بیش از ۱۱ هزار زن باردار در معرض خطر جدی قرار
گرفتهاند[4]. چنین شرایطی بیانگر خلأ آشکار در برنامهریزی WHO برای حمایت از
گروههای آسیبپذیر است.
۴. فجایع طبیعی
و واکنش ناکافی WHO
زلزلهها و سایر بلایای
طبیعی در افغانستان هزاران انسان را بیخانمان و مجروح کرده است. طبق آمار، بیش از
۲۱۲ هزار کودک از آسیبهای جسمی و روانی ناشی از زلزلههای اخیر رنج میبرند[5]. در
چنین شرایطی انتظار میرفت WHO با برنامههای
فوری و منسجم برای ارائه خدمات صحی، دارو و مشاوره روانی مداخله کند. با این حال،
واکنش این سازمان بیشتر در سطح بیانیهها باقی مانده و کمکهای عملی در میدان
بسیار ناچیز بوده است. در بسیاری مناطق حتی حضور آن احساس نشده است.
۵. مصرف
میلیاردها دالرو دستاوردهای ناچیز
یکی از انتقادهای اصلی به
WHO نحوه مصرف
بودجههای هنگفت آن است. این سازمان سالانه میلیاردها دالر برای مبارزه با بیماریها،
تقویت سیستمهای صحی و کمک به کشورهای فقیر دریافت میکند. اما شواهد نشان میدهد
که بخش بزرگی از این منابع صرف هزینههای اداری، معاشات کارمندان و برگزاری
کنفرانسها میشود. بسیاری از پروژهها تنها روی کاغذ باقی میمانند و عملاً به
دست مردم نمیرسند[6]. در افغانستان، نتیجه این روند چیزی جز تداوم ضعف سیستم صحی
و محرومیت مردم از خدمات اولیه نبوده است.
۶. مسئولیتهای
فراموششده WHO در افغانستان
یکی از بزرگترین کاستیهای
WHO در افغانستان،
غفلت از تقویت مراکز صحی اولیه بوده است. ایجاد کلینیکهای روستایی و تربیت
کادرهای بومی میتوانست دسترسی مردم به خدمات درمانی را بهطور چشمگیری بهبود
بخشد، اما این هدف حتی بهطور محدود نیز تحقق نیافته است. همچنین، در حوزه سلامت
زنان، ایجاد شبکه قابلهها و داکتران زن میتوانست از هزاران مرگ جلوگیری کند، اما
چنین برنامههایی هرگز اولویت جدی سازمان نبوده است. در زمینه مدیریت بحرانها،
فجایعی مانند زلزله و سیلاب نشان داد که WHO فاقد طرحهای
فوری و منسجم است. کمکها غالباً پس از بحران و بهصورت مقطعی ارائه میشوند، بدون
آنکه راهکارهای بلندمدتی برای بازسازی نظام صحی محلی وجود داشته باشد. افزون بر
این، در حالی که آموزشهای پیشگیرانه و واکسیناسیون باید در مرکز فعالیتها قرار
میگرفتند، همواره به حاشیه رانده شدهاند. این روند باعث شده بیماریهای قابل
پیشگیری همچنان به کشتار ادامه دهند.
۷. دلایل ضرورت
اصلاحات در WHO
بررسی عملکرد WHO در افغانستان و
دیگر کشورها نشان میدهد که این سازمان با مشکلات ساختاری جدی مواجه است. نخست،
وابستگی سیاسی و اقتصادی به کشورهای ثروتمند سبب شده اولویتهای آن بیشتر بازتابدهنده
منافع اهداکنندگان باشد تا نیازهای واقعی جوامع فقیر[7]. دوم، نبود شفافیت مالی
موجب شده کسی ندانَد میلیاردها دالر اختصاصیافته دقیقاً چگونه و کجا مصرف میشود.
سوم، اصل عدالت صحی، یعنی دسترسی برابر به خدمات برای همه، عملاً در افغانستان
محقق نشده و مردم این کشور همچنان از ابتداییترین خدمات محروماند. چهارم، ضعف در
نظارت مستقل باعث شده هیچ نهادی بهطور جدی مصرف منابع و نتایج واقعی فعالیتهای WHO را در کشورهای
بحرانزده بررسی نکند.
۸. راهکارها و
پیشنهادها
برای بازگرداندن اعتبار و
کارایی WHO، اصلاحات بنیادین اجتنابناپذیر است. نخست، این سازمان باید
مکانیزمهای شفافیت مالی ایجاد کند و تمام بودجهها و هزینهها را بهطور علنی
منتشر سازد. دوم، برنامههای صحی باید با مشارکت مستقیم جامعه محلی و کارشناسان
بومی طراحی و اجرا شوند تا هم متناسب با نیازهای واقعی باشند و هم امکان نظارت
مردمی فراهم گردد.
سوم، در افغانستان تمرکز
باید بر سه محور حیاتی قرار گیرد: مادران، کودکان و واکسیناسیون. این سه حوزه میتوانند
بیشترین تأثیر را بر کاهش مرگومیر و بهبود سلامت عمومی داشته باشند. چهارم، نیاز
به یک نهاد بیطرف و مستقل برای نظارت بینالمللی بر مصرف بودجههای WHO وجود دارد تا
از فساد و انحراف منابع جلوگیری شود. و در نهایت، ساختار درونی WHO باید با کاهش
بوروکراسی و افزایش میدان عمل در کشورهای بحرانزده بازطراحی گردد. تنها در این
صورت میتوان انتظار داشت که منابع عظیم این سازمان به جای مصرف در ساختارهای
اداری، مستقیماً به نجات جان انسانها اختصاص یابد.
جمعبندی
افغانستان با بحرانهای
صحی، طبیعی و اجتماعی متعددی روبهرو است و مردم آن بیش از هر زمان دیگری به حمایت
عملی جامعه جهانی نیاز دارند. اما سازمان بهداشت جهانی، بهرغم منابع گسترده و
شعارهای پرطمطراق، در ایفای مسئولیتهای خود ناکام مانده است. از مرگ کودکان بر
اثر بیماریهای قابل پیشگیری گرفته تا جان باختن زنان در لحظه زایمان و رنج هزاران
آسیبدیده از زلزله، شواهد نشان میدهند که کمکها یا به مقصد نرسیده یا بسیار
ناکافی بودهاند.
اصلاحات بنیادی در ساختار
و عملکرد WHO نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی حیاتی است. اگر این تغییرات صورت
نگیرد، این سازمان بیش از آنکه ناجی سلامت جهانی باشد، به نهادی ناکارآمد بدل
خواهد شد که اعتماد مردم را از دست میدهد. در شرایطی مانند افغانستان، مردم
نیازمند سازمانی هستند که واقعاً عمل کند، نه صرفاً بیانیه صادر نماید.
برای مطالعه بیشتر: 
1.   
WHO, Timeline of WHO’s response to COVID-19, 2020.
2.   
International Agency for Research on Cancer, Global
Cancer Observatory, 2022.
3.   
UNICEF, Afghanistan: Child Mortality Report, 2023.
4.   
UNFPA, Maternal Health in Afghanistan after Earthquakes,
2023.
5.   
Save the Children, Afghanistan Earthquake Impact Report,
2023.
6.   
The Lancet, “WHO’s budget and accountability challenges”,
2021.
7.   
Human Rights Watch, Health Aid and Politics, 2022.
 
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر