فرمت مسکو 
غلام علی صارم
سه شنبه15/7/1404
فرمت مسکو (Moscow Format) یک مکانیسم مشورتی بین المللی برای
گفتگو درباره افغانستان است که با میزبانی روسیه برگزار میشود. این فرمت با حضور کشورهای
منطقه، بازیگران کلیدی و گاهی نمایندگان طالبان و گروههای افغان به بحث درباره ثبات،
صلح و امنیت در افغانستان میپردازد.
آنچه ما را به نظر میرسد اینست که فارمت مسکو تا هنوز شش مرتبه
دایرگردیده و دور هفتم آن نیز همین  استکه دایر گردید، درواقع رقابتی هست با نشست
قطر در مورد افغانستان که آنرا امریکا و اینرا روسیه رهبری می نماید و بدبخت ما
هستیم که بادشمنی های بی معنی و عدم همدیگرپذیری کار را بجایی رسانیده ایم که
دیگرانی که در واقع دوست ما هم نیستند برای ما تصمیم می گیرند. 
این مطلب را در دو قسمت مطالعه خواهید فرمود، نخست فرمت مسکو و در
قسمت دوم مطلب تحت عنوان « بدوستی روسها نباید اعتماد کرد» خدمت ارائه می گردد.
قبل از اینکه به این موضوع بپردازیم در نخست مروری کوتاه و خلاصهای
از ۶ دوره قبلی به
همراه نتایج کلیدی هر دور را به صورت تفکیکشده ارائه میکنیم:
دور اول (آوریل ۲۰۱۷ – مسکو)
موضوع: آغاز گفتگوهای
منطقهای برای صلح افغانستان.
شرکتکنندگان: روسیه، چین،
پاکستان، ایران، هند و برخی جمهوریهای آسیای میانه.
نتیجه:
تأکید بر راهحل سیاسی و گفتگوهای بینالافغانی.
حمایت از روند صلح تحت رهبری افغانستان.
نگرانی از حضور گروههای تروریستی مانند داعش در افغانستان.
دور دوم (نوامبر ۲۰۱۸ – مسکو)
موضوع: گسترش مشارکت و
دعوت از طالبان (در حالی که دولت افغانستان حضور نداشت)
شرکتکنندگان: روسیه، چین،
پاکستان، ایران، هند، قزاقستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و نمایندگان
طالبان.
نتیجه:
طالبان خواستار خروج نیروهای خارجی شدند.
تأکید بر عدم مداخله خارجی در امور افغانستان.
انتقاد برخی کشورها از عدم حضور دولت افغانستان.
دور سوم (فوریه ۲۰۱۹ – مسکو)
موضوع: گفتگوهای
مستقیم بین طالبان و نمایندگان جامعه مدنی افغانستان (نه دولت)
شرکتکنندگان: روسیه، چین،
پاکستان، ایران، طالبان و برخی شخصیتهای مستقل افغان.
نتیجه:
طالبان موضع خود مبنی بر مذاکره با آمریکا (نه دولت افغانستان) را
تکرار کردند.
تأکید بر تشکیل دولت فراگیر در افغانستان پس از صلح.
دور چهارم (اکتبر ۲۰۲۱ - مسکو) (پس از سقوط کابل)
موضوع: بررسی وضعیت
جدید افغانستان پس از تسلط طالبان.
شرکتکنندگان: روسیه، چین،
پاکستان، هند، ایران و کشورهای آسیای میانه.
نتیجه:
درخواست از طالبان برای تشکیل دولت فراگیر.
نگرانی از امنیت مرزهای کشورهای همسایه.
تأکید بر مبارزه با تروریسم و قاچاق مواد مخدر.
دور پنجم (اکتبر ۲۰۲۲ – مسکو)
موضوع: بررسی تحولات
یک ساله حکومت طالبان.
شرکتکنندگان: روسیه، چین،
پاکستان، ایران، هند، قزاقستان، تاجیکستان و برخی نمایندگان طالبان.
نتیجه:
انتقاد از محدودیتهای طالبان علیه زنان و حقوق بشر.
درخواست از طالبان برای مبارزه با گروههای تروریستی.
تأکید بر کمکهای بشردوستانه به افغانستان.
دور ششم (سپتامبر ۲۰۲۳ - کازان، روسیه)
موضوع: بررسی ثبات
منطقهای و تعامل با طالبان.
شرکتکنندگان: روسیه، چین،
پاکستان، ایران، هند و برخی کشورهای دیگر.
نتیجه:
نگرانی از تشدید فعالیتهای داعش در افغانستان.
درخواست از طالبان برای بهبود وضعیت حقوق بشر.
تأکید بر همکاریهای اقتصادی منطقهای با افغانستان.
دور هفتم (پیشبینی: ۲۰۲۴)
مثلیکه همین امروز پانزدهم میزان 1404 دایرشد. طبق اخباریکشنبه شب ششم
میزان 1404 سفیر مسکو از سرپرست وزارت خارجه طالبان به عنوان عضو این فارمت در دور
هفتم دعوت به عمل آورد. اینکه چه موضوعاتی در این دوره مورد بحث قرار میگیرد و
نهایتا به چه فیصله ای خواهند رسید درختم نشست مشخص خواهدشد، اما احتمالاً موضوعات
اصلی شامل موارد ذیل خواهد بود:
-بررسی تحولات داخلی افغانستان تحت حاکمیت طالبان.
-چالشهای امنیتی (داعش، تروریسم مرزی)
-وضعیت حقوق بشر و آموزش زنان.
البته در ختم نشست معلوم خواهد شد که اینبار که از وزیرخارجه امارت
اسلامی طالبان رسما دعوت به عمل آمده به چه نتیجه ای خواهد رسید، معلوم خواهد شد
که همان وقت به آن خواهیم پرداخت.
به نظر میرسد که تحلیل دو پرسش کلیدی درباره فرمت مسکو و آینده آن
لازم باشد.
1. آیا فرمت مسکو
رقیب نشست دوحه (تحت رهبری آمریکا) است؟
به نظر میرسد که فرمت
مسکو تا حدی به عنوان رقیب نشست دوحه عمل میکند، اما انگیزههای روسیه فراتر از
رقابت مستقیم است زیرا:
نشست دوحه (با
محوریت آمریکا) عمدتاً بر تعامل با طالبان برای مسائل امنیتی (مانند مبارزه با
تروریسم) و حقوق بشر تمرکز دارد.
فرمت مسکو بیشتر
بر هماهنگی منطقهای با حضور کشورهای همسایه
افغانستان (ایران، پاکستان، چین، هند و آسیای میانه) تأکید دارد و خواستار نقشآفرینی
بیشتر این کشورها در ثبات افغانستان است. 
رقابت ژئوپلیتیک:
روسیه از طریق این فرمت تلاش میکند نقش خود را به عنوان یک قدرت
واسطهگر در آسیای مرکزی تقویت کند و
در مقابل نفوذ آمریکا در افغانستان موازنه ایجاد نماید.
با این حال، مسکو و واشنگتن در برخی موارد (مانند مبارزه با داعش)
منافع مشترک دارند، لذا رقابت کاملاً خصمانه نیست. 
آمریکا و اتحادیه اروپا معمولاً در فرمت مسکو شرکت نمیکنند، در حالی
که نشست دوحه بیشتر غربمحور است.
لازم به تصریح میدانم که این یک رقابت ژئوپلیتیک مسکو با آمریکا است، فرمت
مسکو، نه دلسوزی بلکه ابزار قدرت و در پی اعمال نفوذ است و بس. 
اگرچه در ظاهر فرمت مسکو با هدف کمک به ثبات و صلح افغانستان برگزار
میشود، اما واقعیتهای سیاسی و جغرافیایی منطقه نشان میدهد که این فرمت بیشتر
ابزاری برای رقابت و چانهزنی قدرت میان روسیه و آمریکا است تا اقدامی صرفاً
خیرخواهانه و دلسوزانه برای مردم افغانستان.
در شرایطی که آمریکا سالها حضور مستقیم نظامی و سیاسی در افغانستان
داشته و نشست دوحه را برای پیشبرد روند صلح به رهبری خود برگزار میکند، روسیه با
فرمت مسکو تلاش میکند نفوذ و نقش خود را در آسیای مرکزی و افغانستان تقویت کند.
این رقابت فراتر از موضوع افغانستان است و بخشی از بازی بزرگتر قدرتهای جهانی و
منطقهای برای کنترل حوزههای نفوذ و امنیت جغرافیایی است.
روسیه با استفاده از این فرمت، میکوشد کشورهای همسایه افغانستان را
در یک اجماع منطقهای جمع کند تا نه تنها حضور آمریکا را در منطقه به چالش بکشد
بلکه نقش خود را به عنوان میانجیگر و بازیگر کلیدی در مسائل افغانستان برجسته
سازد. این موضوع نشان میدهد که هدف اصلی فرمت مسکو، ایجاد موازنه و کاهش نفوذ
آمریکا در منطقه است، نه صرفاً بهبود وضعیت مردم افغانستان.
علاوه بر این، در فرمت مسکو کشورهای همسایه و بازیگران منطقهای حضور
دارند که هرکدام منافع خاص خود را دنبال میکنند. از سوی دیگر، آمریکا و متحدان
غربی به دلیل نبود حضور در این فرمت، از روندهای آن فاصله گرفتهاند و تلاش میکنند
از طریق نشست دوحه به اهداف خود دست یابند. این دو ساختار مشورتی در واقع نمایانگر
دو مسیر موازی و گاه متضاد برای رسیدن به صلح و ثبات در افغانستان هستند که هر یک
تحت تأثیر منافع ژئوپلیتیکی بازیگران اصلی است.
همچنین، فرمت مسکو با دعوت از طالبان و تأکید بر گفتگوی منطقهای، نقش
طالبان را به عنوان یک بازیگر رسمی در معادلات سیاسی افغانستان تثبیت میکند، اما
این موضوع نیز تحت لوای رقابت قدرتها شکل میگیرد و نمیتوان آن را صرفاً از سر
نگرانی انسانی یا دلسوزی به مردم افغانستان قلمداد کرد.
در نهایت، باید اذعان کرد که مردم افغانستان بیش از هر زمان دیگری در
میدان رقابت قدرتهای جهانی گرفتار شدهاند؛ رقابتی که منافع سیاسی و امنیتی بزرگتر
در آن اولویت دارد و این کشور کوچک و مردمش تنها صحنهای برای نمایش این بازیهای
بزرگ شدهاند. از این رو، فرمت مسکو را نمیتوان یک حرکت بیغرض و خیرخواهانه
دانست بلکه باید آن را در چارچوب رقابتهای ژئوپلیتیک منطقهای و جهانی تحلیل کرد.
این جمله را نیز اذعان میداریم که گره مشکل افغانستان فقط بدست مردمش
گشوده خواهد شد و تنها راهی که میتواند این کشور را به خیر و صلاح برساند وحدت و
یک پارچگی و همدیگر پذیری است و بس. همانگونه که عرض شد نه نشست دوحه و نه فرمت
مسکو دردی را در این کشور دوا نخواهد کرد.
قسمت دوم : 
بدوستی روسها نباید اعتماد کرد!
تاریخ روابط خارجی روسیه نشان میدهند که این کشور در دوستی های خارجی
خود بی وفا ترین کشور بوده و هیچگاهی در روزهای که ضرورت بوده در کنار آن کشوری که
پیمان دوستی داشته است نه ایستاده و بی شرمانه رهایش نموده و همیشه به دوستی های
خود خیانت نموده است. 
مدتها قبل وقتی از دوستی های تنگاتنگ این کشور با ایران صحبت میشد ما
در جایی نوشته بودیم که این دوستی های قابل اعتبار و اعتماد نیستند وهرکسی که با
روسها دوستی می کند نباید بصورت کامل وابسته به این ها باشد. نمونه های از خیانت
به دوستی با ایران از جانب این کشور همین روز های به مشاهده میرسد که اینک پهباد
های شاهد ایران که نوعی پهباد پیشرفته است در داخل خاک خود بدون آگاهی به ایران
دست به تولید آن زده و اینک بصورت انبوه تولید نموده و می نماید. حتما در آینده
شاهد مسایل زیادی از این دست که میتواند این رابطه دوستی را بهم بزند خواهیم بود.
ما در این نوشته در پی تحقیق روابط روسها با سایر کشور نیستیم و صرف
از خلاصه تجارب دوستی این کشور با قدرتمندان افغانستان یاد می کنیم که چگونه با
این ها پیمان بستند و در روزیکه افغانستان با خطر مواجه شد رهایش کردند:
دوراول پادشاهی امیر دوست محمد خان : 
دراین دوره که روابط افغانستان با انگلیس ها به تیرگی گرائیده بود
نماینده روسها شخصی بنام ویتکویج از طریق ایران وارد افغانستان گردیده و در قندهار
با برادران قندهاری نیز صحبت های داشته و با دادن وعده های که همه پوچ از آب درآمد
از طریق غزنی وارد کابل شد. و با دوست محمد خان صحبت های نمود و نامه پطر کبیر را
به او تقدیم کرد. 
قبلا هیات انگلیسی هم به کابل آمده بود و دوست محمد خان در مذاکرات و
نامه های که رد و بدل میشد تاکید براسترداد پشاور داشت که همه بی نتیجه ماند و از
همین رو دوستی با روسها را ترجیح داده و از نماینده روسها به گرمی استقبال نمود،
گرچه نامه پطر کبیر ظاهرا به گسترش تجارت تاکید داشت اما در اساس دوستی دوستی
سیاسی بود و رسیدن به آبهای گرم هند، رویایی که ایشان سالها آنرا در کله پرورانیده
بودند. 
بعد از رفتن ویتکویج به ایران و از آنجا به کشورش انگلیس ها که
افغانستان را دروازه هند می گفتند و داشتن تسلط به این کشور را بخاطر حفظ مستعمرات
خویش در شبه قاره هند ضرورت میدانستند برای اولین بار از چند طرف حمله به
افغانستان را آغاز کردند. در قندهار وقتی لشکر انگلیس هنوز نرسیده بود برادران
قندهاری با روسها تماس گرفتند اما هیچگونه جوابی دریافت نکردند و مجبور شدندتا
فرار را بر قرار ترجیح داده و بسوی ایران بروند.
دوست محمد خان در کابل وقتی حملات انگلیسها را از چند محاذ دید که با
قوت بطرف کابل می آیند و شورش های نیز در تکاب و نجرات از جانب مردم علیه او صورت
گرفته بود، او جنگ را در چند جناح بخود مقدور ندیده و بطرف بخارا فرار نمود. وقتی
به بخاررسید با مذاکراتی همراه روسها کمکی را که توقع داشت بدست آورده نتوانست،
ناامیدانه بطرف کابل حرکت کرده و به انگلیس ها تسلیم شد و انگلیس ها هم اورا با
خانواده و بستگانش به هند منتقل نمودند. « این یک مورد دوستی با روسها که نهایتا
با بی وفایی به آن خیانت کردند» 
مورد دوم پادشاهی امیر شیرعلی خان است که در این دوره نیز اینها به
پیمان خود خیانت کردند. 
وقتی کنفرانس پشاور بین سید نور محمد شاه و سرلوئیس پیلی بدون نتیجه
پایان یافت، هیأتی از جانب روس بنام ستولیتوف از راه مزار وارد کابل شد. 
«ستولیتوف از اواخر جولای تا اواخر اگست در کابل اقامت داشت وی چند
بار با امیر ملاقات نمود، اما نه هیچ گونه اعتماد نامه ای ارائه کرد و نه معاهده
ای بین جانبین به امضاء رسید. به موجب یک روایت، سفیر مسوده عهد نامه ای را از طرف
جنرال کافمن به امیر ارائه نمود که هدف آن تأسیس روابط دوستانه بین دو کشور، امداد
روسیه به افغانستان در برابر نیروی ثالث و بالاخره شناسایی عبدالله جان به عنوان
ولیعهد بود. یقیناً امیر که اکنون رابطه اش با انگلیس بکلی قطع شده بود، بی میل
نبود تا معاهده ای را بر اساس فوق با روسیه عقد نماید، اما سفیر روس که حالا
صلاحیت این کار از او سلب شده بود با فریب او را قانع ساخت تا درین مرحله به نوشتن
نامه ای به عنوان جنرال کافمن و طرح نمودن نظریاتش اکتفا نماید و بعد از بدست
آوردن نامه مذکور که تاریخ آن 23 اگوست 1879 بود اعضای هیأت را در کابل گذاشته خود
با شتاب به تاشکند مراجعت کرد. » ( تاریخ معاصر افغانستان ص110 از قلم نویسنده)
این ارتباطات بازهم به انگلیس ها حساسیت برانگیزی گردیده و یک بار
دیگر تدارک حمله به افغانستان را دیدند و از چند طرف با سازو برگ نظامی پیشرفته به
کشور ما حمله کردند. 
امیرشیرعلی خان پسرش امیر محمد یعقوب خان را که در زندان بالاحصار بود
رها و کفالت پادشاهی را برایش سپرد و خود رفت به مزارشریف تا از آنجا که نزدیکتر
به مراکز روسها است در تماس گردیده و کمک بدست آورد. اینکه امیر محمد یعقوب پسرش
بعد از رفتن پدر به مزار شریف چکار کرد و چگونه معاهده ننگین گندمک را با انگلیس
ها امضا نمود از بحث ما خارج است اما امیر شیرعلی خان در حسرت بدست آوردن کمک
روسها به عمر 58سالگی در مزارشریف جان داد. 
3-در عصر پادشاهی امان الله خان: این پادشاه افغانستان که برخلاف پدر
و جدش در آغاز پادشاهی خودش با انگلیس ها سرمخالفت برداشته و در نخستین روزهای
سلطنتش استقلال افغانستان را اعلان کرد و همین حرکت ضد انگلیسی باعث گردید تا
روابطی با روسها برقرار نماید. امان الله خان نخستین پادشاه یک کشور اسلامی است که
انقلاب 1919 کمونیستی را که تا پیروزی، جان میلیون ها انسان اعم از مسلمان و غیر
مسلمان را گرفته بود، به رسمیت شناخت، ولایت مرو نیز از دست افغانستان رفت. اما
روزیکه امان الله خان در مضیقه قرار داشت و ارگ پادشاهی و شهرکابل در محاصره
امیرحبیب الله کلکانی قرار گرفت، روسها یک حرکت امداد گرانه انجام دادند و با
همراهی غلام حیدر خان چرخی سفیر افغانستان در روسیه لشکری بسوی افغانستان اعزام
کردند اما این لشکر بدون جنگ و برخوردی از تاشقرغان برگشته و به سرزمین خود رفتند
و امان الله خان را مثل گذشتگانش رهاکردند و اوهم مجبور به ترک پادشاهی و کابل
گردید.
4-مورد چهارم سردار داود است، اوکسی بود که در عصر صدارت خودش قرارداد
های نظامی با روسها انجام داده و در واقع تمام اسرار نظامی کشور را در اختیار
روسها قرار داد. دوستی اش با روسها تا سرحدی رسید که با کمک مستقیم و عمال داخلی
خود شان حکومت ظاهر شاه را سرنگون و اورا به ریاست جمهوری رساندند و در سال
1357خودش را نیز با عمال مزدور و دست پروردگان خویش و کمک هوایی مستقیم از بین
برده و کمونیست های را که تحت نام یک حزب بنام حزب دیموکراتیک خلق افغانستان تربیه
کرده بودند به قدرت رسانده و نورمحمد تره کی بزرگ شان را در راس قدرت قرار دادند. 
5-کودتای خونین هفت ثور 1357 با حمایت مستقیم روسها توسط عمال
ایشان براه افتاد و در پی آن نورمحمد تره کی منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک
خلق افغانستان در راس قدرت قرار گرفت. القاب نورمحمد تره کی بی نهایت طولانی بود
بعنوان نمونه « نورمحمد تره کی خلاق توانا منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک
خلق افغانستان ، رئس شورای انقلابی ، رئیس جمهور و صدراعظم افغانستان و پیوند های
دیگر » . زمانی رادیو بی بی سی با رعایت اختصار گفته بود: «رئیس جمهور سه متره
القابه افغانستان. 
بهرصورت پیامد های این تجاوز برای افغانستان بی نهایت سنگین بود. بیش
از یک و نیم میلیون انسان شهید و بیش از شش میلیون آواره کشور های دیگر و صدها
هزار انسان معلول و معیوب گردیدند، زیرساخت های اقتصادی کشور کاملا از بین رفت و
در یک کلام خرابی های پیش آمده در این دوره را میتوان به وسعت یک کشور گفت. البته
برای خود شوروی وقت که فکر کرده بودند افغانستان را در یک روز تسخیر و جز قلمرو
خود می سازند نیز سنگین بود. شوروی که طی هفتاد سال روی آن سرمایه گذاری شده بود
فروپاشید، دیوار برلین فروریخت، شانزده جمهوریتی که از اکتوبر1919وپیروزی انقلاب
کمونیستی ببعد بعنوان مستعمره تحت عنوان اتحاد جماهیر شوروی زندگی می کردند همه به
آزادای رسیدند. 
و اما سر نوشت دوستان کودتاچی هفت ثور: روسها ( اینکه در آن زمان
عنوان اصلی شوروی بود اما همه کاره روسها بودند و ما نیز به همان نسبت روسها می
نویسیم ) که در افغانستان حلقه های را که پرورش داده بودند، گرچه ظاهرآ سخن شان از
دموکراسی و برابری حقوق مردم و نفی هرگونه ستم ملی و تفرقه های قومی بود اما در
عمل روحیه فاشیزم عملا به مشاهده میرسید، تره کی و امین سردمداران جناح پرقدرت حزب
دموکراتیک خلق بقول مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ فاشیست تر از هرفاشیستی بودند. اینها
کسانی نبودند که اداره و مدیریت یک کشور از توان شان باشد. گرچه روسها در این راه
مصارف هنگفتی را انجام دادند مصارفی که کمر خود شان را هم شکست اما مدیریت ضعیف و
ناکارآیی مهره های شان باعث شد که همه به هدر رود. روسها اقدام به تعویض مهره ها
کرد، همین های که سالها به منظور تسخیر افغانستان تربیه کرده بودند همه را نابود
کردند، تره کی را بوسیله امین، امین را بوسیله ببرک ، ببرک را بوسیله نجیب از بین
بردند و راهی دیار عدم نمودند و نجیب را هم بی سرنوشت رها کردند تا اینکه او هم در
سالی که طالبان در کابل حاکم گردیدند (5میزان 1376) او را در چهار راهی آریا نا
حلق آویز نمودند. 
در دور اول حاکمیت طالبان که پنج سال دوام کرد در بعضی از نقاط مثل
پنجشیر، تخار و بدخشان و نقاط خوردو ریز دیگر که استاد برهان الدین ربانی حکومت
میگرد او نیز باوجود رهبری یک بخش جهاد علیه روسها درگذشته چهارده سال جنگ علیه
روسها، به روسها متکی گردیده بود که او نیز نهایتا بی همه چیز رهسپار دیار عدم شد.
این تجربه تاریخی از دوستی روسها با حکام افغانستان بود که خلاصه آن
خدمت خوانندگان عزیز تقدیم شد واگر وارد جزئیات موضوع می شدیم و گوشه های از خیانت
به پیمان و دوستی های این کشور را با همپیمانانش می نوشتیم دقیقا همان مثل معروف
مثنوی و هفتاد من کاغذ بود. بناء به همین مقدار تجربه از تاریخ معاصر افغانستان
اکتفا نموده و به همه کشور های که میخواهند با روسها روابط نیک و حسنه داشته باشند
باید مواظب خود و کشور خود باشند زیرا این ها بیوفا ترین انسان های روی زمین در
دوستی و آشنایی خود با دیگران هستند. والسلام 

 
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر