۱۴۰۴ آبان ۱, پنجشنبه

کارنامه تاریک سازمان ملل: خیانت به صلح، حمایت از جنایت

 

 

کارنامه تاریک سازمان ملل: خیانت به صلح، حمایت از جنایت

غلام علی صارم

24 اکتوبر2025/ دوم عقرب 1404 

امروز ۲۴ اکتوبر ۲۰۲۵ / دوم عقرب ۱۴۰۴،  هشتادمین سالروز تأسیس سازمان ملل متحد است؛ سازمانی که در ۱۹۴۵ با ادعای پاسداری از صلح و حقوق بشر تأسیس شد. اما تجربه هفتاد و نه سال گذشته نشان می‌دهد که نامیدن این دوران به «عصر صلح»، همان‌گونه که تافلر می‌گوید، آمیزه‌ای از تراژدی و طنز تلخ است.

سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن در عمل به ابزار مشروعیت‌بخشیِ قدرت‌های بزرگ بدل شده‌اند؛ توجیه‌گر جنگ‌ها، پنهان‌کار جنایات و بی‌اعتنا به رنج ملت‌های تحت ستم. افغانستان نمونه آشکار این ناکامی و خیانت است.

در این نوشته نخست تصویری کلی از کارنامه سیاه این سازمان ارائه می‌کنیم و سپس به بررسی ۹ نهادی می‌پردازیم که نقش آنها در تخریب و چپاول افغانستان غیرقابل انکار است.

بعد از ده روز اگر دوستانی که در زبان انگلیسی مسلط هستندهمکاری فرمودند، ترجمه و بصورت مجموعی نشرش خواهیم نمود. اینک فقط متن فارسی /دری آن خدمت تقدیم می گردد.

هشتاد سالگی سازمان ملل متحد: از آرمان صلح جهانی تا ابزار قدرت‌های بزرگ

مقدمه

با پایان جنگ جهانی دوم و در پی ویرانی‌های گسترده و مرگ میلیون‌ها انسان، اندیشه ایجاد نهادی بین‌المللی برای حفظ صلح و امنیت جهانی شکل گرفت. در سال ۱۹۴۵، با امضای ۵۱ کشور، «سازمان ملل متحد» تأسیس شد. رسماً مأموریت این سازمان شامل پیشگیری از جنگ‌ها، حمایت از حقوق بشر، کمک‌های بشردوستانه و ارتقای همکاری میان دولت‌ها عنوان شد. اما کارنامه هشت دهه فعالیت این نهاد نشان می‌دهد که فاصله‌ای جدی میان اهداف اعلامی و عملکرد واقعی آن وجود دارد.

در عمل، سازمان ملل و نهادهای وابسته‌اش ـ همچون یونسکو، یونیسف و برنامه جهانی غذا ـ نه تنها در بسیاری از بحران‌ها ناتوان از اقدام مؤثر بوده‌اند، بلکه در مواردی به ابزاری برای مشروعیت‌ بخشی به اقدامات قدرت‌های بزرگ، به‌ویژه ایالات متحده و متحدانش، تبدیل شده‌اند.

ناکامی در پیشگیری از جنگ‌ها و نسل‌کشی‌ها

جنگ‌های بزرگ و منطقه‌ای

از ۱۹۴۵ تاکنون، ده‌ها جنگ و منازعه مسلحانه رخ داده که اغلب با اطلاع کامل سازمان ملل و حتی گاه با پوشش حقوقی آن همراه بوده است. نمونه‌هایی بارز آن عبارت‌اند از:

  • جنگ کره ۱۹۵۰۱۹۵۳: حدود ۲.۵ میلیون کشته؛ سازمان ملل عملاً به صحنه رویارویی قدرت‌های بزرگ بدل شد.
  • جنگ ویتنام ۱۹۵۵۱۹۷۵: نزدیک به ۳.۸ میلیون قربانی؛ در برابر استفاده آمریکا از بمب‌های شیمیایی، هیچ اقدام بازدارنده‌ای صورت نگرفت.
  • جنگ ایران و عراق۱۹۸۰۱۹۸۸: بیش از یک میلیون کشته؛ واکنش سازمان ملل دیرهنگام و غیرقاطع بود، حتی در برابر کاربرد سلاح‌های شیمیایی توسط عراق.
  • جنگ داخلی سودان ۱۹۸۳۲۰۰۵: حدود دو میلیون کشته؛ حضور طولانی نیروهای حافظ صلح بدون اثر بازدارنده جدی.
  • جنگ داخلی سوریه ۲۰۱۱تاکنون: بیش از ۵۰۰ هزار کشته و میلیون‌ها آواره؛ شورای امنیت به‌دلیل وتوهای مکرر عملاً فلج شد.
  • بحران جاری در غزه ۲۰۲۳۲۰۲۵: صدها کشته و گرسنگی گسترده در اثر محاصره و بمباران‌های اسرائیل؛ سازمان ملل به صدور بیانیه‌های غیرالزام‌آور محدود شده و از اقدام عملی بازمانده است.

نسل‌کشی‌ها و کشتارهای داخلی

  • کامبوج ۱۹۷۵۱۹۷۹: حدود دو میلیون قربانی؛ واکنش سازمان ملل دیر و نمادین.
  • رواندا ۱۹۹۴: نزدیک به یک میلیون کشته در کمتر از صد روز، نیروهای حافظ صلح مأمور به «عدم مداخله فعال» بودند.
  • چین، میدان تیان‌آن‌من ۱۹۸۹: صدها تا هزاران کشته، واکنش سازمان ملل صرفاً به گزارش‌های عمومی محدود شد.

بحران‌های بهداشتی و انسانی

  • همه‌گیری ایدز: بیش از ۴۰ میلیون قربانی؛ اقدامات سازمان پراکنده و دیرهنگام.
  • همه‌گیری کووید-۱۹: حدود ۷ میلیون قربانی، ناتوانی در ایجاد هماهنگی جهانی و مدیریت عادلانه واکسن‌ها.

جنگ‌های معاصر با نقش مستقیم آمریکا

  • افغانستان۲۰۰۱۲۰۲۱: بیش از ۲۴۰ هزار کشته؛ حمله آمریکا پیش از مجوز سازمان ملل آغاز شد و سپس شورای امنیت با قطعنامه‌های بعدی عملاً به آن مشروعیت بخشید.
  • عراق ۲۰۰۳۲۰۱۱: تا یک میلیون کشته، آغاز تهاجم بدون مجوز شورای امنیت و صدور قطعنامه‌های پسینی برای پوشش اشغال.

سازمان ملل: ناظر بی‌عمل یا شریک قدرت؟

در بسیاری موارد، ایالات متحده و متحدانش عملیات نظامی را پیش از رأی‌گیری در شورای امنیت آغاز کرده‌اند. سازمان ملل، به‌جای بازدارندگی، با صدور قطعنامه یا اعزام نیرو، عملاً به مشروعیت‌بخشی این اقدامات کمک کرده است. در نتیجه، این نهاد بیش از آن‌که حافظ صلح باشد، به «پیوست حقوقی» سیاست قدرت‌های بزرگ بدل شده است.

نهادهای وابسته: مأموریت‌های انسانی یا ابزار نفوذ نرم؟

نهادهای تخصصی سازمان ملل مانند یونسکو، یونیسف و برنامه جهانی غذا در ظاهر مأموریت‌های فرهنگی و بشردوستانه دارند. اما در عمل، سازوکارهای مالی و اداری آن‌ها اغلب ناکارآمد و پرهزینه است.

  • در بسیاری پروژه‌ها، بخش بزرگی از بودجه صرف بروکراسی، مشاوره و قراردادهای واسطه‌ای می‌شود و تنها بخش اندکی به نیازمندان واقعی می‌رسد.
  • کمک‌ها معمولاً دیرهنگام و ناکافی است.
  • حقوق‌های کلان مدیران و ساختارهای پرهزینه پرسش‌های جدی درباره اولویت‌ها برمی‌انگیزد.

این وضعیت به‌ویژه در بحران‌هایی چون غزه آشکار است، جایی که کودکان از گرسنگی جان می‌دهند اما سازمان‌های وابسته به ملل متحد از اقدام مؤثر ناتوانند

دلایل ناکارآمدی ساختاری

1. حق وتو در شورای امنیت: پنج عضو دائمی (آمریکا، روسیه، چین، فرانسه و بریتانیا) هر تصمیمی را می‌توانند مسدود کنند.
2. وابستگی مالی به قدرت‌های بزرگ: تأمین بودجه عمدتاً در اختیار همان کشورهایی است که بیشترین نفوذ سیاسی را دارند.

3. بوروکراسی کند و پیچیده: فرآیند تصمیم‌گیری زمان‌بر و بی‌اثر در شرایط بحرانی.

4. دوگانگی در اجرای قوانین بین‌المللی: کشورهای ضعیف سریعاً مجازات می‌شوند، در حالی که قدرت‌های بزرگ عملاً مصونیت دارند.

از آنچه گفته شد به این نتیجه میرسیم که: کارنامه هشتاد ساله سازمان ملل متحد نشان می‌دهد که این نهاد، به‌رغم اهداف اولیه، در بسیاری موارد نه بازدارنده جنگ، بلکه تسهیل‌کننده سیاست‌های قدرت‌های بزرگ بوده است. برای بسیاری از ملت‌ها، به‌ویژه در کشورهای جنگ‌زده، سازمان ملل بیش از آن‌که نماد صلح باشد، نماد بی‌عملی، تبعیض و ناکارآمدی تلقی می‌شود.

اعتماد دوباره به این نهاد نیازمند اصلاحاتی عمیق است: لغو حق وتو، شفافیت مالی، کاهش بروکراسی و پاسخ‌گویی واقعی به افکار عمومی جهانی. با این حال، با توجه به منافع تثبیت‌شده اعضای دائمی شورای امنیت، تحقق چنین اصلاحاتی در آینده نزدیک بعید به نظر می‌رسد.

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر