۱۴۰۴ مهر ۹, چهارشنبه

تحلیل قضایی

  

پاکستان سرزاغ بودنه می‌گیرد



غلام علی صارم

دوشنبه 7/7/1404

« نگاهی به جلسه امروز یکعده افغانهای متواری با پاکستان»

در فرهنگ و زبان مردم افغانستان ضرب‌المثل‌ها همیشه بازتاب‌دهندۀ تجربه‌های تلخ و شیرین زندگی بوده است. یکی از این ضرب‌المثل‌ها که در شرایط امروز روابط افغانستان و پاکستان به خوبی معنا پیدا می‌کند، همین است که «پاکستان سرزاغ بودنه می‌گیرد». این مثل زمانی به کار می‌رود که کسی دست به کاری بزند که نه توانایی آن را دارد و نه جایگاهش اجازه می‌دهد، اما صرفاً برای نمایش و خودنمایی به کاری می‌پردازد که آخرش جز رسوایی چیزی به بار نمی‌آورد.

در روزهای اخیر پاکستان بار دیگر گروهی از افراد را که خود را «نمایندگان احزاب و چهره‌های سیاسی افغانستان» می‌نامند، گرد هم آورده و با آنان نشست‌هایی ترتیب داده است. اگر کمی دقیق‌تر نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که هیچ‌یک از این افراد نمایندۀ واقعی مردم افغانستان نیستند. نه جایگاهی میان توده‌ها دارند و نه مشروعیتی که سخن‌شان شنیده شود. بیشترشان کسانی‌اند که در گذشته با معاملات پنهانی، زدوبندهای ناسالم و روابط پشت پرده توانسته بودند کرسی یا مقامی به دست آورند، اما هیچ‌گاه در میان مردم به عنوان چهره‌های اصیل و محبوب شناخته نشدند.

درماندگی آشکار پاکستان:

این گردهمایی‌ها بیش از آنکه نشانی از قدرت پاکستان باشد، پرده از درماندگی و سردرگمی آن کشور در برابر افغانستان برمی‌دارد. پاکستان سال‌هاست می‌کوشد افغانستان را در محور منافع خود نگه دارد، اما واقعیت این است که شرایط منطقه و بیداری مردم افغانستان دیگر اجازه نمی‌دهد سیاست‌های کهنۀ اسلام‌آباد کارگر بیفتد. از همین روست که به گردآوری چند چهره بی‌رمق و بی‌اثر بسنده کرده و با هیاهوی رسانه‌ای می‌خواهد نشان دهد که گویا در امور افغانستان تأثیرگذار است.

در واقع پاکستان از مسیر اصلی بازمانده و به قول مردم ما «سرزاغ بودنه می‌گیرد»؛ یعنی به دنبال چیزی می‌رود که در شأن و توانش نیست. این کشور اگر می‌توانست، سال‌ها پیش با همین مهره‌ها وضعیت افغانستان را تغییر می‌داد، اما گذر زمان نشان داده که نه تنها چنین ظرفیتی ندارد، بلکه خود درگیر مشکلات عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است.

چرا این نشست‌ها بی‌فایده است؟

1.    نبود مشروعیت مردمی:

   افرادی که پاکستان آنان را گرد آورده، در میان مردم افغانستان جایگاهی ندارند. اگر امروز انتخابات آزاد برگزار شود، کمتر کسی حاضر است به آنان رأی دهد. مردمی که سال‌ها درد جنگ، فقر و خیانت سیاسی را دیده‌اند، دیگر به چهره‌های معامله‌گر اعتماد نمی‌کنند.

2.    غیبت نیروهای واقعی افغانستان:

   کسانی که امروز در میدان افغانستان نفس می‌کشند، درد مردم را می‌دانند و بار جنگ و صلح را بر دوش دارند، در این نشست‌ها حضور ندارند. وقتی نیروهای اصیل اجتماعی و سیاسی غایب باشند، هر گفت‌وگویی از اساس بی‌ارزش است و کسانی شعار نمایندگی مردم را سرمیدهند که حتی مورد اعتماد خانواده های خود نیستند. بقول معروف« در شهر وقتی کسی نبود، بز نام خود را عبدالکریم می گذارد.»

3.    تکرار سیاست‌های ناکام گذشته:

   پاکستان بارها تلاش کرده با استفاده از افراد ضعیف و معامله‌گر، سیاست‌های خود را بر افغانستان تحمیل کند، اما بارها ناکام شده است. باز تکرار همان روش‌های شکست‌خورده فقط نشان می‌دهد که اسلام‌آباد راه تازه‌ای ندارد و همیشه دنبال استراتیژی های کهنه و فرسوده و ناکام قدم برداشته است.

پیام به چهره‌های اجیر:

به این بزرگوارانی که خود را نمایندۀ مردم جا زده‌اند باید گفت: اگر کاری از دست‌تان برنمی‌آید، دست‌کم برای مردم دردسر نسازید. افغانستان امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند وحدت و آرامش است. شما که سال‌ها از منابع این کشور استفاده کردید و حاصل آن جز فساد و تباهی نبود، دیگر چه ضرورتی دارد باز هم در صفحه سیاست ظاهر شوید و دستاویزی برای بیگانگان شوید؟ تاریخ دربارۀ شما قضاوت خواهد کرد. مردم افغانستان هرگز فراموش نمی‌کنند که چه کسانی در روزهای دشوار به جای ایستادن در کنار ملت، پای سفره بیگانه نشستند. بدانید که هر سخن و هر امضا و هر لبخند شما در این نشست‌ها سندی خواهد بود بر ناتوانی‌تان، نه نشانی از نفوذ و قدرت.

پاکستان و بحران هویت منطقه‌ای:

پاکستان از بدو پیدایش همواره در بحران هویت دست و پا زده است. این کشور میان وابستگی به قدرت‌های خارجی و نیاز به مشروعیت داخلی گیر مانده است. از یک سو تلاش دارد خود را در چشم قدرت‌های جهانی شریک منطقه‌ای نشان دهد، و از سوی دیگر می‌خواهد بر افغانستان سایه بیندازد تا ضعف‌های داخلی‌اش را بپوشاند.

اما تجربه نشان داده که هرگاه پاکستان به امور افغانستان دخالت کرده، نه تنها به هدف نرسیده بلکه مشکلات خود را بیشتر کرده است. امروز اقتصاد بیمار، سیاست ناپایدار و اعتراض‌های گسترده داخلی، اقدامات مسلحانه و حمله به مراکز نظامی در چند ایالت، اسلام‌آباد را به جایی رسانده که به جای حل مشکلات خویش، به نمایش‌های بی‌حاصل در مورد افغانستان رو آورده است.

مردم افغانستان چه می‌خواهند؟

مردم افغانستان خواستار صلح، استقلال و زندگی شرافتمندانه‌اند. آینان نمی‌خواهند بازیچه دست این و آن کشور باشند. برای افغان‌ها مهم نیست که پاکستان چه نمایش‌هایی ترتیب می‌دهد، مهم این است که سرنوشت‌شان به دست خودشان رقم بخورد.

مردم می‌دانند که هیچ نیروی بیرونی دل‌سوز آنان نیست. اگر کسی صادقانه می‌خواهد به افغانستان کمک کند، باید از مسیر احترام به استقلال و اراده مردم وارد شود، نه با جمع‌آوری چند چهره بی‌رمق و تبلیغ پوچ.

درنتیجه باید گفت که نشست‌اخیر پاکستان ( دوشنبه هفتم میزان 1404) با آن دسته از افراد که ادعای نمایندگی افغانستان را دارند، چیزی جز پرده‌برداری از درماندگی اسلام‌آباد نیست. پاکستان بارها تلاش کرده افغانستان را در محور منافع خود نگه دارد، اما امروز بیش از هر زمان دیگری آشکار شده که این کشور توانایی ندارد در سرنوشت افغانستان نقش‌آفرین باشد.

به همین دلیل است که می‌گوییم: پاکستان سرزاغ بودنه می‌گیرد. کاری را آغاز کرده که نه توان آن را دارد و نه نتیجه‌ای برایش خواهد داشت. تنها چیزی که به نمایش گذاشته، ناتوانی و بی‌برنامگی است.

به این بزرگوارانی هم که خود را در این بازی شریک کرده‌اند، پیام ما روشن است:

«اگر نمی‌توانید برای مردم‌تان کاری کنید، لااقل برای‌شان دردسر نیافرینید»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر